نگاهی به آمار در فوتبال

آیا فکر می‌کنید درصد مالکیت توپ کلید موفقیت در فوتبال است؟ یک مربی باتجربه توضیح می‌دهد که چرا این باور اشتباه است و چه معیارهای دیگری برای ارزیابی واقعی عملکرد تیم مهم‌تر هستند.
اسپانیا با درصد مالکیت توپ ۸۱٪ مقابل ژاپن شکست خورد

دیدگاه یک مربی

به عنوان یک مربی و متخصص علوم ورزشی، فوتبال را از زاویه‌ای متفاوت می‌بینم. تمرکز من بر روی داده‌های عملکردی، بیومکانیک و تصمیم‌گیری تحت فشار است؛ عناصری که اغلب در تحلیل‌ها و آنالیزهای رایج نادیده گرفته می‌شوند. 

 فرصت این را داشته‌ام که به طور خصوصی با بازیکنان حرفه‌ای – چه قبل و چه پس از جلسات تمرینی – کار کنم تا تکنیک‌های‌شان را بهبود ببخشم، تصمیم‌گیری‌شان را تقویت کنم و اعتمادبه‌نفس‌شان را در نقاط کلیدی بازی افزایش دهم. از تمرین نخستین لمس توپ گرفته تا شوت‌زدن از راه دور، هدف من همیشه کارآمدتر بودن بیشتر بازیکنان بوده‌است؛ نه اینکه صرفاً مهارت‌های فنی‌شان را بهبود بخشم.

بااین‌حال، چیزی که بارها متوجه آن شده‌ام، ترس بسیاری از بازیکنان از شوت‌زنی از خارج از محوطه‌ی جریمه است. این صرفاً به اعتمادبه‌نفس ارتباط ندارد – بلکه به ذهنیت تاکتیکی‌ای برمی‌گردد که از سیستم‌هایی که حفظ توپ را به خلق تهدید فوری ترجیح می‌دهند، تأثیر گرفته‌است. بخش بزرگی از این مشکل به ارزش‌گذاری بیش‌ازحد پارامتر «مالکیت توپ» ارتباط دارد.

در فرهنگ فوتبالی‌ای که روزبه‌روز بیشتر تحت سلطه‌ی آمار قرار می‌گیرد، یاد گرفته‌ام که دیدی عمیق‌تر داشته باشم. آمار مرتبط به مالکیت توپ جذاب به نظر می‌رسند، اما بدون داشتن بستر لازم برای بررسی، از گمراه‌کننده‌ترین معیارها در مستطیل سبز هستند.

افسانه‌ای به نام مالکیت

درصد مالکیت توپ، معمولاً نخستین آماری است که در جریان یک دیدار روی صفحه‌ی نمایش ظاهر می‌شود: ۶۵٪، ۷۰٪ یا حتی ۸۰٪. این اعداد توهم تسلط داشتن را ایجاد می‌کنند؛ اما واقعاً چه چیزی را نشان می‌دهند؟ صرفاً درصدی از زمانی که توپ تحت مالکیت تیم بوده است.

این آمار، اطلاعاتی در مورد این‌که توپ کجای زمین نگه داشته‌شده، آیا موقعیت‌هایی از آن توالی‌های مالکیت توپ ایجاد شده‌ است و یا این‌که آیا تیمی که توپ را کنترل کرده، واقعاً در حال پیروز شدن است، به ما نمی‌دهد.

مالکیت بی‌هدف

بیایید با مثالی معروف شروع کنیم: طی دیدار اسپانیا و ژاپن در جام جهانی ۲۰۲۲، اسپانیا ۸۲٪ مالکیت توپ داشت؛ اما با نتیجه‌ی ۲ بر ۱ شکست خورد. ژاپن عقب نشست، فشار حریف را تحمل کرد و با سرعت و دقت روی ضربات خود تمرکز داشت. آن‌ها برای پیروزی به در اختیار داشتن توپ نیازی نداشتند؛ بلکه از کوچک‌ترین فرصت‌ها استفاده‌ی بهینه کردند. 

البته این موضوع تنها یک رویارویی اروپایی/آسیایی نیست. بیایید نگاهی به آفریقا داشته باشیم.

جام ملت‌های آفریقا ۲۰۲۳ می‌تواند به ما درس‌های زیادی در این زمینه بدهد. برای مثال، تیم ملی آفریقای جنوبی را در نظر بگیرید. آن‌ها تحت هدایت هوگو بروس با بازی هوشمندانه و منظم به نیمه‌نهایی رسیدند؛ آن‌ها بر مالکیت توپ تسلط نداشتند، بلکه با انتخاب‌های درست در لحظه موفق شدند. در بازی مقابل مراکش در مرحله‌ی یک‌هشتم نهایی، تیم تحت هدایت بروس تنها ۳۶٪ مالکیت داشت؛ اما ۲ بر ۰ پیروز شد. آن‌ها منجسم بودند، در ضدحمله‌ها مرگبار عمل کردند و در لحظات حساس از بازی بی‌رحم ظاهر شدند.

به نحوه بازی تیم‌هایی همچون گینه‌ی استوایی و کیپ‌ورد که در مرحله‌ی گروهی بدون نیاز به تسلط بر مالکیت توپ، عملکردی درخشان داشتند، نگاهی بیاندازید. آن‌ها به ساختار فشرده، انتقال‌های سریع و کارآمد بودن ضدحمله‌های‌شان تکیه کردند.

مشکل پارامتر مالکیت توپ چیست؟

مالکیت نمی‌تواند به‌تنهایی نشان دهد که کدام تیم خطرناک‌تر عمل می‌کند یا شانس بیشتری برای برد دارد. دلایل این موضوع، موارد ذیل هستند: 

۱- پیش‌زمینه‌ای ندارد 

۲۰۰ پاس بین مدافعان میانی می‌تواند روی کاغذ منظم به نظر بیاید. بااین‌حال، خطوط را نمی‌شکند و خطری برای حریف ایجاد نمی‌کند.

۲- کنترل کاذب 

برخی از سرمربی‌ها ترجیح می‌دهند که مالکیت توپ را به حریف بدهند. آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند تا با ضدپرس توپ را در مناطق خاصی پس بگیرند و سریعاً روی ضدحمله‌ای به حریف بزنند.

۳– عدم نفوذ 

حفظ توپ بدون ورود به یک‌سوم تهاجمی یا شوت‌زنی به سمت دروازه‌ی حریف، صرفاً مالکیتی بی‌فایده است.

آنچه من به آن اعتقاد دارم: هویت تاکتیکی

در قامت یک مربی، به بازی با سه مدافع اعتقاد دارم. این سیستم انعطاف‌پذیری در بازی‌سازی، استحکام در انتقال‌های منفی و فرصتی برای ایجاد برتری در کناره‌ها – بدون تضعیف ساختار مرکزی تیم – فراهم می‌آورد. فراتر از ساختار، به چیزی دیگر شناخته شده‌ام: استعداد و خلاقیت. 

به فوتبالی پرزرق‌وبرق اعتقاد دارم. گاهی بازیکنان را تشویق می‌کنم تا خود را نشان دهند، حریف را دریبل بزنند و غیرقابل‌پیش‌بینی باشند. ترجیح می‌دهم بازیکن حرکت خاصی را امتحان کند و توپ را از دست بدهد تا اینکه از ترس، محتاط باشد و پاسی به عقب ارسال کند.

قرار نیست که سه مدافع تیم من تمام طول بازی را صرف پاس‌کاری در عرض کنند. آن‌ها باید نگاهی به تمام زمین داشته باشند، به میانه‌ی میدان پای بگذارند، خطوط را بشکنند و حملاتی هدف‌مند را آغاز کنند. می‌خواهم هر بازیکن در زمین به جلوی خود فکر کند، شجاعانه بازی کند و وقتی فرصت دارد، از ریسک کردن نترسد.

در سیستم‌هایی که وسواس در اختیارگیری مالکیت توپ را دارند، بازیکنانی ساخته می‌شوند که از ریسک کردن، هراس دارند. من برعکس عمل می‌کنم – خلاقیت، جسارت و لذت بردن از بازی را تشویق می‌کنم تا بازیکنان، حداکثر استعدادشان را به نمایش بگذارند.

مثال‌هایی برای نقض افسانه‌ی مالکیت توپ

لسترسیتی فصل ۱۶۲۰۱۵: میانگین مالکیت؟ ۴۲ درصد. قهرمان لیگ برتر انگلیس، با ضدحمله‌های بی‌رحمانه‌اش این عنوان را کسب کرد. 

اتلتیکومادرید تحت هدایت دیه‌گو سیمئونه: درصد مالکیت توپ پایین، فشردگی تیمی بالا و انتقال‌های سریع کارآمد.  

رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا فصل ۲۲۲۰۲۱: با وجود مالکیت توپ پایین‌تر در بسیاری از دیدارها، به لطف کارآمدی بالای تاکتیکی خود، بارها به پیروزی دست یافت. این تیم در تعدادی از دیدارها با میانگین مالکیت توپ بین ۳۵ تا ۴۵ درصد، موفق شد بر حریفان خود غلبه کند و برتری‌اش را به نمایش بگذارد.

آفریقای جنوبی در جام ملت‌های آفریقا ۲۰۲۳: تیم تحت هدایت بروس با تاکتیک‌های منظم و درصد مالکیت کم، غول‌کشی می‌کرد. 

کیپ‌ورد و گینه‌ی استوایی: با بازی مستقیم در کانال‌ها و حفظ نظم تیمی فراتر از انتظار ظاهر شدند.

معیارهایی بهتر از مالکیت

فیلد تیلت (Field Tilt) بهتر از درصد ماکلیت توپ

اگر بخواهیم بفهمیم که یک تیم واقعاً چقدر مؤثر عمل کرده‌است، به معیارهای بهتری نیاز داریم. چند نمونه از آن‌ها را پایین آورده‌ایم:

xG (گل‌های مورد انتظار): کیفیت موقعیت‌های تیم را نشان می‌دهد. 

PPDA (پاس به‌ازای اکت دفاعی): شدت پرس و درگیری دفاعی را می‌سنجد. 

فیلد تیلت (Field Tilt): این معیار نشان‌دهنده نسبت مالکیت و لمس توپ در یک‌سوم تهاجمی زمین است و میزان تسلط تیم بر توپ در سطح زمین (نه در هوا) را به‌خوبی مشخص می‌کند.

پاس‌ها و حمل‌ توپ‌های پیش‌برنده (Progressive Passes/Carries): این آمار نشان می‌دهد که چه کسی واقعاً توپ را به جلو حمل کرده است.  

ورود به یک‌سوم نهایی زمین: نشان‌دهنده‌ی میزان خطرآفرینی یک تیم است.

نتیجه‌گیری؛ کنترل بازی چیزی فراتر از مالکیت بالاتر داشتن است

در جلسات تمرینی خصوصی و محیط‌های تیمی، همیشه بازیکنان را به شجاع بودن تشویق می‌کنم – این‌که ریسک کنند، وقتی فضای خالی‌ای روبه‌روی‌شان است اقدام به دریبل‌زنی کنند و وقتی فرصتی دارند، شوت بزنند. استعداد، همچنان عامل اصلی است. بازیکنان گاهی مردد هستند؛ شاید چون سیستم‌های اطراف‌شان بودن در «منطقه‌ی امن» را به جاه‌طلبی ترجیح می‌دهد. 

در اختیار داشتن مالکیت توپ می‌تواند مفید باشد – اما تنها زمانی که هدفی پشت آن باشد. در فوتبال مدرن، اهمیتی ندارد که چقدر توپ را در اختیار داشته باشید. مهم این است که وقتی توپ را دارید با آن چه کاری می‌کنید و هنگامی که آن را از دست می‌دهید، در بازپس‌گیری‌اش چگونه عمل می‌کنید.

مالکیت توپ بی‌هدف، تنها کنترلی پوچ است. 

برنده‌ی یک بازی فوتبال، تیمی است که از فرصت‌های‌ش بهترین استفاده را ببرد. این ورزش همواره در حال تغییر است و سعی دارم پیشرو باشم؛ اما عمل‌گرا.

2 پاسخ

  1. تشکر میکنم که مخاطبان و مربیان را وادار به فکر در مورد فوتبال میکنید و این می‌تواند به ایجاد معادلات جدید در حوزه پیشرفت فوتبال در کشور منجر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *