داستان یک دراما

زمانی که در مورد یک بازی خارج از خانه در لیگ‌های اروپای غربی فکر می‌کنید، معمولا سفری هزار مایلی به ذهن‌تان خطور نمی‌کند. حتی هوادارن مارسی‌ای که قصد دارند بازی‌ِ تیم‌شان در مقابل پاریسن ژرمن را تماشا کنند، سفری ۴۸۰ مایلی انتظارشان را می کشد و هواداران بایرن برای دیدن بازی با هامبورگ، مسافتی ۳۳۵ مایلی را طی می‌کنند. برای اینکه سفری هزار مایلی را تجربه کنید، باید جزایر قناری – که از نقاط دوردست اسپانیا به حساب می‌آید – و بزرگترین تیمشان، تنریف را مورد توجه خود قرار دهید. تنریف، با پنج میلیون بازدیدکننده در هر سال، یکی […]

زمانی که در مورد یک بازی خارج از خانه در لیگ‌های اروپای غربی فکر می‌کنید، معمولا سفری هزار مایلی به ذهن‌تان خطور نمی‌کند. حتی هوادارن مارسی‌ای که قصد دارند بازی‌ِ تیم‌شان در مقابل پاریسن ژرمن را تماشا کنند، سفری ۴۸۰ مایلی انتظارشان را می کشد و هواداران بایرن برای دیدن بازی با هامبورگ، مسافتی ۳۳۵ مایلی را طی می‌کنند. برای اینکه سفری هزار مایلی را تجربه کنید، باید جزایر قناری – که از نقاط دوردست اسپانیا به حساب می‌آید – و بزرگترین تیمشان، تنریف را مورد توجه خود قرار دهید.

تنریف، با پنج میلیون بازدیدکننده در هر سال، یکی از مهم‌ترین مقاصد توریستی اسپانیا به حساب می آید و بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین جزیره بین جزایر قناری است. پارک ملی تیده (Theide) در مرکز این جزیره، کوه تیده را در خود جای می‌دهد که سومین کوه آتشفشانی بزرگ جهان است. در سال ۲۰۱۹، جمعیت آنها هنوز کمتر از یک میلیون نفر بوده و یک‌سوم از این جمعیت در دو شهر حاشیه‌ای جزیره زندگی می‌کنند: سانتا کروز دِ تنریف و سن کریستوبال دِ لا لاگونا، که هر دو در شمال‌شرقی جزیره واقع هستند.

اصلی‌ترین تیم جزیره در شهر سانتا کروز دِ تنریف است که باشگاه دپورتیوو تنریف نام دارد. این تیم در سال ۱۹۱۲ تاسیس شد و بخش عمده‌ای از عمر خود را در لالیگای دو گذرانده است‌. بازی کردن در لیگ اسپانیا برای آنها به این معنا است که برای اکثر بازی‌های خارج از خانه باید به خشکی سفر کنند، اگر چه در همان جزایر قناری یک رقیب مهم دارند که تیم لاسپالماس است.

اگرچه دپورتیوو تنریف عمدتا در لالیگای دو حضور داشت، اما این تیم در طی ده فصل حضوری که در بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ در لالیگا داشته، لحظاتی به یادماندنی را تجربه کرده است‌‌. از آن فصول به بعد، آنها تنها دو بار در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ موفق به صعود به لالیگا شدند که در هر دو فصل به دسته‌ی پایین‌تر سقوط کردند.

بهترین رتبه‌ی آنها در بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹، در فصول ۹۲-۱۹۹۳ و ۹۵-۱۹۹۶ رقم خورد که توانستند جواز حضور در جام یوفا را کسب کنند. آنها در جام یوفا ۹۴-۱۹۹۳ در مرحله‌ی یک‌هشتم نهایی توسط یوونتوس حذف شدند، در حالی که در جام یوفا ۹۷-۱۹۹۶ با کنار زدنِ لاتزیو و فاینورد، توانستند به نیمه‌نهایی برسند و در این مرحله با نتیجه‌ی ۱-۲ از شالکه باختند. این ماجراجویی، دستاورد بزرگی برای باشگاه به حساب می‌آمد.

