هفده نوامبر 2017؛ ورزشگاه سنسیرو
ایتالیا باید برای صعود به جام جهانی سوئد را ببرد و شکست یک بر صفر در بازی رفت را جبران کند. در این بازی ونتورا تیم را با ترکیب ۲-۵-۳ به میدان فرستاده. ترکیبی که ایتالیای آماده و سرحال آنتونیو کنته، یک سال و نیم قبل در یورو بازی میکرد. سعی کرده بازیکنان را هم تا جای ممکن مشابه ترکیب کنته در زمین بچیند. دروازهبان و سه مدافع همانها هستند. ترکیب عقب زمین یوونتوس. در خط هافبک هم کاندروا، فلورنتزی، دارمیان و پارولو همه بازیکنان اصلی کنته بودند. در خط حمله اما خبری از گراتزیانو پله نیست. چرا؟ چون پله در یکی از نخستین بازیهایی که ونتورا مربی بود، پس از تعویض بیاعتنا به دست دراز شدهی سرمربی تیم از کنار او گذشت و برای همیشه از تیم ملی جدا شد تا تمام وقتش را در چین بگذراند. درباره بازی هفده نوامبر در سنسیرو هم اگر بخواهیم بنویسیم، جدا از نومیدی و استیصالی که در تیم موج میزد و صرفنظر از آشفتگی تاکتیکی ونتورا که روزی دو بار سیستم تیم را عوض میکرد، احتمالا یک نکته در یاد همه باقی بماند. زمانی که ونتورا دروسی را برای تعویض صدا زد و دروسی با عصبانیت گفت ما گل میخواهیم، اینسینیه را به زمین بفرست و از گرم کردن امتناع کرد. البته ونتورا هم به جای او نه اینسینیه، که الشراوی را به زمین فرستاد. وقتی مجموعهی این وقایع را زیر نظر ونتورا مرور کنید، تعجب نخواهید کرد اگر یک هوادار ایتالیا بگوید همان بهتر که با این مربی به جام جهانی نرفتیم. حتی بیشتر نوشتن از ایتالیای ونتورا هم وقت تلف کردن است.
در جستجوی ناجی
حذف تیم ملی و نرسیدن به جام جهانی در ایتالیا طوفان به پا کرد. طوفانی که کارلو تاوکیو رییس فدراسیون فوتبال ایتالیا هر چه دست و پا زد نتوانست ونتورا را به عنوان تنها مقصر قربانی کند و خودش در راس کار بماند و در حالی که زمان زیادی از انتخابش برای دور دوم ریاست فدراسیون نگذشته بود، مجبور به استعفا شد. عدم راهیابی به جام جهانی چنان شوک بزرگی به همه وارد کرد که تا مدت زیادی بعد از آن بازی، حدود سه ماه، مربی جدید تیم ملی ایتالیا هنوز انتخاب نشده بود و تیم ملی سرمربی نداشت. انگار زمان ایستاده بود و کسی حتی نمیخواست به تیم ملی فکر کند. حضور نداشتن ایتالیا در جام جهانی برای اولین بار در حدود نیم قرن، زخمی بود که کسی نمیخواست حتی به آن دست بزند چون درد و سوزش آن چند برابر میشد. بعد از سه ماه، لوییجی دی بیاجیو سرمربی تیم زیر 21 سال ایتالیا به طور موقت هدایت تیم را به عهده گرفت. جستجو همچنان ادامه داشت و اسامی زیادی روی زبانها بود، از کارلو آنچلوتی و مانچینی گرفته، تا گاسپرینی و ساری و حتی انتونیو کنته. سرانجام در ماه می 2018 مانچینی به عنوان سرمربی جدید تیم ملی ایتالیا انتخاب شد؛ حدود شش ماه پس از حذف خفتبار تیمملی و اخراج ونتورا بلافاصله پس از بازی.
راه دشوار تغییر
تحول اساسی در تیم ملی، خصوصا تیم ملی کشوری که به طور سنتی جزو قدرتهای فوتبال جهان به حساب میآید دشوار است. همیشه ستارههایی هستند که میراث تیم را به دوش میکشند و کنار گذاشتن آنها حتی از ترکیب اصلی دشوار است، چه رسد به اینکه اصلا دعوت نشوند. اما مانچینی روش جدیدی را از همان ابتدا به کار گرفت؛ افزایش گسترهی بازیکنانی که به تیم ملی دعوت میشوند. مانچو این بازه را به حدی وسیع کرد که حتی بازیکنان جوانی از تیمهای پایه باشگاهی، یا بازیکنان سری بی را هم به تیم ملی دعوت میکرد. نیکولو زانیولو قبل از اینکه اولین بازی رسمی خود را در سری آ برای رم انجام دهد به تیم ملی ایتالیا دعوت شد. ساندرو تونالی هم هنوز با برشا در سری بی بود که برای تیم ملی بازی کرد. این به خوبی نشان میدهد که مانچینی چه راهی را برای تیم ملی انتخاب کرد. به جای اینکه صرفا بازی تیمهای بزرگ را نگاه کند، بازیکنانی ایتالیایی را در نیمهی بالای جدول فیلتر کند و یک تیم ملی دم دستی به شکل رایج بسازد، وقت زیادی را صرف این کرد که هیچ کس را از قلم نیاندازد. حذف از جام جهانی فرصت آزمون و خطا به او میداد و او از این زمان به درستی استفاده کرد. امروز و در آستانهی شروع مسابقات یورو میتوان گفت هر بازیکنی که در ایتالیا – و خارج از ایتالیا – در این بیش از دو سال استعدادی از خود نشان داده، شانسی برای حضور در تیم ملی به او داده شده است.
به تعویق افتادن یورو، اقبال ناخواسته
شاید برای هیچ تیمی به اندازهی ایتالیا به تعویق افتادن ناگزیر یورو مفید نبوده باشد. زیرا با روشی که مانچینی برای ساختن تیم انتخاب کرد، یعنی شروع کار از صفر و حتی زیر صفر، این یک سال زمان اضافه دقیقا چیزی بود که برای رقابتی کردن تیم نیاز داشت. اگر یورو یک سال قبل برگزار میشد، احتمالا ایتالیا برای کسب تجربه و حضور قدرتمند در جام جهانی رقابت میکرد و البته هواداران هم به همین قانع بودند. اما حالا داستان عوض شده و ایتالیا اگر نه در قامت یک مدعی درجه یک، حداقل به عنوان یکی از تیمهایی که شانسی برای آن قائل هستند پا به مسابقات میگذارد. نکتهای که اهمیت این یک سال تعویق را نشان میدهد، روند اکیدا صعودی تیم ایتالیا زیر نظر مانچو است. در همان ابتدای کار، ایتالیا در لیگ ملتهای 2018 با لهستان مساوی کرد و به پرتغال باخت و شاید عجیب باشد اگر بدانید تیم مانچینی پس از آن دیگر هرگز نباخته است. تمام 10 بازی گروهی خود در دور مقدماتی یورو را برده، و در لیگ ملتهای کنونی هم بدون شکست بالاتر از هلند در گروه خود قرار دارد. 27 مسابقه بدون باخت.
چهار سه سه
مانچینی پس از ورود به تیم ملی ترکیبهای مختلفی را امتحان کرد و سرانجام ۳-۳-۴ را به عنوان سیستم پایه تیم برگزید. به نظر میرسد این سیستم برای استفاده بهینه از دو بازیکنی طراحی شده که فصل فوقالعادهای را در سری آ سپری کردند. فدریکو کیهزا، که حالا 25 سال پس از حضور پدرش در یورو، جا پای او گذاشته و ستارهی خط حمله ایتالیا است، و لورنزو اینسینیه که علیرغم ناکامی ناپولی در حضور در جمع چهار تیم پایانی سری آ فصل بسیار خوبی داشت و خصوصا در اواخر فصل که ناپولی در تلاش برای جبران امتیازات عقبافتاده نیمفصل اول بود، اینسینیه تقریبا در هر بازی تاثیر مستقیمی روی موفقیت تیم داشت. در عقب زمین گرچه تیم ایتالیا چهار دفاعه بازی میکند، اما مانچینی از آن دسته مربیانی است که در خط حمله از مدافعین کناری به صورت نامتقارن استفاده میکند. یعنی دفاع کنار یک سمت به حمله اضافه میشود و سمت مخالف برای حمایت و پوشش عقب زمین باقی میماند. بنابراین بسیاری مواقع در زمان مالکیت، تیم ایتالیا به شکلی شبیه ۳-۴-۳ دیده میشود. خط هافبک ایتالیا، جایی که جورجینیو، بارلا و لوکاتلی حضور دارند نقطهی قوت تیم است. وراتی مصدوم است و بازیهای ابتدایی را از دست خواهد داد، حتی حضور او در ادامهی رقابتها نیز در هالهی ابهام است اما سه بازیکن دیگر اگر آماده باشند، توانایی این را دارند که اجازه ندهند غیبت او حس شود. جورجینیو نقش محوری را در خط هافبک به عهده میگیرد و به قول خود ایتالیاییها رجیستا خواهد بود و بارلا و لوکاتلی به ترتیب در راست و چپ او نقش «متزالا» را به عهده خواهند داشت.
فدریکو کیهزا در کنار پدرش انریکو. کیهزای پدر 25 سال پیش تک گل ایتالیا را در یورو برابر چک به ثمر رساند؛ در بازی که به شکست 2-1 تیم ده نفره ایتالیا انجامید.
بازیکن یاغی؛ مربی آرام و روحیه قوی تیمی
نکتهی مهم دربارهی تیم ایتالیا زیر نظر مانچینی، آرامش عجیب و غریب و روحیهی تیمی قوی است. به طور سنتی اردوی تیم ملی ایتالیا همیشه حدی از تنش را داشته است! کسانی که سالهای دههی نود را به یاد دارند، جنجالهای همیشگی میان مربیان تیم ملی و روبرتو باجو محبوبترین ستاره فوتبال ایتالیا را به خاطر میآورند. ساکی، چزاره مالدینی، تراپاتونی و حتی لیپی، هرگز نتوانستند به طور کامل جو تیم را کنترل کنند. حتی در سال 2006 که ایتالیا قهرمان جهان شد، در میانهی مسابقات لیپی در جلسهای بازیکنان را گرد هم آورد و با شدیدترین لحن آنها را «جاسوسهای کوچک عوضی» خواند! چرا که اخبار فنی تیم به رسانهها درز میکرد و او نمیتوانست منبع ماجرا را پیدا کند. البته لیپی علیرغم این تنشها موفق شد کنترل اوضاع را به دست بگیرد و حتی از آن در جهت انگیزش تیم بهره بگیرد، اما ماجرای مانچو متفاوت است. در طول سه سال رهبری او در تیم ملی ایتالیا، کوچکترین تنشی در تیم وجود نداشته است. علیرغم اینکه بازیکنان بسیاری در ترکیب اصلی به کار گرفته شدهاند و مهرههای زیادی به تیم کم و اضافه شدهاند، هیچ تنشی چه در اردوی تیم و چه در رسانهها بر سر دعوت یا عدم دعوت بازیکنان به وجود نیامده است. به نظر میرسد یک اتفاق نظر ملی روی این وجود دارد که مانچینی مرد مناسب برای هدایت تیم ملی است و همه به این موضوع احترام میگذارند. چیزی که در زمان ونتورا کاملا برعکس بود. تقریبا همه اطمینان داشتند که او در قوارهی سرمربیگری ایتالیا نیست. همه به جز تاوکیو که به خاطر دوستی شخصی قبایی به او پوشاند که بر قامتش دوخته نبود و سرانجام به قیمت از دست رفتن شغل هر دویشان تمام شد. مانچینی اما محبوب و محترم است و آرامش اردوی ایتالیا نتیجهی شخصیت او است. جالب این است که در زمان بازی، مانچینی اینقدر آرام نبود. او تقریبا همیشه با مربیان تیم ملی مشکل داشت – که به خودی خود گواه وجود تنش همیشگی در تیم ملی ایتالیا نیز است – در سال 1986 انزو بیرزوت او را از ترکیب تیم ملی به دلیل مشکلات انضباطی کنار گذاشت، مانچینی در زمان ویچینی به تیم ملی برگشت و در یورو 88 و جام جهانی 90 عضو تیم ملی بود اما دوباره با آریگو ساکی به مشکل خورد و قبل از جامجهانی 94 از ترکیب تیم ملی برای همیشه کنار رفت. به نظر میرسد که مانچینی از گذشتهی پرتنش خود به عنوان بازیکن بسیار آموخته و در قامت سرمربی تیم ملی به خوبی توانسته از بروز چنین مشکلاتی با بازیکنانش جلوگیری کند.
انزو بیرزوت کسی بود که مانچینی 19 ساله را به تیم ملی دعوت کرد و به او میدان داد اما کمی بعد به دلیل مسائل انضباطی از تیم کنار گذاشت و به جام جهانی 86 نبرد
حداقل ماجرا این است که مانچینی پس از یک دورهی تاریک، امید را به هواداران ایتالیا بازگردانده. آن هم در شرایطی که برخی، حذف ایتالیا و ناکامی در رسیدن به جام جهانی را نتیجهی منطقی فقر بازیکن و ضعف ساختاری در فوتبال ایتالیا میدانستند و نه سرمربی این تیم. مانچینی کار را در دست گرفت و به سرعت ثابت کرد که چنین نیست و ایتالیا، همیشه میتواند تیمی مدعی و خطرناک باشد.
2 پاسخ
دم شما گرم آقای زمان زاده، مقاله هات فوق العادس
ایکاش قسمت بعدی آنچلوتی رو هم مینوشتی😢 یکساله منتظر نوشتن دورانش تو رئال و بایرنم
بازم ممنون سامان زمان زاده عزیز
خیلی عالی و خواندنی بود جناب زمان زاده عزیز. فقط خواستم با عرض پوزش از گستاخی یک مورد اشکال نگارشی را یادآور شوم:
“علیرغم اینکه بازیکنان بسیاری در ترکیب اصلی به کار گرفته شدهاند و مهرههای زیادی به تیم کم و اضافه شدهاند، هیچ تنشی چه در اردوی تیم و چه در رسانهها بر سر دعوت یا عدم دعوت بازیکنان به وجود نیامده است.”
* مهرههای زیادی به تیم اضافه و از آن کم شدهاند.
مواردی هم هستند که البته سلیقه ای است و چندان اهمیتی ندارد.
دوستدار همیشگی شما، آتزوری و روسونری