هفته دوم از مرحله حذفی لیگ قهرمانان اروپا با یکی از حساسترین بازیهای این مرحله همراه بود. تیمهای اتلتیکو مادرید و چلسی در حالی به مصاف یکدیگر رفتند که هر یک مسیری کاملا متفاوت را در این فصل طی کرده بودند. سیمئونه در اتلتیکو مادرید با کمی تغییر در شیوههای خود که او را به شهرت جهانی و دو فینال لیگ قهرمانان رسانده، لالیگا را کوبنده آغاز کرده بود. او با فاصله گرفتن از سیستم ۲-۴-۴ آشنای خود، یک سیستم شناور سه دفاعه و با محوریتِ حول مالکیت بیشتر طراحی کرد که به نظر میرسید موفق بوده است. آنها با عملکردی رکوردشکنانه و فاصلهای عجیب با رئال و بارسا در صدر لیگ قرار گرفتند و قهرمان نیمفصل شدند. اما به لحاظ بازیکن، تنها تغییر تیم نسبت به فصل گذشته اضافه شدن لوییز سوارز بود که با نمایشی خارقالعاده از حیث تمامکنندگی مهمترین عنصر هجومی تیم بوده و با ۱۶ گل در صدر گلزنان لالیگا قرار دارد.
در سمت مقابل چلسی کار را با مربی جوان و اسطوره تیم خود یعنی فرانک لمپارد شروع کرد. لمپارد که فصل گذشته علیرغمِ محرومیت از پنجره نقل و انتقالات و رفتن بهترین بازیکن تیم به رئال مادرید توانسته بود با عملکرد خوب سهمیه لیگ قهرمانان را به دست بیاورد، در این فصل نتوانست ترکیب ایدهآل خود را با همه این تغییرات پیدا کند. اختلافات لمپارد با تیم مدیریتی و برخی از بازیکنان چلسی نیز سبب شده بود که هواداران حتی امید خود را برای سهمیه هم از دست بدهند. در نتیجه این اتفاقات لمپارد اخراج شد و توماس توخل، سرمربی مطرح آلمانی و فینالیست فصل گذشته لیگ قهرمانان، بلافاصله جایگزین او شد.
عملکرد دو تیم در لیگ قهرمانان اما نقطه مقابل عملکردشان در لیگهای داخلی بود. چلسی به راحتی و با درخشش ژیرو و شکست 4-0 رقیب مستقیم یعنی سویا، رتبه اول گروه خود را به دست آورد. اتلتیکو اما با سه تساوی و یک شکست، به سختی و در روز آخر توانست جواز حضور در مرحله حذفی را به دست آورد. لوییز سوارز حتی یک گل هم در مرحله گروهی به ثمر نرساند.
با شروع نیمفصل دوم انگار جای دو تیم عوض شده بود. توماس توخل با استفاده از سیستم دفاع سهنفره توانست با چهار پیروزی و دو تساوی خود را به نزدیکی منطقه سهمیه برساند و چلسی را به فرمی ایدهآل نزدیک کند. در سوی دیگر، اتلتیکو به علت مصدومیت، محرومیت و ابتلای بازیکنان کلیدی به ویروس کرونا شروع به افت کرد و با دریافت گل در هر هفت بازی اخیر خود – برای اولین بار در دوران مربیگری سیمئونه – و مساوی و شکستهای دور از انتظار، رئال و بارسا را در نزدیکی خود میدید.
همه اینها باعث شده بود این بازی تا حد بسیار زیادی غیر قابل پیشبینی باشد.
چینش بازیکنان دو تیم
ترکیب اتلتیکو روی کاغذ ۲-۴-۴ بود و بسیار هجومیتر از چیزی بود که همه از تیم سیمئونه انتظار داشتند. یان اوبلاک سنگربان مطمئن اتلتیکو بازی را آغاز میکرد و جلوی او فلیپه و ساویچ در غیاب خیمنز که باز هم مصدوم بود زوج خط دفاعی را تشکیل میدادند. در سمت راست خط دفاعی و در غیاب ورسالیکو و تریپیر که به دلیل قوانین شرطبندی 10 هفته محروم شده است، یورنته که نقش آچار فرانسه تیم سیمئونه را دارد قرار گرفته بود و ماریو هرموسو دفاع چپ تیم بود. زوج قدیمی اتلتیکو یعنی کوکه و سائول در غیاب هکتور هررا به کوندوگبیا ترجیح داده شدند و با غیبت کاراسکو یکی از اصلیترین عناصر هجومی تیم در این فصل، کورئا و توماس لمارِ احیا شده دو وینگر تیم بودند. ژائو فلیکس ستاره جوان تیم هم لوییز سوارز را در خط حمله همراهی میکرد.
در سمت مقابل، توخل از همان سیستم ۱-۲-۴-۳ خود استفاده کرد. او مندی را به کپا درون دروازه ترجیح داد و در غیاب مهمترین مصدوم تیم یعنی تیاگو سیلوا، از آزپلیکوئتا، کریستنسن و رودیگر در خط دفاع استفاده کرد. آلونسو که در دوران لمپارد به نیمکت دوخته شده بود و حتی زمزمههایی از دعوای شدیدش با فرانکی شنیده میشد به حضور خودش در ترکیب اصلی توخل ادامه داد و کالوم هادسون اودوی به عنوان وینگر راست به ریس جیمز ترجیح داده شد. میسن مونت و ورنر پشت اولیویه ژیرو بازیکنان جلوی زمین چلسی را تشکیل میدادند.
تغییرات سیمئونه
بازی نسبتا پایاپای آغاز شد اما از همان ابتدا مشخص شد ترکیب اتلتیکو با چیزی که نشان داده میشد، تفاوتهای اساسی دارد. آنها به هیچ وجه تمایلی به مالکیت توپ نداشتند و در یک تصمیم عجیب از سمت سیمئونه هنگامی که چلسی وارد زمینشان میشد به آرایش ۱-۳-۶ در میآمدند. لمار نقش وینگبک چپ را ایفا میکرد و کورئا هم در کنار یورنته در سمت راست دفاع قرار داشت. به نظر میرسید سیمئونه به دلیل در اختیار نداشتن عناصر اصلی در خط دفاع و بازیکنان کلیدی شرکتکننده در ضدحمله، از همان ابتدای بازی اولویت اصلیاش جلوگیری از گلزنی چلسی در خانه حریف و کسب نتیجه 0-0 برای چشم دوختن به بازی برگشت است.
خط دفاعی شش نفره اتلتیکو مادرید
اتلتیکو بعد از قرار گرفتن در سیستم دفاع-از-عقب-زمین خود، از هافبکها و وینگبکهای خود که به دلیل پوشش بقیه بازیکنان به راحتی میتوانستند از موقعیت خود خارج شوند، سعی در بازپسگیری توپ داشت.
کورئا که به محض رسیدن توپ به آلونسو اقدام به پرس او میکند
نقشهای که به کرات در این فصل توسط اتلتیکو مادرید اجرا شده به این ترتیب است که آنها در فاز دفاعی با حفظ ساختار مرکزیِ خود، تلاش میکنند تا تیم حریف را به کنارهها ببرند. سپس با انتقال کل واحد دفاعی به سمت آن کناره و استفاده از خط کناره زمین سعی در بازپسگیری توپ دارند. در این بازی هم نقشهی اصلی اتلتیکو به دام انداختن بازیکنان چلسی در کنارههای زمین بود.
پرس بازیکنان اتلتیکو در کناره زمین که منجر بازپسگیری توپ شد
به محض بازپسگیری توپ، تیم اتلتیکو با تغییر منطقه بازی و با به کارگیری سرعت بازیکنان خود اقدام به ضدحمله میکرد. نکته مشهود در این ضدحملات این بود که بازیکنان اتلتیکو هنگام ضدحمله به دنبال رساندن توپ به ژائو فلیکس بودند تا از سرعت و تکنیک او استفاده کنند. در واقع خلاقیت ژائو فلیکس مهمترین امید تیم برای ایجاد پل ارتباطی میان عقب و جلوی زمین و رسیدن به گل بود.
عوض کردن منطقه بازی پس از بازپسگیری توپ و رساندن آن به ژائو فلیکس
در اوایل بازی اتلتیکو، موفقیتهایی در این زمینه به دست آورد. برای مثال در شکل زیر توپ به فلیکس رسید اما میسن مونت با اقدام به خطا مانع از حمله اتلتیکو شد – این خطا باعث شد مونت با کارت زرد جریمه شود و بازی بعدی تیم را از دست بدهد. در کل میتوان گفت چلسی به کرات از خطاهای تاکتیکی برای جلوگیری از ضدحملات اتلتیکو استفاده میکرد که در نهایت علاوه بر محرومیت مونت باعث محرومیت جورجینیو هم شد تا در بازی برگشت کمی دشوار شود.
در اوایل بازی، این نقشه به خوبی توسط اتلتیکو اجرا میشد، اما به مرور چلسی با اضافه کردن بازیکن به گرههای کناره زمین و ایجاد برتری عددی، و به دلیل حضور اکثر بازیکنان اتلتیکو در خط دفاعی قادر به حفظ توپ و تغییر منطقه بازی شد.
نقشه اتلتیکو در هنگام ضدپرس و پرس، اجرای یک الگوی از پیش تعیین شده در هدایت توپ به سمت چپ دفاع چلسی و استفاده از بازی با پای کمسرعت رودیگر و آلونسو داشت. علاوه بر این، در این ناحیه به دلیل بازی کردن ورنر در سمت چپ که نسبت به مونت در موقعیت جلوتری قرار داشت اتلتیکو برتری عددی بهتری نیز به دست میآورد. این اتفاق در یک مورد باعث اشتباه آلونسو و رودیگر شد که با فرصتطلبی و آمادگی بدنی سوارز تبدیل به جدیترین موقعیت اتلتیکو شد؛ با این وجود توپ ارسالی او به لمار نرسید و این موقعیت هدر رفت.
هدایت توپ به سمت چپ چلسی و اقدام به پرس آلونسو که باعث ارسال پاس بلند توسط او از دست رفتن توپ شد
اما رفته رفته از شدت پرس اتلتیکو کم شد و چلسی کاملا بر بازی مسلط شد. توخل هم که به تدریج متوجه این تله پرس شده بود، با اضافه کردن هافبک و ایجاد لوزی در سمت چپ خط دفاع موقع بازیسازی، گزینههای پاس برای آلونسو و رودیگر در این نواحی را افزایش داد و در نتیجه گذشتن از پرس کمتعداد اتلتیکو دیگر کار سختی نباشد.
اضافه شدن هافبکهای چلسی به کناره زمین برای دادن گزینه پاسدهی به رودیگر
نکته دیگر درباره اتلتیکو این بود که به نظر میرسید به دلیل بازی با پای ضعیف اوبلاک، هیچ برنامهای برای ارسال پاس کوتاه و بازیسازی از عقب زمین وجود ندارد. البته پرس عالی بازیکنانی مانند مونت و به خصوص ورنر که به آن خواهیم پرداخت هم در این تصمیم بیتاثیر نبود، اما پاسهای بلند اتلتیکو به دلیل عدم حضور بازیکن قدبلند در جلوی زمین از دست میرفتند و توپهای دوم هم معمولا به بازیکنان چلسی میرسید.
ارسال پاسهای بلند توسط اوبلاک حتی در زمان عدم پرس بازیکنان چلسی
چلسی در هنگام بازیسازی از عقب زمین کار سختی برای پیشروی نداشت. سوارز در اکثر موارد نه اقدام به پرس بازیکنان خط دفاعی میکرد و نه هافبکهای مرکزی چلسی را پوشش میداد. علاوه بر این، به دلیل تلاش اتلتیکو برای بستن کانالهای میانی، چلسی بیشتر مجبور به حمله از کنارهها بود و اقدام به سانتر از مناطق عقبتر زمین میکرد. این نقشه به دلایلی بیشتر از سمت راست انجام میشد. دلیل اول این بود که آزپلیکوئتا در دفاع راست، هادسون اودوی وینگبک راست و میسن مونت به عنوان هافبک هجومی متمایل به راست، همگی قادر بودند از این نواحی با پای تخصصی خود سانتر کنند؛ در حالی که در سمت مقابل فقط مارکوس آلونسو این قابلیت را داشت. دلیل دیگر، حضور ژائو فلیکس به عنوان هافبک متمایل به چپ اتلتیکو بود که در کارهای دفاعی نسبت به سائول ضعیفتر بود و فضای بیشتری را به بازیکنان چلسی میداد. علاوه بر این تیمو ورنر و مارکوس آلونسو بازیکنان سمت چپ تیم، تمایل بیشتری به حضور در محوطه جریمه برای دریافت سانتر داشتند.
فضای خالی آزپلیکوئتا برای ارسال سانتر و حضور آلونسو و ورنر در کنار ژیرو در محوطه جریمه
صحنه مشابه در سمت چپ چلسی که به علت دفاع فشرده اتلتیکو امکان ارسال توپ وجود نداشت؛ به عدم تمایل مونت و اودوی به اضافه شدن به محوطه جریمه برای دریافت سانتر توجه کنید
علاوه بر این، به نظر میرسید بازیکنان چلسی به دلیل کمبود خلاقیت یا عدم ریسکپذیری تمایلی به ارسال پاسهای عمقی و مرکزی نداشتند. البته حالت دوم محتملتر است و احتمالا دستوری تاکتیکی در راستای این عدم ریسکپذیری وجود داشت، به این دلیل که در این نوع پاسها احتمال از دست رفتنِ توپ بیشتر است و در نقاط مرکزی امکان اجرای پرس واکنشیِ موثر به دلیل یاری نکردن خط کناری وجود نداشت. همچنین گزینههای ارسال پاس برای اتلتیکو در صورت بازپسگیری توپ در نقاط مرکزی بیشتر بود که کار را برای ضدحمله راحتتر میکرد.
در این صحنه کواچیچ به جای ارسال پاس به مونت که فضایی عالی بین خطوط پیدا کرده است تصمیم به پاس دادن به آزپلیکوئتا که گزینه امنتری است میگیرد
به علاوه، به دلیل داشتن زمان و فضای کافی مدافعین چلسی قادر به ارسال پاسهای قطری برای یافتن وینگبکهای پیشروی کرده تیم بودند که این نقشه در سمت چپ به دلیل قدرت هوایی آلونسو و در سمت راست به دلیل هوشیاری بالا و هماهنگی مونت و اودوی و آزپلیکوئتا در مواردی مثمر ثمر بود. هر چند دوباره خط دفاع شش نفره اتلتیکو قادر بود دوندگیهای اورلپ و آندرلپ چلسی را پوشش دهد.
پاس قطری رودیگر برای هادسن اودوی
میسن مونت که اقدام به underlapping run میکند ولی توسط هرموسو پوشش داده میشود و هادسون اودوی اقدام به پاس به عقب میکند
یکی از دلایل تسلط تدریجی چلسی بر بازی پرس واکنشی موثر این تیم با گذشت زمان بود. آنها به تدریج به رهبری مونت در سمت راست و ورنر از سمت چپ تمام راههای پاسدهی موثر برای ضدحمله را بستند و این ضدحملات را در نطفه خفه کردند. هدف چلسی در زمان بازیسازی از عقب اتلتیکو هدایت این تیم به سمت کنارهها و سپس گیر انداختن بازیکنان و بازپسگیری توپ بود. هدفی که در اکثر موارد به آن رسیدند و به این ترتیب بود که چلسی توانست با خنثی کردن نقشه پرس اتلتیکو و در سوی دیگر اجرای موفق پرس به تدریج سلطه خود را بر بازی به دست بیاورد و در طول بازی حفظ کنند.
پرس موثر ورنر که تمام گزینههای سمت راست برای ارسال پاس را برای اوبلاک میبندد. در سمت چپ اتلتیکو هم مونت اقدام به پرس میکند
پرس واکنشی موفق چلسی که با هدایت توپ به کنارهها توپ را از بازیکنان اتلتیکو پس میگیرند
نکته دیگر اینکه اتلتیکو الگوی اتلتیکو برای به ثمر رساندن گل در زمان مالکیت در یکسوم الگوی موثری نبود، زیرا آنها با کار ترکیبی و رساندن توپ به کنارهها سعی در ارسال از جناحین داشتند که به دلیل قدرت سرزنی مدافعان چلسی و تعداد کم بازیکنان اتلتیکو در خط حمله بینتیجه بود.
عمده حملات اتلتیکو از سمت راست بود. جایی که کورئا و یورنته سعی در ارسال پاس به محوطه با بازی ترکیبی را داشتند؛ نکته عجیب عدم حضور هیچ یک از بازیکنان اتلتیکو در محوطه بود که نشان از احتیاط بیش از حد این تیم بود
اگر آخرین تقابل دو تیم را در مرحله حذفی لیگ قهرمانان در نیمهنهایی سال 2014 به یاد بیاورید، متوجه میشوید سیمئونه این نقشه را یک بار دیگر هم به اجرا در آورده بود. در آن سال بازی در ورزشگاه اتلتیکو 0-0 مساوی شده بود و آنها در بازی برگشت در استمفورد بریج با پیروزی 3-1 به فینال آن مسابقات راه یافتند. یک صحنه عجیب در این بازی زمانی بود که در نیمه اول اوبلاک توپی را که در هیجده قدم اتلتیکو بود روی زمین نگهداشت تا مهاجمان چلسی وارد محوطه شوند و او سرانجام آن را با دست برداشت. اتلاف وقتی که حتی باعث تعجب بازیکنان چلسی شده بود. برای سیمئونه مهمترین چیز این بود که در این بازی گل نخورد تا تمام فشار بازی برگشت روی تیم توخل باشد. جایی که آنها باید به دنبال گل باشند و اتلتیکو که در دفاع راحت است، منتظر ضربه زدن روی ضدحمله، اما این بار نتوانست به این هدف برسد.
با این وجود برای این که چنین نقشهای عملی شود، بازیکنان خط دفاعی باید حداقل اشتباهات را داشته باشند و این بازی ثابت کرد که خط دفاعی کنونی اتلتیکو با خط دفاعی سالهای اوجش فاصله دارد؛ چیزی که در صحنه گل و پس از اشتباهات سریالی مدافعان اتلتیکو ثابت شد. البته این اشتباهات نباید باعث شود گل خارقالعاده الیویه ژیرو فراموش شود؛ بازیکنی که زمزمههای جداییاش در پایان فصل و پس از پایان قراردادش شنیده میشود.
در نهایت این بازی با نتیجه یک صفر به نفع چلسی به پایان رسید تا امیدهای سیمئونه به بازی برگشت باشد؛ جایی که او امیدوار به بازگشت بازیکنان محروم و مصدومش خواهد بود و چلسی مونت و جورجینیو را در اختیار نخواهد داشت.