خاورمیانه‌ی جهانی

مقدمه مترجم: این مقاله هفتمین مقاله‌ از کتابِ خاورمیانه‌ی جهانی به سرویراستاریِ آصف بیات و لیندا هِرِرا است. از زمانِ انتشار این کتاب اهمیت صلاح به ‌عنوان چهره‌ای جهانی که مرزهای اثرگذاری‌اش از فوتبال فراتر رفته، به طرز روزافزونی ابعاد جدیدتری یافته است. آخرینِ آنها انتشار عکس‌های او در کنارِ خانواده‌اش در پای درخت کریسمس برای سومین سالِ پیاپی بود که با استقبال همزمان از سوی جوامع مسیحی و مسلمان همراه شد. متنِ پیشِ رو در تلاش است در پیوند و گریز از سیاست، ابعادِ گوناگونِ نگاهِ غرورآمیزِ مصریان، اعراب و مسلمانان به صلاح و تاثیر موفقیت‌های او بر […]

مقدمه مترجم: این مقاله هفتمین مقاله‌ از کتابِ خاورمیانه‌ی جهانی به سرویراستاریِ آصف بیات و لیندا هِرِرا است. از زمانِ انتشار این کتاب اهمیت صلاح به ‌عنوان چهره‌ای جهانی که مرزهای اثرگذاری‌اش از فوتبال فراتر رفته، به طرز روزافزونی ابعاد جدیدتری یافته است. آخرینِ آنها انتشار عکس‌های او در کنارِ خانواده‌اش در پای درخت کریسمس برای سومین سالِ پیاپی بود که با استقبال همزمان از سوی جوامع مسیحی و مسلمان همراه شد. متنِ پیشِ رو در تلاش است در پیوند و گریز از سیاست، ابعادِ گوناگونِ نگاهِ غرورآمیزِ مصریان، اعراب و مسلمانان به صلاح و تاثیر موفقیت‌های او بر تصویر عمومیِ مسلمانان در بریتانیا را بکاود.

در ماه‌های اخیر، خبر قهرمانی الجزایر در مسابقات جام کشورهای عربِ فیفا و بالا بردنِ پرچم فلسطین توسط بازیکنان این تیم بار دیگر اهمیت فوتبال در خاورمیانه را به عنوان رسانه‌ای هویتی و سیاسی آشکار ساخت. استفاده از پرچم فلسطین در کنارِ پرچمِ الجزایر در جشنِ قهرمانی با حمایتِ گسترده‌ی اعراب منطقه و جهان همراه بود. با به خشونت کشیده ‌شدنِ جشنِ پیروزیِ الجزایری‌های مهاجر در پاریس، ماجرا ابعاد تازه‌‌تری یافت. این‌‌ها همه اهمیت فوتبال را به ‌عنوان جلوه‌گاه جدال‌های بی‌پایان سیاسی و فرهنگیِ خاورمیانه به ما گوشزد می‌کند.

***

ظهور، تأثیر و استقبال حیرت‌انگیز و محبوبیتِ ملی و جهانیِ فوتبالیستِ مصری، محمد صلاح، تا حد زیادی در گرماگرمِ بحراني اخلاقی در ورزش رخ داده است. جیمز کوردنِ کمدین، در سال 2010، در مراسم جایزه‌ی شخصیت ورزشی سال بی‌بی‌سی خطاب به نخبگان ورزشی بریتانیا، این افول را چنین به تصویر کشید: «من اینجا اتاقی پر از اسطوره‌های ورزشی نمی‌بینم، اتاقی می‌بینم پر از کسانی در جستجوی قرارداد تبلیغاتی بعدی، قرارداد کتاب بعدی، برنامه تلویزیونی و … . شما باید به اصول اولیه بازگردید، به یاد آورید که بودید، چه کردید و مظهر چه چیزهایی بوده‌اید» [1]. شش سال بعد، در مراسم خاکسپاریِ مشت‌زن افسانه‌ای، محمدعلی کِلِی در سال 2016، پدر روحانی، دکتر کوین کازبی از لوئیویل به یاریِ گفتمان الهیات آفریقایی-آمریکایی تبلور جست‌وجوی یک ورزشکار برای کرامت را چنین تشریح کرد: «قبل از اینکه جیمز براون بگوید من سیاه‌م و سربلند، علی گفت: من سیاه‌م و زیبا. سیاه بودن و زیبا بودن متناقض‌گویی تلقی می‌شد. سیاهان نمی‌گویند زیبا، اما محمدعلی گفت من سربلندم و زیبا و از آنچه هستم خوشحالم. هنگامی که او این را ‌گفت، به سیاهان حسِ کسی‌بودن داد» [2]. این مارتین لوترکینگِ جونیور بود که در ابتدا اصطلاح «کسی بودن» را رواج داد. او بر این باور بود که «بدونِ احساسِ عمیقِ کسی بودن، فرد قادر نخواهد بود به بلوغ کامل برسد» [3]. هم‌سنجیِ صلاح و علی غیرعادی نیست، اما ممکن است در بدو امر مزورانه به نظر رسد. برخی خواهند گفت هم‌سنجیِ پنجاه و پنج سال حیاتِ اجتماعیِ محمدعلی با حیات اجتماعیِ نوپای صلاح دور از انصاف است. علی در آمریکای دهه‌های 60 و 70 ، عصر تحولات و ناآرامی‌های سیاسی به شهرت رسید. او فضای فراخ‌تری برای شکوفاندنِ شیوه‌ی بیاني سیاسی داشت. صلاح اما از یک محیط استبدادی برخاسته که در آن باید هر کلمه و حرکت خود را به دقت بسنجد، همان‌گونه که باید از میان عرصه‌ی دیجیتالِ پرنیرنگ، رصد‌شدگی وافر و ارضاء فوری و واکنش‌های توده‌ای راهش را بپیماید.

با این حال، اگر صلاح هنوز نمی‌تواند همتراز علی باشد، بی‌شک تا همین‌جا اثرگذاری‌های اجتماعیِ قابل‌مقایسه‌ای با محمدعلی داشته است. ظهور صلاح به ‌عنوان چهره‌ای ورزشی که کسی‌بودن را درونی کرده، الگویی به اعراب و مسلمانان برای دریافتنِ حسِ خودآئینی، خویشتن‌پذیری، خود-تعریف‌گری، و پذیرش خود به منزله‌ی فردی ارزشمند در جایگاهی برابر با دیگران ارائه داده است. برای مصر، صلاح قهرماني است که نظام اقتدارگرا را برمی‌آشوبد و چون پادزهری علیه ناخشنودی عمل می‌کند. برای جهان عرب و اسلام، او بازیابیِ چیزی گمشده است؛ بدیلِ عصری عاری از رهبران راستینِ مسلمان. برای بقیه‌ی جهان، به ویژه اروپا، او برهم‌زننده‌ی قلمرو سکولار و سدی در برابر خشک‌اندیشانی است که صحنه‌گردانِ اسلام‌هراسی‌اند. صلاح رمزنگارِ کسی‌بودگی است که حسِ کرامت را به مصری‌ها در داخل و به اعراب و مسلمانان در خارج باز می‌گرداند و هم‌هنگام انگاره‌ای پیش می‌نهد که غرب باید با آن رودرو شود.

مشاهده‌ی جنبشِ بدنِ صلاح، گواهِ آفرینشِ داده‌های تجربی است. سبکیِ نهفته‌ در سینه‌اش، نبض کوبنده، خشکی دهان، احساسات برانگیخته، نفس‌نفس زدن، و هدف‌یابیِ لیزر‌سانی که به گل‌هایي شکوهمند می‌انجامد. هر یک پرده از معنایی برمی‌دارند – هرآنچه در فاصله‌ی چشم دوختن به بالا، به بهشت و سجده ‌کردن بر زمین گویای چیزی است. خنده‌ها، گریه‌ها، شورِ درونی و او که بازوان‌‌اش را می‌گشاید تا در میان هم‌سراییِ تشویق‌ها، فریادها، نعره‌ها و هورا کشیدن‌ها ورزشگاه را، جهان را، در آغوش کشد- این همه به گردابی می‌ریزند که این مرد اسطوره‌ای از آن برمی‌خیزد. از اینجا است که معناهای ژرف‌تری بر امري پیش‌پاافتاده حک می‌شود. در هر دوره‌ای، می‌توان از خیره‌کننده‌ترین ورزشکاران، استعاره‌های متدوالی چون موفقیت، شهرت، ثروت و شایعه بیرون کشید. صلاح اما، فراتر می‌رود زیرا مردم با نسبت‌هایی که به او می‌دهند او را فراتر می‌برند. صلاح، از میان صفت‌ها، امید، انصاف، مهربانی، سربلندی و باور را برمی‌انگیزاند.

خطری که معنابخشی‌های متعالیِ این چنینی به همراه دارد، تخطیِ گریزناپذیرِ صلاحِ بشریِ واقعی از صلاح مردم‌ساخته است. این اتفاق در فوریه 2019 هنگامی رخ داد که به دنبال تصادف قطار در قاهره که بیست و پنج کشته و بیش از چهل مجروح برجای گذاشت، صلاح، سلفیِ خندانی توییت کرد و به سبب زمان‌نشناسی، خشم رسانه‌های اجتماعی مصر را برانگیخت. افزون بر این، در ژوئن 2019، وقتی صلاح از عمرو ورده، هم‌تیمی خود در تیم ملی فوتبال مصر که در جریانِ جام آفریقا به دلیل اتهاماتی که با اسکرین‌شات‌های خطاکارانه، از موارد آزار جنسیِ آنلاین، همراه بود دفاع کرد، خشم رسانه‌های اجتماعی مصر را شعله‌ور ساخت. صلاح در دفاع از هم‌تیمی خود در توئیتر نوشت: «ما باید به فرصت‌های دوباره باور داشته باشیم. . . ما به راهنمایی و آموزش نیاز داریم. راه‌حل طرد کردن نیست». این توئیت، واکنش‌های خشمآگینی برانگیخت، به‌ویژه از سوی کسانی که در رسانه‌های اجتماعی به ‌درستی استدلال می‌کردند که به ورده فرصت‌های زیادی داده شده است و با این حال همچنان به آزار و اذیتِ آنلاینِ زنان ادامه می‌دهد و تاکنون از قربانیان خود عذرخواهی نکرده است. به صلاح به ‌عنوان همدست در تبرئه‌ی ورده نگریسته می‌شد و به بی‌تفاوتی نسبت به مسئله‌ی آزار جنسی (اگرچه واضح است که هدف صلاح این نبوده است) متهم شد. این طوفان‌های رسانه‌های اجتماعی نشان داد فیگور صلاح، «هرم چهارم»، چه‌اندازه تاثیرگذار است. چرا او برای بسیارانی، این‌قدر مهم است؟

تمنای مصري دیگر

کمک به شکست کنگو در اکتبر 2017 را که مصر را به جام جهانی فرستاد، می‌توان عامل شهرت ملی صلاح دانست، اما استعدادِ شگفت‌انگیِز فوتبالی او به تنهایی نمی‌تواند ستاره‌شدن او را توضیح دهد؛ و نه حتی داستانِ شروعِ فروتنانه‌اش. در عوض، کمابیش دو هفته پس از این پیروزی، هنگامی درخشید که کارآفرینی به نامِ ممدوح عباس،  ویلایِ لوکسی به او پیشکش کرد. صلاح مؤدبانه هدیه را رد کرد و پیشنهاد کرد که کمک مالی به روستایش، نَجریج، در استانِ الغربية او را خوشحال‌تر می‌کند. خودداری او از پذیرش ویلای پیشکشی، شکافی معنادار در چرخه‌ی زدوبند کردن و حامی‌پروری‌های معمول پدید آورد. اگر تا آن هنگام صلاح به خاطر پیروزی بر کنگو بود که دوست داشته می‌شد، اکنون به سببِ این رفتار و کارهای خیریه‌اش از جمله ساخت مدرسه در روستای زادگاه‌اش و اهدا و به‌روزرسانی امکانات جدیدِ بیمارستان بَسیون مورد احترام بیشتری قرار ‌گرفت. صلاح پافشاریِ غیرمنتظره‌ای را بر ارزش‌های انسانی در نظامی غیرانسانی ابراز کرد. نپذیرفتن ویلا از سوی او، در فرهنگی رخنه کرد که ثروت مادی، فرهنگ مصرف‌گرایی و پیشرفت فردی را ستایش می‌کرد.

در عین حال، صلاح فرصت‌های تجاری را از دست نداده است. حضور او در تبلیغات وودافون و اوبر، در میان دیگر قراردادهای پرسودِ نمادهای سرمایه‌داری مصرف‌گرایِ جهانی، معمولاً به عنوان ماجراهای جنبی به ‌حساب آورده شده‌اند یا به عنوان هنجاری که با ستاره فوتبال شدن همراه‌اند، پذیرفته می‌شود. مردم ترجیح می‌دهند او را بیشتر با خودداری از نپذیرفتن ویلا و انگیزه‌های پسندیده و سایرِ اقدامات خیریه‌اش مرتبط سازند. مصری‌ها مدت‌ها بود که دلتنگ چشم دوختن به کسی بودند که آنها را به احترام وادارد؛ دست‌کم کسی که در تبعید و زندان نیست یا مدت‌ها از مرگش نگذشته باشد. صلاح به معنابخشی به واژه‌هایی که معنای‌شان درهم‌ریخته بود، کمک کرد: سربلندی دوباره سربلندی معنا شد، اصول دوباره اصول معنا شد. مهربانی دوباره مهربانی معنا شد. و سعادت دوباره سعادت معنا شد.

مصر دچارِ همه‌گیریِ «ناخشنودی» است. اغلبِ جوانان بازگوگرِ حسِ فراگیر ناامیدی و تمایل شدید به ترک کشورند. یک مرد بدنساز به من از دعای جدید در دایره‌ی روابط خود گفت «ما به هم می‌گوییم: دعا می‌کنم کشور را ترک کنی». یک زنِ جوانِ کادرِ درمان به خاطر ترک کشور ابراز تاسف می‌کرد چون معتقد بود «به دنیا آوردن نوزاد در اینجا، از نظر اخلاقی اشتباه است.» یک آبمیوه‌فروش به طعنه می‌گوید: «دیگر وقت نداریم به چیزی جز زنده ماندن فکر کنیم، حتی وقتِ فکر کردن به خودکشی را هم نداریم». عادی شده که بگوییم در مصر چنین ناخشنودی‌هایی ناشی از بیکاری بالا، فقر، آموزش ناکارآمد، یا نتیجه‌ی سرکوب صداهای مستقل است. اما چیزی بدتر و آسیب‌شناسانه در میان است: این واقعیت ناگوار که دیگر امکان‌‌های نو در افق پدیدار نمی‌شوند.

گفتارِ سیاسی دوگانه‌ای که انقلاب 25 ژانویه 2011 در مصر ایجاد کرد مصریان را دوشقه کرده است: انقلابی در مقابل ضدانقلابی؛ سکولار در مقابل اسلام‌گرا؛ غیرنظامی در مقابل نظامی؛ هوادار و مخالف اخوان. هنوز این دوگانه‌ها از بن‌مایه‌های بالفعل شدن برخوردارند، هرچند بسیاری از این امکان‌‌پذیری‌ها زیر سایه‌ی ژنرال‌هایی که در سال ۲۰۱۳ به رهبری عبدالفتاح السیسی کودتا کردند و به نوزایی سیاسی مصر آسیبی جدی وارد آوردند، به محاق رفته است. وحدتی که مستقر شده، وحدتی سلبی است؛ تقریباً همیشه علیه چیزی، به طور مثال تروریسم. و هنگامی که قرار باشد این وحدت در راستای حمایتی از چیزی باشد، برای مثال از مصر، قید-و-بندی ملی‌گرایانه است که بدونِ قائل شدن به کثرت و تضارب عقاید، تحمیل می‌شود. صلاح شاید اولین چهره‌ای باشد که بتواند هواداران را آنسوی موافقت و مخالفت با رژیم، متحد سازد. فوتبالیستِ جوانِ مصری تعدادی از جوانان کشورش را به ترک مواد مخدر واداشته است. الهام‌بخش بودنِ صلاح توانست تماس‌گیرندگانِ یک سرویسِ مشاوره‌ی تلفنیِ مصرف‌کنندگان مواد مخدر را تا 400 درصد افزایش دهد. پوسترها، ماکت‌های مقوایی، دیوارنگاره‌ها و تندیس‌های صلاح در بی‌شمار مکانِ عمومی او را به قدیسِ حامی قهوه‌خانه‌ها، مدارس و دیوارها بدل کرده است؛ مانعی بر سر راه استبدادی که فردیت را از جریان زندگی مصری‌ها زدوده و تا حدودی یأس جهان عرب و اسلام را پس از کودتای 2013 مصر التیام بخشیده است. پرهیزِ صلاح از سیاست و آشکار ساختن ناخواسته‌ی گرایش‌های سیاسی‌اش، پایگاه همراهان وی را گسترده‌تر کرده است. با وجود این، در جریان انتخابات ریاست‌جمهوریِ مصر در سال 2018، مردم به منظور اعتراض، با نوشتنِ نام صلاح بر برگه‌های رأیِ خود، نامزدِ بی‌خبر را تا رتبه‌ی سوم بالا کشیدند [4]. انتخابِ صلاح به نیازِ وجودیِ دیگری در دولت و جامعه‌ی مصر اشاره داشت: تمایلی شدید برای بازشناسی و قدرشناسیِ بین‌المللی. این پدیده راه خود را کج‌وپیچ از میان تاریخ مدرن مصر پیموده است [5]. تلاش‌های هماهنگی برای صادر کردن مصر با برند السیسی صورت گرفته است. یک نمونه، بیلبوردهای پروژه‌ی کانال سوئز جدید در میدانِ تایمزِ نیویورک با شعار «هدیه‌ی مصر به جهان» است.

در عوض، صلاح به شیوه‌ی شورانگیز‌ و قانع‌کننده‌تری به این شعار جان بخشیده است. در حقیقت، «پادشاه مصری» اثرات مثبت بیشتری بر دیدگاه‌ جهانیان نسبت به مصر گذاشته، تا کارزار‌های گردشگری، کنفرانس‌های بین‌المللی و ابرپروژه‌های پسا ۲۰۱۳. همانطور که جان اولیور، کمدین و مجری تلویزیونی انگلیسی درباره‌ی صلاح به ‌عنوان یکی از 100 چهره‌ی اثرگذارِ مجله‌ی تایم نوشت: «مو صلاحِ در مقام انسان از مو صلاح فوتبالیست بهتر است. او یکی از بهترین بازیکنان فوتبال جهان است. . . . سخت خواهد بود ورزشکاری حرفه‌ای در هر رشته‌ی ورزشی دلخواهی بیابید که کمتر از صلاح تحت تأثیر موفقیت یا موقعیت خود قرار گرفته باشد» [6]. جای تعجب نیست که اشاره به صلاح در هر گفتگویی می‌تواند به بسیاری از مصری‌ها احساس گِزگِزی در انگشتان و سبکبالی بدهد. چندان نامعمول نیست که کسی بگوید از پدیده‌ی پرستش افراد مشهور، فوتبال و چهره‌های مشهور متنفر است، «اما فقط برای صلاح استثنا قائل می‌شوم». شنیدن این گزاره‌ی مشروط، متداول است.

گرافیتی صلاح در کافه قاهره

حکومت باور دارد می‌تواند شادی را کالایی کند و به مصریان دستور دهد که شادترین مردم جهان باشند. مذاکراتی با وزارت شادیِ امارات متحده عربی شده تا تعدادی از دلقک‌های بامزه خود را به مصر «صادر» کنند. سعادت پرسشی است که تاریخ تفکر فلسفی را شکل ‌داده، از اخلاق نیکوماخوس ارسطو و کیمیای سعادتِ غزّالی، تا غروبِ بت‌های نیچه. آنها همگی از فایده‌باوری انگلیسی‌مآبِ جان استوارت میل پرهیز کرده‌اند که در آن سعادت، به ‌جای آن‌ که پیامدِ زندگیِ معنادارِ والاتریِ باشد، نتیجه‌ی عینی نهایی تعریف شده است؛ تعریفی که عمدتاً برای مدرنیته‌ی نئولیبرال بازبسته‌بندی شده. به عبارت دیگر، نمی‌توان تحققِ سعادت را از پاسداشتِ انصاف و کرامت و شرافت جدا کرد. جای شگفتی نیست که مقامات نفهمیده باشند که احساسِ سعادت، بدونِ آزادیِ جنب-و-جوشِ شهروندی، گشودنِ فضاهای همگانی، فراهم‌آوریِ دادرسیِ عادلانه و پیشگیری از تکه-پاره-شدنِ معنای وجودیِ فراگیر بی‌معنا است.

صلاح، نه ‌فقط به این خاطر که کامیابی فوتبالی‌اش سودمندی‌هایی دربردارد، بلکه به ‌واسطه‌ی ویژگی‌های معنادار و همدلی‌برانگیزی که از شخصیت لایق احترامش می‌آید، دعوت‌مان می‌کند نگاهی گذرا به حفره‌هایی بیندازیم که به ‌سببِ چنین شکاف‌هایی سربرآورده‌اند. همانطور که تاریخ‌نگار ورزشی، مایک کرونین نوشته است: «هواداران خواهان عملکرد ورزشی عالی، پیروزی نفسگیر و نمایشِ ظرافتِ زیباشناختِی بدن‌های مواج‌اند. اما آنها می‌خواهند تمام این رقابت‌ها – حتی اگر چون امروز کاملاً با نیروی سرمایه‌داری جهانی درآمیخته باشد – منصفانه باشد، معنایی در بر داشته باشد و به آنها درس‌ زندگی بیاموزاند» [7].

اثرِ صلاح و اروپا

صلاح در سنتِ درازدامن و بحث‌انگیزی از ورزشکارانی که دین و ورزش را به‌هم‌آمیخته‌اند جای می‌گیرد. اگرچه عموماً به ‌نظر می‌رسد این دو جدا از هم‌اند، به‌ویژه در غرب، اما تاریخ خلاف آن را ثابت کرده است. در یونان باستان، بازی‌های المپیک به افتخار زئوس انجام می‌شد [8]. در مسیحیت و اسلام، به فعالیت‌های ورزشی به چشمِ قوی‌تر ساختنِ باورمندان در بندگی خدا نگریسته می‌شد. با این حال در دوران مدرن که «پیوندِ امر عُرفی و امر مقدس و رشته‌ی پیوند با قلمرو متعالی گسسته شده، ورزش‌های مدرن فعالیت‌هایی‌‌اند که همان‌قدر که در پیِ اهداف خود‌ هستند، پیگیر اهدافي دیگر به همان اندازه سکولارند» [9]. به این ترتیب، ورزش‌ها به ‌منظورِ افتخارآفرینی برای شهرهایمان، کشورهایمان، دانشگاه‌هایمان، خودمان و سرمایه‌داری جهانی انجام می‌شوند.

نه تنها رشته‌ی پیوند گسسته شده، بلکه امر سکولار مدت‌ها است که ویژگی‌های امرِ مقدس را از آنِ خود کرده است، و ما این را در گستره‌ای که ورزش در آن به مذهبي سکولار بدل شده، می‌بینیم. آنگونه که مایکل نواک، فیلسوف و الهی‌دان می‌گوید: «شما برای داشتن یک دین، باید راهی برای به وجد آوردنِ امیال، خواسته‌ها، کالبدِ انسانی، ذوقِ ادراک زیبایی و احساس یگانگی با جهان هستی و دیگران داشته باشید. شما به سرودها و ترانه‌ها، ضربآهنگِ همنوای بدن‌ها و حسِ وصف‌ناپذیر بسیارانی نیاز دارید که اگر هر یک عضوی از پیکری واحد شوند، با یکدیگر «یگانه خواهند شد». تمام این‌ها را در ورزش دارید. . . ورزش، گونه‌ای دین است» [10]. از این رو، هنگامی که ورزشگاه‌ها همآوردِ پرستش‌گاه‌ها شده‌اند، نامعمول نیست تشویش مؤمنان را فراگیرد. فقهای اسلامی همچنان میانِ تلقی ورزش به‌ مثابه‌ی سلسله‌جنبانِ تباهیِ اخلاقی یا تزکیه نفس سرگردان‌اند. کتاب مهمی که در سال 1981 در ریاض منتشر شد، تعصبِ فوتبالی را با «انحطاط و خلأ اخلاقی» جوانانِ مسلمان مرتبط می‌ساخت. حتی اگر مسلمانان از بحث‌های علمی بی‌خبر باشند، مشاهده‌ی پرستشِ ستاره‌های فوتبال، اغلب اضطرابي نهانی بر مسجد‌نشینان مستولی می‌سازد.

در غرب، بازیکنی مانند صلاح، لطمه‌ی چشمگیری به چنین اضطرابی وارد می‌کند. صلاح امر مقدس را با امر سکولار می‌آمیزد و در حقیقت با رفتاری درخورِ گیراترین سرشت‌ها، علیه دینِ سکولار «کفرگویی» می‌کند. از سجده‌ کردن بر چمن تا انگشت اشاره به سوی آسمان گرفتن، توجه صدها میلیون مسلمان به زبانِ دیرآشنای دینداری جلب می‌شود و به ‌ناگهان رستگاری را حس می‌کنند. چیزی چون بازگردانده ‌شدنِ سلامت‌بخشیِ معنوی به ورزش. صلاح حتی پس از ستاره شدن و دستیابیِ ناگهانی به ترفیع اجتماعی نیازی به کنار گذاشتن یا کم‌رنگ ‌کردنِ هویت مسلمانی خود نمی‌بیند – کاری که دیگران می‌کنند. شمایلِ همسر محجبه‌اش، مگی، در کنارش در مستطیل سبز در شهری اروپایی پیشِ چشمِ میلیون‌ها بیننده، درست به دلیلِ نامعمول بودن‌اش منظره‌ای افسون‌کننده برای مسلمانان (و باقیِ جهان) بود، به ویژه چون هنگامی رخ داد که بدبینی به مسلمانان در غرب شدت گرفته بود. در اروپا، جایی که اسلام‌هراسی شایع است، امامانِ مساجد از جوانان مسلمان می‌خواهند که از صلاح الگو بگیرند، و با سرهای بالاگرفته از غرورِ مسلمانی به مساجد خود باز‌می‌گردند.

مدتی است که این ستاره‌ی کهکشانیِ مسلمان در غرب، به‌ مثابه‌ی نوعی راهِ نجاتِ جهانِ اسلام بازنمایی می‌شود. گاه می‌توان حس کرد که همه‌ی فسادها، ناکارآمدی‌ها و فقری که مشخصه‌ی بسیاری از سرزمین‌های جهان اسلام است، می‌تواند با یک رویداد ورزشی به ‌صورت موقت به ‌حالِ تعلیق درآید. و می‌تواند به فردی مسلمان در مستعمره‌ای پیشین یا کشوری که به ‌سببِ سیاست خارجی‌اش منفور است، احساسِ حمایت القا کند. قیاسِ صلاح با زین‌الدین زیدان، فوتبالیستِ حرفه‌ای فرانسوی که فرانسه را در مسیرِ قهرمانی جام جهانی فوتبالِ 1998 و قهرمانی فوتبال اروپا در سال 2000 رهبری کرد و هم‌اکنون سرمربیِ باشگاه فوتبال رئال مادرید است، جالب خواهد بود. فوتبالیست فرانسویِ الجزایری‌تبار با سختی‌های فراوان در میان اعراب و مسلمانان مقبولیت همگانی یافت، اما  هرگز به ‌عنوان مسلمان یا عرب پذیرفته نشد. رابطه‌ی پرابهامِ وی با میراثِ الجزایری‌اش هرگز این پذیرش را آسان‌تر نساخت.

زیدان در مصاحبه‌ای با Esquire در سال 2015 گفت: «من با دنیای عربی خویشاوندی دارم. من از راهِ والدینم خونِ عربی دارم. بسیار به فرانسوی بودنم افتخار می‌کنم، با این‌ حال، به داشتن این ریشه‌ها و این گوناگونی نیز افتخار می‌کنم». هنگامی که ورزشکار شراب‌خوار می‌گوید که مسلمانِ پایبندی نیست، از نقطه‌نظرِ مسلمانی، ارزشِ چندانی ندارد. تعلقِ فرهنگی زیدان نیز چنین وضعی دارد. ریشه‌های بَربَرِ زیدان تمنای پان‌عربی را که در آن جایی برای چندگانگی یا صداهای اقلیت نیست، سردرگم می‌کند. در آخر، اعراب و مسلمانان خارج از فرانسه ناچار شدند به پذیرش سرسریِ هویت زیدان رضایت دهند تا با زیزوی کبیر بمانند.

روی ‌هم ‌رفته، صلاح ابهامات کمتری نسبت به آنچه که مشخصه‌ی زیدان بود، ارائه می‌کند. او پسربچه‌ای روستایی و یک عربِ «واقعی» از دلتای نیل است. در نتیجه، ایده‌ی سنتیِ جهان عرب درباره‌ی مصري پیشرو، قدرتمند، پرشور، نجیب و بیرون‌نگر – مصری که در هنرها پیشتاز است، جایگاه خردورزیِ سنی‌گرایی را حفظ می‌کند، قهرمانِ پان‌عربیسم است و بر آرمان فلسطین پایداری می‌ورزد- با قدرت بر روی صلاح متمرکز شد. اندیشه‌ای که دیری به‌ نظر می‌رسید توسطِ حکومت‌های مصر یکی پس از دیگری به انحراف کشانده شده باشد، با صلاح، که از کازابلانکا تا بغداد ‌«غرور اعراب» لقب گرفته، بازیابی شده است. اثر صلاح به ‌اندازه‌ای بود که مراکشی‌ها را برانگیخت تا در گردهماییِ بدرقه‌ی تیم‌شان به جام جهانی خواستارِ انتقامِ از بازیکن اسپانیایی، سرخیو راموس شوند که باعث مصدومیت صلاح شده و بر عملکرد او در جام جهانی روسیه اثر گذاشت بود. مصدوم‌ شدنِ صلاح توسط راموس جرقه‌ی خشمِ بین‌المللِی نامعمولی را زد که مرزها را درنوردید، از جمله تظاهرات مسالمت‌آمیزِ عجیب ‌و ‌غریبی در جاکارتا که بعدتر در مقابلِ سفارتِ اسپانیا به پایان رسید؛ و همچون مصریان، لبنانی‌ها نیز در انتخابات پارلمانی  2018 لبنان، نام صلاح را روی برگه‌های رأی نوشتند.

یکی از پربازدیدترین ویدئوهایی که درباره‌ی صلاح منتشر شد، شعار هواداران انگلیسی در ورزشگاه لیورپول، آنفیلد بود.

Mo Sa-la-la-la-lah,

Mo Sa-la-la-la-lah!

اگه برای تو خوبه،

برای من هم خوبه

اگه چندتا دیگه گل بزنه،

من هم مسلمان می‌شم

اگه اون برای تو خوبه،

برای من هم خوبه

رفتن به مسجد،

جایی که می‌خوام باشم!

Mo Sa-la-la-la-lah,

Mo Sa-la-la-la-lah!

این شعار عمدتاً از دو نظرگاهِ اصلی تفسیر شده است. از یک سو، صلاح به سببِ نقشش در مبارزه با اسلام‌هراسی ستایش شده و از سوی دیگر، او را برای اثر نگذاشتن بر بلای اسلام‌هراسی ریشخند کرده‌اند. اندی توماس، فوتبال‌نویس، این بن‌بست اخلاقی را با ظرافت تشریح کرده است: «اسلام‌هراسی . . . نه با تشویقِ مسلمانان استثنائی – کسانی که طبق تعریف متمایز هستند – بلکه با پذیرشِ مسلمانان عادی خاتمه می‌یابد» [11].

این نادیده گرفتن اثر صلاح نیست. یک پژوهشِ دانشگاه استنفورد نشان داد که این ستاره‌ی فوتبال باعث شده است که جرایم ناشی از نفرت‌پراکنیِ اسلام‌هراسانه 18.9 درصد و توئیت‌های ضد‌مسلمانان به نصف کاهش یابد. این مطالعه خاطر نشان کرده: «مواجهه‌ی مثبت با الگوهای گروهِ بیرونی می‌تواند موجبِ آگاهی جدیدی شود که آشکارا به گروهِ بیرونی جنبه‌ی انسانی ببَخشَد». در حالی که این مطالعه به مرسی‌ساید، منطقه‌ای که باشگاه لیورپول در آن واقع است، محدود بود، جای کنجکاوی است که آیا صلاح می‌تواند تأثیراتِ سنجش‌پذیرِ همانندی را فراسوی این قلمرو تکرار کند یا خیر. پاسخ به این پرسش ساده نیست. عرصه‌ی دیگری که نیاز به روشنگری دارد، حوزه‌های خاکستری‌ای است که صلاح در آن اثرگذار است. به ‌آسانی نمی‌توان طوفان را مطلوب یا نامطلوب تلقی کرد. تنها رسیدن قریب‌الوقوع‌اش آمیزه‌ای از ترس، امید، شگفتی و معرکه‌ای از چیزهایی بر پا می‌کند که چنان شتابان در حرکت‌اند که نمی‌توان جریانِ وقایع را درک کرد. تنها پس از فروکش کردن است که اثری ماندگار از خود بر جای می‌گذارد؛ چیزی بیش از ردِ ویرانی. صرف‌نظر از قدردانی برای جان‌ و مال‌های باقی‌مانده، دعا برای مردگان، و … باشندگان بازسازی را آغاز می‌کنند، به ارزش و اهمیتِ به‌هم‌پیوستگیِ همگانی پی می‌برند و نسبت به نیروهای طبیعت هشیارتر می‌گردند.

به طور مشابه، هنگامی که ورزشکاري مسلمان در غرب، نبوغی ورزشی و قدرت نفوذی فرهنگی را به نمایش می گذارد، مناسباتی را که نژادپرستیِ سنگدلانه‌ی کنونی ممکن ساخته، برمی‌آشوبد. نمونه‌ی صلاح با برهم‌زدن مناسبات نژادپرستانه، می‌تواند آستانه‌های مفهومی جدیدی را برای شیوه‌ی نوین برخورد با مسلمانان و رنگین‌پوستان بگشاید، تا کودکان خردسال و جوانان را توانا ‌سازد در معرضِ اسلامي بدیل به دور از دیدگاه‌های جزم‌اندیشانه‌ی والدینشان قرار گیرند، و یا با درهم‌شکستنِ دودستگی‌های تنگ‌اندیشانه، نزدیکی شیعیان و سنی‌یان را امکان‌پذیر کند. نگاه تماشاگران نسبت به مسلمانان مدت‌ها است پخته‌تر شده و آنها را آماده‌ی موضع‌گیری‌های همدلانه‌تری کرده است. این بدان معنا نیست که هیچ‌کدام‌شان به پیش‌داوری‌های پیشین بازنخواهند گشت، اما بسیاری از آنها در راه درنگیدن و بازنگری در دیدگاه‌های پیشین قدم برخواهند داشت. دستِ‌کم می‌توان گفت صلاح موانعی بر سر راه بروز اسلام‌هراسی ایجاد کرده و آغازگرِ پدید آمدنِ منافذی برای بالیدنِ دیدگاه‌های بدیل شده است.

این منافذ توسط رسانه‌های جهانی و دنبال‌کنندگانی که برخی کارهای ناشناخته‌مانده‌ی او را مورد توجه قرار می‌دهند، گسترده شده است. برای نمونه، وقتی صلاح به تیمِ ایتالیاییِ سابق خود گل زد، در رختکن لیورپول به احترام هم‌تیمی‌های سابق‌اش از جشن گرفتن گل‌هایش خودداری کرد. صلاح از پیرمرد نابینایی که در حال تشویق یکی از گل‌هایش در ورزشگاه از او  فیلمبرداری شده بود، در جلسه‌ای خصوصی به گرمی استقبال کرد. او با گشاده‌رویی پسربچه‌ای را که برای رسیدن به او به زمین دویده بود، در آغوش کشید. این رفتارها، در عین‌حال که دنباله‌ی گل‌های اویند، اما فراتر از فرهنگ و مذهب جای می‌گیرند. صلاحِ چندلایه – رابطه‌ی صمیمیِ پدري فوتبالیست که همراه دخترش، مکّه، به توپ ضربه می‌زند – همچون لحظه‌ی پدیداریِ حقیقت و جهان‌روا زیستن است. دیوارنگاره‌ی بزرگی که در تابستان 2018 در میدان تایمز بالا رفت، تصویرِ گرافیکیِ یک ماموت را بزرگتر از ابعادِ واقعی‌اش نمایش می‌داد. شاید مشکل اسلام‌هراسی نباشد، بلکه مردم فراموش کرده‌اند انسان بودن چگونه است. پرتاپ‌ کردن صلاح به درون این معادله، از جذابیت پوپولیسم بیگانه‌هراسی می‌کاهد. صلاح راه‌حل‌ها را ارائه نمی‌کند، بلکه مردم را وامی‌دارد تا سؤالات بهتری بپرسند.

اثر صلاح آهسته‌آهسته باعث شده کودکان بریتانیایی وقتی در حیاطِ خانه‌شان گل می‌زنند به تقلید از او سجده کنند. ما دیگر درباره‌ی یک ورزشکارِ مسلمانِ موفق، مشابه آنچه پیش از این در لیورپول یا دیگر لیگ‌های بزرگ فوتبال حضور داشته‌اند، حرف نمی‌زنیم؛ بلکه صحبت از ورزشکارِ خارق‌العاده‌ی مسلمانی است که از میدان‌های ورزشی فراتر رفته و حوزه‌ی همگانی را به تحرک واداشته است. این رخداد در ورزشی رخ داده که اغلب حکومت‌ها با هر مسلک و مرامی از آن به عنوان عاملی برای پرت کردن حواس‌ها یا نمایشی پرغوغا برای سرگرمی توده‌ها سود می‌برند. چیزی اژدرسان، هرچند موقت، تلاش بیگانه‌هراسان برای مخدوش کردن تصویر مسلمانان در غرب را فلج کرده است.

قهرمان اخلال‌گر

سیمای قهرمانانه‌ی صلاح در فرهنگ امروز، به یک کد اخلاقی مسلّح است. به نظر می‌رسد او برای بسیاری امید به ارمغان می‌آورد و در عین‌ حال برای دیگرانی کابوسی است آزاردهنده که بی‌سر و صدا پیشِ چشمِ صاحبان نفوذ ظاهر می‌شود. افتخارات فوتبالی تنها دلیلِ متقاعدکننده‌ی قهرمان بودن نیستند. صلاح قهرماني از گونه‌ای دیگر است. او یک قهرمانِ اخلال‌گر است. ناسازه‌ای زنده از بازگفتی سیاسی بی‌اینکه از سیاست بگوید. صلاح در سیاستِ هم‌جواری‌ای دست به کنش می‌زند که در آن چهره‌ی بی‌آلایش او به طور ضمنی در تضاد با فسادِ آشنای نیروهای سیاسی بلندپایه یا زندگی آکنده از رسواییِ ورزشکاران اروپایی قرار می‌گیرد، اگرچه صدای او به ندرت برای به ‌جریان انداختنِ فراخوانی‌های گسترده‌تر به ‌کار گرفته شده است.

آلبر کامو در مجموعه مقالات و نامه‌های خود، مقاومت، شورش و مرگ، در سال 1943 به یک دوست آلمانی می‌نویسد: «دوست دارم بتوانم کشورم را دوست داشته باشم و همچنان عدالت را نیز دوست داشته باشم. من هیچ شکوه‌ا‌ی برای آن نمی‌خواهم، به ویژه شکوه‌ا‌ی زاده‌ی خون و ناراستی. دوست دارم با زنده نگه داشتن عدالت، سرزمینم را زنده نگاه دارم». به طور کلی، شاید صلاح تجسم این ایده‌آل باشد. این شیوه‌ی دوست ‌داشتنِ وطن مستلزمِ صدای طبل و جوش‌وخروش نیست، بلکه نیازمندِ ظرافت و حسن‌نیت و فروتنی و خوش‌قلبی است. او به یادمان می‌آورد که سرشتِ انسانی بهتری در چشم‌اندازي تهی از الگوهای احترام‌انگیزِ سرشناس وجود دارد. برای مصر و حتی برای باقیِ جهان، صلاح، انساني پیرامونی است که گواهی می‌دهد نه تنها بدیلِ ملی‌گرایی، می‌تواند بی‌وفایی به وطن نباشد، بلکه پذیرشِ مسئولیت شهروندی است و بدیلِ سرکوبیِ محافظه‌کاریِ مذهبیِ خشک‌اندیش، نه به سخره گرفتن یا بی‌تفاوتی به مقدسات، بلکه دمیدن روحِ ایمان به یک نظامِ ارزشیِ خردپذیر و جایگزینی بخشش به ‌جای بی‌عدالتی است. در نهایت، مردم اغلب فراموش کرده‌اند فروتنی میان نا‌مداران چگونه است.

این بدان معنا نیست که صلاح ناامیدمان نخواهد کرد – مورد ورده به وضوح نشان می‌دهد صلاح هنوز به آن آستانه‌ی طلایی که در آن مخاطبان جهانی، اسطوره‌ی او را قوام‌یافته بینگارند و خطاهای او را نادیده بگیرند، نرسیده است. همانندِ شیوه‌ی توصیفِ زندگینامه‌نویسِ محمدعلی از او: «ما زیاده‌روی‌های علی را می‌بخشیم، چون کودکیِ خود را در او می‌بینیم، و اگر ابله یا ظالم باشد، اگر خودپسند باشد، اگر به طرز نامعقولی شیفته‌ی تصویر خود باشد، ما او را می‌بخشیم زیرا نمی‌توانیم او را سرزنش کنیم، همان‌گونه که نمی‌توانیم رنگین کمان را به‌خاطرِ محو شدن در تاریکی سرزنش کنیم. رنگین‌کمان زاده‌ی طوفان است و علی هر دو این‌ها است.» دستیابی به این سطح از مصونیت اسطوره‌ای برای بیشتر ورزشکاران بسیار دشوار است و شاید به عبارتِ بهتر به معنای ضعف و نوعی فرار از مسئولیت‌پذیری شخصی و پاسخ‌گوئی باشد. با این حال، در اوضاعِ کنونی، می‌توان گفت که مصری‌ها با صلاح به عنوان عضوی از خانواده که مدت‌ها منتظر بازگشتش به خانه بوده‌اند برخورد می‌کنند. در کشوری که مقامات و قهرمان‌های رسانه‌ساخته‌ی آن، آشکارا قهرمان‌هایی تدهین‌شده قلمداد می‌شوند، چهره‌‌ی صلاح بر فانوس‌های آویخته، کوچه‌های تاریک را روشن می‌کند و پوسترهای رنگارنگ او از میانِ تکه‌پاره‌های محوِ پوسترهای انتخاباتی جوانه می‌زنند.

هنگامی که کاسیوس کِلِی پس از مسلمان شدن به ‌تازگی به علی استحاله یافته بود، در ژوئن 1964 سفری پرسروصدا به مصر انجام داد. نیویورک تایمز گزارش داد علی‌رغم استقبالِ عالی، گاهی اوقات مصری‌ها نمی‌توانستند نمایش گیج‌کننده‌ی علی از تواضع و خودستاییِ توأمان را درک کنند. یک کارمند که با علی ملاقات کرده بود، گفت: «پادشاه نباید بگوید که من پادشاه جهان هستم، باید بگذارد دیگران این را درباره‌اش بگویند». اعمال مذهبی محمد علی از جمله فریادهای ناگهانیِ «الله اکبر» یا بالا بردن دستانش در لحظات نامناسبی از نماز یا به ‌ویژه زمانی که به ‌ناگهان برای دلبری از پیشخدمت‌های قاهره یا زني جوان در گروه میزبان – حتی در طول مراسمِ رسمیِ مذهبی – پرهیزکاری را فراموش می‌کرد، آنها را متحیّر کرده بود. با این همه، مصری‌ها محمدعلی جوان را بخشیدند و پیش خود این ‌طور نتیجه گرفتند که ممکن است همیشه متوجه نباشد چه می‌کند، اما شور و تلاشش را تحسین کردند. صلاح خود را بومي سفید نمایانده که هر کسی می‌تواند آرمانِ سیاسی، ایمان و امیدش را بر او نقش زند. از آنِ خود دانستنِ صلاح به کمرنگ ‌شدنِ حسِ هیچ‌کس‌بودگی کمک می‌کند؛ او از سوی بسیارانی «پادشاه مصر» نامیده شده، نه از سوی خودش.

 

خواندنی‌های بیشتر در همین ارتباط

[1] James Corden as quoted in Keith Duggan, “Comic’s Speech Proves No Joke for Sports Stars,” Irish Times, March 27, 2010.

[2] WLKY News Louisville, “Muhammad Ali Memorial: The Rev. Dr. Kevin Cosby,” YouTube, www.youtube.com/watch?v=YwFuQ-mGh6U (accessed June 10, 2016).

[3] Phillip D. Johnson, “Somebodiness and Its Meaning to African American Men,” Journal of Counseling and Development 94, no. 3 (July 2016): 333.

[4] José Bourbon, “Elections in Egypt: How Salah Defeated One of the Candidates,” Sports Gazette, April 2, 2018 

[5] Ali, “What Would People Say?”

[6] John Oliver on “Mohamed Salah,” Time, April 29–May 6, 2019

[7] Mike Cronin, Sport: A Very Short Introduction (Oxford, UK: Oxford University Press, 2014), 118.

[8] Allen Guttmann, From Ritual to Record: The Nature of Modern Sports (New York: Columbia University Press, 2004), 21.

[9] Guttmann, From Ritual to Record, 26.

[10] Novak, Joy of Sports, Revised, 31.

[11] Thomas, “Soccer Star Mo Salah’s Massive Popularity Is Changing Perceptions.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *