آدین اُسمانبیسیک
اکتبر 2018
پپ گواردیولا پیش از شروع فصل فصل ۱۹-۲۰۱۸ لیگ برتر انگلیس درباره فصل پیش رو چنین گفت: «ما در هنگام حمله به تیمهایی که با ساختار ۱-۴-۵ دفاع میکند – ساختاری که در آن هافبک میانی ما توسط مهاجم آنها یارگیری شده و ۱۰ بازیکن دیگر همگی از عقب زمین دفاع میکنند-، دچار مشکلات بسیار زیادی میشدیم. به این موضوع فکر میکنیم که چطور میتوان به چنین سیستمی حمله کرد.»
ترکیب اولیه برای فصل ۱۹-۲۰۱۸؟
این یک تخمین اولیه از بازیکنانی است که پستهای مختلف را در ترکیب اولیه سیتی پر میکنند و بازیکنان ذخیرهای که در صورت در دسترس نبودن بازیکنان اولیه در ترکیب قرار خواهند گرفت. من بازیکنانی مانند دنایر، سندلر، مانگالا، دیاز، رابرتس و زینچنکو را در این حدس ابتدایی در نظر نگرفتهام، چرا که روشن نیست آیا این بازیکنان در فصلهای آینده برای تیم بازی خواهند کرد یا نه – با این وجود این بازیکنان را به خاطر داشته باشید، چرا که ممکن است نقشهای مهمی در آینده برای سیتی بازی کنند. اطمینان کمتری به حدسها در مورد پستهایی مانند مدافع میانی یا وینگر در مقایسه با سایر پستها وجود دارد و ممکن است بازیکنانی که در اینجا به عنوان ذخیره در نظر گرفته شدهاند، در ترکیب اولیه حضور داشته باشند. به احتمال خیلی زیاد ریاض محرز به محض اینکه با سیستم گواردیولا آشنایی کامل پیدا کند، پست وینگر راست را از آن خود کند.
سبک پپ گواردیولا
استراتژی پپ گواردیولا این است که در شرایط عدم مالکیت توپ، بلافاصله پرس را از جلوی زمین شروع کند و در شرایط مالکیت توپ، تحت هر گونه فشاری از سوی تیم حریف شروع به بازیسازی کند. اگر پرس از جلوی زمین دچار شکست و سیتی به عقب رانده شود، تیم همواره مترصد فرصتی خواهد بود تا پرس از جلو را هر چه زودتر مجددا آغاز کند. اگر تیم او موفق به بازپسگیری توپ در نتیجهی پرس شود، ضدحملههای مستقیم و سریع از گزینههای اصلی بازی گواردیولا خواهد بود؛ در عین حال تیم او آگاه است که همیشه میتواند به سمت عقب بازی کرده و بازیسازی در حالت مالکیت توپ را از نو شروع کند.. اگر بازیسازی سیتی با استفاده از دروازهبان بتواند پرس تیم مقابل را بشکند ، آنها میتوانند بلافاصله با انتقال توپ به پشت خط پرس حریف، موقعیتسازی کنند و یا تیم حریف مجبور خواهد شد برای دفاع از دروازه به عقبتر برود و در نتیجه سیتی این فرصت را خواهد داشت که به دفاع فشردهی حریف از عقب زمین حمله کند. اگر سیتی مالکیت توپ را از دست بدهد، فواصل بین بازیکنان به اندازهی کافی کم است تا آنها بتوانند بلافاصله شروع به پرس واکنشی کنند و حملهی موقعیتمحور خود را ادامه دهند. همزمان، بازیکنان خط دوم که وظیفهی حمایت از پرس واکنشی را در فاصلهی کمی از پشت خط اول به عهده دارند، آماده خواهند بود تا ضدحملههای حریف را کنترل کنند. سیتی معمولا به سرعت صاحب توپ میشود و بازپسگیری توپ را برای حریف مشکل میکند؛ این موضوع تیم حریف را مجبور به یک بازی واکنشی میکند، در حالی که تیم پپ بر بازی مسلط میشود.
با توجه به کیفیت بازیکنان او، استراتژی غالبِ پپ، و دورانی از فوتبال که تیم او در آن حضور دارد (با حریفانی که معمولا ترجیح میدهند واکنشی باشند تا فعال)، این اتفاق به صورت مکرر رخ میدهد که بازیکنان او مجبور هستند قفل دفاع فشرده و از عقب زمین تیم حریف را در محوطهی جریمه باز کنند. یکی از ساختارهای متداولی که تیم پپ معمولا با آن مواجه میشود، ساختار ۰-۱-۴-۵ است (صفر به این معنا است که مهاجم حریف، مدافعین تیم شما را پرس نمیکند و معمولا به عنوان یک هافبک عمل میکند؛ در نتیجه صفر مهاجم در جلوی زمین وجود دارد).
به استراتژی کلی گواردیولا در بالا اشاره شد. فازهای اصلی استراژی او شامل نحوهی بازی در شرایط مالکیت توپ و فاز انتقالی در شرایط از دست دادن توپ است – به این معنا که چطور تیم او در شرایط مالکیت توپ حمله و چگونه ضدحملههای حریف را کنترل میکند. در اینجا به جزئیات بیشتری از تاکتیکهای پپ در این استراتژی و فازهای مختلف بازی میپردازیم.
اصول مالکیت توپ
یک ایدهی اصلی در رویکرد موقعیتمحور به مالکیت توپ، داشتن بازیکنانی است که مناطق دفاعی را به نحوی اشغال میکنند که سراسر زمین پوشش داده شود. این رویه در مقابل ایدهی آزاد گذاشتن بازیکنان است که در آن بازیکنان در هر جای زمین که بخواهند میتوانند قرار بگیرند و در نزدیکی توپ برتری عددی ایجاد کنند؛ این کار معمولا سبب میشود سمت دیگر زمین خالی از بازیکن بماند و امکان مقابله با پرس حریف فراهم نباشد. بازیکنان باید مترصد باشند تا در میان خطوط دفاعی حریف، هم به صورت طولی و هم به صورت عرضی جاگیری کنند.
در کنار این شیوه از جاگیری، بازیکنان باید مدام بر اساس ساختارهایی که از پیش تعریف شده در اطراف توپ حرکت کنند تا فرصتهای بهتر پاس دادن فراهم شود. پاسهای به عمق همواره اولین گزینه هستند (گرچه امکان این کار در مواجهه با سیستم ۰-۱-۴-۵ آنچنان فراهم نیست)؛ گزینههای بعدی پاس به هر دو سوی بازیکن صاحب توپ، پاس به نزدیکترین بازیکن در دسترس، و نهایتا پاس رو به عقب برای بازپخش مطمئن توپ است. گزینههای دریافت پاس هیچ گاه نباید خیلی نزدیک به یکدیگر جاگیری کنند، چرا که این کار شرایط را برای مدافع حریف راحتتر میکند و یک مدافع میتواند دو بازیکن را پوشش دهد.
البته که ایدهی اصلی همواره پیشروی به جلو و گذر از بلوک دفاعی حریف (چه گذر از میان آن و چه دور زدن بلوک دفاعی) و رسیدن به محوطهی جریمه است. از این رو، نکتهی حائز اهمیت در اینجا این است که بازیکنان در پاسکاری، دریافت و دریبل سریع و دقیق باشند و سایر همتیمیها نیز باید مدام در حال حرکت باشند تا فضا را برای پاس باز کنند و یا مدافعین حریف را عقب نگه دارند.
عقب نگه داشتن بازیکنان حریف یکی از روشهای اولیه و بسیار ارزشمند در شرایط مالکیت توپ است. تصور کنید در مقابل چهار بازیکن عقب تیم حریف، شما از دو وینگر لب خط و یک مهاجم میانی استفاده میکنید. شما این چهار بازیکن حریف را عقب نگه داشتهاید و مانع از این شدهاید که بتوانند مهاجمین و هافبکهای خود را حمایت کنند، چرا که دو مدافع میانی حریف باید مهاجم شما را یارگیری کنند و دو بازیکن فولبک به علت وجود وینگرهای لب خط نمیتوانند به جلو حرکت کنند. به طور مثال، در بارسلونا، هنگامی که مسی به عنوان مهاجم میانی بازی میکرد و به میانهی زمین باز میگشت تا برتری عددی ایجاد کند (ارزشمندترین ناحیهی زمین برای کنترل)، گواردیولا از هنری و اتوئو استفاده میکرد تا از پستهای لب خط به موقعیتهایی بین فولبکها و مدافعین میانی تیم حریف بروند. بدین ترتیب با تنها دو مهاجم، فضای اطراف چهار بازیکن عقب تیم حریف اشغال میشود و برتری عددی در میانهی زمین بدون مزاحمت مدافعین به وجود میآید. از چنین استراتژیای نه فقط برای خط عقب تیم حریف، بلکه در جاهای دیگر زمین نیز میتوان استفاده کرد.
به عنوان یک نقطهی شروع، مربی معمولا به این فکر میکند که چطور مدافعین حریف را در عقب زمین نگه دارد و مانع از یارگیری شدن بازیکنانش شود و سپس به این فکر میکند که چطور مهاجمین و هافبکهای حریف را از میان بردارد و با پشت سر گذاشتن مدافعین، موقعیت شوتزنی ایجاد کند.
یک روش موثر دیگر، استفاده از کمترین تعداد ممکن بازیکنان – فقط به تعداد نیاز – در خط اول بازیسازی است. یک ایدهی متداول این است که در خط عقب، تعداد مدافعین شما یکی بیشتر از تعداد مهاجمین تیم حریف باشد تا بتوان حرکت رو به جلوی این مدافع اضافه و دریبل برای رسیدن به میانهی زمین را تضمین کرد. اگرچه این روش معمولا مفید واقع میشود، اما گاهی این کار مربی را مجبور میکند تعداد بیش از اندازه بازیکن در خطوط اول ساختار هجومی داشته باشد و در نتیجه حضور در میانهی میدان را از دست بدهد. یک ایدهی مفید دیگر، استفاده از یک مثلث است که در آن دو مدافع میانی و یک هافبک تدافعی حضور دارند تا یک و حتی دو مهاجم حریف را خنثی کنند (به جای قرار دادن هر سه بازیکن در عقب)؛ سپس باقی بازیکنان (بازیکنانی که از آنها برای در عقب زمین نگه داشتن دفاع حریف استفاده نشده است) میتوانند موقعیتهایی را پیدا کنند که به شکستن بلوک دفاعی تیم حریف کمک کند.
شکستن ساختار ۰-۱-۴-۵
یک ویژگی مهم پنج بازیکن عقب زمین این است که آنها یک مدافع میانی اضافهتر دارند – بازیکنی که دو مدافع اطراف خود را پوشش میدهد. یک اشتباه معمول در عقب نگه داشتن یک خط دفاع پنج نفره، سعی در جلوگیری از جلو آمدن این مدافع میانی است (ما این بازیکن را در این مقاله سوییپر مینامیم)، در حالی که شاید حتی نیازی به پوشش این مدافع نباشد. این مدافع میانی یک وظیفهی اصلی دارد و آن پوشش دو مدافع در طرفین خود است. او وظیفهی پرس رو به بیرون به سمت میانهی زمین و لب خط را ندارد. بنابراین، حتی اگر این مدافع پوشش داده نشود، او توانایی حمایت چندانی از مهاجمین و هافبکهای تیم خود را نخواهد داشت.
رویکرد کارآمدتر، عقب نگه داشتن دو مدافع میانی دیگر است (مدافع دوم و چهارم در خط پنج نفره)، چرا که این مدافعین اجازه دارند از موقعیتهای خود خارج شده و دیگر همتیمیهای خود را پوشش دهند. اگر تیم شما میخواهد که همچنان فضای میانهی زمین را در اختیار داشته باشد، باید مانع از پوشش دادن بازیکنان همتیمی توسط این دو مدافع شود. برای عقب نگه داشتن این دو مدافع، بهتر است از دو مهاجم لب خط استفاده شود. تصور کنید که آگوئرو و خسوس مسئول عقب نگه داشتن این دو مدافع هستند.
جاگیری دو مهاجمِ عقبنگهدارنده
چنان که پیش از این نیز اشاره شد، عقب نگه داشتن بازیکنان را نه فقط بر روی خط دفاعی، که در سایر نقاط زمین نیز میتوان انجام داد. این روش، در مواجهه با خطوط میانی و خطوط تهاجمی نیز قابل اجرا است و تنها بستگی به تعداد بازیکنان در هر یک از این خطوط دارد. در خط میانی یک ساختار ۰-۱-۴-۵ ، ما یک خط میانی از چهار بازیکن – دو هافبک میانی و دو هافبک لب خط – داریم. یک روش موثر برای کم اثر کردن حمایتِ دو هافبک میانی حریف از هافبکهای لب خط تیم خود زمانی که زنجیرهی دفاعی به یک سمت منحرف میشود، استفاده از یک هافبک تهاجمی در بین دو هافبک میانی تیم مدافع است. بازیکنان زیادی در سیتی میتوانند وظیفهی بازی در پست شمارهی ۱۰ را به عهده بگیرند. فرض کنید که انتخاب بین برناردو سیلوا و محرز است؛ در حالی که گندوغان که به عنوان یک هافبک نزدیک به لب خط بازی میکند نیز میتواند دیبروینه یا داوید سیلوا را برای قرار گرفتن در پست شمارهی ۱۰ آزاد کند.
جاگیری بازیکنان برای به عقب راندن هافبک تهاجمی
قرار دادن یک بازیکن در یک موقعیت مکانی مشخص برای به عقب راندن مکانیزم پوششی حریف، سبب تضعیف آن موقعیت نمیشود. این کار به سادگی باعث میشود که بقیهی همتیمیها در میانهی زمین آزاد شوند. اگر بازیکن حریف که وظیفهی پوشش بازیکن شما را دارد تصمیم بگیرد به سمت بازیکن آزادشده برود، بازیکن عقبنگهدارنده در فضای جلوی زمین برای حمله آزاد خواهد شد. تصور کنید که یک مهاجم میانی و دو وینگر فضای بین دو مدافع میانی و دو فولبک حریف را اشغال کنند. اگر یکی از دو مدافع میانی بدون توجه به موقعیت عقبنگهدارندهی مهاجم، موقعیت خود را برای پوشش بازیکن همتیمیاش ترک کند، یک موقعیت یک-به-یک برای مهاجم و هر دو وینگر – و به طبع آن فضای بسیار زیادی برای ایجاد موقعیت حمله – ایجاد میشود.
اگر ما ایدهی استفاده از کمترین تعداد ممکن بازیکن را دنبال کنیم (با قرار دادن تنها هر تعداد بازیکن که نیاز است در خط اول بازیسازی)، با استفاده از دو مدافع میانی و یک هافبک دفاعی میتوان مهاجم حریف را که تمرکزش بر روی یارگیری هافبک تدافعی تیم شما است را مهار کرد. لاپورته، استونز و فرناندینیو میتوانند این وظایف را انجام دهند.
ایجاد یک مثلث در خط اول بازیسازی
برای مشغول نگه داشتن وینگبکهای خط دفاع پنج نفره و حفظ ساختار پیوستهی هجومی، دو فولبک میتوانند با بالا رفتن، وظیفهی عقب نگه داشتن این وینگبکها را بر عهده بگیرند. برای مثال، اگر واکر و مندی را در این موقعیت در نظر بگیریم، نفوذ این دو مدافع، برای سیلوا و دیبروینه در وسط زمین فضا ایجاد میکند.
قرار دادن دو فولبک لب خط
گواردیولا همچنین میتواند در شرایط مالکیت توپ از سانه و استرلینگ به عنوان وینگر استفاده کند، در حالی که فولبکها به سمت داخل متمایل میشوند (از لب خط به سمت مرکز زمین). البته این استراتژی میتواند کار را برای به بازی گرفتن هافبکهای میانی دشوار کند؛ چرا که این کار منجر به داشتن دو وینگر، دو مهاجم هدف، دو مدافع کناری که به مرکز متمایل شدهاند، دو مدافع میانی، یک هافبک دفاعی و تنها یک هافبک تهاجمی میشود. با این حال، استفاده از این سیستم همچنان غیرممکن نیست.
حالا ما پنج بازیکن خط دفاعی و دو هافبک میانی تیم حریف را در عقب زمین نگه داشتهایم و مثلث ۱-۲ که در خطوط اولیهی بازیسازی تشکیل شده است میتواند به صورت مرتب، توپ را از مدافعین میانی خود دریافت و به جلو ببرد. قدم نهایی، یافتن موقعیت مکانی مناسب برای هافبکهای میانی کناری است. شما میتوانید آنها را بین هافبکهای لب خط و میانی حریف قرار دهید تا مدافع میانی شما بتواند توپ را به سمت مدافع لب خط تیم حریف ببرد و سپس آن را برای فولبک لب خط، هافبک میانی، هافبک تهاجمی و یا مهاجم ارسال کند.
نزدیک بودن بیش از اندازهی هافبکهای میانی میتواند تیم را دچار مشکل کند.
البته این کار میتواند به علت پر تعداد بودن ساختار ۰-۱-۴-۵ در میانهی میدان دشوار باشد. هافبک لب خط حریف میتواند مدافع میانی تیم مهاجم را پرس کند، هافبک میانی تیم مدافع که به توپ نزدیکتر است با توجه به فاصلهی کمی که از هافبک میانی تیم صاحب توپ دارد، به راحتی او را پرس میکند و هافبک میانی دورترِ تیم مدافع هافبک هجومی تیم مهاجم را پوشش میدهد. وینگبک حریف میتواند فولبک بالا آمدهی تیم مهاجم را پرس کند و مدافع مرکزی کناری (دفاع سه نفره) میتواند مهاجمی را که به سمتی که توپ جریان دارد نزدیکتر است پرس کند.
لازم است که ما راهی برای بهرهبرداری از حرکت پا به توپِ رو به جلوی مدافع میانی پیدا کنیم به نحوی که این بازیکن در حالی که بازیکنان حریف را به سمت خود میکشد، بتواند یک بازیکن آزاد به عنوان هدف پاس پیدا کند. اگر خود او از همه به خط نزدیکتر و گزینههای دریافت توپ همگی دورتر از او در وسط زمین باشند، برای حریف راحتتر است که با تغییر زاویهی زنجیرهی دفاعی و فشار بر میانهی میدان، گزینههای پاس او را پوشش دهد؛ چرا که فارغ از تلاش تیم مهاجم برای عقب نگه داشتن تیم حریف، فواصل کم بین بازیکنان میانی زمانی که تعداد بازیکنان بیشتر میشود، راحتتر قابل پوشش است.
راهحل؟ میتوان هافبکهای میانی کناری را بیشتر به سمت لب خط برد تا هنگامی که مدافع میانی توپ را به جلو میبرد و هافبکهای لب خط تیم حریف را به سمت خود میکشد، آنها دیگر نتوانند هافبک میانی و هافبک تهاجمی تیم شما را به درستی پوشش دهند. حالا که هافبک لب خط حریف، مدافع میانی شما را که صاحب توپ است پرس میکند، هافبک میانی کناری شما آزاد خواهد بود و هافبک تهاجمی میتواند هافبکهای میانی حریف را در عقب زمین نگه دارد. برای این موقعیتهای مکانی، ما میتوانیم از داوید سیلوا و کوین دیبروینه استفاده کنیم. هنگامی که یک بازیکن وظیفهی عقب نگه داشتن حریف را بر عهده دارد، بهتر است سایر بازیکنان در دورترین فاصله از او قرار بگیرند، چرا که بازیکنان حریف که در عقب نگه داشته شدهاند امکان پوشش فضای باز موجود را ندارند و اگر موقعیت خود را ترک کنند، بازیکن شما فضای بسیار زیادی برای حمله در اختیار خواهد داشت.
این ساختار با هافبکهای میانی نزدیکتر به لب خط کارآمدتر است.
حالا که دفاع و خط هافبک حریف در عقب زمین نگه داشته شده است، مثلث بازیسازی به راحتی میتواند به سمت میانهی زمین پیشروی و از شرایط تجمع در میانهی زمین استفاده کند، در حالی که هافبک میانی کناری آزاد شده و میتواند توپ را دریافت و در شرایط سهبهدو به خط دفاعی حریف از ناحیهی نیمفضای مقابل خود حمله کند. همزمان، در عقب زمین تیم به شکل ۳-۲ قرار میگیرد، زیرا گواردیولا ترجیح میدهد ضدحملههای احتمالی سیستم ۱-۴-۵ حریف را در نطفه خفه کند (سیستم هجومی تیم در زمان حمله ۵-۳-۲ خواهد بود).
یک الگوی بازیسازی برای مقابله با ساختار ۰-۱-۴-۵
نتیجهگیری
در این فرم ۲-۴-۴ لوزی، میتوان از اصولی که پیش از این برای شرایط مالکیت توپ به آن اشاره شد استفاده کرد، در حالی که تعادل تیمی در مقابله با ضدحملهها حفظ شود. به نظر من، این کارآمدترین سیستم برای شکست دادن حریف است. معمولا هنگامی که شما در تلاش هستید بازیکنان حریف را در عقب زمین نگه دارید و فرم خطوط اولیه بازیسازی خود را شکل میدهید، فولبکها، هافبکهای میانی و هافبکهای تهاجمی خود را برای برای مقابله با خط میانی تیم حریف و حمله به خطوط عقب زمین حریف در اختیار دارید. گواردیولا در طول عمر مربیگیریاش، همواره این انعطاف را برای امتحان کردن سیستمهای مختلف در شرایط مالکیت و عدم مالکیت توپ نشان داده است. بنابراین استفاده از یک ساختار ۲-۴-۴ لوزی چنان که توضیح داده شدکاملا محتمل است؛ با این وجود اضافه کردن فولبکهای کاذب به این تعریف نیز ممکن و این شیوه احتمالا به سبک گواردیولا نزدیکتر است.
در ادامه، چند سیستم دیگر را که میتوان از آنها در شرایط مالکیت توپ استفاده کرد، به همواره نکات مثبت و منفی آنها، به صورت خلاصه توضیح خواهم داد.
این یکی دیگر از سیستمهایی است که در طول این تحلیل به آن اشاره شد. اگر فولبکها به سمت داخل پیشروی کنند و شما از وینگرهای لب خط استفاده کنید، میتوانید به یک ساختار مشابه دست پیدا کنید. به طور مثال، یک ساختار ۱-۴-۱-۴ با خسوس و دیبروینه که به عنوان شمارههای هشت به راحتی میتوانند به این فرم اضافه شوند.
این سیستمی است که سیتی معمولا از آن استفاده میکند. این سیستم میتواند مشکلاتی به همراه داشته باشد، چنان که در آن یک مهاجم در تلاش است تا سه مدافع میانی را به خود مشغول کند و بازیکنی وجود ندارد که هافبکهای میانی خط چهار نفره را در عقب زمین نگه دارد. اگر مدافع میانی به سمت جلو حرکت کند، هافبک میانی میتواند کار پرس را انجام بدهد، در حالی که مدافع میانی کناری به سمت هافبک تهاجمی حرکت میکند. البته که هافبک تهاجمی نیز میتواند به لب خط نزدیک شود و خود را از بند مدافع و هافبک میانی حریف برهاند و حمله کند – اما بدون حضور کافی در میانهی زمین، این روش کمتر کارآمد است و گواردیولا از این روش در گذشته استفاده میکرد.
یک خط سه نفره در عقب زمین با مندی جلوتر در سمت چپ و واکر عقبتر در سمت راست. در حالی که سیتی با سه هافبک تهاجمی بازی میکند، محرز میتواند به سمت نیمفضای مقابل خود حرکت کند. وقتی مدافع میانی توپ را به جلو میبرد و هافبک لب خط حریف را به سمت خود میکشد، این امکان برای خسوس ایجاد میشود که مدافع میانی کناری را به خود مشغول کند و دیبروینه میتواند به سمت جلو حرکت کند؛ این در حالی است که محرز به لب خط نزدیکتر میشود تا از دست مدافعان فرار کند. مجددا، یک ایراد معمول در داشتن سه بازیکن در عقب، نداشتن حضور کافی در میانهی زمین است و در نتیجه هافبک کناری سمت مخالفِ تیم مدافع آزاد شده و میتواند کاملا رو به داخل حرکت کند تا برتری عددی سیتی را در سمت دیگر زمین خنثی کند.
یک سیستم دیگر با سه بازیکن در عقب زمین. هنگامی که مدافع میانی به سمت جلو حرکت میکند و هر دو مدافع میانی کناری حریف در عقب زمین نگه داشته شدهاند، این امکان وجود دارد که هافبک تهاجمی به سمت نواحی نزدیکتر به لب خط فرار کند. مشابه تصویر قبل، این اشکال وجود دارد که نداشتن تعداد کافی بازیکن در میانهی زمین این اجازه را به بلوک دفاعی تیم حریف میدهد که کاملا باز شده و به سمت خط متمایل شود؛ در حالی که زمان کافی برای واکنش به تغییر منطقهی بازی توسط سیتی با تغییر زاویهی دفاعی را نیز دارد. زیرا در این حالت، تیم مدافع نیازی به حفظ فشردگی در میانهی زمین ندارد (و در نتیجه فضایی هم در کنارهها باز نخواهد شد).
سه بازیکن در عقب زمین با دو هافبک میانی. در اینجا، هافبک تهاجمی مجددا میتواند از سمت لب خط فرار کند اما سه بازیکن دیگر خط میانی چهار نفره میتوانند بازتر شوند و میانهی زمین را با کمک مهاجم بالای زمین پوشش دهند. داشتن سه مدافع میانی این اجازه را به هافبک لب خط حریف میدهد که پوشش و حمایت بیشتری برای سایر هافبکها که مشغول پرس در نزدیکی توپ هستند فراهم آورد. در این سیستم، هافبک تهاجمی لب خط میتوان فضا و زمان بیشتری داشته باشد، چرا که دو هافبک میانی، وسط زمین را اشغال کردهاند و این کار را برای هافبکهای میانی حریف سخت میکند که بتوانند به لبهی خطوط نزدیک شوند – به صورت بالقوه، یک مدافع میانی کناری بسته به موقعیت مکانی مهاجمان مرکزی حریف ، میتواند این کار را بکند. گواردیولا از این سیستم نیز در گذشته استفاده کرده است.
در نهایت، یک سیستم با سه بازیکن در عقب، با دو هافبک میانی و یک هافبک تهاجمی. در این سیستم، پیدا کردن هافبک تهاجمی دشوار است، به خصوص وقتی که هافبک لب خط به سمت میانهی زمین حرکت میکند تا پرس بیشتری بر روی حریف اعمال کند. به احتمال خیلی زیاد، جابجاییهای زیادی در خط سه نفرهی عقب زمین انجام خواهد شد، چرا که گذر از هافبکهای حریف دشوار خواهد بود. اگر مدافعین میانی سیتی بتوانند توپ را به جلو ببرند و حریف در وسط زمین کمتر فشرده باشد، میتوان برای رساندن توپ به هافبک تهاجمی و یا هافبک تدافعی نزدیکتر تلاش کرد. به احتمال زیاد، هافبک تهاجمی توسط حریف پوشش داده شده است و هافبک تدافعی توپ را دریافت میکند و او برای پشت سر گذاشتن حریف دچار مشکل خواهد شد. دریافت توپ توسط هافبک تهاجمی در میانهی زمین شرایط بهینهتری است، ولی دستیابی به آن دشوار است. مجددا، اگر هافبک تهاجمی به سمت لب خط حرکت کند، فضا و زمان بیشتری خواهد داشت، اما عبور از بلوک فشردهی حریف دشوار خواهد بود.