پیش تر در ویدئوی کوتاهی به آنالیز بازی تیم پپ برابر رئال زیدان پرداختیم. نکات آن بازی مقدمه ای شد بر نوشتن مقاله ای پیرامون آنچه که گواردیولا در آن بازی ارائه داد. فردای بازی، تیتر اسکای اسپورت درباره بازی سیتی این بود:
«مَستر کلاس پپ گواردیولا».
تیتر به جا و درستی بود. آنچه که پپ بازهم به رخ کشید، تبدیل بازی تیمش به کلاس درسی برای سایر مربیان بود. برای واکاوی این مستر کلاس لازم است که پروسه ذهنی پپ را برای تکوین شیوه بازی تیمش، بررسی کنیم. در کلاس های مربیگیری به بخش روش شناسی توجه زیادی می شود و در واقع اولین مرحله تحلیل در فوتبال شناخت و تبیین روش است. برای مثال تحلیل گر یوفا، استاوامیر ماراوسکی با تحلیل روش پپ، آن را به 5 بخش اصلی تقسیم میکند:
تفاوت پپ با سایر مربیان نیز در همین 5 اصل خلاصه می شود. در واقع منظور از تفاوت، داشتن شناخت کافی از مسئله و جزییات آن است. همین نکته باعث شده که او همراه دستیاران سابق اش مانند دومنیک تورنت و میکل آرتتا به همراه کارلوس پلانچارت، ساعت ها وقت صرف شناخت تیم حریف کنند. پپ در مرحله اول برای پیاده کردن تاکتیک و استراتژی مناسب برای مقابله با تیم زیدان، به بزرگترین پرسش باید پاسخ می داد. سوال مطرح شده این بود که چگونه می توان برای خط هافبکی که از کاسیمیرو، لوکا مودریچ، تونی کروس و ایسکو بهره مند است، تاکتیکی مناسب هم برای مقابله و هم برای ضربه زدن تعیین کرد؟
برای اینکه بتوان براساس شیوه و عملکرد حریف، تاکتیک و استراتژی تیم خودی را پیاده کرد، مجددا نیاز به 5 مرحله است.
اصل یک/ تعریف مسئله
تیم فنی در مواجه با یک مسئله که برای شناخت بهتر حریف است، با3 سوال مواجه می شود. نخست اینکه در طول بازی چه استراتژی و تاکتیک هایی به کار رفته است؟
کدام استراتژی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است و از کدام منطقه زمین بیشتر بهره برداری شده است. در گذشته چه تیمهایی و چگونه توانستهاند برای حریف مشکل ساز باشند.
پاسخ این پرسشها، مرحله اول شناخت حریف را شکل میدهد. برای مثال پپ گواردیولا برای پیداکردن شناخت از حریفان، کارلوس پلانچارت و دومنیک تورنت را مامور می کرد تا 6 بازی آخر حریف را به طور جداگانه مورد تحلیل و واکاوی قرار دهند. بدون رسیدن به جواب این پرسشها، پیدا کردن راه حل موثر برای متوقف کردن حریف غیر ممکن خواهد بود.
اصل دوم/ تحلیل
دومین مرحله از شناخت حریف، تحلیل کردن است. در این مرحله نیز چند سوال کلیدی برای رسیدن به جواب قطعی، مطرح می شود.
چه مولفه هایی برای حریف مشکل آفرین خواهد بود؟
چه چیزی باعث می شود تا بازی گروهی و انفرادی حریف مختل شود؟
در گذشته چه شرایطی باعث شده تا استراتژی های حرف نتواند اثر ساز شود؟
چه چیزی باید تغییر کند؟
اصل سوم/ ادراک
برای درک پیداکردن از حریف و نحوه تفکر مربی، تیم فنی چند سوال کلیدی را مطرح می کند.
برای مثال، پروفایل فنی مربی چیست؟ او به چه مولفه هایی وفادار است و آن را انتخاب می کند؟
رابط علت و معلول مربی چیست؟ کی و کجا و در چه زمانی چه استراتژِی را پیاده می کند؟
چه ویژگی هایی سبب می شود تا تاکتیک و استراتژی مربی حریف، درست اجرا نشود؟
به عنوان مربی، چگونه درست ترین استراتژی را در زمان مناسب انتخاب و پیاده کنم؟
اصل چهارم/ هدف گذاری
استراتژی انتخاب شده کدام است؟
در صورتی که استراتژی A خوب کار نکرد، استراتژی B چه باشد؟
در طول تمرین، ابزارهایی که باید به کار گرفته شود کدام است؟
راه حل و الگوهایی که در تمرینات به بازیکنان باید یاد داده شود، کدام است؟
دقیقا از بازیکنان چه انتظاری باید داشت؟
اصل پنجم/ هدایت کردن
در مرحله آخر و بعداز اینکه تیم فنی به جمع بندی درستی از لحاط استراتژی و تاکتیک رسید، مربی نحوه انتقال جزییات را تعیین می کند و در مرحله بعدی تمام اطلاعات استخراج شده از حریف باید در حین تمرینات مورد ارزیابی قرار گیرد. سپس مربی در تمرینات باید چگونگی استفاده از استراتژِی را به بازیکنان منتقل کند. مربیانی چون پپ گواردیولا برای اینکه ذهن بازیکن را آماده پذیرش سطح جدیدی کند، از روش «انگیزش»[1] استفاده می کند. به این شکل که سوالاتی را پیرامون حریف مطرح می کند و جواب را در نوع تمرین کردن قرار می دهد. به این شکل بازیکن ادراک درستی از حریف پیدا خواهد کرد و برای او این سوال مطرح نمی شود که چرا باید این کار را انجام دهم؟ چراکه او بعداز تمرین متوجه می شود که انجام ندادن استراتژی خاص، چه ضربه ای می تواند به تیم تحمیل کند. در این مرحله مربیان بزرگی مانند پپ گواردیولا سه شیوه دارند.
آن ها باید بازیکنان را آموزش بدهند تا شماتیک درستی از حرکات حریف در ذهنشان شکل بگیرد و بعد باید نحوه اجرای این دستورات را کامل بدانند و سوم باید کاملا با سطح جدیدی از دستورات وفق پیدا کنند تا دچار تعلل نشوند.
آنچه که پپ گواردیولا برابر رئال مادرید انجام داد، مثالی بارز از شناخت کامل حریف بود. برای زمین زدن رئال زیزو آن هم در خانه و لیگ قهرمانان اروپا باید محتاطانه حرکت کنید. بعداز مشخص شدن ترکیب سیتی برای تقابل با رئال مادرید، نکته عجیبی دیده شد. پپ تصمیم گرفت تا ژسوس را جایگزین آگوئرو کند. با این فرض که سیتی برای رسیدن به مرحله بعد به گلزنی در خانه حریف نیاز دارد، چرا باید آگوئرو شانس گلزنی اول سیتی نیمکت نشین باشد؟ پاسخ در نوع تفکر پپ برای خط حمله اش خلاصه می شود.
همان طور که در تصویر مشاهده می کنید، عملکرد تدافعی جسوس به نسبت عملکردی تدافعی آگوئرو، بیشتر و بهتر است. اگر آنالیز رئال مادرید برابر سیتی را دیده باشید، به نقش شماره 9 کاذب (false 9) آگوئرو اشاره کردیم و همینطور به وظایف تدافعی ژسوس. این انتخابی ریسک پذیر برای یک مربی است که گزینه نخست گلزنی تیم اش را بیرون بکشد. اما همان طور که دیدید نگاه پپ برای بازی با رئال، نشان از استراتژی درست و شناخت کافی از تفکرات زیدان بود. ژسوس همانطور که قبلا به آن پرداختیم در این دیدار نقشی حیاتی در ایجاد تعادل بین خط هافبک و دفاع داشت و مدام بین نقش یک مهاجم و هافبک (چپ) در دفاع و حمله در نوسان بود. گاه حتی عقبتر آمده و در بلوک دفاعی سیتی، جای مندی که نفوذ کرده بود را میگرفت. ایجاد چنین درکی در بازیکنی که ذاتا مهاجم است و اجرای آن در زمین، در چنین سطحی از فوتبال، یک شاهکار مجسم است. باز باید به تیتر اسکای اسپورت برگردیم:
«مستر کلاس پپ گواردیولا».
[1] Stimulation