اما اگر از هواداران فوتبال اسپانیا بپرسید، چه چیزی یاد و خاطره‌ی تنریف را در ذهن‌شان زنده می‌کند، نه دستاورد اروپایی تنریف و نه کسب رتبه‌ی پنجمی در لالیگا مدنظرشان نخواهد بود. در حقیقت پاسخ این سوال در این نکته نهفته است که آیا این سوال از هوداران بارسلونا پرسیده شده است و یا از هواداران رئال مادرید. از هواداران بارسلونا بپرسید و آنها عصری دلپذیر را با شما، همراه با یک بطری شراب و بشقابی از تاپاس [1] خواهند گذراند و در مورد گذشته‌ها حرف خواهند زد؛ و اگر این سوال را از هواداران رئال مادرید بپرسید، احتمالا با نگاهی سرد و وحشت‌زده مواجه خواهید شد و بعید نیست که صورت‌حساب مربوط به سال‌های متمادی روان‌درمانی به سمت شما حواله شود. این به این خاطر است که تنریف، نامی است که  احساسات فوق‌العاده عمیق و قوی‌ای را در بین هر دو دسته هواداران برمی‌انگیزد.

دلیل زنده شدن چنین احساسات عمیقی در دل هواداران دو تیم، زمانی که نام تنریف را می‌شوند –  تیم کوچکی که حضور کمرنگی در لالیگا داشته، رتبه‌ی بهتری از پنجمی در آن کسب نکرده و هزار کیلومتر آن طرف‌تر در اقیانوس اطلس و نزدیک‌تر به آفریقا قرار دارد – چیست؟ دلیل این امر به دو فصلِ موفق حضور آنها در لالیگا، یعنی فصول ۹۲-۱۹۹۱ و ۹۳-۱۹۹۲ برمی‌گردد.

قبل از فصل ۹۱-۱۹۹۰، رئال مادرید با سیطره‌ی خود در اواخر دهه‌ی هشتاد میلادی، برای پنج سال متوالی قهرمان اسپانیا شده بود. این تیم محصول تلاش هوگو سانچز و گروه کرکس‌ها [2] که شامل مانوئل سانچز، مارتین واسکز، میشل، میگوئل پاردزا و کرکسِ اصلی، امیلیو بوتراگوئنو بود.

علاوه بر پنج قهرمانی اسپانیا، در همان دوره‌ی زمانی، رئال مادرید دو جام یوفا را در برابر کلن و ویدتون به بالای سر برد. در کنار آث میلانِ رود گولیت، ون‌باستن و رایکارد، در آن دوره‌ی زمانی، این دو تیم در اروپا سیطره‌ی کامل داشتند.

در طی آن سال‌ها، بارسلونا که سه فصل را در رتبه‌ی دوم بعد از رئال مادرید به فرجام رسانده بود، زیر سایه‌ی سنگین رئال مادرید قرار داشت. در آن دوره، تری ونبلز و لوییس آراگونس به عنوان سرمربیان بارسلونا، در کنار گری لینکر، مارک هیوز و استیو آرچیبالد که بریتانیایی بودند، در بارسلونا فعالیت می‌کردند. کسب رتبه‌‌ی دوم لیگ بعد از رئال مادرید دستاورد ضعیفی به حساب نمی‌آمد. آنها حتی در این دوره موفق به کسب جام برندگان جام اروپا و رسیدن به فینال جام اروپا نیز شده بودند، اما با ریاست جوزپ لوییس نونیز تیم به جایی نمی‌رسید. تغییری اساسی نیاز بود که باشگاه را از این رو به آن رو کند.

با شروع فصل۹۰-۱۹۸۹، بارسلونا سرمربی جدیدی را به خود دید و آن کسی جز یوهان کرویف نبود؛ اسطوره‌ی اسبق باشگاه که سالیان درخشانی را در اواخر دهه‌ی هفتاد میلادی در آژاکس گذرانده بود. یوهان کرویف در واقع همان انتخاب اساسی بود؛ مردی که هیچگاه در بیان عقایدش، با آن لجاجت سترگی که از خصایصش بود، ترسی نداشت. انتخاب کرویف، از آن نوع انتخاب‌هایی که معمولا روئسای باتجربه در دستور کار خود قرار می‌دهند، نبود. اما نهایتا شاهکار از آب در آمد.

در فصل اول حضور کرویف در بارسلونا، آنها فصل را بعد از رئال مادرید در رتبه‌ی دوم به اتمام رسانند. این در حالی بود که تلاش کرویف مبتنی بر اصلاح و دگرگونی تیمی بود که به تازگی به ارث برده بود. آنها فصل بعد را در حالی که رونالد کومان و گواردیولای جوان را به خدمت گرفته بودند، در رتبه‌ی سوم به پایان بردند. بارسلونا در شروع فصل ۹۱-۱۹۹۰، در حال خو گرفتن به شیوه‌ی بازی مدنظر کرویف بود. این نکته بارقه‌ی امیدی بود که بارسلونا می‌تواند به سیطره‌ی پنج ساله‌ی رئال مادرید در اسپانیا پایان دهد.

با شروع فصل جدید، بازیکنی کلیدی به بارسلونا پیوست. او کسی جز هریستو استویچکوف نبود. این بلغارستانی تیزپا سریعا محبوب دل هواداران شد. چهارده گل لالیگایی او در قهرمانی بارسلونا در آن فصل تاثیر بسزایی داشت. بارسلونا در آن فصل با ده امتیاز اختلاف بالاتر از اتلتیکو مادرید – در دورانی که هر برد به جای سه امتیاز، دو امتیاز داشت – قهرمان شد. بارسلونا در ۲۵ بازی از ۳۸ بازی خود در آن فصل به پیروزی دست یافت – پنج برد بیشتر از تیم دومی که بیشترین برد را کسب کرده بود، یعنی رئال مادرید. در آن فصل رئال سوم شد.

در این میان، تنریف با ۳۵ امتیاز و تنها دو امتیاز بالاتر از منطقه‌ی سقوط، چهاردهم شد. ظهور تیم رویایی کرویف داشت شروع می‌شد.

در فصل ۹۲-۱۹۹۱، بارسلونا به دنبال شکست سیطره‌ی رئال مادرید بود. رئال مادرید زیر نظر مرد هلندی یعنی لئو بنهاکر، روبرت پروسینچکی و لوئیز انریکه را برای تقویت هر چه بیشتر تیم، به خدمت گرفت. بارسلونا در ابتدای فصل اوضاع خوبی نداشت. سه بازی از پنج بازی اول خود را باخته بود، در حالی که رئال مادرید در یک شروع فوق‌العاده هر پنج بازی اول خود را با پیروزی پشت سر گذاشته بود. در پایان هفته‌ی سیزدهم رئال مادرید، هیچکدام از سیزده بازی خود را نباخته بود‌ و دوازده برد و یک مساوی در مقابل بارسا سهم آنها از این سیزده بازی بود. بارسلونا در این میان، عادت خود به باخت را ترک کرده بود، اما فقط موفق شده بود هفت بازی از سیزده بازی خود را با پیروزی پشت سر بگذراند که این به معنای اختلافی هشت امتیازی در شروع ماه دسامبر، با رئال مادرید بود.

در سیزده مسابقه‌ی بعدی رئال دچار مشکل شد. آنها در این سیزده مسابقه فقط موفق به کسب چهار پیروزی شدند و پنج مسابقه را واگذار کردند. تیم دیگر فرم اول فصل خود را از دست داده بود. داستان برای بارسلونا اما به شکل دیگری در حال رخ دادن بود و آنها تنها در یک بازی از سیزده بازی متحمل شکست شدند. با شروع ماه مارس، فرم بهبودیافته‌ی بلوگرانا [3] به آنها کمک کرد تا هشت امتیاز اختلاف با رئال مادرید را در فاصله دوازده بازی به پایان فصل، جبران کنند.

در ماه آوریل، تنریف در خانه میزبان بارسلونا بود که در آن بازی با درخشش خوان پیتزی توانست به پیروزی ناباورانه‌ی ۲-۱ دست یابد. این به آن معنا بود که با وجود شش هفته مانده به پایان فصل، رئال مادرید با دو امتیاز برتر، حالا از بارسلونا پیشی گرفته بود. در پنج بازی ماه می، بارسلونا چهار پیروزی و یک تساوی با به ثمر رساندن پانزده گل کسب کرد، اما رئال مادرید هم همچنان مقاومت می‌کرد. آنها تا آخرین بازی فصل همچنان یک امتیاز از بارسلونا برتری داشتند. بازی‌های نهایی فصل قرار بود در روز شش ژوئن برگزار شود‌. بارسلونا در خانه میزبان اتلتیک بیلبائویی بود که یک رتبه بالای منطقه‌ی سقوط قرار داشت.‌ رئال مادرید برای بازی آخر، باید به تنریف سفر می‌کرد. خورخه والدانو سرمربی‌گری تنریف را بر عهده داشت و این خطر وجود داشت که آنها مجبور شوند وارد مسابقات پلی‌آف مربوط به سقوط به دسته‌ی پایین‌تر شوند. بر روی کاغذ، بارسلونا بازی راحت‌تری داشت، اما آنها می بایست برای قهرمانی بیشتر از رئال مادرید امتیاز می‌گرفتند.

تنها بعد از هشت دقیقه، فرناندو هیئرو ، با یک ضربه‌ی سر رئال مادرید را پیش انداخت؛ شروعی که برای رسیدن به آرامش به آن نیاز داشتند. همه چیز برای تنریف، زمانی که آنها مجبور شدند دروازه‌بان‌شان را به دلیل مصدومیت در دقیقه‌ی ۲۴ تعویض کنند، در حال بدتر شدن بود. تنها چهار دقیقه از حضور دروازه‌بان تعویضی (مانولو) در زمین گذشته بود که رئال مادرید از فاصله‌ی ۳۰ یاردی دروازه، صاحب یک ضربه‌ی آزاد شد. گئورگی هاجی توپ را به کنج بالای دروازه فرستاد. مولنو هیچ شانسی برای گرفتن توپ نداشت. رئال دو بر صفر پیش بود و داشت به سوی قهرمانی می‌رفت.

سپس در دقیقه‌ی ۳۶، اولین تکانه‌های تغییر اتفاق افتاد. استبارنز با حرکتی فوق‌العاده از نیمه‌ی زمین رئال مادرید، خود را به گوشه رساند و با شوتی آرام توپ را روانه ی کنج دروازه کرد. دقیقا در همین زمان، استویچکوف با ضربه‌ی سر بارسلونا را پیش انداخت. همه چیز داشت جالب می‌شد.

سپس در دقیقه‌ی ۴۹، استویچکوف گل دوم را به ثمر رساند. واضح بود که بارسلونا برنده‌ از آن بازی بیرون خواهد آمد. براساس بردی که بارسلونا در برابر رئال کسب کرده بود، در صورت تساوی رئال، این بارسلونا بود که جام را بالای سر می‌برد. همه‌ی چشم‌ها به اتفاقات بازی رئال و تنریف دوخته شده بود. بارسلونا داشت وظیفه‌اش را به درستی انجام می داد، اما برای رسیدن به قهرمانی نیازمند گل تساوی تنریف بود. زمانی که شبکه پوشش‌دهنده‌ی بازی، بعد از نشان دادن گل بارسلونا به بازی رئال و تنریف برگشت، رئال مادرید بلافاصله گل سوم را به ثمر رساند، اما آن گل اشتباها به خاطر آفساید مردود اعلام شد تا هواداران بارسلونا نفسی به راحتی بکشند. در دقیقه‌ی ۶۳، تنریف بِرگ را بیرون کشانده و پییِر را جانشین کرد، بیست دقیقه از بازی مانده بود و رئال مادرید همچنان دو بر یک برتری داشت.

سپس لحظه‌ای کلیدی در بازی اتفاق افتاد. یک تکل نابجا از ویارویا که از قبل یک کارت زرد داشت، باعث اخراج او شد و رئال مادرید را ده نفره کرد.‌ در صحنه‌ی آهسته ای که از تلویزیون‌ها پخش شد، به نظر نمی‌رسید که ویارویا برخوردی با بازیکن تنریف داشته باشد. استرس و نگرانی هواداران رئال مادرید بعد از اخراج ویارویا دو چندان شد.

در آن لحظات از بازی، رئال مادرید خود را در گوشه‌ی رینگی می دید که حریفش بوی خون به مشامش رسیده بود. آنها برای خراب کردن بازی حریف روی به اتلاف وقت و خطاهای عامدانه آوردند. هاجی به منظور استحکام بیشتر خط دفاعی تعویض شد. چهره‌ی او بعد از تعویض دیدنی بود.

تنریف فشار خود را بر روی رئال ادامه داد، اما در دقیقه‌ی ۷۳ موقعیتی نصیب رئال شد و بوتراگوئنو با دروازه‌بان حریف در موقعیت تک‌به‌تک قرار گرفت. همه چیز برای قهرمانی مهیا بود، اما مانولو، دروازه‌بان حریف، با حدس درست خود ، توپ را دفع کرد. به همین سادگی یک شانس ارزشمند برای ایجاد اختلاف دو گل، از بین رفت.

دوباره تنریف فشار خود را بر روی رئال بیشتر و بیشتر کرد. فیلیپه بازیکن تنریف به تو زد و ضربه‌ی او توسط ریکاردو روچای بدشانس وارد دروازه‌ی خودی شد. رئال حالا فقط ۲۳ دقیقه زمان برایش باقی مانده بود تا فصل را دست خالی به اتمام نرساند و بازی را برگرداند. بلافاصله بعد از گل دوم، تنریف حرکتی را صورت می‌دهد. بازیکن رئال سعی دارد با یک پاس با ارتفاع زیاد، توپ را به سمت دروازه‌بانِ خودی برگرداند، پاسِ با ارتفاع زیاد او باعث می‌شود توپ از بالای سر دروازه‌بان، به سمت دروازه‌ی خودی روانه شود.

بویو (دروازه‌بان رئال) سعی می‌کند با دست خود، از گل شدن توپ جلوگیری کند، اما موفق به مهار توپ نمی‌شود. توپ با ضربه‌ی دست او که سعی بر دفع توپ داشت، به تیر دروازه برخورد می‌کند و دقیقا به سمت جایی که پییِر، بازیکن تعویضی تنریف قرار دارد، می‌لغزد. او توپ را در درون دروازه قرار می‌دهد. در همین حال شبکه‌ای که بازی را پوشش می‌دهد، تصاویر جشن و سرور نیوکمپ را نشان می‌دهد که از اتفاقاتی که در بازی رئال مادرید افتاده بود، خبردار شده بودند.

در حالی که بنهاکر (سرمربی رئال مادرید)، آنچه را که می‌دید نمی‌توانست باور کند، ساعت به سرعت در حال گذر بود و رئال مادریدِ ده نفره، حالا دو گل برای قهرمانی نیاز داشت. بازی بارسلونا که با برد آنها همراه بود، اتمام یافت و سپس پییِر قهرمان، که زننده‌ی گل پیروزی‌بخش بازی برای تنریف بود، تعویض شد تا بعدازظهر دلپذیرش را از روی نیمکت ادامه دهد.

سپس پوشش تلویزیونی، علیرغم اینکه هنوز بازی رئال در جریان بود، مصاحبه‌ی کنار زمینِ بعد از اتمام بازیِ کرویف را نشان داد. نهایتا بعد از پنج دقیقه وقت اضافه، همه چیز برای رئال از دست رفت. اردوی بارسلونا به غوغاکده‌ای تبدیل شده بود. آنها توانستند دومین قهرمانی پشت سر هم خود را تحت هدایت یوهان کرویف کسب کنند. گواردیولای جوان در حال شادی در بین هوادارن بارسلونا بود. در روزی که آنها قرار بود قهرمانی اروپایی‌شان را جشن بگیرند، حالا با این قهرمانی ، شادی‌شان به یک جشن دومنظوره بدل شده بود.

رئال مادریدِ از هم پاشیده باید یک جوری خودش را جم و جور می‌کرد، چرا که سه هفته بعد، با تیم همشهری، یعنی اتلتیکو مادرید در فینال جام حذفی که در برنابئو برگزار می شد ، مسابقه داشتند. اما همانطور که انتظار می‌رفت، آنها دو بر صفر مغلوب شدند تا فصل را بدون جام به پایان برسانند.

بعد از اتمام فصل، بنهاکر باشگاه را ترک کرد و بنیتو فلورو جایگزین او شد؛ فلورویی که از آلباسته به رئال پیوست و دو بار تیم هایش را از لالیگای دو به لالیگای یک رساند و یک مقام هفتمی در لالیگا را در کارنامه‌ی خود داشت. ایوان زامورانو به بازیکنان تیم اضافه شد، درحالی که سانچز و هاجی باشگاه را ترک کردند. حالا همه چیز برای تلاشی دوباره برای قهرمانی در لالیگا و بیرون کشیدن آن از چنگ کرویف و بارسلونا فراهم بود.

فصل ۹۳-۱۹۹۲، به طرز طعنه‌آمیزی با شکست دو بر یک رئال مادرید در مقابل بارسلونا در هفته‌ی اول، با گل پیروزی‌بخش ِ دقایق پایانی استویچکوف، شروع شد. در ماه ژانویه، با نتیجه‌ای مشابه رئال مادرید انتقامش را از بارسلونا گرفت. سپس فصل به روزهای پایانی‌اش رسید و به طرز شگفت‌انگیزی، دوباره رئال مادرید همانند فصل قبل با یک امتیاز بیشتر از بارسلونا در رده‌ی اول بود و برای یک بار دیگر، رئال می‌بایست برای انجام بازی آخر به تنریف سفر می‌کرد. این بار اما تنریف در نیمه‌ی بالایی جدول قرار داشت و پیروزی در بازی با رئال مادرید برای آنها به معنای کسب سهمیه‌ی جام یوفا بود. رئال مادرید از ابتدای سال ۱۹۹۳ یعنی سال جدید نباخته بود؛ در ۱۵ مسابقه از ۲۲ مسابقه‌ی خودش قبل از رویارویی ۱۹ ژوئن در مقابل تنریف، برنده از زمین بیرون آمده بود. هواداران رئال مادرید حسی از ترس و دژاوو وجودشان را فرا گرفته بود. آیا می‌شد یک تیم دوبار از یک سوراخ گزیده شود؟

بخت رئال مادرید، زمانی که فلورو سرمربی تیم تصمیم گرفت بازیکنان را با دو هواپیما روانه‌ی جزایر قناری کند، چندان خوب به نظر نمی‌رسید. تهویه‌ی هوای یکی از هواپیماها دچار نقص شد و زمانی که دمای هوای هواپیما بالا رفت، با توجه به حال نامساعد بازیکنان، هواپیما مجبور به بازگشت به مادرید شد. سفر از مادرید به تنریف در هر صورت ۱۵ ساعت طول کشید. این مقدار تاخیر برای آمادگی بازیکنانی که مسابقه‌ای سرنوشت‌ساز را که تعیین‌کننده‌ی قهرمان فصل بود، در پیش روی داشتند، اصلا اتفاق مناسبی نبود. بازی نهایی بارسلونا در نیوکمپ در مقابل رئال سوسیداد بود.

دراما در همان اوایل مسابقه توسط تیم تنریف آغاز شد؛ تنها پس از ۱۱ دقیقه، اسکار درتیکیا با ضربه‌ی سری فوق‌العاده توپ را وارد دروازه‌ی رئال کرد. درحالی که پوشش تلویزیونی در حال بازپخش ِ صحنه‌ی آهسته‌ی گل تیم تنریف بود، استویچکوف موفق به باز کردن دروازه‌ی رئال سوسیداد شده بود. صحنه‌ی آهسته، گل زیبای استویچکوف را نشان می‌داد که در موقعیت تک‌به‌تک و با اعتماد به نفس هر چه تمام‌تر، آن را به ثمر رسانده بود. بار دیگر همه چیز داشت برای رئال بد پیش می رفت و دوباره استویچکوف حماسه‌ساز روز آخر لیگ شده بود.

درام بعدی آن جایی شروع شد که در دقیقه‌ی ۳۸ ، پنالتی‌ای واضح برای رئال مادرید گرفته نشد. دو دقیقه بعد، داور حرکتی دیگر را هم پنالتی برای رئال مادرید تشخیص نداد. هیچ چیز، آن طور که باب طبع رئال مادرید بود، پیش نمی‌رفت. و سپس تنریف با یک سانتر و ضربه‌ی سر چانو به گل رسید تا اختلاف به دو گل برسد. در طول نیمه‌ی دوم، هر دو تیم شانس‌های گل‌زنی داشتند، اما هر چه که به دقایق پایانی نزدیک می‌شدیم ، ناامیدی رئال مادرید نمایان‌تر می شد تا جایی که زامورانو، در فاصله‌ی ده دقیقه به پایان بازی کارت قرمز گرفت. او قبل از اینکه زمین را ترک کند، مصاحبه ای در کنار زمین داشت.

سپس بازی بارسلونا تمام شد. آنها بازی را برده بودند و نیوکمپ غرق شادی بود و حالا همه‌ی چشم ها به بازی رئال مادرید و تنریف خیره شده بود. بعد از اتمام شش دقیقه وقت اضافه، داور بازی با زدن سوت پایان، نقطه‌ی پایانی بر فاجعه‌ای که رئال دچارش بود گذاشت. تاریخ بار دیگر تکرار شد و بارسلونا قهرمانی را از چنگال رئال مادرید در آورد.

برخلاف فصل قبل، رئال مادرید با شکست دادن دو بر صفر زاراگوسا، قهرمان کوپا دل‌رِی (جام حذفی) شد‌. اما دلگرمی قهرمانی جام حذفی در حدی نبود که بتواند به رئال مادرید که قهرمانی سه فصل پشت سر هم بارسلونا را در مقابل دیدگان خود می دید، آرامش ببخشد.

در فصل بعد نیز شاهد یک پایان دراماتیک که منجر به قهرمانی بارسلونا شد، هستیم. این بار دپورتیوو لاکرونیا مانع قهرمانی رئال شد، اما این داستان در حوصله‌ی این مقاله نمی‌گنجد و مقاله ای دیگر برای روایت آن نیاز است. رئال مادرید برای قهرمانی تا فصل، ۹۵-۱۹۹۴ انتظار کشید‌ که به طرز طعنه‌آمیزی توسط سرمربی قبلی باشگاه تنریف ، والدانو بدست آمد.

کرویف در ماه می سال ۱۹۹۶، زمانی که چهار قهرمانی لالیگا و یک جام اروپایی کسب کرده بود، بارسلونا را ترک کرد.

تنریف تا سال ۱۹۹۹ در لالیگا باقی ماند. از آن به بعد، آنها بخش عمده‌ای از زمان خود را در لالیگای دو گذراندند. اما تحت رهبری والدانو، آنها برای دو فصل باشکوه، به عنوان تیمی که قهرمان لیگ را مشخص کرده بود، نام‌شان را در تاریخ جاودانه کردند.

اینکه تیم تنریف چه تاثیری بر روی روان هوادارن رئال داشته است، مشخص نیست اما حاضرم با شما شرط ببندم که اگر هوادار تنریف باشید و به بارسلونا سفر کنید، نیازی به پرداخت پول آبجوی خود نخواهید داشت.

 

[1] پیش‌غذای اسپانیایی

[2] یک روزنامه نگار اسپانیایی عنوان کرکس‌ها را برای آن تیم انتخاب کرد که به‌ خاطر پنج بازیکن فوق‌العاده آن بود که شامل امیلیو بوتراگوئنو، مانوئل سانچز، مارتین واسکز، میشل و میگوئل پاردزا می‌شد.

[3] از القاب تیم بارسلونا

****************************************

عنوان انگلیسی مقاله: How Tenerife became the toast of Barcelona and the scourge of Real Madrid
منبع: These Footabll Times
تاریخ انتشار: ژوئن ۲۰۲۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *