هفته پانزدهم بوندسلیگا با بازی صدرنشین و قهرمان بلامنازع دهه اخیر لیگ، یعنی بایرن مونیخ در مقابل تیم شگفتیساز این فصل لیگ قهرمانان اروپا، مونشن گلادباخ، آغاز شد. بایرن که فصل پیش را به بهترین شکل و با قهرمانی در لیگ قهرمانان به پایان رسانده بود، در فصل جدید هم پس از چند لغزش اولیه به علت خستگی ناشی از استراحت کم بین دو فصل، پس از 14 هفته صدرنشین لیگ شد. در سمت مقابل اما تیم مارکو روزه با وجود عملکرد درخشان در لیگ قهرمانان اروپا و صعود در گروهی که رئال مادرید، اینتر میلان و شاختار دونتسک را در کنار خود میدید، شروع ضعیفی در بوندسلیگا داشت و در رده هشتم قرار داشت. همه اینها در کنار غیبت دو مهره تاثیرگذار این تیم در خط حمله یعنی مارکوس تورام و السان پلیا باعث شد که برد راحت دیگری در انتظار بایرن باشد. اما از دست رفتن تمرکز بازیکنان بایرن برای مدت کمی از بازی باعث شد که آنها بازی برده را ببازند و دیگر قادر به برگشتن به جریان بازی نباشند. در ادامه به تحلیل بازی خواهیم پرداخت.
چیدمان مونشن گلادباخ
مونشن گلادباخ در این بازی با چیدمان 1-2-3-4 وارد بازی شد. یان سامر که روزهای اوج خود را سپری میکند در درون دروازه قرار داشت، و نیکو الودی، استفان لاینر و رامی بنسبینی، ماتیاس گینتر، دفاع وسط ملیپوش گلادباخ را در این بازی همراهی میکردند. مثلث دنیس زکریا، کریستوف کرامر و فلورین نویهاوس خط هافبک تیم را تشکیل میدادند و کاپیتان تیم لارس اشتیندل به همراه یوناس هافمن، بریل امبولو را در خط حمله حمایت میکردند.
چینش بایرن مونیخ
بایرن مونیخ در این بازی همان چینش همیشگی 1-3-2-4 خود را داشت؛ مانوئل نویر پس از افت و مصدومیتی که از فرم خارجش کرده بود، آمادهتر از همیشه درون دروازه قرار داشت؛ داوید آلابای ناراضی که احتمالا در آخر این فصل بایرن را به مقصد مادرید ترک کند، به همراه نیکولاس سوله زوج خط دفاعی را تشکیل میدادند که به این معنی بود که بواتنگ این بازی را روی نیمکت میگذراند؛ آلفونسو دیویس که پس از فصل رویایی 20-2019 شروع پایینتر از حد انتظاری داشت به لوکاس هرناندز ترجیح داده شد و بنجامین پاوارد هم دفاع راست تیم بود. زوج طلایی کیمیش-گورتزکا محور دوگانه تیم را تشکیل میدادند و در غیاب گنبری و نیمکتنشینی کینگزلی کومان، بازیکنان تازهوارد تیم یعنی لروی سانه و داگلاس کاستا وینگرهای تیم بودند. توماس مولر هم که به دلیل عملکرد فوقالعاده زیر نظر فلیک، یواخیم لو را برای برگرداندن به تیم ملی تحت فشار گذاشته است، بازیکن سال فیفا یعنی لواندوفسکی را پشتیبانی میکرد.
شروع قدرتمند بایرن و تحمیل بازی به مونشن گلادباخ
بازی با پرس همیشگی پرفشار بایرن شروع شد. مدافعین گلادباخ که به نظر سراسیمه میآمدند، در اکثر مواقع مجبور به ارسال پاسهای بلند بیهدف میشدند که توسط نیکولاس سوله و گورتزکا دفع میشد و امبولو که از توانایی بازی هوایی در سطح مارکوس تورام برخوردار نبود در استفاده از این توپهای بلند ناکام بود. گل دوم بایرن هم در شرایطی به ثمر رسید که پس از دفعِ بیهدفِ توپ توسط مدافعین گلادباخ، ضربهی سر گورتزکا سبب شد تا بایرن توپ را مجددا در اختیار بگیرد، با پاسکاری سریع توپ را مجددا به گورتزکا برساند و او با شوتی زیبا دروازهی گلادباخ را باز کند. در نتیجه این پرس سنگین شاخص موفقیت پرسینگ یا PPDA (متوسط پاسهای موفق تیم مقابل قبل از لو دادن توپ در پرسینگ)، بایرن مونیخ 8.88 بود که در سمت مقابل این عدد 23.11 محاسبه شد.
پرس بالای تیمی بایرن مونیخ در نیمه اول
نقشه دیگرِ مارکو این بود که بازیکنانش در صورت داشتن زمان کافی برای تصمیمگیری توپ را با پاس بلند به پشت مدافعین بایرن مونیخ ارسال کنند؛ همان طور که در شکل بالا پیدا است، بایرن به دلیل اجرای پرس تیمی پرفشار مجبور به استفاده از خط دفاعی بالایی هم میشد؛ این حقیقت در کنار سرعت بالای مهاجمین گلادباخ و سرعت پایین سوله، بایرن را نسبت به این استراتژی آسیبپذیر میکرد. این نقشه اما اوایل بازی به علت هوشیاری بالای نویر و خروجهای همیشگی این دروازهبان ناکارآمد بود.
خروج به موقع نویر و دور کردن توپ ارسالی پشت مدافعین بایرن برای فرار امبولو
در هنگام مالکیت توپ هم بایرن با اشغال موثر نیمفضا و پاسهای رو به جلوی آلابا، گورتزکا و کیمیش که در بعضی موارد برای شکستن پرس گلادباخ به دفاع اضافه میشدند، سعی در جلو بردن توپ داشت. قرارگیری بازیکنان بایرن در هنگام بازیسازی از عقب زمین نامتقارن بود. در سمت راست زمین پاوارد در کنارهها قرار میگرفت و سانه نیمفضا را اشغال میکرد و با ترکیب شدن با مولر توپ را به جلو میبردند. در مواردی پس از پیشروی توپ، سانه متمایل به مرکز زمین میشد و مولر به کنارهها میرفت که به دلیل توانایی ارسال سانتر مولر و شناسایی کیمیش پشت محوطه جریمه نقشه موثری بود.
دریافت توپ توسط سانه در نیمفضا (به موقعیت پاوارد در کناره و مولر دقت کنید)
اهمیت کیمیش پشت محوطه جریمه تیم حریف در نیمفضای سمت راست بایرن در یک سال گذشته بارها ثابت شده است. در این استراتژی مدافع کناری بایرن یا مولر در کنارهها صاحب توپ میشوند. به دلیل قدرت هوایی بالای بایرن، به خصوص لواندوفسکی، مدافعین تیم حریف برای کنترل او در محوطه حریف تجمع میکنند و در نتیجه پشت محوطه جریمه تیم حریف را تعداد بازیکن کمتری اشغال میکنند. کیمیش با اضافه شدن به این ناحیه توپ را دریافت میکند و با ارسال پاس چیپ پشت مدافعان یا شوت تیم را صاحب موقعیت گلزنی میکند؛ شاید نقشه سادهای به نظر برسد ولی بایرن مونیخ با همین نقشه ساده در یک سال گذشته توانست در بازی رودررو در برابر دورتموند، رقیب اصلی خود در بوندسلیگا، در فینال چمپیونزلیگ برابر پاریسنژرمن و در برابر اتلتیکو مادرید در مرحله گروهی چمپیونزلیگ به گل برسد.
گل کیمیش به دورتموند در دربی درکلاسیکر که با نتیجه 1-0 به سود بایرن به پایان رسید
گل بایرن به پاریسنژرمن روی پاس کیمیش در فینال لیگ قهرمانان اروپا
پاس گل کیمیش برای کومان در بازی این فصل لیگ قهرمانان اروپا برابر اتلتیکو مادرید
در سمت چپ اما آلفونسو دیویس حضور فعالتری در بازیسازی از عقب زمین و ایجاد موقعیت از نیمفضا داشت و با همراهی با لواندوفسکی در این ناحیه فعالیت میکرد. داگلاس کاستا برخلاف سانه کاملا به خط طولی چسبیده بود که البته به علت عملکرد ضعیف تعویض شد. گل اول بایرن هم با حضور فعال دیویس در نیمفضا هنگام پرس به ثمر رسید.
چگونه گلادباخ از نقاط ضعف بایرن حداکثر استفاده را کرد؟
پس از به ثمر رسیدن گل دوم توسط گورتزکا، بایرنیها که به نظر میرسید برد آسانی در پیش دارند، تمرکز خود را از دست دادند و در بازیسازی از عقب زمین، پرس از بالا و انتقال از دفاع به حمله اشتباهات مرگباری را مرتکب شدند. تیم مارکو روزه با شناسایی نقاط ضعف بایرن، استفاده از سرعت مهاجمین خود و انتقال سریع توپ توانست در عرض 15 دقیقا بازی 2-0 باخته را بار برد 3-2 عوض کند. اما در این 15 دقیقه چه گذشت؟ استراتژی اصلی گلادباخ هنگام پرس بایرن بستن مسیرهای انتقال توپ از کانالهای مرکزی بود و این تیم به ندرت اقدام به پرس مدافعین بایرن میکرد؛ اما مارکو روزه با آگاهی از سرعت پایین بازی با پای سوله، این بازیکن را هدف تله پرس تیم خود قرار داد. هنگامی که توپ در اختیار آلابا، کیمیش/گورتزکا (وقتی به خط دفاعی اضافه میشدند) قرار داشت، سه بازیکن جلوی گلادباخ تنها سعی در بستن مسیر پاس از طریق کانال مرکزی و نیمفضاها را داشتند، اما به محض این که توپ به سوله میرسید پرس گلادباخ فعال میشد و بازیکنان گلادباخ علاوه بر تلاش برای بازپسگیریِ توپ از او تمام مسیرهای پاسدهی او را هم میبستند. این نقشه به حدی موثر بود که گل اول و سوم گلادباخ مستقیما از این طریق به ثمر رسید و میتوان فلیک را برای این که بعد از چند بار اولی که این نقشه اجرا شد و چارهای برای مقابله نیاندیشید سرزنش کرد.
پرس روی سوله و به از دست رفتن توپ توسط او لحظاتی پیش از به ثمر رسیدن گل سوم
بازیکنان گلادباخ حتی هنگام بازپسگیری توپ در وسط زمین هم بلافاصله اقدام به هدف قرار دادن فضای پشت سوله میکردند که از سرعت پایین این بازیکن بهره ببرند. در صحنه گل دوم این نقشه کاملا مشهود است؛ لارس اشتیندل که نقشی محوری هم در بازیسازی هم در پرس داشت توپ را در وسط زمین از کیمیش ربود و بلافاصله یوناس هافمن را که در حال فرار بود صاحب توپ کرد؛ اشتباه سوله در آفسایدگیری باعث شد که هافمن کاملا در موقعیت تک به تک با نویر قرار بگیرد و به راحتی گل دوم گلادباخ را به ثمر برساند.
پاس در عمق اشتیندل برای هافمن، و سوله که به قصد آفسایدگیری در حال توقف است پیش از به ثمر رسیدن گل دوم
جمعبندی
بایرن پس از دریافت گل سوم تمام تلاش خود را برای به ثمر رساندن گل سوم کرد اما دفاع هوشمندانه گلادباخ مانع از به ثمر رسیدن گل مساوی بایرن شد. در نهایت این بازی با برتری 3-2 برای مونشنگلادباخ به پایان رسید تا تیم مارکو روزه زنگ خطر را برای رقبای خود در بوندسلیگا و رقیب خود در مرحله یکهشتم نهایی چمپیونز لیگ، یعنی منچستر سیتی گواردیولا به صدا در بیاورد. این بازی برای بایرن هم درسی شد که شاید آنها بهترین تیم اروپا باشند، اما حتی همین تیم هم ممکن است در صورت عدم عملکرد در بهترین سطح خود حتی به مدت 15 دقیقه در یک بازی، با شکست هزینه غفلت خود را بدهد.