در چنین روزهایی، احساس همدردی با اوکراین کافی نیست. ما باید اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل، به خاطر نبوغ، حاکمیت و اقدامات ارزشمندی که برای جامعهی جهانی انجام داده است، به یاد آوریم و بزرگ داریم.
برای طرفداران فوتبال در سرتاسر دنیا، این به معنای یادآوری خدماتی است که اوکراین به این ورزش جهانی کرده است. جایگاه ویژه و منحصر به فرد اوکراین به عنوان یک قطب فنی در اتحاد جماهیر شوروی این باور ملی را ایجاد کرده که اوکراین کشوری است در مرز بین هنر و مهندسی. با تعمیم این موضوع به حوزهی فوتبال، این ورزش بسیاری از جنبههای مدرن خود را وامدار اوکراین است؛ از چیدمان ۴-۴-۲ گرفته تا دفاع منطقهای و استفاده از تحلیل داده در برنامهریزی تاکتیکی. تمام این نوآوریها محصول اوکراین در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی و متاثر از سه رهبری است که کمتر به آنها پرداخته میشود: ویکتور ماسلوف، والری لوبانوفسکی و آناتولی زلنتسوف.
ویکتور ماسلوف، سرمربی دینامو کییف در میانهی دههی ۶۰ میلادی بود. مهمترین نوآوری و دستاورد او، آنچه سبب معروفیت او شد و سه قهرمانی پیاپی در مسابقات قهرمانی شوروی را برایش به ارمغان آورد، بهکارگیری ابتداییِ چیدمان ۲-۴-۴ بود. در آن زمان، آرایش غالب در سایر نقاط جهان ۴-۲-۴ هجومی بود؛ سیستمی که به بهترین نحو توسط تیم غیرقابلمهار و نهایتا قهرمان برزیل در جامهای جهانی ۱۹۵۸ و ۱۹۶۲ ارائه میشد. چیدمان ۴-۲-۴ سازگاری خوبی با نبوغ فردی بازیکنان برزیل داشت، اما ماسلوف متوجه یک نقطهضعف مهم شد: در سیستمی که فردیت اولویت دارد، یک تیم تنها میتواند به اندازهی ضعیفترین بازیکنش قوی باشد. ماسلوف این فرضیه را مطرح کرد که او اگر بتواند یازده بازیکن را چنان تمرین دهد که آنها بتوانند به صورت یک واحد فکر کنند، هیچ رقیبی فارغ از نبوغ فردی بازیکنانش در برابر آنها شانسی نخواهد داشت. ماسلوف به شوراییترین شکل ممکن (!)، به قدرت جمعی پی برد و از آن استفاده کرد.
از نقطهنظر شیوهی بازی، این ۲-۴-۴ اولیه از یک خط دفاعی مقتدر، ضدحملات برقآسا و یک خط میانی مسلط اولیه تشکیل شده بود. از نقطهنظر عملی، این آرایش تاکید ویژه بر روی دفاع «منطقهای» به جای دفاع «نفر-به-نفر» داشت و فولبکها را ترغیب میکرد تا به جلو بزنند؛ همچنین بازیکنان به گونهای تمرین داده میشدند تا همگی بتوانند فضاهای باز را پوشش دهند. از همین رو، دینامو کییف ماسلوف در دههی ۶۰ جزء اولین تیمهایی بود که آنچه ما امروز به عنوان پرسینگ مدرن میشناسیم، ارائه میکرد. الف رمزی، سرمربی افسانهای، با اتکاء به همین شیوه توانست انگلیس را به قهرمانی جام جهانی ۱۹۶۶ برساند. پس از آن، بسیاری تیمهای دیگر این آرایش را به کار گرفتند و هر آنچه بعد از آن در دنیای فوتبال رخ داد، بر همگان روشن است. این آرایش تا میانهی دههی ۲۰۰۰، به شیوهی غالب در فوتبال جهان بدل شد.
عمر ماسلوف در دینامو کییف اما طولانی نبود. او دینامو را در سال ۱۹۶۸ ترک کرد (مترجم: ماسلوف تا سال ۱۹۷۰ سرمربی دینامو بود) و چندین سال بعد یکی از زیردستان سابقش جایگزین او شد: والری لوبانوفسکی، یک وینگر چپِ عجیب و غریب که شیفتگی کودکانهای نسبت به ریاضیات و علوم داشت. به عنوان یک بازیکن، والری به عنوان یک مهرهی ترسناک در ضربات آزاد شناخته میشد و دقتش در ارسال توپها مثالزدنی بود. راز او؟ مکانیک کلاسیک – شنیدهها حاکی از این است که او حتی پیش از اینکه پا به زمین بگذارد، زاویه و کات ضربات آزادش را با دقت بالا و با استفاده از اثر مگنس [1] (Magnus Effect) روی کاغذ میآورد و آن را محاسبه میکرد. مواجهه با ضربات آزاد به مثابه فرمولهای ریاضی: لوبانوفسکی تجسم زندهی اصرار و توجه اوکراینیها بر هنر به عنوان شاخهای از مهندسی بود. این موضوع سبب شد تا لوبانوفسکی با خود فکر کند که آیا سایر جنبههای بازی را هم میتوان به این شیوه مطالعه، مدل، پیشبینی و همچنین بهینهسازی کرد.
اتفاق مهم در همین زمان، تاسیس یک مرکز جدید سایبرنتیک چند خیابان پایینتر از ساختمان اصلی دینامو بود؛ مرکزی که پاسخی بود به چالشهای اطلاعاتی جدیدی که اتحاد جماهیر شوروی با آنها مواجه بود. اندازه و تنوعی که در این اتحادیه وجود داشت سبب میشد تا امر «پیشبینی» امری به غایت دشوار باشد. محاسبات دولتی در خصوص رشد اقتصادی، میزان تولید و ثبات منطقهای بسیار سخت و پیچیده بودند. خطاهای کوچک و ساده در این محاسبات اثرات موجی بزرگی بر روی تمام اقتصاد شوروی میگذاشت و پیامدهای آن گریبانگیر عموم میشد. یک فرمول اشتباه میتوانست سبب کمبود تولید شود و جوامع را در خطر نابودی قرار دهد.
برای حل این معضل، حاکمیت شوروی به اوکراین روی آورد. به طور مشخص آنها از ویکتور گلوشکوف و همکارانش در آکادمی علوم اوکراین (UAS) درخواست کمک کردند. گلوشکوف از پیشگامان تحقیقات مربوط به سایبرنتیک بود. علم سایبرنتیک با محوریت سیستمهای اطلاعاتی بر خلاف معادلات ریاضی مستقیم و ساده، همراه با بخش محاسباتی رو به رشد اوکراین، به حاکمیت شوروی قابلیت جدیدی در کنترل بخشهای گوناگون سیستم خود داد. تنها در عرض چند سال، کییف تبدیل به قدرت فنی و اطلاعاتی تمام شوروی شد.
لوبانوفسکی از تحسینکنندگان گلوشکوف و از معتقدین به سیستمهای یکپارچه بود. او اغلب با دانشمندان و ریاضیدانان ملاقات میکرد تا در جریان آخرین پیشرفتها در این حوزه قرار بگیرد. در جریان این گفتگوها، او با آناتولی زلنتسوف ملاقات کرد. زلنتسوف فارغالتحصیل آکادمی علوم اوکراین بود و یک ایدهی عجیب و غریب داشت: فوتبال خود یک سیستم یکپارچه محسوب میشود و نه صرفا یک هنر یا عمل تمرینی. لوبانوفسکی و زلنتسوف هر دو مجذوب این ایده شدند و پس از اینکه زلنتسوف در دینامو کییف به لوبانوفسکی پیوست، آنها طرحِ یک برنامهی جدید را ریختند.
موسسهی علمی دینامو کییف در سال ۱۹۷۵ تاسیس شد و ایدهی پشت آن ساده بود: اگر فوتبال و علم هر دو یکی و یکسان باشند، یک بازی فوتبال را میتوان شبیه به یک برنامهی کامپیوتری مطالعه کرد و آن را بهبود داد: دو مجموعهی ۱۱ تایی با بینهایت جایگشت. موسسهی علمی دینامو امید داشت تا بتواند دیتای مربوط به فوتبال را به کمک بهترین ریاضیدانانِ آکادمی علوم UAS آنالیز کند. سپس نتایج آن تحلیلها به بازیکنان دینامو منتقل شود و آنها نهایتا بتوانند به بهترین تیم جمعی فوتبال در اروپا بدل شوند.
اولین حوزهای که تحلیلگران در آن تغییرات انقلابی ایجاد کردند، تمرینات بود. در مدل طراحیشدهی دینامو، بازیکنان به عنوان ۱۱ عضو از یک مجموعهی واحد عمل میکردند – اما چطور ممکن بود پیشبینیناپذیری ذاتی انسانها را تا جای ممکن تقلیل داد؟ پاسخ تحلیلگران به این سوال آمادگی جسمانی و استقامتی بود. آنها این نظریه را مطرح کردند که بازیکنان بزرگ به قدرت عضلانی و سرعت نیاز دارند، اما قدرت عضلانی بیش از حد مانع از سرعت می شود (و بالعکس). آنها نقطهی تعادل ایدهآل بین این دو فاکتور را به صورت اختصاصی برای هر بازیکن پیدا کردند و برنامهی تناسب اندام خود را چنان بازسازی کردند تا هر خرید جدید دینامو کییف کمتر از یک واحد انحراف معیار با ایدهآلترین پروفایل فاصله داشته باشد. این برنامه، استقامت بازیکنان را افزایش داد و به آنها کمک کرد تا در طول فصل و در جریان همهی بازیها آماده – و البته قابلپیشبینی – باشند.
حوزهی بعدی آمادهسازی بود. لوبانوفسکی و زلنتسوف میدانستند که آنها قادرند تنها نیمی از مدل خود را به طور کامل کنترل کنند. پس چه اتفاقی برای مجموعهی ۱۱ عنصری مقابل میافتد؟ دینامو این مشکل را با بهکارگیری دو امر تدارکاتی حل کرد. اول از همه، آنها بیوقفه رقبای خود را مطالعه میکردند و شیوهی بازی آنها را با الگوهای از پیش شناختهشده تطبیق میدادند (به طوری که بازیکنان بتوانند الگوها را در جریان بازی تشخیص دهند و در چند ثانیه با تصمیمات درست الگوی بازی حریف را خراب کنند.) دوم، آنها به طور پیوسته برای مواجهه با شیوههای مختلف بازی، سناریوهای از پیش تعیینشده را تمرین میکردند؛ چیزی شبیه به آنچه در فوتبال آمریکایی از آن سراغ داریم. به طور مثال، اگر قرار بود دینامو با یک تیم قوی و فیزیکی از انگلیس روبرو شود، آنها از قبل میدانستند که باید توپ را نگه دارند، حریف را خسته کنند و مدافعین با نفوذهای پی در پی به جناحین توپ را به داخل محوطه سانتر کنند. در واقع بازیکنان دینامو حتی نیازی به فکر کردن هم نداشتند. به محض اینکه الگوی بازی تیم مقابل مشخص میشد، حافظهی عضلانی آنها، آنچه را که در تمرینهای آمادهسازی فرا گرفته بود، پیاده میکرد.
در نهایت، لوبانوفسکی و زلنتسوف تمرکز اصلی خود را معطوف به عملکرد جمعی تیم کردند. آنها باید راهی پیدا میکردند تا به کمک آن عملکرد هر بازیکن را بازی به بازی – و اغلب دقیقه به دقیقه – ارزیابی و ثبت کنند. مؤسسهی علم دینامو میزان حرکت، نرخ بازی بدون توپ، شدت، نرخ خطا، اثربخشی و سرعت هر بازیکن را اندازهگیری میکرد و این اطلاعات را در قالب یک «نمره» به صورت روزانه با تیم به اشتراک میگذاشت. سپس این نمرات برونیابی میشد و از آن برای تعیین اینکه کدام دو بازیکن بهترین همکاری را داشتهاند، استفاده میشد. در سبک جمعی شوروی، «بهترین» بازیکنان انفرادی لزوما قویترین تیم جمعی را تشکیل نمیدادند. یک هافبک ممکن بود بالاترین نرخ بازی بدون توپ را داشته باشد، اما اگر به طور مداوم فضایی را که همتیمیهایش به او نیاز دارند پوشش نمیداد، تحلیلگران دینامو، معضل را شناسایی میکردند و به کمک آنالیز داده بهترین بازیکن جایگزین را انتخاب میکردند تا تعادل مهارتی در تیم بر هم نخورد.
این سطح از تحلیل حتی در عصر مدرن نیز تا حدی ناشناخته است. دینامو – و اوکراین – اما تا سال ۱۹۷۶ تبحر ویژهای در آن پیدا کردند و ویترین افتخاراتشان هم گواهی بر همین موضوع است. دینامو کییف در این دوره به پیروزیهای داخلی و بینالمللی فراوانی دست یافت، از قهرمانی اوکراین گرفته تا جامهای اتحاد جماهیر شوروی (که اغلب با شکست دادن تیمهای مسکو در خانه به دست میآمد) تا دو جام برندگان جام اروپا. گرچه در آن دوره اوکراین قادر نبود تیم ملی خودش را داشته باشد، اما لوبانوفسکی سکان تیم فوتبال اتحاد جماهیر شوروی را در دست گرفت و یک دهه بعد تیم اتحادیه را در سال ۱۹۸۸ به فینال مسابقات قهرمانی اروپا رساند. استراتژی او؟ یک ایدهی کاملا ماسلوفی: بازی با تیم دینامو کییف به جای دستچین کردن بازیکنان جدید از سرتاسر اتحاد و قمار کردن بر سر ایجاد یک واحد جدید. رهبری اتحاد جماهیر شوروی خیلی زود به دلایل سیاسی با این استراتژی مخالفت کرد، اما آنها اگر میخواستند جامهای بیشتری به خانه ببرند، شاید نباید این کار را میکردند. سه دهه بعد، اسپانیا رویکرد مشابهی را در پیش گرفت (تشکیل هستهی اصلی تیم ملی از بازیکنان بارسلونا که یکدیگر را به خوبی میشناختند) و دو قهرمانی متوالی در اروپا و یک قهرمانی در جام جهانی را به دست آورد. اگر شوروی از توانمندسازی اوکراین واهمه نمیداشت، احتمالا آنها هم دوران فوتبالی درخشانی را در دههی ۸۰ شاهد میبودند.
و این نکته احتمالا گیجکنندهترین چیز در مورد تسلط فوتبال اوکراین در نیمهی دوم قرن بیستم باشد. پس از جنگ جهانی دوم، در سایهی جنگ سرد و در گودال پیچیدهی سیاسی اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین همچنان به نوآوری ادامه داد و آنها این کار را به سبکی خاص خودشان انجام دادند. بررسی آمار بازی و اصول استعدادیابی امروزی همه زاییدهی جنبش «هنر به مثابهی مهندسی» اوکراین است. شاخص متوسط گل (xG)، آنالیز آرایش تیمها، و حتی «رتبهبندی بازیکنان» که در رسانههای امروزی انجام میشود، همگی محصول و مدیون ماسلوف، لوبانوفسکی، زلنتسوف، دینامو کییف و اوکراین هستند. آنها پای مواجههی علمی و دقیق را به بازی زیبا باز کردند و برای همیشه آن را تغییر دادند.
[1] اثر مگنوس یا کات اثری است که عموماً در یک توپ (استوانه) در حال چرخش دیده میشود که این توپ چرخان را از مسیر معمول خود به صورت حرکت منحنی وار منحرف میکند (ویکی پدیا).
** منبع عکس اصلی: imago/Fred Joch
**********************************************
عنوان انگلیسی مقاله: Art And Engineering – Dynamo Kyiv’s European Dominance
منبع: Beyond The Last Man
تاریخ انتشار: مارس ۲۰۲۲
یک پاسخ
همیشه برایم سوال بود که اولین بار دیتا کی وارد فوتبال شد. پس از دیدن فیلم «مانیبال» گفتم لابد این هم مثل خیلی چیزهای دیگر زندگی امروز، از آمریکا آمده است. اصلاً حدس هم نمیزدم که از شوروی باشد!
تبدیل به عدد، سپس با اعداد کار کردن به گمانم از فلسفههای یونان باستان باشد
مرسی از انتخاب و ترجمه