روزنامهی ایونینگ استاندارد لندن در روز ۱۸ ژوئن ۱۹۷۰ با این کلمات نامتعارف به توصیف یکی از بازیکنان حاضر در رقابتهای جام جهانی پرداخت: «یک افسر پروسِ مجروح و شکستخورده اما مغرور» [۱]. اینها کلماتی بود برای تمجید از بازیکنی که با کتفی دررفته در «بازی قرن» بازی کرد!
بیرون از ورزشگاه آزتکا، بنای یادبودی قرار دارد که روی پلاک آن چنین حک شده است: «ورزشگاه آزتکا به تیمهای ملی ایتالیا (۴) و آلمان (۳) که در جام جهانی ۱۹۷۰، بازی قرن را انجام دادند، ادای احترام میکند. ۱۷ ژوئن ۱۹۷۰.» در این مسابقهی شگفتانگیز که پنج گل از هفت گل آن، در ۳۰ دقیقهی وقتهای اضافه به ثمر رسید، فرانتس بکنباوئر، هافبک میانی آلمان غربی، به مدت ۵۰ دقیقه با کتفی دررفته بازی کرد. در دقیقهی ۷۰ بازی بود که شانهی راست بکنباوئر پس از خطای جاچینتو فاکتی در رفت، اما چون تیم قبلاً دو تعویض مجازش را انجام داده بود، او مجبور شد با بازویی که با چسب به بدنش چسبانده شده بود – در حالی که دستش پایینتر از لوگوی فدراسیون فوتبال آلمان غربی، درست زیر قلبش، قرار داشت – به بازی ادامه دهد. در پایان این مسابقهی هیجانانگیز و طاقتفرسا، آلمانیها از رسیدن به دیدار فینال بازماندند و فرانتس بکنباوئر شبیه یک افسر پروس مجروح و شکستخورده اما مغرور بود.
سبک بازی بکنباوئر در زمین شاهانه بود، اما اینکه او قیصر نامیده میشد، به نحوهی بازیاش در زمین ربطی نداشت، همانطور که به جایگاه ویژهاش در فوتبال آلمان هم ارتباطی ندارد. فرانتس بکنباوئر سالها پیش از آنکه در فوتبال آلمان به مرتبهی امپراتور برسد، قیصر نامیده میشد؛ اولریش هسه در کتاب «گل!: داستان فوتبال آلمان» مینویسد: «شناخته شدن به عنوان قیصر هیچ ربطی به فوتبال نداشت. اولین بار این نام توسط یک مجله به بکنباوئر اطلاق شد که مدعی بود او شبیه لودویگ دوم، حاکم عجیب و غریب باواریا است، کسی که با عنوان پادشاه افسانهای (یا در انگلستان با عنوان شاه لودویگ دیوانه) شناخته میشود – و واقعاً هم به آن چهرهی محزون و معصوم شباهت داشت. کمی بعد، بایرن یک بازی دوستانه در وین برگزار کرد. در ضیافت پس از بازی، از بکنباوئر در حالی که کنار مجسمهی امپراتور سابق اتریش، فرانتس یوزف (قیصر بین سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۹۱۶)، ایستاده بود، عکس گرفته شد. به محض انتشار این عکس، بکنباوئر برای همیشه “قیصر” شد.» [۲]
قیصر در ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۵، چند روز پس از پایان جنگ جهانی دوم، در مونیخِ ویرانشده متولد شد. او در گیزینگ بزرگ شد؛ محلهای مختص طبقهی کارگر که به طور سنتی بازیکنان تیم مونیخ ۱۸۶۰ را پرورش میداد، در حالی که بایرن مونیخ در درجهی اول استعدادهای جوان را از مناطق ثروتمند مانند شوابینگ جذب میکرد. پدر فرانتس بکنباوئر مأمور ادارهی پست بود و علاقهی چندانی به فوتبال نداشت؛ به همین علت پسرش را به خاطر علاقهی وافر به فریتس والتر [کاپیتان آلمانیها هنگام قهرمانی در جام جهانی ۱۹۵۴] سرزنش میکرد و میگفت والتر بعد از دوران فوتبالش بیپول و بدبخت خواهد شد! اما بکنباوئرِ کوچک، بیتفاوت نسبت به حرفهای پدر برای تیم اسسی مونیخ ۱۹۰۶ بازی میکرد. در تابستان ۱۹۵۸ بود که فرانتس ۱۳ ساله باخبر شد باشگاه بودجهی کافی برای ادامهی کار تیم جوانانش ندارد، پس به همراه همتیمیهایش تصمیم گرفتند تا به تیم جوانان مونیخ ۱۸۶۰ ملحق شوند – یعنی باشگاهی که طرفدارش بود و آرزوی بازی برای آن را در سر داشت. با این حال یک تورنمنت زیر ۱۴ سال در نوبیبرگ همه چیز را تغییر داد! در جریان این رقابتها، بکنباوئر پس از تکل روی پای گرهارد کونیگ، بازیکن مونیخ ۱۸۶۰، از او سیلی خورد و از آن لحظه به بعد تصمیم گرفت هرگز برای باشگاهی که بازیکنانش چنین رفتاری دارند، بازی نکند. بدین ترتیب فرانتس بکنباوئر ۱۴ ساله که به خواست پدر برای فروشندگی بیمه آموزش دیده بود، در سال ۱۹۵۹ به تیم جوانان بایرن مونیخ پیوست تا مسیر زندگی خود و این باشگاه را برای همیشه تغییر دهد.
بکنباوئر اولین بازی خود برای تیم اصلی بایرن مونیخ را در سال ۱۹۶۴ – یعنی زمانی که ۱۸ سال داشت – انجام داد و خیلی زود به مغز، جسارت و بینش این باشگاه تبدیل شد. بوندسلیگا در سال ۱۹۶۳ افتتاح شد اما بایرن مونیخ باید همچنان در لیگهای منطقهای به کار خود ادامه میداد، زیرا مقامات بوندسلیگا میخواستند یک تیم از مونیخ بخشی از لیگ برتر جدید باشد و مونیخ ۱۸۶۰ این بلیت را دریافت کرد، چرا که آنها قهرمان فصل ۶۳-۱۹۶۲ اوبرلیگا سود شده بودند. در فصل ۶۵-۱۹۶۴، بایرن که حالا بکنباوئر را در ترکیب خود داشت، قهرمان لیگ منطقهای جنوب شد و پس از پیروزی ۸-۰ مقابل بروسیا برلین در بازی پلی-آف به بوندسلیگا صعود کرد. اگرچه تا کسب اولین قهرمانی بوندسلیگا چهار سال فاصله وجود داشت، بکنباوئر تحت هدایت زلاتکو چایکوفسکی دو بار به مقام قهرمانی در جام حذفی رسید و با فتح جام برندگان جام یوفا [*] ۱۹۶۷ به اولین عنوان اروپایی خود دست یافت. یک سال بعد این مربی اهل یوگسلاوی از تیم رفت و عصر جدیدی برای سرخها آغاز شد. آنها در سالهای ۱۹۶۹، ۱۹۷۲، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ به قهرمانی بوندسلیگا رسیدند، جام حذفی ۱۹۶۹ و ۱۹۷۱ را به دست آوردند و بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ سه بار قهرمان جام باشگاههای اروپا شدند. اگرچه این قهرمانیها تحت هدایت اودو لاتک و دتمار کرامر به دست آمد و تیم، بازیکنان بزرگی مثل گرد مولر، سپ مایر، پل برایتنر و اولی هوینس را در ترکیب داشت، اما معمار واقعی آن دوران طلایی بکنباوئر بود – او بخش اعظم این کار را به لطف تحولی که در پست لیبرو [سوییپر] ایجاد کرده بود، انجام داد.
بسیاری از موفقیتهای قیصر در زمین فوتبال ناشی از انقلابی است که او در پست دفاع میانی ایجاد کرد. بکنباوئر اولین مدافع مدرن است؛ کسی که پست لیبرو را بازتعریف کرد. در واقع او اولین لیبرو نبود، اما هیچکس این کار را به این اندازه مؤثر و در چنین سطح بالایی انجام نداد (مسلماً هم قبل و هم بعد از او). وظیفهی لیبروی کلاسیک این بود که به عنوان یک سوییپر در پشت آخرین دفاع حضور داشته باشد، تمام توپهای خطرناک را دور کند و مانع مهاجمان حریف شود. بکنباوئر اما علاوه بر کارهای دفاعی، رویکرد هجومی نیز داشت؛ «او به عنوان یک سوییپر یا لیبرو، برای شکستن حملات حریف در زمین حرکت میکرد، پاسها را در سراسر زمین پخش میکرد و هنگامی که نیاز بود، به حملات اضافه میشد. او مسئولیتهای پا به توپ بیشتری را بر عهده گرفت و این پست را با ظرافت و کلاسی محسوس بازی کرد. این یک تغییر عمده در پست دفاع میانی سنتی بود که معمولاً شامل حرکت محدود رو به جلو بود.» [۳] در واقع او کاری را انجام داد که مربیان امروزی از مدافعان خود میخواهند: دریبل زدن به جلو با توپ. بکنباوئر در سالهایِ نخستینِ دوران حرفهایاش شیفتهی جیاچینتو فاکتی بود – مسلماً بهترین مدافع کنار هجومی در دههی ۱۹۶۰ و همان بازیکنی که در بازی قرن او را مصدوم کرده بود! برایان گلنویل، فوتبالنویس سرشناس انگلیسی، اینگونه سبک بازی قیصر را رمزگشایی میکند: «بکنباوئر با تماشای حملات تماشایی فاکتی از دفاع چپ و شوتهای رعدآسای پای راست او، از خود پرسید که چرا او به عنوان یک لیبرو و سوییپر نباید بیشتر از مناطق میانی زمین حمله کند؟ او این کار را کرد و توتال فوتبال در بایرن مونیخ متولد شد.» [۴]
قیصر طی ۱۴ فصل، ۵۸۲ بازی برای بایرن مونیخ انجام داد و ۷ بار موفق به گلزنی شد که برای بازیکنی که بیشتر دوران حرفهای خود را در خط دفاعی گذرانده، آمار بسیار خوبی است. او که در سالهای ۱۹۶۶، ۱۹۶۸، ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ بهترین بازیکن آلمان غربی شده بود، در سال ۱۹۷۷، زمانی که هنوز ۳۲ ساله نشده بود، به نیویورک کاسموس در ایالات متحده آمریکا پیوست – جایی که برای مدت کوتاهی در کنار پله، اسطورهی فوتبال برزیل، بازی کرد. دستاورد بکنباوئر طی چهار فصل حضور در لیگ فوتبال آمریکای شمالی NASL سه جام قهرمانی بود. البته او در سال ۱۹۸۰ – یعنی دو سال قبل از آخرین فصلش در کاسموس – به هامبورگ رفت و با این تیم به قهرمانی بوندسلیگا ۸۲-۱۹۸۱ رسید. بکنباوئر سرانجام در سال ۱۹۸۳، یک روز پس از تولد ۳۸ سالگیاش، از فوتبال خداحافظی کرد.
این دوران باشگاهی قیصر بود، اما او به طور موازی ۱۰۳ بار برای تیم ملی آلمان به میدان رفت و همواره اثر خود را گذاشت. او در دو فینال جام جهانی و دو فینال جام ملتهای اروپا برای آلمانیها به میدان رفت. در سال ۱۹۶۶ بکنباوئر ۲۰ ساله یکی از اعضای تیم ملی آلمان غربی بود که به فینال جام جهانی رسید و سر بابی چارلتون را از دور بازی خارج کرد. تیم بکنباوئر در نهایت قافیه را با گلی به انگلیس باخت که هرگز از خط دروازه عبور نکرده بود! با این وجود، جام جهانی انگلیس برای او تجربهی خوبی بود (او در این تورنمنت چهار گل به ثمر رساند): «این شروع خوبی برای من بود و فکر میکنم پایان خوبی هم برایم داشت؛ زیرا در ومبلی به فینال رسیدیم و آن را به وقتهای اضافه بردیم. نایبقهرمانی برای یک بازیکن جوان خیلی هم بد نیست.» [۵] چهار سال بعد انتظار میرفت که آلمان غربی در فینالِ مکزیک با پلهی برزیلی روبهرو شود، اما ایتالیا طی یک تریلر حماسی در وقتهای اضافه راهی دیدار پایانی شد. دو سال بعد، آلمان غربیِ احیاشده همه را شگفتزده کرد. ریموند گوتالز، مربی وقت تیم ملی بلژیک، پس از آن که در ۲۶ مه ۱۹۷۲ در افتتاحیهی ورزشگاه المپیک مونیخ شاهد پیروزی ۴-۱ آلمان غربی بر شوروی (مسابقهای که ۳ گل آن را گرد مولر به ثمر رساند) بود، گفت: «من قهرمان اروپا و قهرمان جام جهانی ۱۹۷۴ را دیدم. ما در آنتورپ شانسی نخواهیم داشت.» [۶] و واقعاً هم شانسی نداشتند. آلمانیها یک ماه پیش از این مسابقه موفق شده بودند در دور مقدماتی جام ملتهای ۱۹۷۲ تیم انگلیس را در خاک خودش شکست دهند و این اتفاق اعتماد به نفس زیادی به آنها داده بود، زیرا این کاری بود که آنها از سال ۱۹۰۸ تا آن زمان از انجامش ناتوان بودند – روزنامهی اکیپ فرانسه با تیتر «فوتبال سال ۲۰۰۰» [۶] به توصیف بازی آلمان غربی پرداخته بود. بکنباوئر دربارهی این بازی میگوید: «وقتی جام جهانی ۱۹۷۰ به پایان رسید، زمان تغییرات فرا رسیده بود. بازیکنان بزرگ آن تیم رفتند و نوبتِ آوردن بازیکنان جدید رسید. من فکر میکنم دلیل موفقیت ما از ترکیب تیم ناشی میشود – شش بازیکن از بایرن و سه بازیکن از مونشنگلادباخ. این تیم گرد هم آمدند و فکر میکنم بازی در ومبلی [با برد ۳-۱] بسیار مهم و تاریخی بود. و بدیهی است که برای اعتماد به نفس ما بسیار خوب بود. ما معتقد بودیم که وقتی میتوانید انگلیس را در ومبلی شکست دهید، میتوانید هر تیمی را شکست دهید.» [۷] و بعد، آلمان غربی در خاک بلژیک با چنان نمایش درخشانی فاتح یورو ۱۹۷۲ شد که پس از پیروزی ۳-۰ شاگردان هلموت شون برابر شوروی، گاتزتا دلو اسپورتِ ایتالیا به حریفانِ قهرمانِ اروپا اینگونه توصیه کرد: «باید با مسلسل برابر آلمانیها تلاش کنید. بدون داشتن یک مسلسل نمیتوانید این تیم را متوقف کنید.» [۶]
این مقدمهای بود بر جام جهانی ۱۹۷۴ که آلمانها میزبانی آن را بر عهده داشتند. قهرمانی در جام جهانی به اندازهی جام ملتهای اروپا آسان نبود، اما رؤیایی بود که محقق شد. سختترین کاری که بازیکنان هلموت شون در این تورنمنت انجام دادند، شکست هلندیها در دیدار پایانی بود. هلند رینوس میشل که توتال فوتبال نقشهی راهش شده بود، مثل آب خوردن به فینال رسید. یوهان نیسکنز در حالی گل اول بازی را در دقیقهی ۲ وارد دروازهی سپ مایر کرد که بازیکنان آلمان حتی پایشان به توپ برخورد نکرده بود! اما دو گل بعدی این مسابقه را پل برایتنر و گرد مولر به ثمر رساندند تا کاپ قهرمانی جدید رقابتهای جام جهانی در مونیخ بماند. دو سال بعد آلمان غربی بار دیگر به فینال جام ملتهای اروپا رسید، اما پنالتی چیپِ خلاقانهیِ آنتونین پاننکا همه چیز را به نفع چکسلواکی به پایان رساند. بکنباوئر دربارهی تیم ۱۹۷۶ میگوید: «پس از قهرمانی در ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ تیم کمی رو به افول رفت. گرد مولر و ولفگانگ اووراث از تیم ملی خداحافظی کرده بودند، بنابراین دیگر بعضی از بازیکنان بزرگ در سال ۱۹۷۶ آنجا نبودند. این مسأله خلأیی ایجاد کرد که هیچ کس نتوانست آن را پر کند. پس از گرد مولر چه کسی میتوانست مسئولیت او را بر عهده بگیرد؟ هیچکس. در مورد اووراث هم همینطور. بنابراین ما حتی از راهیابی به رقابتها و البته حتی بیشتر از آن، از راهیابی به فینال خوشحال بودیم. ما در نیمهنهایی، یوگسلاوی را در وقتهای اضافه شکست دادیم و سپس به فینال رسیدیم – اولین مسابقهای که برندهی آن در ضربات پنالتی مشخص میشد. تا پیش از آن فینال، در صورت تساوی، یک بازی مجدد برگزار میشد. ما اصلاً برای ضربات پنالتی آماده نبودیم – انتظارش را نداشتیم و بنابراین باختیم.» [۷]
در همهی این تورنمنتها بکنباوئر همواره نقشی انکارناپذیر داشت – تا آنجا که مجلهی کیکر او را «پلهی سفید» نامید. بکنباوئر به عنوان یک لیبرو آنقدر تأثیرگذار بود که فوتبال آلمان تا سالها پس از خداحافظی او از فوتبال، از نظر تاکتیکی تحت سیطرهاش باقی ماند. حتی زمانی که آلمان فاتح یورو ۱۹۹۶ شد، تأثیرگذارترین بازیکن تیم، ماتیاس سامر بود که در پست سوییپر بازی میکرد. این روند ادامه داشت تا اینکه پس از نتایج فاجعهبار تیم اریش ریبک در یورو ۲۰۰۰، رودی فولر دست به بدعتی تاکتیکی زد و از پست سوییپر صرفنظر کرد. قیصر در سال ۱۹۷۷، پس از پیوستن به کاسموس، پیش از موعد با پیراهن تیم ملی خداحافظی کرد، زیرا در آن زمان بازیکنانی که در باشگاههای خارج از کشور بازی میکردند، به طور غیررسمی از حضور در تیم ملی محروم میشدند. تصمیم برای بازی در ایالات متحده آمریکا تا حدودی برای فرار از مشکلات مالیاتی در کشورش گرفته شده بود. در اواسط دههی ۱۹۷۰، او پس از پوشش مالیات بر درآمد [یعنی سرمایهگذاری در زمینههایی که مشمول مالیات نیست یا از آن میکاهد] با استفاده از ساختار مالی نامعتبر، ۱.۶ میلیون مارک آلمان (معادل ۷۱۰ هزار پوند) مالیات معوقه پرداخت کرد. بکنباوئر چند سال بعد برای مقاصد مالیاتی به سوئیس نقل مکان کرد، اما بعداً توسط مقامات سوئیسی به دلیل فرار مالیاتی در یک دورهی سه ساله جریمه شد. پس از این اتفاق، او عازم اتریش شد، زیرا نرخ مالیات در آنجا کمتر از سوئیس بود.
البته علت تأثیرگذاری زیاد قیصر در موفقیت تیمهایی که او پیراهن آنها را به تن داشت، تنها موقعیتش در زمین فوتبال نبود، یک عامل مهم دیگر هم وجود داشت: قدرت رهبری او. فرانتس بکنباوئر حتی پیش از آن که بازوبند به بازو داشته باشد، کاپیتان تیمش بود. در جام جهانی ۱۹۷۰، اووه زیلر، مهاجم کهنهکار هامبورگ، کاپیتانی آلمان غربی را بر عهده داشت، اما این بکنباوئر ۲۴ ساله بود که در دومین جام جهانی خود، به تکیهگاه تیم تبدیل شده بود. او در سال ۱۹۷۱ به عنوان کاپیتان تیم ملی انتخاب شد. گونتر نتزر، همبازیاش در تیم ملی، معتقد است مهمترین دستاورد بکنباوئر برای تیم ملی کشورش در خارج از زمین رخ داده است. پس از شکست غافلگیرکنندهی ۰-۱ از آلمان شرقی در مرحلهی گروهی اول، روحیهی تیم به پایینترین حد خود رسیده بود. بکنباوئر یک سخنرانی بدون محدودیت در مقابل تیم ایراد کرد و با مشخص کردن بازیکنان ضعیف، با همکاری هلموت شون ترکیب را برای بقیهی مسابقات تغییر داد. نتزر در اینباره میگوید: «از بین تمام کارهایی که او برای فوتبال آلمان انجام داد، این یکی از بزرگترین دستاوردهایش بود. او در این موقعیت وحشتناک، زمانی که تیم در شرف فروپاشی بود، مسئولیت را بر عهده گرفت و از هلموت شون محافظت کرد.» [۱] نتزر به همراه اولی هوینس یکی از بازندههای این تغییر بودند، اما هر دو متوجه شدند که قیصر درست گفته بود. بکنباوئر از رویارویی با اتحادیهی فوتبال آلمان هم ترسی نداشت. قبل از شروع این تورنمنت او در جلسهای که تا ساعت پنج صبح به درازا کشید، برای تعیین مبلغ پاداش قهرمانی مذاکره کرد و این عدد را به ۷۰ هزار مارک آلمان رساند. از طرف دیگر، چند ساعت بعد از پایان یافتن جشن قهرمانی در ورزشگاه المپیک مونیخ، به بازیکنانش دستور داد تا ضیافت پیروزی اتحادیهی فوتبال آلمان را به دلیل ممانعت از شرکت همسران بازیکنان، تحریم کنند.
یکی از موضوعات مورد توجه در تاریخ فوتبال، جدال مداوم و حلنشدنی بین مربیان و بازیکنان بر سر قدرت نفوذ و اقتدار است. از دههی ۱۹۳۰ همواره این مربیان بودند که دست بالا را داشتند، اما قیصر یکی از معدود بازیکنانی است که این معادله را برهم زد. در واقع، دوران شکوهِ قیصر آغازگر زمانی است که در آن همهی مربیان، مدیرانی جزئینگر و دیکتاتورمآب نبودند و بازیکنان نیز میتوانستند رهبر باشند.
قیصر، کمتر از یک سال پس از خداحافظی از مستطیل سبز، به دنیای مربیگری قدم گذاشت؛ اگرچه او هرگز از نشستن روی نیمکت لذت نمیبرد و موافقت با مربیگری برای آلمان غربی، مارسی و بایرن مونیخ تا حدی به این دلیل بود که احساس میکرد باید به تیمهایی که برایش اهمیت دارند، کمک کند. فرانتس بکنباوئر در سال ۱۹۸۴ هدایت تیم ملی کشورش را پذیرفت، زیرا تیم یورپ دروال جام ملتهای اروپا را با نتایجی بسیار ضعیف پشت سر گذاشته بود. بکنباوئر دربارهی لحظهی پذیرفتن مسئولیت رهبری تیم ملی چنین میگوید: «زمانی که تصمیم گرفتم مربیگری کنم، لحظهی دیوانهکنندهای بود. میدانم که مدام میگفتم هرگز مربی نخواهم شد، اما تصمیم گرفتم انجامش دهم، زیرا مسئولیت بزرگی بود. من این کار را انجام دادم، زیرا لیگ ملی داشت سقوط میکرد. از سال ۱۹۷۴ که ما قهرمان شدیم، فوتبال در کل کشور رو به افول رفت؛ کسی باید کاری میکرد تا جلوی این اتفاق را بگیرد و مردم مدام میگفتند که من تنها کسی هستم که میتواند این کار را انجام دهد.» [۸]
بکنباوئر حتی مجوز مربیگری هم نداشت و به همین دلیل به عنوان مدیر فنی روی نیمکت تیم ملی نشست – در آن زمان آلمان غربی قوانین سختگیرانهای داشت که طبق آنها تمام مربیان حرفهای این کشور باید از مدرسهی مربیگری DFB فارغالتحصیل میشدند. با این وجود، او خیلی زود به یک مربی تیزبین و جسور در کنار زمین تبدیل شد. بکنباوئر مسنترین تیم تاریخ آلمان [با میانگین سنی ۲۸.۳۷ سال] را به فینال جام جهانی ۱۹۸۶ رساند، اما توسط آرژانتینی که مارادونا را داشت، شکست خورد. چهار سال بعد این فینال در ایتالیا تکرار شد و اینبار آلمانیها بودند که جام قهرمانی را بالای سر بردند تا فرانتس بکنباوئر بعد از ماریو زاگالوی برزیلی، دومین نفری باشد که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان مربی فاتح جام جهانی شده است – نفر سوم این لیست یعنی دیدیه دشان در آن زمان تنها ۲۲ سال داشت و تازه پیراهن تیم ملی فرانسه را بر تن کرده بود. حالا دیگر بکنباوئر فقط «قیصر» نبود، او را به عنوان «لیختگِشتالت [**]» [یعنی قدیسی با هالهی نور در اطرافش] میدانستند: چهرهای آسمانی و نیمهخدایی که محبوبیتش هیچ حد و مرزی نداشت.
پس از کسب این افتخار بزرگ، بکنباوئر از نیمکت تیم ملی خداحافظی کرد و به مربیگری در عرصهی باشگاهی روی آورد. او برای دورهای کوتاه هدایت مارسی را بر عهده گرفت و این تیم را به قهرمانی در فصل ۹۱-۱۹۹۰ لیگ یک فرانسه رساند. سپس به عنوان مربی موقت به بایرن بازگشت. دو دورهی حضور او در بایرن در مجموع هشت ماه طول کشید (از ۲۸ دسامبر ۱۹۹۳ تا ۳۰ ژوئن ۱۹۹۴ و سپس از ۲۹ آوریل ۱۹۹۶ تا ۳۰ ژوئن همان سال) اما با کسب افتخاراتی دیگر همراه بود: قهرمانی در بوندسلیگای ۹۴-۱۹۹۳ و فتح جام یوفا (لیگ اروپای فعلی) ۹۶-۱۹۹۵. قیصر که برای دههها نامش به عنوان بازیکن و مربی مترادف با موفقیت در زمین فوتبال بود، سالها در پستهای مدیریتی نیز فعالیت کرد و کارنامهی موفقی از خود به جای گذاشت. یکی از فعالیتهای او پس از فوتبال، دورهی ۱۵ سالهی ریاست باشگاه بایرن مونیخ (از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹) است که طی آن تیم باواریا به یک قدرت مسلم در فوتبال آلمان تبدیل شد. او در این مدت، در نقش مهمترین کارشناس تلویزیونی و ستوننویس کشور نیز ظاهر شد – بیان صریح و طنزآمیز او در این مسأله نقش مهمی داشت. همکاری با بزرگترین روزنامهی کشور، یعنی بیلد، و حضور مکرر در تلویزیون تضمین کرد که او پس از پایان دوران فوتبالش همچنان در کانون توجه عموم باقی بماند. بکنباوئر سمتهای دیگری را نیز بر عهده داشت: نایب رئیس اتحادیهی فوتبال آلمان DFB، رئیس کمیتهی نامزدی آلمان برای میزبانی جام جهانی ۲۰۰۶، رئیس کمیتهی سازماندهی جام جهانی ۲۰۰۶ و عضو کمیتهی اجرایی فیفا از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱.
با وجود رسیدن به جایگاه یک اسطوره در دنیای فوتبال، قیصر در زندگی شخصی خود به طور موفقیتآمیزی عمل نکرد. در واقع در کنار یک دوران حرفهای پر فراز، بکنباوئر صاحب یک زندگی خانوادگی پر نشیب بود. او در یک مصاحبهی تلویزیونی در سال ۲۰۰۵، اعتراف کرد که «پدر بدی» است و افزود که در طول زندگیاش همواره فوتبال را مقدم بر خانوادهاش قرار داده و از این بابت که بیشتر در کنار فرزندانش نبوده، پشیمان است. فرانتس بکنباوئر سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد که تنها دو تن از آنها حاصل ازدواج بودند. وقتی تنها ۱۸ سال داشت، دوست دخترش، اینگرید گرونکه [همکارش در بیمه]، از او باردار شد و به خاطر امتناع از ازدواج با این دختر، بکنباوئر از تیم جوانان آلمان غربی کنار گذاشته شد. در نهایت، دتمار کرامر به این ماجرا وارد شد و بکنباوئر به تیم ملی برگشت، اما با این شرط که در سفرهای خارجی تیم با کرامر هماتاق باشد – این تصمیم برای جلوگیری از اتفاقات احتمالی مشابه در آینده گرفته شد! این بچه که فرانتس توماس نامیده شد، بعداً توسط بکنباوئر و همسر اولش پذیرفته شد. قیصر در سال ۱۹۶۶ با بریژیت ویتمن ازدواج کرد؛ آنها صاحب دو پسر، به نامهای مایکل و استفان، شدند. این زندگی مشترک در سال ۱۹۷۷ به خاطر دایانا سندمن از هم پاشید. رابطه با دایانا که یک عکاس ورزشی بود به ازدواج منتهی نشد و پس از ۱۱ سال شکست خورد. پس از مدتی کوتاه، بکنباوئر با سیبیل وایمار، منشی DFB وارد رابطه شد و در سال ۱۹۹۰ با او ازدواج کرد. این زندگی مشترک بدون فرزند ماند و بعد از ۱۱ سال به خاطر یک مهمانی کریسمس به پایان رسید! بکنباوئر در جشن کریسمس بایرن مونیخ در سال ۱۹۹۹، رابطهی عاشقانهای را با منشی باشگاه، هایدرون برمستر [معروف به هایدی] که ۲۱ سال از او کوچکتر بود، آغاز کرد و این دو ۹ ماه بعد صاحب پسری به نام جوئل شدند. سیبیل علیرغم این اتفاق در زندگی مشترک ماند، اما چند ماه بعد از آنکه در اکتبر ۲۰۰۳ همسرش و هایدی برمستر صاحب دختری به نام فرانچسکا شدند، به ازدواجش خاتمه داد. بکنباوئر در سال ۲۰۰۴ از سیبل طلاق گرفت و دو سال بعد با هایدی ازدواج کرد – این ازدواج تا زمان مرگ او ادامه پیدا کرد.
از بین فرزندان قیصر، تنها پسرش استفان به عرصهی فوتبال پا گذاشت. او دوران کوتاهی را در بوندسلیگا برای ساربروکن بازی کرد؛ مدتی نیز پیراهن مونیخ ۱۸۶۰ و تیم آماتور بایرن مونیخ را بر تن داشت. استفان بکنباوئر در سال ۲۰۱۵ به طرز غمانگیزی بر اثر تومور مغزی درگذشت. پسر او، لوکا، اکنون ۲۴ سال دارد و در لیگ منطقهای آلمان بازی میکند. لوکا بکنباوئر قبلاً پیراهن جوانان شالکه و تیم اصلی هانوفر را به تن داشت.
اما تنها مسألهی روابط خارج از ازدواج قیصر نبود که شهرت این اسطورهی بزرگ دنیای فوتبال خدشهدار کرد؛ او در سالهای آخر عمرش با اتهامات فساد مالی روبرو شد. فرانتس بکنباوئر در سال ۱۹۹۸ به عنوان نایبرئیس اتحادیهی فوتبال آلمان منصوب شد و رهبری کمپین این کشور برای میزبانی جام جهانی ۲۰۰۶ را بر عهده گرفت. این کمپین برای شهرت او به عنوان یک مدیر شگفتانگیز بود، اما وقتی چند سال بعد اتهاماتی مبنی بر پرداخت رشوه مطرح شد، اوضاع تغییر کرد. تحقیقات نشان داد پیش از برگزاری این مسابقات در سال ۲۰۰۶، از طرف بکنباوئر مبلغ ۶.۷ میلیون یورو به فیفا پرداخت شده که به نظر میرسید برای خرید رأی در جهت تضمین حق میزبانی استفاده شده است. بکنباوئر این موضوع را رد کرد، اما پذیرفت که در مورد پرداخت این مبلغ برای «مراسم افتتاحیهی جام جهانی» دروغ گفته است. علاوه بر این، او در سال ۲۰۱۴ به دلیل امتناع از همکاری با کمیتهی تحقیق دربارهی فساد مربوط به اعطای میزبانی جامهای جهانی ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ به روسیه و قطر، به مدت ۹۰ روز از تمام فعالیتهای فوتبالی محروم شد – بکنباوئر یکی از متهمان خرید رأی برای اعطای میزبانی این دو دوره از جام جهانی بود.
قیصر مدتی بعد از برگزاری جام جهانی در آلمان به عضویت کمیتهی اجرایی فیفا درآمده بود و زمانی که رسوایی رشوهخواری فیفا در سال ۲۰۱۵ روی کاغذ آمد، دوباره زیر ذرهبین رفت. در سال ۲۰۱۶، تحقیقات دربارهی او، در خصوص تصمیم فیفا مبنی بر اعطای میزبانی جام جهانی ۲۰۰۶ آغاز شد و خانهاش در اتریش مورد یورش پلیس قرار گرفت. در طول تحقیقات، مقامات شواهدی یافتند که نشان میداد بکنباوئر حداقل ۱.۷ میلیون یورو از اتحادیهی فوتبال آفریقای جنوبی دریافت کرده است. ادعا شده بود که این هزینهی مشاوره برای کمک به کسب میزبانی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی بود. پرداخت دیگری به مبلغ ۵.۵ میلیون یورو نیز کشف شد؛ این مبلغ در سال ۲۰۰۴ توسط اتحادیه فوتبال آلمان پرداخت شده بود و نشان میداد که برخلاف ادعای بکنباوئر، او برای DFB به صورت رایگان کار نمیکرد – مالیات این پول نیز پرداخت نشده بود. در سال ۲۰۱۹ نیز او متهم شد که ۴.۵ میلیون یورو از روسها دریافت کرده است تا برای کسب آرای میزبانی جام جهانی ۲۰۱۸ به آنها کمک کند. در نهایت اما اتهامات علیه بکنباوئر بینتیجه ماند، زیرا مهلت پیگرد قانونی منقضی شده بود و تحقیقات کمیتهی اخلاق فیفا در سال ۲۰۲۱ متوقف شد. این تحقیقاتِ پنج ساله همزمان با کاهش سلامت جسمانی بکنباوئر بود. او در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت و حضورش در مجامع عمومی کاهش یافت. وکلای او در جریان تحقیقات، به فیفا گفته بودند که موکلشان از یک بیماری پیشرونده رنج میبرد و انتظاری برای بهبود قابل توجه وجود ندارد.
سرانجام قیصر در ۷ ژانویهی ۲۰۲۴ در ۷۸ سالگی درگذشت. او در سالهای پایانی عمرش علاوه بر انجام چندین عمل جراحی قلب، با بیماریهای پارکینسون و زوال عقل نیز مبارزه کرده بود. سلامتی او پس از درگذشت پسرش در سال ۲۰۱۵ به تدریج رو به افول گذاشت و حتی در سال ۲۰۱۹، به علت عفونت چشمی، بینایی یکی از چشمهایش را از دست داد. بکنباوئر از یک سال پیش از درگذشتش، در مجامع عمومی ظاهر نشده بود. او میراثی از خود در فوتبال به جای گذاشت که تعداد کمی از افراد در تاریخ ورزش میتوانند با آن رقابت کنند. کلکسیون جوایز او برای هر بازیکنی که تازه فوتبال را شروع کرده، یک رؤیا است. بکنباوئر در کنار کارل هاینس رومنیگه تنها بازیکن آلمانی است که دو بار (در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) برندهی توپ طلا شده است، اما نه رومنیگه و نه هیچ بازیکن آلمانی دیگری نمیتواند به جایگاه او در فوتبال این کشور نزدیک شود. مسلماً قیصر بزرگترین فوتبالیست تاریخ آلمان است. او فوتبالیستی منحصربهفرد در سبک بازی و رفتار در زمین فوتبال بود. بکنباوئر به عنوان یک لیبرو چهرهی فوتبال را تغییر داد و متانتی داشت که در هنگام پیروزی و شکست همواره قابل توجه بود؛ حتی برایان کلاف، مربی افسانهای ناتینگهام فارست، تحت تأثیر این وجه شخصیت قیصر قرار گرفته بود: «یکبار شاهد ورود بکنباوئر به یک رستوران بودم و او این کار را به همان شیوهای که بازی میکرد، انجام داد: باکلاس و بااقتدار.» [۴] او همچنین از محبوبیتی فوقالعاده برخوردار بود. بکنباوئر در سال ۱۹۸۰ به عنوان محبوبترین شهروند آلمان غربی انتخاب شده بود. او حتی نمیتوانست با خیال آسوده در رستوران غذا بخورد، زیرا روزنامهها غذایی را که سفارش داده بود، گزارش میکردند؛ به همین علت بهترین دوران زندگی حرفهایاش را زمانی میدانست که در نیویورک گذشت، زیرا ناشناس بودن چیزی بود که بیش از همه از آن لذت میبرد. اتو ریهاگل، مربی یونان در یورو ۲۰۰۴، یکبار دربارهی محبوبیت هموطنش اینطور گفته بود: «اگر او به آنها [آلمانیها] بگوید توپ مربع است، حرفش را باور خواهند کرد.» [۱]
فرانتس بکنباوئر، به همراه پله و کرویف معرف دورانی است که در آن جهان کوچک شد، تلویزیون بازی زیبا را گسترش داد و سوپراستارهای دنیای فوتبال واقعاً جهانی شدند [۹]. آنچه او در تاریخ فوتبال فتح کرد، تنها با یک کلمه قابل توصیف است: «قیصر».
* European Cup Winners’ Cup؛ این تورنمنت که هر ساله بین قهرمانان جام حذفی کشورهای اروپایی برگزار میشد، از سال ۱۹۶۰ آغاز شد و برای ۳۹ فصل ادامه داشت. آخرین دورهی آن در فصل ۹۹-۱۹۹۸ برگزار شد.
** Die Lichtgestalt
منابع
[1] All-time greatest captain — Franz Beckenbauer – the effortless master – ESPN
[2] How Beckenbauer Became the Kaiser – The New York Times
[4] How Beckenbauer became the brains, guts and vision of Bayern Munich | FourFourTwo
[5] BBC – h2g2 – Franz Beckenbauer – Three Ways to Win the World Cup
[7] Beckenbauer, leader of West Germany’s glorious class of ’72 | UEFA EURO 2024 | UEFA.com
[8] BECKENBAUER: RETICENT COACH – The New York Times
[9] Franz Beckenbauer: The complicated legacy of a true game-changer
سایر منابع
- Beckenbauer revolutionised game and became icon of German sporting success | Reuters
- Bayern Munich, Germany legend Franz Beckenbauer dies aged 78
- 10 Things You Never Knew About The 1966 World Cup Final
- Details of Franz Beckenbauer’s final days before his death are revealed
- How a slap across the face made ‘Der Kaiser’ choose to play for Bayern
- A tribute to Franz Beckenbauer: 1945-2024
- Analysing Franz Beckenbauer the player
- Franz Beckenbauer obituary
- Franz Beckenbauer, World Cup-winning captain and manager, dies aged 78
- Inside Franz Beckenbauer’s wild life – three wives, phone sex, bribery and tax scandals – Daily Star
- Bundesliga | Bundesliga mourns Franz Beckenbauer
- The Kaiser’s Giesing: In the footsteps of Franz Beckenbauer
- Italy World Cup Rewind: The Match of the Century, 1970 | News, Scores, Highlights, Stats, and Rumors | Bleacher Report
- Franz Beckenbauer was the complete footballer and a triumphant coach | Franz Beckenbauer | The Guardian
- ‘Franz in luck’: how Beckenbauer’s fairytale career inspired Germany
- Part 1 of tribute to Franz Beckenbauer | FC Bayern
- Part 2 of tribute to Franz Beckenbauer: The slap that meant red over blue
3 پاسخ
اسطورهی دوستداشتنی محبوب 🙂
همیشه جایگاهی در دل ما هواداران المپیک مارسی خواهی داشت 🤍💙
زندهباد فرانز بکنباوئر بزرگ!
یکی از بهترین مقالاتی که خوندم.
سپاس از خانم علیپور گرامی.