بیایید با هم یک ترکیب ۱۱ نفره را مرور کنیم: مانوئل نویر درون دروازه، رافینیا، جوئل ماتیپ و کولاسیناچ در دفاع. مکس مهیر هافبک دفاعی، لئون گورتزکا و ایوان راکیتیچ به عنوان هافبکهای باکس تو باکس و در جلوی آنها مسوت اوزیل، لروی سانه و یولیان دراکسلر به عنوان یک خط آتش آلمانی، پشت کلاس یان هونتلار هلندی.
ترکیب مناسبی برای مرحله حذفی لیگ قهرمانان است، نه؟ آن هم با در نظر گرفتن اینکه مربی نیز رالف رانگنیک باشد.
نکته عجیب این است که همه این بازیکنان بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ پیراهن شالکه را پوشیدهاند و نکته عجیبتر اینکه مبلغ فروش کل آنها با هم (به جز سانه، که میتوان مثلا چوپوموتینگ را به عنوان یکی دیگر از خروجیهای مهم شالکه جای او قرار داد) ۱3۰ میلیون یورو بیشتر نبوده، یعنی تقریباً برابر پولی که رقیب شالکه، دورتموند از فروش عثمان دمبله به بارسلونا نصیبش شد و کمی بیشتر از مبلغی که شالکه صرف خرید سه بازیکن به نامهای بریل امبولو، سباستین رودی و نبیل بن طالب کرد!
رانگنیک هم که تیم را با رائول در سال 2011 با خرد کردن اینتر – مدافع عنوان قهرمانی – به نیمهنهایی رسانده بود، در پی بروز اختلافاتی از تیم جدا شد و رفت تا هوفنهایم را بسازد.
هر کسی که حتی فوتبال آلمان را در حد اسامی دنبال کرده باشد، میداند که شالکه 04 یکی از بزرگترین و مهمترین تیمهای بوندس لیگا است. اگرچه آنها هرگز نتوانستهاند جلوی سلطه بایرن مونیخ را بگیرند، اما هواداران فوتبال آلمان خوب به خاطر دارند که چطور در فصل 2000-2001 – جایی که بایرن با شکست دادن والنسیا قهرمان اروپا شد – در رقابتی نزدیک و در حالی که تا ثانیههای آخر قهرمان بوندسلیگا بودند، با گلی که پاتریک اندرسن به هامبورگ زد قافیه را به بایرنِ اوتمار هیتسفیلد باختند. حالا در حالی که بایرن باز هم قهرمان اروپا شده، هم هامبورگ و هم شالکه سقوط کردهاند. شالکه حتی همین دو سه فصل پیش در 18-2017 در لیگ دوم شده بود. تنها سه سال بعد اما، بازیکنان شالکه روز اول فصل را با شکست 8-0 به بایرن شروع کرده و روز آخر را با فرار از دست هواداران خشمگینی که سد راه اتوبوس شده بودند تا آنها را تا سرحد مرگ کتک بزنند، تمام کردند. شالکه با نمایشهایی رقتانگیز پس از 33 سال به دسته دوم سقوط کرد؛ آن هم با رکورد فاجعهبار دومین تیم بد تاریخ بوندس لیگا از نظر تعداد امتیاز.
داستان این سقوط آزاد اما از سال 2016 شروع شد.
در 21 فوریه 2016 ، شالکه کریستین هایدل را به عنوان مدیر ورزشی جدید استخدام کرد. کریستین هایدل همانی بود که مربی بزرگی مانند توماس توخل در کنار او بزرگ شد؛ او بود که در سال 1992 مدیر ورزشی ماینس شد و کمک کرد تا این تیم در فوتبال آلمان قد علم کند و این او بود که مدیران ماینس را در سال 2001 متقاعد کرد که بازیکن 34 ساله تیم به نام یورگن کلوپ را به سمت سرمربی برگزینند. هایدل رویاهای بزرگی برای شالکه داشت و با نایب قهرمانیِ فصل 18-2017 به نظر میرسید که همه چیز خوب پیش میرود. آن فصل هم هایدل به سیاق همیشگی خود با مربی 33 ساله ایتالیاییالاصلی به نام دومینیک تدسکو کار کرده بود. نایب قهرمانی تیم تدسکو به همراه توفیق چشمگیر هوفنهایم با مربی 28 سالهای به نام ناگلزمن فوتبال آلمان را به سمت استفاده از مربیانی همسن بازیکنان سوق داد و معمار این تفکر بیشک کسی نبود جز هایدل.
کریستین هایدل
تدسکو در ماه مارس 2019 پس از شکست 7-0 به منچستر سیتی در یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان اخراج شد و به اسپارتاک مسکو پیوست. البته بهرغم موفقیت سال قبلش تدسکو به دلیل گرفتن کاپیتانی از بندیکت هوودس، مدافع کهنهکار آلمانی مورد غضب هواداران شالکه قرار گرفته بود. هوودس همانی بود که در فینال 2014 ماراکانا در دقایق پایانی نیمه اول تیرک دروازهی رومرو را با ضربه سری زیبا به لرزه در آورده بود و اگر بخت کمی با او یار میبود، اینک اسم او به عنوان یکی از گلزنان فینال جام جهانی در تاریخ جاودانه شده بود. هوودس که دلخور شده بود، در واکنش به این تصمیم تدسکو با قهر شالکه را ترک کرد و به یوونتوس پیوست و در آنجا یک نیمکتنشین محض شد. اما پس از رفتن هوودس که از معدود ستارههای باقیمانده در شالکه بود، هواداران دیگر تدسکو را نبخشیدند. حقیقت این است که شالکه به عنوان یکی از بزرگترین کارخانههای تولید استعداد در آلمان در این سالها ستارههای زیادی را از دست داده بود: مانوئل نویر، لروی سانه، مسوت اوزیل، جولیان دراکسلر و حالا هم بندیکت هوودس.
هایدل مارکوس وینزیرل را که به تازگی آگسبورگ را به لیگ اروپا برده بود به عنوان سرمربی جدید تیم انتخاب کرد. وینزیرل مربیای بیخاصیت و خنثی بود و کار خود را در شالکه با مقام دهمی، قبل از اخراج در تابستان به پایان رساند؛ اما دلیل اصلی سقوط شالکه نه وینزیرل، که اشتباهات سریالی هایدل در پشت صحنه بود.
فروش بازیکنان بزرگ سودی 150 میلیون پوندی را بین سالهای 2011 تا 2019 نصیب باشگاه کرد؛ سیاست هایدل اما خرید ستارههای گران با این پول بود، برخلاف همتایش اسون میشلینتات در تیم رقیب (دورتموند) که بازیکنها را ارزان میخرید و به قیمت گزاف به بایرن و تیمهای دیگر اروپا میفروخت. میشلینتات لواندوفسکی را با تنها یک میلیون پوند از لخ پزنان خرید و در ادامه نیز با خرید بازیکنانی مثل کریستین پولیسیچ، عثمان دمبله و یا جیدون سانچو سود سرشاری نصیب دورتموند همسایه بغلدستی آنها در روهر کرد. سودای هایدل اما تبدیل شدن به یک باشگاه بینالمللی مثل بایرن بود و از نظرش دورتموند همچنان باشگاهی محلی به شمار میرفت. هایدل رقم مشابهی را برای بازیکنانی خرج کرد که خلا آن ستارهها را پر نکردند.
اسون میشلینتات
هایدل حدود ۱2۰ میلیون یورو خرج خرید بریل امبولو، سباستین رودی و نبیل بن طالب کرد و هیچ یک از آنها نتوانستند انتظارات را برآورده کنند.
اشتباهات هایدل اما به همین جا ختم نشد. او نه تنها به نظر میرسید که توان استعدادیابی سالهای گذشته خود را از دست داده، بلکه در بازی مانیبال (Moneyball) هم به شدت بیاستعداد بود. سر الکس فرگوسن توصیه جالبی به مدیران ورزشی دارد؛ میگوید همیشه حواستان به این باشد که موعد اتمام قرارداد بازیکنهای خوب تیمتان همزمان نباشد. چیزی که هایدل مدام نادیده میگرفت.
به عنوان مثال، لئون گورتزکا بازیکن استثنایی شالکه که در جام کنفدراسیونها و جام جهانی جوانان درخشید، به صورت آزاد و بدون دریافت مبلغ انتقال به بایرن پیوست. انتقال جوئل ماتیپ به لیورپول هم به همین صورت اتفاق افتاد. مسئولانِ دیگر باشگاه نیز اهمیتی به گردش مالی و جایگزینیهای ناموفقشان ندادند. آنها با پیروی از مدیرانی مثل پرز و لاپورتا معتقد بودند که برای پول درآوردن باید پول خرج کرد، بدون آنکه اقدامی جهت برندسازی و محبوبتر کردن باشگاه بکنند. به همین دلیل بود که سیاست آلمانی جدی باشگاه مبتنی بر حفظ مدیران و مربیان، جایش را به یک سیاست بی در و پیکر چرخشی داد، تا جایی که در سال ۲۰۲۰، نیکمت تیم چهار مربی مختلف را به خود دید.
آنها در سال ۲۰۱۹ تنها ۱۰۰ میلیون یورو برای به روزرسانی مرکز آموزشی باشگاه هزینه کردند و در ادامه این سیاستها هایدل را نیز زیر پای خود خرد کرده و مارتین واگنر را به سمت مدیر ورزشی برگزیدند. بررسیهای مالی نشان میداد که در پایان سال ۲۰۱۹ شالکه ۲۰۰ میلیون یورو بدهی بالا آورده بود. آنها پر از چاله چوله بودند، اما امید داشتند که با نمایشهای درخشان و همچنین افزایش اعتبارات بانکی بدهیهای خود را سر و سامان دهند.
با آمدن مدیر جدید، دیوید واگنر، که خود بازیکن سابق باشگاه بود اوضاع تیم بهتر شد و آنها تا دسامبر 2019 تا رده سوم جدول لیگ بالا آمدند، اما ناگهان دنیا و به تبع آن شالکه نابود شد. شیوع COVID-19 میخ آخر را بر تابوت شالکه کوبید. همهگیری کرونا تعادل مالی بازار فوتبال را به هم زد؛ تیمهایی که نقدینگی داشتند به مرز ورشکستگی کشیده شدند، شالکه اما حتی چتر حمایتی برای بازپرداخت بدهیهای انبوه خود را نداشت. بدهیهایی که از قبل وجود داشتند، حالا از کنترل خارج شده بودند. شالکه مثل تمام تیمهای دیگر بوندسلیگا که درآمد چندانی از حق پخش تلویزیونی ندارند، روی فروش بلیطهای استادیوم ۷۰ هزار نفری خود حساب باز کرده بود. وقتی هواداران به واسطه تعطیلی ورزشگاهها شروع به پس دادنِ بلیطهای فصلی خود کردند، به آنها گفته شد که پول فقط به طرفدارانی پرداخت میشود که بتوانند ثابت کنند که معلولیتی دارند یا به پول محتاجند!
در پایان سال 2020 همه چیز در داخل و خارج از زمین ناگوار به نظر میرسید. شالکه باید به هر قیمتی برنده میشد، اما آنها هیچ پولی برای پیشرفت تیم نداشتند. خرید بازیکنان باکیفیت نیز از این قاعده مستثنی نبود و نهایت امید آنها به بازیکنی مثل شکودران موستافی بود.
واگنر نمیتوانست معجزه کند. مربی، مانوئل باوم هم دستش خالی بود. کریستین گروس جایگزین او شد که او نیز کاری از پیش نبرد. تا رسیدن دیمیتریوس گراموزیس در ماه مارس هم دیگر خیلی دیر شده بود. شالکه در قعر جدول بوندسلیگا قرار داشت و منتظر سقوط ناگزیر خود بود. نبود یک ساختار درست مدیریتی جهت حل و فصل بحران همهگیری کرونا آخرین ضربه مهلک را هم به پیکر نحیف شالکه زد و سقوط تیمی که در سال 2014 فوربز آن را چهاردهمین باشگاه ارزشمند دنیا نامید – با تنها دو پیروزی ، هفت تساوی و 21 باخت، با شکست یک بر صفر مقابل آرمینیا بیلهفلد قطعی شد.
حالا ولتینز آرنا – یکی از مجهزترین و زیباترین استادیومهای دنیا با لولهکشی آبجو و سقف متحرکی که در 8 دقیقه باز و بسته میشود – در فصل بعد میزبان رقابتهای بوندسلیگای 2 خواهد بود.
یک پاسخ
عالي بود