ویژگیهای خاص فیزیکی که به یاری استعداد مارادونا آمدند
فیل هیوارد – مدیر عملکرد و علم ورزش، لوس آنجلس گلکسی: با 165 سانتیمتر بلندی قامت، مارادونا ساختی ایدهآل برای شیوه بازیش داشت. مرکز ثقل پایین او در کنار میانتنه بسیار قدرتمندش به او اجازه میداد تا در عین دور نگاه داشتن مدافعان از توپ، بتواند به سرعت تغییر جهت دهد. بازیکنان کوتاه قامتتر نرخ قدم برداشتن بالاتری دارند که سبب تسلط و نزدیکی بیشتر توپ به بدن خصوصا در حین تغییر جهت میشود. آنها میتوانند بدون آن که تغییر چندانی در سرعت و اندازه گام خود دهند، توپ را به تعدد لمس کنند.
اخیرا با خاویر والدسانتوس همکار شدم که مربی بدنساز آرژانتینی شناختهشدهای است که مارادونا در دهه 90 زیر نظر او تمرین میکرد. در خلال صحبتهایمان او اغلب به قدرت اعجابانگیز پایینتنه مارادونا اشاره میکرد و توضیح میداد که او چگونه به شکلی عامدانه با قامتی رو به پایین دریبل میکرد، با چرخش فراوان زانو و مفصل ران، چرا که میدانست در کنار قامت کوتاهش، این مساله دفاع در برابر او را حتی سختتر خواهد کرد.
مارادونا ویژگیهای فیزیکی دیگری نیز داشت که به مدد نبوغ او شتافتند. او دامنه چرخش خارجی گستردهای در مفصل ران خود داشت که به او اجازه میداد به راحتی هنگام به داخل زدن با پای چپ شگفتانگیزش، زاویه بدن خود را بگشاید.
این حاصل طبیعت وی بود، اما نقش تمرین نیز شگرف بود. دورانی که مارادونا در خیابانهای بوینس آیرس به عنوان یه کودک به دنبال توپ گذراند، بیشک در شکل دادن به استعداد او در دریبل زدن و کنترل توپ موثر بود. تحقیقات فراوانی که بر روی ورزشکاران برتر صورت گرفته است نشان میدهند که بازی کردن برای ساعات متمادی قبل از سن ده سالگی بر روی شکلدهی قشر حرکتی مغز موثر است و مارادونا کنترل قابل توجهی بر روی کنترل حرکتی گروه عضلات درگیر در دریبل زدن داشت.
رقبای او چه میگویند؟
گرم سونس، هافبک سابق سمپدوریا: او کوچک بود، اما یک گلوله انرژی بود؛ تماما عضله و تغییر حرکت انفجاری. من احتمالا 15 سانتیمتری از او بلندتر و 6-7 کیلوگرم سنگینتر بودم اما به خاطر میآورم که با خود میگفتم «چگونه به او خوردم و به عقب پرت شدم؟»
تری فنویک، مدافع سابق انگلستان: او به شکلی عضلانی بود که باور نمیکنید. به مانند یک پیتبول بود و همواره برای چالش بعدی باز میگشت. توپ به آن پای چپ میچسبید و نمیتوانستید آن را از او جدا کنید. تلاش کردم که او را مرعوب کنم، اما او همیشه آن جا بود و آماده برای چالش بعدی.
لوتار ماتئوس، کاپیتان سابق آلمان غربی: قد علم کردن در برابر او همواره یک چالش بود. توپ همواره از او اطاعت میکرد حتی در سریعترین سرعتها؛ چیزی که شاید امروزه در لیونل مسی آن را ببینید. بهترین کاری که میتوانستید بکنید این بود که نگذارید او صاحب توپ شود.
گری لینکر، مهاجم سابق انگلستان: او مثل یک شعبدهباز بود با توپ. او میتوانست کارهایی انجام دهد که انسانهای فانی از آن عاجز بودند. دیدی داشت که انسانهای فانی نداشتند.
یورگن کلینزمن، مهاجم سابق اینتر میلان و آلمان: گلهایی که او به ثمر رساند بسیار خلاقانه و منحصر به فرد بودند. مثل آموختن از یک استاد بود. هیچوقت نمیدانستید که در لحظه بعدی میخواهد چه کند. مدافعان و هافبکهای حریف پیوسته از خجالت او در میآمدند اما او همواره راهحلی مییافت. مارادونا یک نابغه در پیدا کردن راهحل در زمین بازی بود.
هیچ یک از گلهای مارادونا در جام جهانی توسط پای راست او به ثمر نرسیده است. یکی از آنها توسط…خب، خودتان بهتر میدانید.
دیگو و مارادونا – مخاطرهپذیری و اعتیاد عامل پیوند دو شخصیت
دن آبراهامز، روانشناس ورزشی: دو شخصیت برای دیگو مارادونا وجود داشت: دیگوی انسان و مارادونای بازیکن. دیگو به شدت روانرنجور، مضطرب و خشن، بدبین و آسیبپذیر و مستعد شکستن تمامی قوانین بود. مارادونا خلاف این بود: به شدت پذیرا، وظیفهشناس و ملغمهای از آزادی و خوشحالی به محض اینکه پا در زمین میگذاشت.
چرخش بین این دو شخصیت نوعی مکانیزم بقا و اعتیاد بود. برای رسیدن به بهترین سطح بازی او میبایست چنین شخصیتی اتخاذ میکرد، شخصیتی مخاطرهپذیر.
خارج از زمین، مخاطرهپذیری به مکانیزم بقای او در برابر تهدیدات مرتبط بود؛ اطاعت از چیزی که مردم و افراد حاضر در زندگی شخصیش – حتی مافیا – از او طلب میکردند. او مطیع چیزی بود که از میخواستند و رفتارهایی همچون مصرف مواد و رفتار زنندهاش در مجامع عمومی از این دست بودند.
در زمین بازی، شخصیت مخاطرهپذیر درونیتر بود؛ لذتی که از نشان دادن خود و مغلوب کردن تک به تک بازیکنان مقابل میبرد. این لذت بدل به اعتیاد میشود، بنابراین شما یک اعتیاد درونی به بروز دادن خود و متحمل شدن ریسک داشتید و اعتیادهای خارج از زمین بازی و انتظاراتی که از او میرفت.
دیگو مارادونا در 21 بازی جام جهانی از ابتدا به میدان رفت و ثمره این بازیها هشت گل و هشت پاس گل بود. 152 بار حریفان بر روی او مرتکب خطا شدند؛ کمی بیش از هفت بار در هر بازی.
مصدومیتها
هپاتیت، دسامبر 1982: فصل اول حضور او در بارسلونا متاثر از این بیماری بود که تقریبا برای چهار ماه او را خانهنشین کرد.
شکسته شدن مچ پا، سپتامبر 1983: خطایی وحشتناک از جانب آندونی گویکوچهآ ملقب به قصاب بیلبائو، مارادونا را برای سه ماه از میادین دور کرد. گویکوچهآ کفشهایی که در آن بازی پوشیده بود را به یادگار در قفسهای در خانهاش نگاه داشته است. پس از این مصدومیت، مارادونا در باقی دوران بازیگریش در مچ خود درد داشت و برای تسکین آن، کفشهایی با سایزهای متفاوت از یکدیگر میپوشید.
انگشت پای کبود، ژوئن 1990: در جام جهانی 1990، شست پای چپ مارادونا آسیب دید و علاوه بر کبودی تاولی بزرگ داشت. همتیمی او، خولیو اولارتیکوچهآ در مصاحبهای گفت که به او پیش از هر بازی مسکن تزریق میشد.
محرومیتها
1991: تست کوکایین او مثبت از آب در آمد و به مدت 15 ماه محروم شد.
1994: بعد از بازی و گلزنی مقابل یونان در جام جهانی، نمونه تست او به خاطر وجود محرک ممنوعه افدرین مثبت شد و به خانه فرستاده شد.
رژیم غذایی
در طول دوران بازیگریش، وزن مارادونا در حدود 72 کیلوگرم بود. در سال 2005، هشت سال پس از آویختن کفشهایش، او تن به جراحی بایپس معده داد چرا که وزنش تقریبا دو برابر شده بود. رژیم غذایی او علاوه بر مقادیر زیادی استیک، پیتزا، پاستا و کیک شامل مخلوطی از مواد مخدر و داروهایی بود که مصرف میکرد و در افزایش وزن او موثر بودند. بعد از عمل جراحی، او برای سه ماه تنها مایعات مصرف کرد و سپس عموما سوپ، سیب زمینی له شده و مرغ میخورد.
تمرین
مارادونا بخش مهارتی تمرینات را بیش از بدنسازی دوست میداشت. پپه پریتو، همتیمی او در سویا زمانی در این باره گفت: «او دوست نداشت که بدود، او دوست داشت که بازی کند، رقابت کند». حرکات محبوب او شامل نگه داشتن توپ در هوا بدون زمین خوردن آن به وسیله پا، شانه و سرش بود.
خانواده
مارادونا در سال 1984 در بونس آیرس با کلودیا ویلافانه ازدواج کرد. زندگی مشترک آنان بیست سال دوام داشت پیش از آن که در سال 2004 از یکدیگر جدا شوند. آنها صاحب دو دختر به نامهای دالما و جیانینا شدند که دومی مدتی همسر سرخیو آگوئرو، مهاجم منچستر سیتی بود.
مارادونا شش فرزند دیگر نیز داشت که سه تای آنان اهل کوبا بودند و مارادونا سال گذشته این مساله را تایید کرد. او همچنین پیشتر به اینکه پدر دیگو جونیور 33 ساله و جانا 23 ساله است نیز اعتراف کرده بود. این مساله پس از آن که مادران آنها دیگو را به دادگاه کشانده بودند، رخ داد. مارادونا همچنین یک پسر هفت ساله به نام دیگو فرناندو از رابطهاش با ورونیکا اویدا دارد.
سیاست
بر روی پای چپ معروفش، مارادونا خالکوبی تمثال فیدل کاسترو، رهبر کوبا را دارد که به گفته خودش برای اون همچون پدری ثانی است. مارادونا انس و الفتی با رهبران سیاسی مطرح و چپگرای آمریکای جنوبی همچون کاسترو، هوگو چاوز و اوو مرالس برقرار کرده بود.
مارادونا در کنار کاسترو به همراه همسر و دو فرزندش، 1994. عکس از رافائل پرز/ رویترز
رابطه او با کاسترو پس از آن که برای بهبود اعتیادش چهار سال را در کوبا گذرانید، تقویت شد. او همچنین خالکوبی چه گوارا، انقلابی معروف آرژانتینی را بر بازو دارد.
در طی یک سفر برای ملاقات پاپ ژان پل دوم در واتیکان، مارادونا آشکارا از سیاستهای واتیکان در مبارزه با فقر انتقاد کرد: «رفتم و در آنجا سقفهای طلایی دیدم و با خودم فکر کردم: چگونه [او] میتواند زیر یک سقف طلایی زندگی کند و سپس به کشورهای فقیر رود و گونه پسرانی با شکمهایی آن چنانی [چسبیده به کمر] را ببوسد. اعتقادم را از دست دادم چرا که میتوانستم ببینم.» مارادونا این جملات را در زندگینامه خود نوشت.
در سال 2005، مارادونا تیشرتی با جمله «بوش را متوقف کنید» در یک تظاهرات علیه رییس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا به خاطر جنگ عراق پوشید. «به عنوان یک آرژانتینی وجود این زباله انسانی، جورج بوش را محکوم میکنم.» سه سال بعد، او اذعان کرد که طرفدار اوباما است و انتظارات زیادی از دوره ریاست جمهوری وی دارد.
********************************************
عنوان انگلیسی مقاله: Built to dribble and with a desire to take risks – the traits that made Diego Maradona an icon
منبع: The Times
تاریخ انتشار: نوامبر ۲۰۲۰
یک پاسخ
مارادونا هم یک پای محض بود و هم دوست گومورا. در نتیجه، دو تصویری که ازش درست کردن چندان با عقل جور در نمیاد: بهترین بازیکن تاریخ و مبارز چپگرا. در جام جهانی ۹۰ هم تیم آرژانتین با قسموقرآن به فینال صعود کرد. برزیل سه تا به تیر دروازهشون زد. شاید اگه عدالت برقرار میشد ستارهی جام کسی نمیبود جز کارلوس دونگا.