نگاهی به دوران پرافتخار اُلیور کان و اشتفان افنبرگ در باشگاه بایرن مونیخ

دوره حضور اشتفان افنبرگ و الیور کان در بایرن مونیخ، برهه‌ای به‌یادماندنی برای هواداران این تیم است. سیاوش فراهانی در این مطلب نگاهی به این دوران انداخته است.
الیور کان و اشتفان افنبرگ در پیراهن بایرن مونیخ

بسیارانی از دیرباز به این ضرب‌المثل معروف، مبنی بر این‌که «دو پادشاه در اقلیمی نگنجند»، کم‌ وبیش باور داشته‌اند؛ اما به‌راستی این ضرب‌المثل قدیمی در همه ‌حال صدق نمی‌کند و گویی موارد ویژه‌ای را هم می‌توان یافت که این باور گذشتگان را به چالش بکشد. داستان حضور همزمان اشتفان افنبرگ و اُلیور کان، دو رهبر بزرگ و توانمند باشگاه پرافتخار بایرن مونیخ در مستطیل سبز، گویای آن است که نمی‌توان همواره بر این باور صحّه گذاشت.

ماجرا از فصل ۹۹/۱۹۹۸ آغاز می‌شود؛ جایی که برای نخستین بار اشتفان افنبرگ (Stefan Effenberg) و اُلیور کان (Oliver Kahn) در باشگاه پرطرفدار بایرن همی‌تیمی ‌شدند. البته این دو قبل از آن نیز در برهه‌ای کوتاه برای حضور تیم ملّی آلمان در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا، به تیم ملّی فراخوانده شده بودند؛ اما اتفاقاتی که برای اشتفان افنبرگ در آن جام افتاد، فرصت هم‌تیمی شدن او با اُلیور کان را از طرفداران مانشافت برای مدت مدیدی گرفت. آن زمان اُلیور کان دروازه‌بان سوم تیم ملّی آلمان محسوب می‌شد و هنوز از دیدگاه برتی فوگتس، سرمربی وقت مانشافت شایسته‌ی پوشیدن پیراهن شماره‌ی یک تیم نبود. کان در تابستان ۱۹۹۴ مزد عملکرد درخشانش در چهارچوب دروازه‌ی باشگاه کارلسروهه را گرفته بود. او به‌واسطه‌ی این درخشش‌ هم به تیم ملی دعوت شده و هم به عضویت بایرن مونیخ درآمده بود. او در تیم ملّی این شانس را یافت تا در کنار بودو ایلگنر و آندریاس کوپکه، دروازه‌بانان اول و دوم مانشافت به تجربیات خود بیفزاید. ایلگنر و کوپکه دروازه‌بانانی بودند که به‌سبب تجربه‌ و موفقیتشان در رقابت‌های جهانی، توجّه بیشتری به آن‌ها می‌شد؛ به‌ویژه به‌سبب واکنش‌های درخشان بودو ایلگنر در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا، پوشیدن پیراهن شماره‌ی یک مانشافت برای کان در آن مقطع تاحدی دست‌نیافتنی به‌نظر می‌رسید.

الیور کان بر روی نیمکت آلمان در جام جهانی ۱۹۹۴
اولی کان کنار آندریاس کوپکه و توماس هلمر روی نیمکت تیم ملی آلمان جام جهانی ۱۹۹۴

از سوی دیگر، اشتفان افنبرگ با نمایش‌ درخشانش در یورو ۱۹۹۲ جایگاه ویژه‌ای در ترکیب تیم ملی آلمان پیدا کرده بود و حضور پرقدرتش نوید ظهور رهبر بزرگ دیگری را در آرایش مانشافت می‌داد. بااین‌حال حضور او در تیم ملی کوتاه بود. تندخویی‌اش دست از سرش برنمی‌داشت و این تندخویی کارنامه‌ی ملّی اشتفان جوان را ناتمام گذاشت. او به‌دلیل درگیری‌ با تماشاگران در جام جهانی ۱۹۹۴، از اردو کنار گذاشته و مجبور به ترک مسابقات شد. اما پس از گذشت سالیان و با ظهور پدیده‌ای به‌ نام اوتمار هیستفلد در جهان مربی‌گری، روزهای خوب اشتفان افنبرگ هم دوباره فرا رسید. در فصل ۹۹/۱۹۹۸ با آمدن اوتمار هیستفلد به بایرن، سرانجام حضور همزمان اشتفان افنبرگ و اُلیور کان در ترکیب یک تیم ممکن شد. مدیران بایرن با جذب هیستفلد از دورتموند دست به کار بزرگی زدند و موجب اتفاقات مهمّی در تاریخ باشگاه پرافتخار و ریشه‌دار مهم‌ترین ایالت باواریا شدند که هرگز از یاد هوارادان فوتبال نخواهد رفت.

پس از حضور هیتسفلد در جایگاه سرمربی‌گری بایرن و به توصیه‌ی او، جذب اشتفان افنبرگ و چند بازیکن دیگر در دستور کار قرار گرفت. با آمدن افنبرگ به اُلمپیک‌اشتادیون امیدها در دل هواداران بایرن زنده شد؛ گویی دیگر قرار نبود آن‌ها شاهد شکست‌های تلخ تیم محبوبشان در جام‌های داخلی و اروپایی باشند. از دیدگاه هواداران قدیمی و پرشور اِف‌سی بایرن، حضور افنبرگ همانند حضور فرانز بکن‌باوئر و پُل برایتنر در سال‌های دور، اما پرافتخار باشگاه اهمیت داشت چرا که با تغییر پست لوتار ماتئوس از هافبک دفاعی به لیبرو، نبود یک رهبر ذاتی در خط هافبک بایرن به شدت احساس می‌شد. البته او پیش‌تر به‌مدّت دو فصل در بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ برای بایرن بازی کرده بود، اما به‌دلیل بازگشت لوتار ماتئوس به بایرن و اختلافات عمیقش با او، مجبور به ترک باشگاه شد. پس از ترک بایرن در آن زمان، افنبرگ به فیورنتینا نقل مکان کرد و بازوبند کایپتانی بنفش‌ها را که به طرح پرچم سه‌رنگ کشورش آلمان بود، در فلورانس زیبا بر بازوی خود بست. اتفاقی کم‌نظیر که یک فوتبالیست آلمانی آن را رقم زده بود.

اشتفان افنبرگ کاپیتان فیورنتینا
کاپیتان اشتفان افنبرگ در فلورانس

سرانجام اشتفان افنبرگ پس از گذشت دو سال فلورانس را ترک کرد و به باشگاه قدیمی‌اش بروسیا مونشن‌گلادباخ بازگشت. جایی که در آغاز فعالیتش نامی برای خود دست‌وپا کرده بود و در نهایت موفق شده بود در کنار بزرگانی همچون لوتار ماتئوس، آندریاس برمه، یورگن کلینزمن و دیگران پیراهن تیم ملّی کشورش را به تن کند. اما بازگشت افنبرگ به مونشن‌گلادباخ پیامدهای خاص خودش را داشت. مونشن‌گلادباخ دیگر باشگاه بزرگ و قدرتمندی نبود. آن‌ها دیگر توانایی رقابت با بزرگان فوتبال آلمان را نداشتند و به‌ندرت فوتبالیست‌های مهمّی همچون برتی فوگتس، راینر بونهوف، گونتر نتزر و یوپ هاینکس در این تیم ظهور می‌کردند. گلادباخ تبدیل به باشگاه متوسطی شده بود که دیگر افتخار ویژه‌ای به‌دست نمی‌آورد. این خطر بزرگ وجود داشت که اشتفان جوان بدون افتخار خاصی دوران حرفه‌ای‌اش را به پایان برساند. حتّی ممکن بود به‌سرعت از یادها برود و هرگز جایی در بین بزرگان فوتبال پیدا نکند. بی‌گمان او به‌واسطه‌ی خلق‌وخوی آتشین همانند پیشکسوت پیشینش «برند شوستر»، یکی از یاغیان جهان فوتبال به‌حساب می‌آمد؛ اما با این تفاوت که شوستر پس از اختلاف با مربیان و ترک تیم ملّی آلمان، با پیوستن به بزرگ‌ترین باشگاه‌های اسپانیا، یعنی رئال مادرید و بارسلونا به افتخارات قابل‌توجّهی دست یافته و برای همیشه نام خود را در ذهن فوتبال‌دوستان به‌ ثبت رسانده بود. در واقع حضور در فیورنتینا و مونشن‌گلادباخ برای افنبرگ یک دوره‌ی گذار بود. او با حضور در این دو تیم فقط خود را سرگرم می‌کرد و افتخار و جایگاه چندانی به‌دست نمی‌آورد؛ به‌ویژه آن‌که همچنان از حضور در تیم ملّی هم محروم بود و نتوانسته بود در تابستان ۱۹۹۶ با هم‌تیمی‌های سابقش، قهرمانی یورو را جشن بگیرد. اما داستان او به همین جا ختم نشد، بلکه یک رخداد ویژه و بزرگ سرنوشت فوتبالی افنبرگ را تغییر داد.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، با استخدام اوتمار هیتسفلد توسط سران باشگاه بایرن مونیخ، اشتفان افنبرگ هم به بایرن بازگشت. در واقع با آمدن هیستفلد، حضور همزمان کان و افنبرگ در ترکیب بایرن نیز ممکن شد. باوجود این بزرگان یعنی هیتسفلد در جایگاه سرمربی‌گری بایرن و نیز اُلیور کان و اشتفان افنبرگ به‌عنوان کاپیتان‌های باشگاه، آ‌ن‌ها آماده بودند هم جایگاه ازدست‌رفته‌ی خود در بوندسلیگا و جام حذفی را پس بگیرند و هم می‌خواستند برای قهرمانی در لیگ‌ قهرمانان اروپا با باشگاه‌های بزرگی همچون رئال مادرید، منچستر یونایتد و یوونتوس رقابت کنند. گرچه بایرن پیش‌تر در فصل ۱۹۹۵/۹۶ به مقام قهرمانی در جام یوفا رسیده بود؛ اما به‌راستی این قهرمانی خواسته‌های هواداران بایرن را برآورده نمی‌کرد. در حقیقت حضور در جام یوفا و حتی قهرمانی در آن، این پیام را به‌همراه داشت که بایرن دیگر در بین مدعیان سطح اول اروپا جایی ندارد. حتّی بزرگانی همانند کارل-هاینز رومنیگه و لوتار ماتئوس نتوانسته بودند به‌عنوان کاپیتان‌های باشگاه، بایرن را در سال‌های گذشته به مقام قهرمانی در جام باشگاه‌های اروپا برسانند، بلکه تنها به دوعنوان نایب‌‌قهرمانی بسنده کرده بودند. با آغاز فصل ۱۹۹۸/۹۹ حدوداَ یک‌ربع قرن از آخرین قهرمانی بایرن مونیخ در جام باشگاه‌های اروپا می‌گذشت که این یک ناکامی بزرگ برای باشگاه پرافتخار بایرن مونیخ محسوب می‌شد. همچنین در بوندسلیگا و جام حذفی هم بایرن مونیخ وضعیت چندان مطلوبی نداشت. بایرن نتوانسته بود در دهه‌ی نود میلادی، همچون دهه‌ی هفتاد و هشتاد سلطه‌ی خود در بوندسلیگا و جام حذفی را تکرار کند. بایرن تنها در طول این دهه هرازگاهی عرض اندام می‌کرد و در نهایت نمی‌توانست از عنوان قهرمانی خود دفاع کند. با پایان یافتن فصل نه‌چندان پربار ۱۹۹۷/۹۸ و جدا شدن جووانی تراپاتونی از کادر فنّی باشگاه، تغییرات نسبتاً گسترده‌ای در مجموعه‌ی بایرن رخ داد. این تغییرات نسبتاً گسترده هم شامل کادر فنی و هم ترکیب تیم می‌شد. اوتمار هیتسفلد که بروسیا دورتموند را در فصل ۱۹۹۶/۹۷ قهرمان بوندسلیگا و اروپا کرده بود، جای آموزگار بزرگ، جووانی تراپاتونی را گرفت و نیز در مهلت نقل‌وانتقالات، اشتفان افنبرگ و چند بازیکن مطرح دیگر به مجموعه‌ی باشگاه اضافه شدند. گویی بایرن می‌خواست دوباره به جمع بزرگان فوتبال بازگردد و دوران نوین و پرافتخار دیگری را در تاریخ ماندگار خود رقم بزند. گرچه در این دوران پرافتخار دلشکستگی‌هایی نیز پدید آمد.

اوتمار هیتسفیلد در کنار جام لیگ قهرمانان اروپا – افتخاری عظیم برای دورتموند در سال ۱۹۹۷
اوتمار هیتسفلد در کنار جام لیگ قهرمانان اروپا – افتخاری عظیم برای دورتموند در سال ۱۹۹۷

با آغاز بوندسلیگا در فصل ۱۹۹۸/۹۹، بایرن کار خود را با شش برد پیاپی آغاز کرد؛ همین‌طور در جام حذفی نیز پرقدرت ظاهر شد و به مراحل بالاتر صعود کرد. برای قهرمانی در بوندسلیگا بایرن باید با کایزرسلاترن، قهرمان فصل گذشته و نیز بروسیا دورتموند از قهرمانان پیشین بوندسلیگا و اروپا رقابت می‌کرد. در لیگ قهرمانان اما کار سخت‌تر بود. بایرن برای صعود به مرحله‌ی حذفی در دور گروهی باید در گروهی دشوار با بارسلونا و منچستر یونایتد رقابت می‌کرد. با اتکا به بازیکنان مطرحی همچون اُلیور کان، لوتار ماتیوس، بیزنته لیزارازو، اشتفان افنبرگ، مهمت شُل و جووانی اِلبر، بایرن با دو برد مقابل بارسلونا، دو مساوی مقابل منچستر یونایتد و نیز یک برد و یک باخت مقابل بروندبی دانمارک به‌عنوان تیم اول به مرحله‌ی حذفی صعود کرد. در ادامه‌ی رقابت‌ها، بایرن با بردهایی که در برابر رقبای دیرین خود به‌دست ‌می‌آورد همچنان در صدر جدول بوندسلیگا قرار داشت. آن‌ها به‌ندرت می‌باختند و حتی به‌ندرت به مساوی رضایت می‌دادند؛ همین‌طور در جام حذفی نیز به مرحله‌ی نهایی صعود کردند. بایرن در هر سه جبهه با تمام وجودش می‌جنگید. هدف آن‌ها قهرمانی در تمامی جام‌ها بود. به‌علاوه اوتمار هیتسفلد سرمربی باشگاه نیز توانسته بود به‌خوبی بر بازیکنان پرآوازه‌‌ای همچون اشتفان افنبرگ مسلط شود. در واقع دوران دوم حضور اشتفان افنبرگ، بسیار متفاوت‌تر از دوران اول حضور او در بایرن بود. ازاین‌رو فوتبال‌دوستان دیگر کمتر شاهد درگیری‌ها و حاشیه‌های او در مستطیل سبز بودند. او حتی اختلافات دیرین خود با لوتار ماتیوس را کنار گذاشت و تنها به این موضوع که باید با بایرن مونیخ ناکامی‌های دوران گذشته را جبران کند، فکر می‌کرد. همین‌طور به لطف دانش و درایت صحیح اوتمار هیستفلد دیگر خبری از لقب پرطمطراق «اِف‌سی هالیوود» در بایرن مونیخ نبود. بایرنِ هیتسفلد بسیار متفاوت از بایرن فصول گذشته تحت سرمربی‌گری تراپاتونی و نیز اُتو ری‌هاگل بود. تمام بازیکنان در خدمت باشگاه بودند و هیچ‌کس حق خودنمایی نابه‌جا نداشت.

حالا که هیتسفلد با درایت خود در کناره‌ی زمین، آرامش را به تیم آورده بود، اُلیور کان و اشتفان افنبرگ نیز در عقب زمین و میانه‌ی میدان رهبران تیم بودند. گرچه کاپیتان اول تیم توماس هلمر بود، اما در حقیقت رهبران راستین بایرن مونیخ، اُلیور کان و اشتفان افنبرگ بودند. نکته‌ی قابل‌توجّه در خصوص این دو این بود که بسیاری از خصوصیات اخلاقی‌‌شان مشابه هم بود. هر دو خلق‌وخوی آتشین و سرسختی داشتند و نیز هر دو یک جنگجو و یک رهبر ذاتی بودند. اما در عین حال نه‌تنها باهم مشکلی نداشتند، بلکه پس از هر برد یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و به نشانه‌ی یک پیروزی بزرگ بر سر هم فریاد می‌کشیدند. حتّی تماشاگران دیده بودند که پس از گل‌زنی‌ اشتفان افنبرگ در برابر تیم مقابل، اُلیور کان در حالی که از درون دروازه به‌سمت افنبرگ در میانه‌ی میدان می‌دود، با فریادهای ممتد، خوشحالی خود را به‌طرز ترسناکی با او ابراز می‌کند. بی‌گمان حضور همزمان اُلیور کان و اشتفان افنبرگ در بایرن مونیخ یکی از اصلی‌ترین عوامل موفقیت‌های بایرن در فصل یاده‌شده بود.

الیور کان و اشتفان افنبرگ
الیور کان و اشتفان افنبرگ

پس از موفقیت در دور گروهی لیگ‌ قهرمانان اروپا، بایرن باید در مرحله‌ی یک‌چهارم نهایی به دیدار کایزرسلاترن می‌رفت. در این مرحله نیز بایرن با اقتدار کامل و با نتیجه‌ی پرگل شش بر صفر در مجموع دو بازی در برابر کایزرسلاترن به پیروزی رسید و صعود خود به دور بعد را مسجّل کرد. اما شاید یکی از سخت‌ترین بازی‌های در برابر دینامو کیف رقم خورد. جایی که بازیکنان بایرن مونیخ مجبور شدند تا آخرین دقایق دو بازی رفت‌وبرگشت، تمام توان خود را برای کنار زدن دینامو کیف از لیگ قهرمانان اروپا به‌کار گیرند. در این دو بازی نیز اُلیور کان و اشتفان افنبرگ موجب راه‌یابی بایرن به فینال لیگ قهرمان اروپا شدند. اُلیور کان با مهارهای سریعش در مواجه با مهاجم فرصت‌طلبی چون آندری شوچنکو و اشتفان افنبرگ با پاس‌های دقیق و کم‌نقصش و همین‌طور مهارتش در ضربات ایستگاهی از فواصل دور.

در فینال معروف این دوره از مسابقات اما بایرن در برابر منچستر یونایتد به‌شکل دراماتیکی شکست خورد. در حالی که در واپسین دقایق بازی، بایرن یک بر صفر از منچستر یونایتد پیش بود، ناگهان همه چیز تغییر کرد و بایرن با دو گل دیرهنگام شرینگهام و سولشر بازی را دو بر یک واگذار کرد. به لطف ارسال‌های بی‌نقص دیوید بکام از روی نقطه‌ی کرنر و تعویض‌های طلایی الکس فرگوسن، بایرن با دلشکستگی‌ بسیار، نبرد نیوکمپ را ترک کرد. حتّی این باخت تلخ در روند بازی آن‌ها در دیدار حساس در برابر وردر برمن در فینال جام حذفی آلمان هم اثر گذاشت و بایرن در این دیدار هم بازنده شد. آن‌ها در سال ۱۹۹۹ تنها موفق شدند به قهرمانی در بوندسلیگا دست یابند. اما این پایان کار بایرن به رهبری اشتفان افنبرگ و اُلیور کان نبود. هردوی آن‌ها در رختکن ورزشگاه به هم‌تیمی‌های خود گفته بودند که مطمئن‌اند دوباره به فینال لیگ قهرمانان صعود می‌کند و با قهرمانی در این جام، تمام خاطرات تلخ نبرد نیوکمپ را به باد فراموشی خواهند سپرد.

خوشحالی الیور کان پس از پیروزی در فینال لیگ قهرمانان
خوشحالی الیور کان پس از پیروزی در فینال لیگ قهرمانان

پس از شکست نیوکمپ، سران بایرن دست‌ به‌ کار شدند و با جذب پاتریک اندرسون از مونشن‌گلادباخ، ویلی سانیول از موناکو و نیز پائولو سرجیو از رُم، ترکیب خود را به‌شدت تقویت کردند. توماس هلمر و لوتار ماتیوس نیز به‌دلیل پا به سن گذاشتن، بایرن مونیخ را ترک کردند و در نتیجه اشتفان افنبرگ و اُلیور کان کاپیتان‌های اول و دوم تیم شدند. با چنین ترکیب تقویت‌شده و قدرتمندی، بایرنی‌ها برای رسیدن به فینال لیگ قهرمانان اروپا مصمم شده بودند. همین‌طور هم شد، اما نه در فصل بعد؛ بلکه در فصل ۲۰۰۰/۰۱ بایرن دوباره به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید. بایرنی‌ها به‌طرز شگفت‌انگیزی در برابر جدّی‌ترین رقبای خود یعنی منچستر یونایتد و رئال ماردید در هر دو بازی رفت‌وبرگشت در مراحل یک‌چهارم‌نهایی و نیمه‌نهایی پیروز شدند. بازی‌های به‌غایت مهیج که تماشاگران از آن‌ها لذت بسیار بردند. در واقع آن‌ها شاهد صحنه‌های ماندگاری همچون برخوردها و درگیری‌های کاپیتان‌های دو تیم نیز بودند. در صحنه‌ای ماندگار در لیگ قهرمانان اروپا، تماشاگران شاهد برخورد اشتفان افنبرگ و روی کین در زمین مسابقه بودند. آن‌ها می‌دیدند که کاپیتان افنبرگ با تکلی سریع و خشن مانع از پیش‌روی کاپیتان روی کین می‌شود و پس از آن، هر دو به هم برخورد می‌کنند. شاید فوتبال‌دوستان منتظر درگیری خونین کین و افنبرگ در مستطیل سبز بودند، اما کین به‌خوبی می‌دانست که درگیری با کاپیتان افنبرگ، پیامدهای ترسناکی به‌همراه خواهد داشت؛ پس تا حد ممکن از تنش با افنبرگ پرهیز می‌کرد. پس از راه‌یابی بایرن به فینال لیگ قهرمانان، اُلیور کان بیش از همه به‌سبب این پیروزهای مقتدرانه‌، به‌شیوه‌ای خاص به شادی می‌پرداخت. او مشت‌هایش را به نشانه‌‌ی پیروزی گره می‌کرد و سرسختانه فریاد می‌کشید. او حتّی آن‌قدر در تمرینات جدّی بود که در یکی از جلسات تمرین، زمانی که ساموئل کوفور را در حال شوخی کردن دیده بود، با ضربه‌ی کوبنده‌ی مشت خود، او را نقش بر زمین کرد. به‌راستی او هرگز نمی‌خواست در یک فینال اروپایی دیگر بازنده باشد.

این بار در سال ۲۰۰۱ فینال برابر والنسیای قوی هکتور کوپر بود. والنسیا به‌حدی خوب بود که در لحظاتی از بازی طرفداران بایرن به پیروزی تیم محبوبشان تردید کرده بودند، اما این بار نیز اُلیور کان و اشتفان افنبرگ به کمک هم‌تیمی‌هایشان آمدند.

این بازی نیز از جهت نبرد کاپیتان‌های دو تیم یعنی افنبرگ و گایزکا مندیتا جالب توجه بود. هر دو بازیکن با یک ضربه پنالتی برای تیمشان گلزنی کردند تا بازی مساوی شود و به ضربات پنالتی برود.

نبرد افنبرگ و مندیتا در میانه‌ی میدان – فینال چمپیونزلیگ ۲۰۰۱
نبرد افنبرگ و مندیتا در میانه‌ی میدان – فینال چمپیونزلیگ ۲۰۰۱

در نهایت بایرن مونیخ به لطف عملکرد درخشان کان در ضربات پنالتی در برابر والنسیا به پیروزی دلچسب و بزرگی رسید. همین‌طور اشتفان افنبرگ هم در جریان بازی و هم در ضربات پنالتی، شوت‌های خود را وارد دروازه‌ی دروازه‌بان مغموم والنسیا، سانتیاگو کانیزارس کرد. هر دو رهبر بزرگ «اِف‌سی بایرن»، سهم به‌سزایی در این پیروزی بزرگ داشتند. حالا بایرن مونیخ پس از یک‌ربع قرن برای چهارمین بار قهرمان اروپا شده بود.

افنبرگ و کان در جشن قهرمانی لیگ قهرمانان در سال ۲۰۰۱
افنبرگ و کان در جشن قهرمانی لیگ قهرمانان در سال ۲۰۰۱

اُلیور کان و اشتفان افنبرگ در طول چهار فصلی که در کنار یکدیگر در بایرن مونیخ بازی کردند، در مجموع موفق شدند سه قهرمانی در بوندسلیگا، یک قهرمانی در جام حذفی، سه قهرمانی در لیگاپوکال، یک قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا و نیز یک قهرمانی در جام بین قاره‌ای به‌دست بیاورند. حالا پس از این پیروزی‌های بزرگ، طرفداران پرتعداد بایرن، جملگی کاپیتان‌های پیروز خود را پادشاه «اِفه» و پادشاه «کان» می‌نامیدند. مصداقی بارز بر اینکه دو پادشاه نیز ممکن است در یک اقلیم بگنجند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *