فینال جام جهانی 1950 و شکست برزیل در خانه برابر اروگوئه – در دیداری که حتی با یک مساوی به قهرمانی برزیل میانجامید – از چند جهت در تاریخ فوتبال بینظیر است. اول از همه اینکه حجم رخداد -حجم فیزیکی!- عظیمترین در تاریخ فوتبال است. جمعیت باورنکردنیِ 200 هزار نفر در ماراکانا، به این رویداد شکوهی اساطیری بخشیده؛ چیزی مانند نبرد گلادیاتورها در کلوسیوم. دیگر آنکه تا قبل از مسابقه، هیچ «اندوه جمعی» و «عزای ملی» صرفا بابت باخت در یک بازی فوتبال در حافظهی تاریخ ثبت نشده است. تا پیش از آن، و حتی پس از آن معمولا روال هواداری فوتبال این است که شادی دسته جمعی و ملی است و اندوه درونی و فردی. پس از یک شکست بزرگ هر کسی از سویی در سکوت به خانه میرود و اندوه خود را در آغوش میگیرد و با آن سر میکند تا دورهی عزاداری به پایان برسد. پیروزی است که کارناوال و شادی خیابانی و … به همراه دارد. اما این شکست داغی بر پیکر ملت برزیل بود، که هنوز از آن به عنوان یک عزای عمومی و فاجعهی ملی یاد میشود.
داغ این بازی که به «ماراکانازو» معروف شده، هرگز برای کسانی که در آن زمان حاضر بودند کهنه نشد. یکی از مصادیق عجیب این حقیقت، نفرینشدگی و انزوای ابدی بازیکنانی است که در آن شکست تحقیرآمیز، از سوی ملت مقصر پنداشته شدند، و بیش از همه دروازهبان نگونبخت تیم، «موئسیر باربوزا»؛ کسی که گل دوم و پیروزیبخشِ اروگوئه را دریافت کرد و هرگز از سوی مردم برزیل بخشیده نشد. تصور این که بابت یک مسابقهی فوتبال تا همیشه مورد نفرت هموطنان خود باشی به حدی دهشتناک و دشوار است، که کمتر کسی حتی دوست دارد پس از مرگ نیز از او سخن بگوید. تصاویر بسیار اندکی از او در اینترنت موجود است و کمتر خبرنگاری هرگز به سراغ او رفته است.
در این قسمت از مجموعه ویدئوهای هنر فوتبال، باشگاه دانشجویان فوتبال به این مسابقه و داستانِ موئسیر باربوزا پرداخته است؛ یک تراژدی آکنده از اندوه، نفرت و سرخوردگی.
به همراه این ویدئو مقالهای نیز منتشر شده که مفصلتر به ماجرا میپردازد و به صورت نوشتاری داستان را روایت میکند.