این روزها داستان سوپرلیگ اروپا که از چند سال پیش به این سو هر از گاهی به خبرها راه پیدا میکند، دوباره بالا گرفته. خوسپ ماریا بارتومئو رییس مستعفی بارسا پیش از ترک دفتر اعلام کرد که این تیم «پیوستن به سوپرلیگ اروپا را پذیرفته است» و ماجرا دوباره فوران کرد. حقیقت این است که هنوز نادانستهها درباره سوپرلیگ اروپا بر دانستهها میچربد و در واقع مهمترین تفاوتی که این اعتراف بارتومئو ایجاد کرده، این است که تا حال این شایعات قرینهای این چنین قوی در دنیای واقع نداشت، اما حالا پس از اشاره صریح بارتومئو و اظهار نظر برخی مقامات و چهرههای فوتبال، میتوان به یقین گفت چنین ایدهای علیرغم فراز و فرودهای سالهای اخیر، همچنان با جدیت در حال بررسی است.
ایده سوپرلیگ از کجا آمده؟
نکته جالب ماجرا این است که در روزهای اخیر وقتی از مقامات فیفا و یوفا خواسته شد که در این باره نظر بدهند، فیفا کاملا خود را از ماجرا کنار کشید و از اظهار نظر خودداری کرد. این نهاد صرفا شایعات مربوط به دخالت و حمایت اینفانتینو در مسئله را رد کرد. سخنگوی یوفا اما خیلی قاطع و صریح با کلیت ایده مخالفت کرد و با دفاع از چمپیونزلیگ به عنوان بهترین رقابت فوتبال جهان، از باشگاهها خواست که کمک کنند این رقابت بهتر شود و ادامه پیدا کند، نه اینکه بر سر راه آن سنگ بیاندازند. پس ماجرا چیست؟ اگر یوفا و فیفا – حداقل به صورت علنی – چنین طرحی را در نیانداختهاند، داستان از کجا شروع شده؟ پاسخ روشن است: خود باشگاهها و به طور مشخص باشگاههای بزرگ فوتبال اروپا.
به خوبی میدانیم که در گذشته چنین ایدههایی از سوی مالکان یا روسای باشگاههای بزرگ اروپا پیشنهاد شده. ایدهپردازی اولیه در این باره به دهه نود برمیگردد. زمانی که هنوز چمپیونزلیگ شکل فعلی خود را نداشت و تحت عنوان «جام باشگاههای اروپا» European Cup که تنها قهرمانان لیگها در آن حضور داشتند در حال تبدیل شدن به رقابتی کسلکننده بود. اما با شکلگیری چمپیونزلیگ جدید هیجان به فوتبال اروپا بازگشت و ایده سوپرلیگ برای مدتی به داخل صندوق برگشت تا ده سال بعد دوباره بیرون بیاید. این بار به طور مشخص فلورنتینو پرز رییس وقت باشگاه رئال مادرید در سال 2009 ایده سوپرلیگ را مطرح کرد. پرز معتقد بود که چمپیونزلیگ هم به دلیل حضور تعداد بالای تیمهای ضعیف پاسخگوی آنچه او به آن معتقد بود نیست: «تیمهای بزرگ همیشه باید در عالیترین سطح رقابت کنند». پرز برای اولین بار پا را از طرح و ایده فراتر گذاشت و گفت اگر یوفا حاضر نشود در این باره مذاکره کند، ما حتی باید گزینه خروج از چمپیونزلیگ را هم در نظر بگیریم. در طول چند سال پس از 2009 و با اوج گرفتن درآمد لیگها از پخش تلویزیونی، خصوصا لیگ برتر انگلیس، برای چند سالی باز هم ایده به حضیض رفت. تا اینکه در سال 2016 دوباره یک موج جدید دیگر از شایعات درباره سوپرلیگ وارد رسانهها شد. دلیل این شایعات، اخبار مربوط به مذاکرات باشگاههای انگلیسی با استیون ام.راس بیلیونر آمریکایی، غول بازار املاک و صاحب باشگاه فوتبال آمریکایی دلفینهای میامی بود. راس که ارتباط خوبی با باشگاههای بزرگ فوتبال در اروپا دارد و بارها این تیمها را برای تورنمنتهای تابستانی به آمریکا برده، رویای این را داشت که یک سوپرلیگ با حضور تیمهای تاپ قاره اروپا راه بیاندازد و در این راه نمایندگان او با تعدادی از باشگاههای اروپایی از جمله لیورپول، آرسنال، منچستر یونایتد پاریسن ژرمن و… مذاکره کردند. اما این بار هم با تغییراتی که یوفا در سال 2016 در ساختار چمپیونزلیگ ایجاد کرد، مذاکرات باشگاهها با راس به جایی نرسید. گرچه کاملا هم رها نشد. راس همچنان پیگیر طرح بود و ایده را رها نکرد. حتی همین تابستان امسال دوباره شخصا به اروپا سفر کرد تا با نمایندگان باشگاهها و همینطور مقامات یوفا درباره طرح مذاکره کند.
استیون ام.راس، بیلیونر آمریکایی
تغییرات یوفا در سال 2016
با وارد شدن راس به ماجرا و جدی شدن دوباره ایده، یوفا به خوبی متوجه شد که یک چیزی یک جای کار میلنگد و باید اقدامی کند. در واقع مسئله ساده بود. باشگاهها معتقد بودند به اندازه کافی پول در نمیاورند، در حالی که پتانسیل درآوردن چنین پولی وجود دارد و دلیل این قضیه را هم ساختار رقابتهای فوتبال در اروپا زیر نظر یوفا میدانستند. خصوصا پس از ورود سرمایهگذاران از نقاط مختلف جهان به فوتبال، ماجرا ابعاد تازهای پیدا کرد. به ویژه سرمایهگذاران آمریکایی که عادت به بازارهای پر سود ورزشی در آمریکا داشتند. تیمهای رده بالای انبیای، یا لیگ فوتبال آمریکایی و بیسبال در آمریکا سالانه صدها میلیون دلار درآمد دارند، در حالی که به دلیل ساختار اقتصادی منسجم معمولا سود خوبی هم به مالکان خود میدهند. برعکس باشگاههای فوتبال در اروپا، حتی بهترین و قویترین تیمها هنوز نتوانستهاند سودآوری مداوم داشته باشند و بسیاری از آنها هر سال بیشتر در قرض فرو میروند. در این میان باشگاههای لیگ برتر انگلیس به دلیل محبوبیت بالای جهانی و درآمد مناسب از حق پخش کمی وضع خود را بهبود دادهاند، اما آمریکاییها در باغ سبزی را نشان دادهاند که رویایش دست از سر آنها بر نمیدارد. در هر حال، مالکان باشگاههای بزرگ اروپا معتقدند که ساختار فعلی از پتانسیل محبوبیت جهانی این ورزش، استفاده بهینه نمیکند و درآمد آنقدر که باید بالا نیست و دلیل آن را تعداد زیاد بازیها میان تیمهای بزرگ با تیمهای ضعیف یا گمنام میبینند. از نظر سرمایهگذاران، هر بازی در مقابل یک تیم کوچکِ کم تماشاگر که جذابیت زیادی برای بینندگان در مقیاس جهانی ندارد، اتلاف منابع و پتانسیل است. بنابراین دنبال ساختاری هستند که بتواند تضمین کند تیمهای بزرگ بیشتر با هم مسابقه بدهند. یوفا در سال 2016 با یک طرح اصلاحی، موفق شد موج جدید فشارها برای راهاندازی سوپرلیگ را متوقف کند. یوفا با تغییر در ساختار دور مقدماتی چمپیونزلیگ تضمین کرد که در هر دوره، چهار تیم اول از چهار لیگ بزرگ اروپایی، یعنی انگلیس، ایتالیا، آلمان و اسپانیا، به طور مستقیم و بدون شرکت در دور مقدماتی وارد مرحله گروهی لیگ قهرمانان شوند. قبل از آن، نه تنها تیمهای دوم به پایین باید در دور مقدماتی شرکت میکردند، بلکه یوفا در مقاطعی سهمیه چهارم لیگهایی مانند ایتالیا، یا آلمان را به دلیل عملکرد ضعیف در مسابقات قارهای لغو کرده و به کشورهای دیگر داده بود. این تصمیم عقبگرد واضحی از سوی یوفا نسبت به سیاستهای این نهاد بود، که همیشه معتقد بود باید فوتبال را در قاره فراگیرتر کرد، اما این تغییر به دلیل فشار باشگاهها در پیش بردن ایده سوپرلیگ و برای راضی نگهداشتن آنها رخ داد.
اصلاحات یوفا کافی نبود
اصلاحات یوفا گرچه به صورت مقطعی فشارها را کم کرد اما مانند بیشتر رویکردهای اصلاحطلبانه، موقت بود و صرفا کمی زمان خرید. خیلی زود دوباره شایعاتی به رسانهها درز کرد مبنی بر اینکه مذاکرات سوپرلیگ در میان مالکان باشگاهها متوقف نشده و همچنان ادامه دارد. در سال 2018 به طور مشخص اخباری منتشر شد درباره اینکه باشگاهها قصد دارند ایده را از سال 2021 اجرایی کنند و از این زمان بود که ماجرا دوباره بسیار جدی شد و تبعات آن را نیز میتوان در اختلاف نظرها و مواضع «اتحادیه باشگاههای اروپایی» ECL دید. این نهاد تنها اتحادیه رسمی باشگاههای عضو یوفا است و تمام باشگاههای اروپایی در آن نماینده دارند و تنها اتحادیه باشگاهی در سطح اروپا است که یوفا آن را به رسمیت میشناسد. در ماههای اخیر برخی اعضای بورد ECL عنوان کردهاند که مذاکرات مهمی خارج از حوزه رسمی تصمیمگیری این اتحادیه پیش میرود. این نشانه مهمی است که باشگاههای بزرگ همین حالا هم در حال جدا کردن راه خود از اتحادیه هستند و این یعنی اگر روز موعود برسد، منتظر موافقت تمام باشگاههای کوچک و بزرگ اروپایی برای پیشبردن طرح خود نخواهند ماند. البته رییس ECL آندرهآ آنیلیِ یوونتوس است. اگرچه الکساندر چفرین رییس یوفا یک بار در سال 2018 و در زمان اوج گیری شایعات، عنوان کرده بود که «تا وقتی من و آنیلی در راس کار باشیم، ایده سوپرلیگ عملی نخواهد شد. این یک وعده نیست، بلکه یک واقعیت است». اما در حقیقت، آنیلی نه تنها هرگز مخالف ایده سوپرلیگ نبوده بلکه بارها به طور علنی از آن حمایت کرده. تا جایی که برخی او را ایدهپرداز اصلی موج جدید ماجرا که از 2018 شروع شده میدانند. مدلی که بیش از همه محتمل است مد نظر روسای باشگاههای بزرگ باشد ایجاد یک سوپرلیگ 18 تیمی است که در طول فصل به صورت لیگ با هم رقابت کنند و در انتهای فصل تیمهای برتر با مدل پلیآف آمریکایی قهرمان را تعیین کنند. چنین ایدهای برای موفقیت باید میان باشگاههای بزرگ فراگیر باشد و به نظر میرسد در طول این سالها به تدریج این اتفاق به خوبی پشت پرده رخ داده، و هیچ صدای مخالفت جدی از سوی باشگاههای بزرگ شنیده نمیشود.
از آنیلی رییس اتحادیه باشگاههای اروپا به عنوان یکی از مدافعین مهم طرح سوپرلیگ یاد میشود
سئوال مهم: چه بر سر لیگ کشورها میآید؟
نکته مهمی که لازم است درباره این طرح بدانیم، این است که تقریبا در هیچ مقطعی، پیشنهاد این نبوده که تیمها در لیگهای کشور خودشان بازی نکنند. برخی به اشتباه فرض را بر این میگیرند که سوپرلیگ اروپا قرار است تیمها را از لیگهای خود خارج کند و به یک لیگ برتر قارهای ببرد که فقط آنجا حضور داشته باشند، اما در واقع سوپرلیگ اروپا جایگزینی برای چمپیونزلیگ است. تیمهای بزرگ معتقدند که اگر به جای چمپیونزلیگ، در یک لیگ متمرکز فقط با حضور تیمهای قدرتمند رقابت کنند، درآمدزایی تا حد زیادی بالا میرود. البته به این معنی نیست که لیگهای کشورها تاثیری از این قضیه نمیگیرند. اگر سوپرلیگ با فرمت پیشنهادی ایجاد شود، به این معنی است که تیمها هر هفته باید در این لیگ بازی کنند. آن هم یک بازی سنگین. از آن مهمتر اینکه، احتمالا پس از شکلگیری چنین سوپرلیگی، تیمهای بزرگ خواهان برگزاری بازی در آخر هفته برای بیشینه کردن درآمدزایی خواهند شد که با لیگ محلی تضاد منافع ایجاد میکند. در واقع این پذیرفتنی است اگر فرض کنیم در صورت ایجاد سوپرلیگ، لیگ کشورها برای تیمهای بزرگ کمی به حاشیه خواهد رفت و از اهمیت آن کاسته خواهد شد. زیرا رقابت سودده اصلی جای دیگری خواهد بود.
برآورد اقتصادی و تعارض با یوفا
رویایی که باشگاهها از سوپرلیگ در سر دارند، خیلی بزرگ است. آنقدر بزرگ که وقتی به اعداد و ارقام نگاه کنید، مختان سوت خواهد کشید. شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه قهرمان این لیگ یک میلیارد دلار جایزه خواهد برد! این رقم همین حالا از کل درآمد تمام تیمهای اروپایی بیشتر است. برای مقایسه فقط کافی است بدانیم که در شکل فعلی، کل درآمد تیم قهرمان چمپیونزلیگ از مبلغ جایزه و درآمد پخش تلویزیونی، چیزی حدود 100 میلیون یورو است. صحبت از ده برابر شدن درآمد است و این واقعا چیزی نیست که در صورت امکان تحقق، سرمایهگذاران و مالکان باشگاهها بتوانند از آن بگذرند. سال 2018 که دوباره ماجرا به رسانهها رسید، عنوان شد که هدف تیمها این است که تا سال 2021 مسابقات را آغاز کنند. انتخاب این سال به این دلیل بود که قرارداد حق پخش تلویزیونی یوفا برای چمپیونزلیگ در این سال به پایان میرسید. حالا اما مسئله پیچیده شده زیرا یوفا حق پخش را برای سه سال دیگر نیز پیش فروش کرده و اگر باشگاهها بخواهند در هر زمانی در این بازه، ایده سوپرلیگ را عملی کنند، به اختلاف جدی با یوفا خواهند خورد.
اما آیا باشگاهها میتوانند بدون توافق با یوفا از چمپیونزلیگ خارج شوند؟ پاسخ به این سئوال ساده نیست. فیفا در سطح جهانی و یوفا در قاره اروپا تنها نهادهای رسمی برگزارکننده مسابقات فوتبال هستند. هیچ مسابقهای بدون تایید این نهادها «رسمیت» نخواهد یافت. شاید به این دلیل است که شایعات زیادی وجود دارد که فیفا در این داستان با باشگاههای اروپایی همدست است. زیرا با وجود مخالفت جدی و سفت و سخت یوفا و تاکید چفرین، همچنان باشگاهها با اعتماد به نفس در پشت پرده ایده را پیش میبرند. در ساختار فعلی فوتبال جهان، اگر باشگاهها بخواهند بدون توافق یوفا به چنین کاری دست بزنند، تبعات جدی برای آنها خواهد داشت. حتی اگر بتوانند برگزاری مسابقات را خودشان به عهده بگیرند، و اتحادیه جدیدی از باشگاههای بزرگ و ثروتمند تشکیل دهند، این به معنی جدا شدن از بدنه رسمی فوتبال جهان و اعلام استقلال خواهد بود، در حالی که تمام لیگهای کشوری و مسابقات ملی اروپا همچنان زیر نظر یوفا و با تقویم یوفا برگزار میشود، چنین ایدهای کمی بیش از حد تخیلی است. بنابراین همان احتمال اول به واقعیت نزدیکتر است. باشگاهها با نهاد بالادستیِ یوفا، یعنی فیفا مذاکره میکنند تا سرانجام با فشار از بالا و پایین، یوفا را مجبور به مذاکره و تن دادن به تغییر کنند.
چفرین رییس یوفا همواره با این ایده از اساس مخالفت کرده است
چقدر این ایده به تحقق نزدیک است؟
حقیقت این است که هنوز به نقطهای که بگوییم این سوپرلیگ قطعا شکل خواهد گرفت نرسیدهایم. همان طور که اشاره شد، بدون توافق با یوفا اجرای ایده تقریبا غیرممکن است و با توجه به پیشفروش حق پخش تلویزیونی تا سال 2024 یوفا به هر طریقی مقاومت خواهد کرد. اما شرایط دیگری نیز متصور است و آن اینکه سرمایهگذاران با توجه به چشمانداز درآمد بسیار بالا، نه تنها زیان یوفا را جبران کنند، بلکه با شریک کردن آنها در سود حاصل آنها را همراه ایده کنند. فراموش نکنید که شکلگیری سوپرلیگ احتمالا به معنای از بین رفتن چمپیونزلیگ نخواهد بود، بلکه این لیگ را به یک رقابت سطحپایینتر تبدیل خواهد کرد – گزینههایی مانند ادغام با لیگ اروپا هم احتمال عملی شدن دارد – و با توجه به اینکه فیفا و یوفا نهایتا نشان دادهاند که کسب درآمد برایشان از همه چیز مهمتر است، علیرغم مخالفت سفت و سخت فعلی یوفا احتمال توافق صفر نیست.
اما این سکه روی دیگری هم دارد. آیا این «رویای آمریکایی» برای فوتبال واقعا همین اندازه که تصویر میکنند پرسود است؟ برآورد افزایش ده برابری درآمد چقدر واقعگرایانه است؟ پاسخ قطعی این سئوال را نیز نمیدانیم، زیرا برای دانستن آن باید به مدلهای اقتصادی و تجاری نوشته شده برای این لیگ رجوع کرد که فعلا چیزی به بیرون درز نکرده. قطعا با تمرکز بازیهای تیمهای بزرگ با یکدیگر، درآمد افزایش خواهد یافت، اما این احتمال نیز وجود دارد که باشگاهها در برآوردهای خود برخی چیزها را در نظر نگرفته باشند که از قضا بیاهمیت نیست. از همه مهمتر، تمایل افکار عمومی. نظرسنجی درستی در این باره انجام نشده، اما برآورد نظرات کابران شبکههای اجتماعی نسبت به شکلگیری چنین سوپرلیگی در اروپا مثبت به نظر نمیآید. یک دلیل مهم این است که شاید باشگاهها اهمیت لیگهای کشوری را برای دنبال کنندگان فوتبال دست کم گرفتهاند. آیا مدیران منچستر یونایتد مطمئن هستند که هوادارانشان از بازی برابر برنلی یا وستهام کمتر از بازی برابر بارسلونا لذت میبرند؟ گرچه همان طور که اشاره شد، سوپرلیگ به معنی خروج از لیگهای کشوری نخواهد بود، اما قطعا تاثیر منفی بر لیگهای سنتی و قدیمی اروپا خواهد گذاشت. این شاید به مذاق هواداران زیاد خوش نیاید. آیا لیورپول از دست دادن احتمالی بخشی از درآمد روز بازی را، وقتی که مجبور است تیم دوم خود را مقابل لستر به میدان بفرستد تا بازیکنان اصلی برای بازی آخر هفته مقابل رئال استراحت کنند در نظر گرفته است؟ یا حتی از زاویهای دیگر، آیا بازخورد این ماجرا در کشورهای دیگر اروپایی که باشگاههای سطح اول ندارند لحاظ شده است؟ در فوتبال اروپا، مهمترین رویای یک تیم از اوکراین، سوئد، مجارستان، بلاروس، آذربایجان، و حتی روسیه پرجمعیت، حضور در چمپیونزلیگ و رقابت با ابرتیمهای قاره است. این که این باشگاهها خود را کاملا از این گروه جدا کنند و راهیابی دیگران را حتی با تلاش و کوشش سخت و راه دشوار – مسیری که هم اکنون برای تیمهای کوچک در جهت رسیدن به چمپیونزلیگ وجود دارد – غیر ممکن کنند، به معنای «طبقاتی کردن» فوتبال است. گذشته از اینکه این چه بازخوردی در میان هواداران همین تیمهای کوچک خواهد داشت، آیا اصلا این کار با روح فوتبالی که ما میشناسیم همخوانی دارد؟
هواداران دیناموکیف در مسابقه لیگ قهرمانان
در لیگهای برتر ورزشهای آمریکایی این نظام طبقاتی برقرار است و همیشه هم بوده. در حالت عادی صعود و سقوط وجود ندارد، و تیمهای کوچک با تیمهای بزرگ رقابت نمیکنند. اما این ایده به شکل واضحی با سنتهای فوتبال اروپا همخوانی ندارد. سرمایهگذاران البته اهمیتی به این موضوع نمیدهند و فرض را بر این گذاشتهاند که افکار عمومی راه دیگری ندارد و مجبور است همراه شود و اینکه افزایش درآمد در آمریکا و شاید چین، این موضوع را بیاهمیت خواهد کرد. در واقع فعلا باشگاههای بزرگ چنان مسحور و مسخ همان در باغ سبزی هستند که راس به آنها نشان داده، که در حال نادیده گرفتن افکار عمومی و حتی هواداران خودشان هستند.
اینجا است که سئوال مهمی پیش میآید که هر هوادار فوتبال باید به آن پاسخ دهد. اینکه آیا حاضر است به قیمت زرق و برق و شکوه بیشتر، فوتبال به «ساکر» تبدیل شود یا نه.
3 پاسخ
1. مقاله بسیار خوبی بود و اهمیت درآمد در تصمیمگیریهای ساختاری را نشان داد. مثل همیشه ممنون از بچههای این سایت.
2. می خواهم به سئوال آخر این نوشتار پاسخ دهم: آیا هواداران حاضر خواهند بود فوتبال به «ساکر» تبدیل شود؟ پاسخ من این است که با پذیرفتن بازبینی ویدئویی (VAR) پذیرفتیم که فوتبال به والیبال، تنیس و هر ورزش دیگری تبدیل شود، پس احتمالا مشکلی با تبدیل آن به ساکر نخواهیم داشت. در واقع بازبینی ویدئویی روح فوتبال را از ورزشی که هیجان آنی تولید می کند به یک ورزش همراه با فناوری و ایست و صبر و تصمیمگیری خارج از زمین و تعلیق و شادی مدیریت شده تبدیل کرده است. وقتی چنین تغییر محتوایی وارد شده و هنوز موضعی علیهش گرفته نشده فکر میکنم تغییر ساختاری چندان ناپذیرفتنی نیست.
خیلی خوب بود
شما کشورهای مثل روسیه رو مثال زدید
سهم طرفدارای بین المللی خیلی تیمهای درجه دو اروپایی مثل تیمهای رم و والنسیا و … که احتمالا سهمی در این معادله نخواهندداشت چی میشه ؟
و سوالهای دیگه
ولی بنظرم مثل سری های قبل این کارها در نهایت به گرفتن امتیاز از یوفا و فیفا و … برای باشگاه ها ختم به خیر میشه برای چند سال تا چانه زنی بعدی