از زبان سارا بیورک

فکر می‌کنم که این داستان برخی از افراد قدرتمند در دنیای فوتبال را ناراحت کند. از شما انتظار نمی‌رود که در مورد این وجه از بازی صحبت کنید. اما من مجبورم که حقیقت را بگویم. همه باشگاه سابق من، لیون را می‌شناسند؛ تیمی با هشت قهرمانی اروپا و دارای بهترین بازیکن‌ها از کشورهای مختلف. لیون یکی از موفق‌ترین باشگاه‌های فوتبال در جهان است. ژان-میکل اولا، پرزیدنت باشگاه، سرمایه‌گذاری زیادی در این باشگاه کرده است و برای او فرپلی و محیا کردن شرایط مناسب برای بازیکنان به همان اندازه اهمیت دارد که بردن مسابقات. به عنوان یک ایسلندی، من همواره

فکر می‌کنم که این داستان برخی از افراد قدرتمند در دنیای فوتبال را ناراحت کند. از شما انتظار نمی‌رود که در مورد این وجه از بازی صحبت کنید. اما من مجبورم که حقیقت را بگویم.

همه باشگاه سابق من، لیون را می‌شناسند؛ تیمی با هشت قهرمانی اروپا و دارای بهترین بازیکن‌ها از کشورهای مختلف.

لیون یکی از موفق‌ترین باشگاه‌های فوتبال در جهان است. ژان-میکل اولا، پرزیدنت باشگاه، سرمایه‌گذاری زیادی در این باشگاه کرده است و برای او فرپلی و محیا کردن شرایط مناسب برای بازیکنان به همان اندازه اهمیت دارد که بردن مسابقات.

به عنوان یک ایسلندی، من همواره آرزو داشتم در بزرگ‌ترین باشگاه‌های اروپایی بازی کنم. وقتی که به یک فوتبالیست حرفه‌ای تبدیل شدم، به ایجنت خودم، دیتمار، گفتم: وولفسبورگ و لیون؛ این‌ها باشگاه‌هایی هستند که من می‌خواهم.

من چهار سال خیلی خوب را در وولفسبورگ بازی کردم و سپس در تابستان سال ۲۰۲۰، به لیون ملحق شدم. بودن در لیون برای من مثل یک رویا بود. هیچگاه حسی را که پس از قهرمانی در اروپا داشتم از یاد نخواهم برد. گل‌زنی در بازی فینال و کسب قهرمانی با لیون یکی از پرافتخارترین لحظات در دوران حرفه‌ای من است.

اما پس از آن، من حامله شدم.

۲ مارس ۲۰۲۱ بود که متوجه شدم. به دوست‌پسرم، آرنی، گفتم که پریودم به تاخیر افتاده، اما فکر می‌کنم که به زودی شروع شود. آرنی پرسید که آیا می‌خواهم تست حاملگی انجام دهم، اما گفتم که نه، نه، حس می‌کنم پریودم آغاز خواهد شد. یک روز دیگر گذشت و آن روز پس از بازگشت از تمرین، از تست حاملگی استفاده کردم. معمولا باید دو دقیقه منتظر ماند تا نتیجه ظاهر شود، اما در همان دقیقه‌ی اول، هر دو خط آبی ظاهر شد. من قطعا حامله بودم.

در ابتدا، تنها احساسی که داشتم خوشحالی بود، اما واقعیت خیلی زود روی خود را نشان داد.

باشگاه چطور به این موضوع واکنش نشان خواهد داد؟

Sara Björk | Juventus FC | This Is My F*cking Body | The Players’ Tribune

در اروپا، برای مدت زمانی زیادی حامله شدن برای یک بازیکن فوتبال چیز نرمالی محسوب نمی‌شد. پیشرفت‌هایی وجود داشت، اما عرف و فرهنگ همان بود که بود. بنابراین وقتی نتیجه‌ی تست حاملگی را دیدم، البته که خوشحال بودم. این حاملگی از پیش برنامه‌ریزی شده نبود، اما می‌دانستم که پارتنرم کسی است که می‌خواهم با او تشکیل خانواده بدهم و حتی برای یک ثانیه به خاتمه دادن به حاملگی‌م فکر نکردم. اما در پسِ ذهنم، یک جور حسِ گناهکاری همراهم بود. گویی که دیگران را از خودم ناامید کرده باشم.

شرایط واقعا پراسترس بود. لذا وقتی که آن را با دکتر تیم در میان گذاشتم، تصمیم گرفتیم که موضوع را بین خودمان نگه داریم. دکتر تیم تنها موضوع را با فیزیوتراپیست‌ها در میان گذاشت و از آنها خواست تا موضوع را پیش خودشان نگه‌دارند و در عین حال وضعیت من را مانیتور کنند. من حدودا در هفته‌ی پنجم حاملگی‌ام بودم و بازی‌های مهمی در پیش بود. تحت فشار فراوانی بودم که زمان مناسب را برای اعلام خبر به هم‌تیمی‌هایم پیدا کنم. یک ماه دیگر گذشت و من همچنان به صورت نرمال تمرین می‌کردم.

بازی با پاریسن‌ژرمن در پیش بود. ژان-لوک، سرمربی تیم در آن زمان، به سراغم آمد و حالم را پرسید؛ چرا که یک روز قبل از بازی در جریان تمرین در پاریس، من سه بار بالا آورده بودم. حالم اصلا خوب نبود و در روز بازی وقتی ژان-لوک پرسید که آیا می‌توانم بین دو نیمه به زمین بروم، مجبور بودم که بگویم نه و من آدمی نیستم که در چنین شرایطی نه بگویم، اما شرایط فوق‌العاده دشواری بود.

می‌دانستم که باید حقیقت را به هم‌تیمی‌هایم بگویم. احساس می‌کردم که اگر در چنین تیمی و در چنین سطحی قادر نیستم که ۱۰۰٪ خودم را در تمرین بگذارم، اصلا نباید تمرین بکنم.

یک هفته بعد، بقیه را در جریان خبر گذاشتم. همه‌ی تیم در رختکن نشسته بودیم. مدیر تیم، کارکنان و فیزیوتراپیست‌ها، همگی بودند. «بله… من حامله‌ام.» دیدن واکنش‌شان واقعا ‌خنده‌دار بود. برخی از آنها خیلی متعجب شده‌ بودند. احساسات متفاوتی در رختکن جریان داشت – گرچه اعلام خبر حاملگی توسط یک بازیکن لحظه‌ی خاص و ویژه‌ای است، اما سوالات و نادانسته‌هایی را نیز با خود به همراه دارد.

فکر می‌کنم وقتی خبر را هضم کردند، همگی برایم خوشحال و هیجان‌زده بودند. اما طبیعتا سوالات زیادی داشتند، چرا که من اولین بازیکن در تاریخ لیون بودم که حامله می‌شد و مصمم بود پس از پایان حاملگی به فعالیت حرفه‌ای بازگردد.

دیتمار به من گفت که مدیر باشگاه شگفت‌زده و در عین حال خوشحال است و می‌خواهد طی جلسه‌ای در مورد قدم‌های بعدی صحبت کند. دکتر تیم از من خواست تا دیگر بازی نکنم. در همان زمان، چندین نفر در باشگاه مبتلا به کووید-۱۹ شده بودند و این من را می‌ترساند. نمی‌دانستم اگر من هم مبتلا شدم، این چه تاثیری روی فرزندم خواهد گذاشت. چیزی که می‌‌خواستم این بود که ادامه‌ی دوران حاملگی‌ام را در خانه در ایسلند بگذرانم، جایی که می‌توانستم با دکترها به زبان مادری‌ام صحبت کنم و نزدیک مادرم، پارتنرم و خانواده‌م باشم. این درخواست را با مدیر تیم مطرح کردم و او موافقت کرد.

اما من قصد داشتم که پس از به دنیا آوردن فرزندم به لیون برگردم. این را مشخصا به باشگاه منتقل کردم. باور داشتم که اینکه اولین بازیکنی باشم که پس از حاملگی به تیم برمی‌گردد اتفاقی خواهد بود که همگی می‌توانستیم آن را جشن بگیریم.

باشگاه با برنامه‌ی من موافقت کرد و کمک کرد تا کاغذبازی‌های مربوط به بیمه را انجام دهم. سپس در اول آوریل با هواپیما راهی ایسلند شدم.

همین که هواپیما به پرواز در آمد، گویی بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده بود. تلاش مدام برای یافتن راهی برای اعلام خبر حاملگی‌ام استرس و تنش فراوانی را به بدنم وارد کرده بود. وقتی در ایسلند فرود آمدم، تمامی آن استرس ناپدید شده بود. حس می‌کردم که دوباره می‌توانم نفس بکشم.

آنقدر درگیر اتفاقات مختلف بودم که حتی وقت نداشتم به حقوقی که باشگاه به می‌دهد فکر کنم یا نگرانش باشم. دلیل مشخصی هم برای نگران بودن نداشتم.

همه‌ی اینها تا وقتی که اولین حقوقم پس از ترک لیون پرداخت نشد…. تنها چیزی که به حسابم واریز شده بود، درصد اندکی از بیمه‌ی تامین اجتماعی بود.

اگر منصفانه به قضیه نگاه کنیم، مسائل لجستیکیِ فراوانی وجود داشت که باشگاه باید آنها را حل و فصل می‌کرد. بنابراین خیلی نگران نشدم. احتمالا یک خطای ساده‌ی اداری رخ داده. با سایر هم‌تیمی‌هایم چک کردم تا مطمئن شوم.

همگیِ آنها سر موقع حقوق‌شان را دریافت کرده بودند.

زمان دریافت حقوق دوم رسید. دوباره همان اتفاق… با دیتمار تماس گرفتم و او با وینسنت، مدیر باشگاه، مکاتبه کرد. پاسخی به نامه‌ی دیتمار داده نشد. سپس آژانسی که من را نمایندگی می‌کرد تلاش کرد تا با باشگاه ارتباط بگیرد. پس از آن، ما چندین نامه‌ی رسمی به باشگاه ارسال کردیم.

بالاخره وینسنت جواب ما را داد و بابت دو حقوق معوقه عذرخواهی کرد و اطمینان داد که این دو حقوق پرداخت خواهد. در مورد حقوق سوم اما، وینسنت اذعان کرد که بنا بر قانون فرانسه، باشگاه موظف به پرداخت حقوق نیست.

به دیتمار گفتم: نه، این درست نیست. آنها باید منبطق با قوانین فیفا عمل کنند.

این قوانین به تازگی اعمال شده بودند و من هم به خاطر مکالمه‌ی رندومی که با برخی از بازیکنان در گذشته داشتم، اطلاعات مبهمی در مورد آنها داشتم. همه‌ی اینها پیش از حاملگی من رخ داده بود. به خاطر دارم که داشتیم در مورد بچه‌دار شدن حرف می‌زدیم و متفق‌القول بودیم که امنیت شغلی‌ای برای ما وجود ندارد. مشخصا به یاد دارم که جودی تیلور آنجا با ما بود و گفت که FIFPRO (اتحادیه‌ی جهانی بازیکنان) دارد بر روی قوانین مربوط به مرخصی زایمان برای بازیکنان حرفه‌ای کار می کند. فکر می‌کردم اتفاق خوبی است ولی بیشتر در مورد آن پرس‌و‌جو نکردم.

حالا، حتی مطمئن نیستم دقیقا از چه حقوقی برخوردار هستم…

انتظار نداشتم در چنین تیمی، در چنین شرایطی قرار بگیرم.

دیتمار پیگیر داستانِ حقوق‌های معوقه بود، اما ما پاسخی نمی‌گرفتیم. ابتدا اتحادیه‌ی بازیکنان در فرانسه و سپس FIFPRO درگیر این مسئله شد. هفته‌ها و ماه‌ها گذشت و همچنان خبری از حقوق نبود.

وقتی در مورد دلایل لیون برای امتناع از پرداخت حقوق می‌پرسیدیم، آنها از پاسخ‌دهی واضح طفره ‌می‌رفتند. نهایتا دیتمار به وینسنت گفت که FIFPRO این موضوع را در سطح فیفا پیگیری خواهد کرد.

وینسنت گفت: اگر سارا این موضوع را به فیفا بکشاند، او هرگز أینده‌ای در لیون نخواهد داشت.

او آینده‌ای در لیون نخواهد داشت…

نمی‌توانستم این موضوع را درک کنم. شوکه شده بودم. و اگر بخواهم صادق باشم، قلبم شکسته بود. کل این موضوع برایم دیوانه‌کننده بود. چطور ممکن بود تیمی چنین کاری بکند و پیامدی برایش نداشته باشد؟

بحث و مذاکره‌ای در کار نبود. وینسنت به کلی موضوع را بایکوت کرده بود.

من در ایسلند بودم. حامله. و با خودم فکر می‌کردم: صبر کن ببینم… یعنی واقعا شغلم را از دست داده‌ام؟؟ عمیقا عصبانی بودم.

قرار بود این لحظات شادترین دوران زندگی‌ام باشد.

تنها چیزی که می‌خواستم این بود که از حاملگی‌ام لذت ببرم و تمام تلاشم را بکنم تا به تیم برگردم و کمک‌شان بکنم.

در عوض احساس سردرگمی، استرس و خیانت‌دیدگی می‌کردم.

نمی‌دانم. شاید آنها فکر می‌کردند که من برای تعطیلات به ایسلند رفته‌ام. اما من در دوران حاملگی‌م دیوانه‌وار تمرین می‌کردم. وقتی حالت تهوع را پشت سر می‌گذاشتم، احساسِ شادابی می‌کردم. احساس خوبی نداشتم از اینکه نمی‌توانستم فوتبال بازی کنم، اما حداقل می‌توانستم بدوم و شنا کنم. هر روز با یک مربی بدنسازی کار می‌کردم که با هزینه‌ی خودم استخدام کرده بودم… مجبور بودم برای همه چیز از پس‌اندازم استفاده کنم. هزینه‌ی زیادی کردم و مطمئن نبودم که آیا این پول روزی بر خواهد گشت یا نه. به هیچ وجه وضعیت خوبی نبود، به خصوص که در آستانه‌ی تشکیل خانواده بودم.

و در جریان تمامی این اتفاقات، سوالات زیادی در سرم می‌چرخید؛ سوالات در مورد مادر بودن، اینکه چطور می‌‌توانم همزمان یک مادر و یک فوتبالیست حرفه‌ای باشم، چطور وقتی در دوران شیردهی هستم، می‌توانم تمرین کنم، شرایط خانواده‌م پس از بازگشتم به لیون چگونه خواهد بود؟

سعی می‌کردم بر روی چیزهایی که می‌توانستم کنترل کنم تمرکز کنم و به صدای بدنم گوش بدهم. تلاشم بر این بود که حالم بهتر شود و از حاملگی‌ام لذت ببرم. لحظات مثبتی هم وجود داشت که هرگز آنها را فراموش نخواهم کرد. مشتاقانه منتظر جلسات چک‌آپ بودم تا بتوانم دست‌های کوچک فرزندم را در سونوگرافی ببینم و به صدای ضربان قلبش گوش بدهم. در چنین لحظاتی به خودم می‌گفتم: من همه چیز را فراموش و رها خواهم کرد و در لحظه زندگی می‌کنم.

اما هرگز نمی‌توانستم همه چیز را فراموش کنم، چرا که بازگشت پس از حاملگی در این سطح به خودی خود دشوار است، به خصوص وقتی مجبورید به کشور دیگری بروید، جایی که خانواده‌تان برای حمایت و کمک به شما دیگر حضور ندارند.

در پسِ ذهنم مدام این فکر وجود داشت: من دیگر آینده‌ای در باشگاه ندارم.

یعنی من برای ۶ ماه آینده بازی نخواهم کرد و تا پایان قراردادم توسط باشگاه بایکوت خواهم شد؟؟

نگرانی‌هایم مدام در حال افزایش بود. حس بسیار بدی داشتم. یک شب به آرنی گفتم: شاید باید استعفا بدهم.

وقتی برای اولین بار باشگاه را در جریان حاملگی‌ام قرار دادم، آنها خیلی خوشحال به نظر می‌رسیدند و گفتند که هر کاری از دست‌شان بربیاد در حمایت از من انجام خواهند داد و من باورشان کردم. اما حالا، خیلی مطمئن نبودم.

از یک اوریل که به ایسلند آمدم تا ماه آگوست هیچ کس از مدیریت باشگاه یا تیم مربی‌گری با من تماس نگرفت. با برخی از هم‌تیمی‌هایم اما در ارتباط نزدیک بودم و همینطور با دکتر و فیزیوتراپیست‌های تیم، اما نه به صورت رسمی. آنها همگی دوستان خوب من بودند، اما باشگاه هیچگاه به صورت رسمی با من تماس نگرفت. هیچکس تمرینات من را چک نمی‌کرد و در مورد پیشرفت حاملگی‌ام سوالی نمی‌پرسید.

و یک روز، در میان آن همه اتفاقات دیوانه‌کننده، زایمان کردم.

مادر شدن بهترین و غیرقابل‌توصیف‌ترین احساس ممکن بود. پس از وضع حمل، شما حسِ ابرقهرمان بودن می‌کنید.

ژانویه‌ی سال پیش، همراه با آرنی و پسرمان، رگنار، به لیون برگشتیم.

Sara Björk | Juventus FC | This Is My F*cking Body | The Players’ Tribune

و اگر صادقانه بخواهم بگویم، بخشی از من دلش می‌خواست که به باشگاه برود، به همه بگوید که چقدر عصبانی هستم و سپس آنجا را ترک کنم.

اما به خودم گفتم که به آنجا خواهم رفت و ۱۱۰٪ خودم را ارائه خواهم داد. با خودم می‌گفتم که من با آنها نشان خواهم داد که چقدر آماده هستم. آماده‌ی بازی.

اما اتفاقات مطابق برنامه‌هایم پیش نرفت.

وقتی که برگشتم تمرینات متفاوت بود و با من هم به طرز متفاوتی برخورد می‌شد.

مربیان، و همینطور سونیا، به من اطمینان خاطر دادند که به من کمک خواهند کرد و تلاش می‌کنند که هر آنچه نیاز دارم در اختیارم قرار بگیرد.

اما چیزهای عجیبی از من خواسته می‌شد. مثلا از من خواسته شد که فرزندم را با خودم به بازی‌های بیرون از خانه نبرم. آنها گفتند که اگر فرزندم تمام مسیر را در اتوبوس یا هواپیما گریه کند، سایر بازیکنان اذیت خواهند شد. کمی فکر کردم و گفتم که با چنین چیزی موافقت نخواهم کرد. این زمانی بود که من به بچه‌م شیر می‌دادم و او بسیار به من وابسته بود. اگر آنها با چنین چیزی کنار نیایند، در بازی‌های خارج از خانه شرکت نخواهم کرد.

نهایتا تصمیم بر این شد که آنها برای دو بازی خارج از خانه به من و رگنار به صورت آزمایشی فرصت دهند تا ببینیم اوضاع چطور پیش خواهد رفت. دوباره فکر کردم! من با اینکه با فرزندم به صورت «آزمایشی» برخورد شود راحت نبودم. قصد نداشتم خودم و فرزندم را در چنین شرایطی قرار دهم. حس می‌کردم که درک مشترکی بین من و باشگاه وجود ندارد. آنها همیشه این حس را به من می‌دادند که بچه‌دار شدن من اتفاق منفی‌ای است.

در همین حال، FIFPRO هنوز در تلاش بود تا از طریق دادگاه فیفا دستمزد کامل من را که در دوران بارداری‌ام پرداخت نشده بود، بگیرد. احساس می‌کردم که این قضیه مشخصا روی رابطه‌ی من با باشگاه تاثیر می‌گذارد.

پس از بازگشتم به باشگاه، در جلسه‌ای وینسنت به من گفت که همچنان درک نمی‌کند که چرا من چنین رویه‌ای را پیش گرفته‌ام ولی حق دارم هر آنچه را که درست می‌دانم انجام دهم و آنها هم حق دارند به هر نحوی از خود دفاع کنند.

پرزیدنت باشگاه هم وارد اتاق جلسه شد. اولین باری بود که پس از بازگشتم با فرزندم من را ملاقات می‌کرد. هیچگونه احوال‌پرسی‌ای با من نکرد و حتی به حضور فرزندم در جلسه ذره‌ای اهمیت نداد. وینسنت اما پنج دقیقه قبل‌تر به من اطمینان داده بود که این موضوع «به هیچ وجه شخصی نیست.» پس از مواجهه با پرزیدنت باشگاه، کاملا واضح بود که از قضا مسئله کاملا شخصی است.

به وینسنت گفتم: بله، من حق دارم از خودم دفاع کنم، چرا که قراردادی وجود دارد که حق و حقوق من در آن مشخص است و همینطور قوانینی که متضمن این حقوق است.

او تنها سرش را تکان داد و گفت که آنها مطابق با قانون فرانسه عمل خواهند کرد و در این امر مصمم هستند.

او گفت که این مسئله شخصی نیست و تنها مربوط به بیزینس است.

از او در مورد چیزی که به دیتمار گفته بود پرسیدم؛ اینکه اگه موضوع را به فیفا ببرم، دیگر آینده‌ای در لیون نخواهم داشت.

این موضوع را انکار کرد و گفت که در واقع سونیا، سرمربی تیم، کسی بوده که گفته فکر نمی‌کند من در أینده برای تیمش بازی کنم.

از تمام این بحث‌ها و دعواها خسته بودم. کاملا مشخص بود که علی‌رغم تمام حرف‌ها، یک چیز روشن است: به عنوان یک مادرِ، من جایی در آینده‌ی باشگاه ندارم.

تمام کارهای آنها معطوف به همین موضوع بود.

در ماه می، ما نتیجه‌ی پرونده‌ی دادخواهی FIFPRO را دریافت کردیم.

باشگاه موظف شده بود تمامی حقوق معوقه‌ی من را پرداخت کند – دقیقا همان مقدار که آنها به من بدهکار بودند.

لیون توضیحات در مورد این تصمیم توسط دادگاه را خواستار شد که این کار معمولا وقتی انجام می‌شود که یک طرف دعوی تصمیم دارد تقاضای تجدیدنظر کند. وقتی پاسخ فیفا دریافت شد، برای ما مشخص شد که چطور فیفا پرونده را بررسی کرده و به چنین نتیجه‌ای رسیده است.

فیفا اذعان کرده بود که باشگاه «وظیفه‌ی مراقبت» از بازیکنان را بر عهده دارد و در عین حال در دوران حاملگی‌ام، هیچ یک از آنها با من هیچ تماسی نگرفته بودند. هیچ کس خبری از من نمی‌گرفت، اینکه به لحاظ روحی و فیزیکی در چه شرایطی هستم، چه به عنوان یک کارمند و چه به عنوان یک انسان. در واقع، آنها وظیفه‌ی مراقبت از من را داشتند و در این کار کوتاهی کردند. پس از دریافت این پاسخ از سوی فیفا، لیون از تجدیدنظرخواهی صرف‌نظر کرد.

طبق مقررات اجباری فیفا، من می‌بایست در دوران بارداری و تا شروع مرخصی زایمانم، تمامی حقوقم را به طور کامل دریافت می‌کردم. این‌ها بخشی از حقوق من است و غیرقابل‌مذاکره – حتی توسط باشگاهی به بزرگی لیون.

به این خاطر اینها را نوشتم که فکر می‌کنم این پیروزی تنها مربوط به من نیست. بزرگ‌تر از من است. این اتفاق تضمینی است برای امنیت مالیِ همه‌ی بازیکنانی که می‌خواهند در طول دوران بازیگری‌شان بچه‌دار شوند. این موضوع دیگر یک امر مبهم یا ناشناخته نیست.

رگنار حالا یک ساله است و خانواده‌م در شرایط خوبی قرار دارد. من بازیکن یوونتوس هستم و بسیار خوشحال.

اما می‌خواهم مطمئن شوم که برای هیچ بازیکن دیگری اتفاقاتی که برای من افتاد، نمی‌افتد. و می‌خواهم که لیون بداند که رفتار آنها به هیچ وجه درست نبود.

این موضوع فقط «بیزینس» نیست.

این در مورد حقوق من به عنوان یک کارمند، یک زن و یک انسان است.

من امیدهای زیادی برای فوتبال زنان دارم. چیزهایی زیادی برای جشن گرفتن وجود دارد. تجهیزات و امکانات؟ سرمایه‌گذاری؟ سطح کیفی؟ حضور گسترده‌ی طرفداران در استادیوم‌ها؟ ما مسیر طولانی‌ای را طی کرده‌ایم و این موضوع غیرقابل‌انکار است.

اما واقعیت این است که در موضوعاتِ مربوط به فرهنگ و عرف عمومی، همچنان مسیر طولانی‌تری در پیش داریم.

ما لایق شرایط بهتری هستیم.

****************************************

عنوان انگلیسی مقاله: What Happened When I Got Pregnant
منبع: The Player’s Tribune
تاریخ انتشار: ژانویه ۲۰۲۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *