معمولا ضربات دروازه به عنوان بخش کوچکی از فوتبال دیده میشوند. با این وجود، در فوتبال مدرن، این ضربات اهمیت بسیار زیادی پیدا کردهاند. این اهمیت به مقدار زیادی به دلیل حجم آنالیزی است که در سطح بالا برای افزایش کارایی انجام میشود که نتیجه پیشرفت تکنولوژی و دادهپردازی پیشرفته است که منجر به توجه به جزئیات در آنالیز میشود.
تکنولوژی و دادهپردازی پیشرفتهای که باشگاههای فوتبال در سراسر دنیا برای آنالیز کارایی استفاده میکنند، به تیمها اجازه میدهد که جزئیات بهتر و بیشتری را در بازی ارزیابی کنند و سعی در بهبود فازهای مختلف بازی – مانند ضربات دروازه – خود داشته باشند. دلیل دیگر افزایش اهمیت ضربات دروازه این است که در فوتبال مدرن، سرمربیان بیشتر سعی دارند که با استفاده از این ضربات از فاز دفاع خارج شوند.
ضربه دروازه اولین فاز حمله برای تیمهای صاحب توپ است و در نتیجه سرمربیان و آنالیزورها تلاش زیادی برای پیشرفت این قسمت از بازی دارند؛ مخصوصا به این دلیل که ضربات دروازه فرصتی برای رساندن توپ از نقاط عقب زمین به ناحیه حمله و شروع آن هستند. در نتیجه، ما امروزه انواع مختلف چینشهای از پیش تعیین شده را برای ضربات دروازه میبینیم.
عبارت «ضربه دروازه» از سال 1867 استفاده میشود ولی استفاده کلی از آن در اصول فوتبال به سال 1890 برمیگردد. قبل از آن از عبارتهایی مانند «ضربهای که از خط عرضی زده میشود» برای اشاره به این فاز بازی استفاده میشد.
در قوانین اتحادیه فوتبال در سال 1863 ضربه دروازه به عنوان «ضربه آزاد از خط دروازه» تعریف میشد و همان طور که انتظار میرود تفاوتهای زیادی بین آن و تعریف امروزی وجود دارد. اولا، این ضربات وقتی به تیم در حال دفاع داده میشد که آنان اولین تیمی باشند که توپ را پس از عبور از خط عرضی لمس کنند، در صورتی که در فوتبال مدرن این توپها در صورتی به تیم در حال دفاع داده میشوند که تیم مقابل آخرین تیمی باشد که توپ را قبل از عبور از خط عرضی لمس کرده باشند.
مشخصات دیگر ضربات دروازه قدیمی این بود که از خود خط عرضی زمین و از نقطهای که توپ از آن خارج شده زده میشدند و «به هر نوعی که دروازهبان ترجیح دهد» – اعم از قرار دادن توپ روی زمین پیش از ضربه یا پرتاب و ضربه زدن با پا روی هوا – انجام میشد. تغییرات زیادی از آن موقع بر روی این ضربات اعمال شده که متاخرترینِ آن مربوط به سال 2019 است.
این تغییر جدید قانون به بازیکنان تیم مالک توپ اجازه میدهد که به جای این که صبر کنند توپ از محوطه جریمه خارج شود تا بتوانند آن را لمس کنند، وارد محوطه جریمه شده و توپ را دریافت کنند. با این وجود، بازیکنان تیم حریف تا قبل از این که بازی شروع شود (دروازهبان به توپ ضربه بزند)، باید خارج محوطه جریمه بمانند.
پس از این تغییر کوچک در قانون، استفاده از تاکتیکها و چینشهای مختلف برای ضربات دروازه افزایش چشمگیری داشته است. استفاده از ضربات کوتاه زیاد شده است؛ چون قانون جدید باعث میشود که اگر دروازهبان پاس اول را طوری بدهد که توپ در داخل محوطه جریمه باقی بماند، از سمت حریف مورد فشار قرار نخواهد گرفت.
در این متن، مزایا و معایب تاکتیکهای مختلفی که آنالیز شدهاند توضیح داده خواهد شد و میزان اثرگذاری هر کدام مورد بررسی خواهد گرفت.
چینش 2-3
چینش 2-3 پس از تغییر قانون یکی از مورد استفادهترین چینشها بوده است. این چینش معمولا شامل دروازهبان، دو مدافع میانی و دو هافبک مرکزی است. مدافعین مرکزی برای تشکیل سه نفر عقب از هم جدا شده و نزدیک به خط عرضی زمین قرار میگیرند و هافبکهای مرکزی معمولا عقبتر از خط اول پرس تیم مقابل خواهند بود.
مدافعین کناری، که جزو چینش 2-3 نیستند، در موقعیتهای جلوتری قرار میگیرند و خطوط افقی آنها با هافبکهای دفاعی تفاوت دارد. چینش 2-3 نماد نقش بیشتر دروازهبانان در بازیسازی از عقب زمین تیمها در فوتبال مدرن است.
نقش دروازهبان به شدت در طول زمان تغییر کرده است؛ امروزه تقاضای زیاد برای دروازهبانانی که بازی با پای خوبی دارند وجود دارد، به دلیل این که آنها کاملا به چشم یک بازیکن اضافه در فاز اول دیده میشوند.
دو دفاع وسط جدا شده و با دروازهبان خط 3 نفره عقب را تشکیل میدهند. دو هافبک مرکزی هم با قرار گرفتن پشت خط اول پرس تیم مقابل چینش 2-3 را که شامل دروازهبان میشود کامل میکنند.
منچسترسیتیِ گواردیولا تیمی است که به صورت مداوم در طول فصل از این شیوه استفاده میکند؛ این روش باعث موفقیت زیادی برای آنها برای انتقال از فاز اول به فاز دوم شده است. تیمهایی مانند منچستر یونایتد، آث میلان و لایپزیگ هم از این روش استفاده میکنند.
یکی از مهمترین فواید این چینش این است که به دو نفر از بازیکنان میانی اجازه میدهد تا به مرکز زمین آمده و پشت خط اول پرس تیم مقابل قرار بگیرند. این چینش به این معنی است که گزینههای مرکزی و رو به جلوی بیشتری برای دادن پاس وجود دارند، که باعث میشود توپ آسانتر از خط اول حمله (همان سه نفر عقب)، به خط دوم حمله (دو هافبک مرکزی) برسد.
این روش برای تیمهایی که قصد دفاع در مقابل آن را دارند هم سختتر است؛ چون به معنی این است که خطوط بیشتری را باید برای جلوگیری از پاسهای رو به جلوی مرکزی پوشش دهند.
در صورتی که خط اول پرس تیم حریف سعی در بلوکه کردن مسیر پاس به مدافعین کناری – که در جایگاه جلوتر و نزدیک به خط کناری قرار دارند – داشته باشد، دسترسی به هافبکهای مرکزی آسان خواهد بود. بلوکه کردن این مسیرها با این که از حرکت توپ به سمت کنارهها جلوگیری خواهد کرد، مسیر را از سمت مدافع مرکزی به یکی از هافبکهای مرکزی باز میکند و فرصتی برای پیشروی توپ پدید میآورد.
استفاده از دو هافبک مرکزی به جای یک هافبک پشت خط پرس به این معنی است که به شدت برای مهاجم مرکزی تیم حریف سخت خواهد بود که هر دو مسیر پاسدهی را پوشش دهد. این اتفاق مسیر پیشروی توپ به دو هافبک مرکزی را باز میکند؛ چون از این طریق همیشه بازیکن آزاد برای بازیسازی از عقب زمین وجود دارد.
تمی آبراهام در حال یارگیری رودری است: او نمیتواند هر دوی هافبکهای مرکزی را پوشش دهد. در نتیجه، گزینههای پاسدهی به وجود میآیند. همزمان با بلوکه کردن مسیر پاس به کانسلو توسط پولیسیچ، فضا برای دیبروینه برای دریافت پاس رو به جلو از استونز باز میشود.
فایده دیگر استفاده از چینش 2-3 این است که به مدافعین کناری اجازه پیشروی به موقعیتهای جلوتر و عریضتر را میدهد. این قرارگیری برای موفقیت این چینش بسیار حیاتی است؛ آنها معمولا در جایگاههای جلوتری از نظر خطوط افقی نسبت به هافبکهای مرکزی قرار میگیرند.
قرارگیری بازیکنان در خطوط افقی و عمودی متفاوت به این معنا است که همواره گزینههای پاس طولی کوتاه و بلند وجود دارد. این شیوه یکی از مهمترین دلایل موفقیت هانسی فلیک در بایرن این فصل بوده است.
در این شکل 2-3، مدافعین کناری میتوانند به عنوان مقصد پاس با طول متوسط استفاده شوند. اگر ساختار پرس تیم مقابل به صورت باریک در نقاط مرکزی زمین باشد، در نقاط عریضتر فضا آزاد میشود. در نتیجه، مدافعین کناری به دلیل این که توسط دروازهبان و مدافعین مرکزی قابل دسترسی هستند، میتوانند به عنوان گزینه دریافت پاس استفاده شوند.
مدافعین کناری معمولا هنگام دریافت پاس با فشار مواجه نیستند؛ چون مدافعین کناری تیم حریف را میتوان با آسانی با وینگرهای تیم درگیر کرد و در عقب زمین نگه داشت. این به این معنی است که اگر مدافعین کناری تیم حریف تصمیم به جلو آمدن و پرس مدافع کناری صاحب توپ بگیرند، وینگر تیم آزاد میشود و در نتیجه، برای تیم مالک موقعیت برای چرخاندن سریع توپ به یکسوم پایانی و رساندن آن به خط دفاعی کم تعداد شدهی تیم به وجود میآید.
سیتی گزینههای پاسدهی مرکزی را بلوکه کرده است؛ یونایتد از ونبیساکا برای دریافت پاس با ارتفاع از سمت دخیا استفاده میکند. او توپ را به دلیل این که زینچنکو توسط جیمز در عقب زمین نگه داشته شده است (خارج تصویر)، بدون فشار دریافت میکند.
چینش 2-3 امنیت دفاعی بیشتری نسبت به چینشهای دفاعی دیگر در صورت از دست دادن توپ در بالای زمین و جلوی مدافعین میانی فراهم میآورد. اساسا، چهار بازیکن در بازیسازی کوتاه و مرکزی از عقب زمین نقش دارند؛ در نتیجه تعداد کافی بازیکن در یکسوم دفاعی در صورت از دست رفتن توپ وجود دارد.
در نهایت، داشتن تعداد بازیکن بیشتر در نزدیکی توپ احتمال گلزنی یا در موقعیت قرار گرفتن تیم حریف در صورت از دست رفتن توپ را کاهش میدهد؛ چون به این طریق، آنها بلافاصله با تعداد بازیکنان بیشتری روبهرو میشوند و هنگام به دست آوردن مالکیت توپ بلافاصله با پرسینگ مواجه خواهند شد.
با این وجود، مهمترین مشکل چینش 2-3 متاثر از تجمع بازیکنان در نقاط مرکزی زمین است؛ این اتفاق باعث میشود در صورت از دست رفتن توپ نزدیک به دروازه، موقعیت تیم حریف به دلیل این که توپ در نقاط مرکزی است خطرناکتر باشد.
در نتیجه، احتمال رخ دادن موقعیت گلزنی برای تیم حریف در این حالت بیشتر است؛ چون توپ در این حالت نسبت به زمانی که در مناطق عریضتر – که توپ به خط طولی نزدیکتر و دفاع از آن آسانتر است – از دست برود نسبت به دروازه نزدیکتر خواهد بود. در نتیجه، دفاع برای تیمی که مالکیت را در اختیار داشته سختتر خواهد بود و در نتیجه شانس گلزنی برای تیمی که توپ را بازپس گرفته است بیشتر خواهد بود.
چینش 3-2
مشابه چینش 2-3، چینش 3-2 هم در فوتبال مدرن بسیار مرسوم است. این چینش شامل دو مدافع مرکزی که به صورت عریض در عقب زمین قرار میگیرند، دو مدافع کناری نزدیک به خط طولی و عقبتر از موقعیتشان در چینش 2-3 و یک هافبک مرکزی که پشت خط اول پرس تیم حریف قرار میگیرد، میشود.
چلسی و لیورپول در فصل ۲۰-۲۰۱۹ از این شیوه استفاده کردند؛ علاوه بر آنها بایرن مونیخ در زمان سرمربیگری نیکو کواچ از چینش 3-2، همان طور که در تصویر زیر دیده میشود، استفاده میکرد.
چینش 3-2 بایرن که در آن مدافعین کناری نزدیک به خطوط عرضی هستند و هافبک مرکزی پشت خط اول پرس قرار میگیرد.
اولین فایده این چینش قرارگیری هافبک مرکزی دیگر است که اجازه پیشروی پیدا میکند و در خط افقی متفاوتی با هافبک مرکزی چینش 3-2 قرار میگیرد.
همان طور که در تحلیل چینش 2-3 به آن اشاره شد، قرارگیری در خطوط افقی مختلف گزینههای پاسدهی رو به جلو را زیاد میکند، چرا که به این معنی است که همیشه بازیکنی برای دریافت پاس طولی برای تیم دارای مالکیت توپ وجود دارد. در نتیجه، با اجازه دادن به هافبک مرکزی دیگر برای پیشروی به موقعیتهای جلوتر از هافبک مرکزی حاضر در چینش 3-2، گزینه پاسدهی رو به جلو با طول متوسط برای فاز دوم حمله وجود خواهد داشت. همان طور که در شکل بالا هم مشاهده میشود، تیاگو و مولر جایگاههای جلوتری نسبت به کیمیش که هافبک مرکزی حاضر در چینش 3-2 است، دارند.
نکته دوم درباره استفاده از این چینش استفاده از مدافعین کناری است. به دلیل این که فقط یک گزینه پاس رو به جلوی کوتاه وجود دارد (هافبک مرکزی)، توپ معمولا در صورت امکان به سمت نقاط عرضی میرود و در نتیجه مدافعین کناری به شدت در پیشروی توپ به نیمه تیم حریف و بازیسازی از عقب زمین درگیر هستند. در نتیجه، این اتفاق میتواند منجر به کارهای ترکیبی در عرض زمین برای پیشروی توپ پس از رسیدن توپ به این نقاط شود.
این اتفاق معمولا به کمک وینگری میافتد که در سمت توپ قرار دارد؛ این بازیکن با آمدن به عقب و دریافت پاس نزدیک خط طولی از مدافع کناری و برگرداندن توپ به مدافع کناری که به سمت داخل زمین و نقطه کور یار مقابلش حرکت کرده، صورت میپذیرد. همچنین، مدافع کناری میتواند توپ را با پاس عرضی به هافبک مرکزی رسانده و توپ از آن جا توسط این هافبک با پاس طولی به سمت جلو هدایت شود.
مدافع کناری پس از دریافت توپ، هافبک مرکزی را که به سمت توپ حرکت کرده پیدا میکند و با پاس عرضی توپ را به اون میرساند؛ هافبک مرکزی هم میتواند با پاس طولی توپ را به سمت دروازه حریف هدایت کند.
با این وجود، استفاده از این سیستم محدودیتهایی هم دارد. اولین مشکل این است که استفاده از تنها یک هافبک مرکزی به عنوان گزینه پاس رو به جلوی مرکزی در این چینش به این معنا تست که به راحتی میتواند یارگیری شود و از بازیسازی از عقب زمین حذف شود.
تیم حریف به سادگی میتواند با یارگیری یا پرسینگ هوشمندانه راه رسیدن پاس به هافبک را ببندد، که باعث میشود تاثیر این بازیکن را در بازیسازی از عقب زمین خنثی شود؛ چرا که همواره تحت فشار خواهد بود و هر پاسی به این بازیکن به دلیل زیاد شدن شانس از دست رفتن توپ، با ریسک بالا همراه خواهد شد. در نتیجه، یا مالکیت توپ به دلیل نبود گزینه پاسدهی مرکزی راکد و فاقد جریان خواهد بود یا تیم مجبور به ارسال پاسهای بلند میشود.
گومز به دلیل پرس هوشمندانه فابینیو (هافبک مرکزی) توسط سیلوا و ژسوس مجبور به ارسال پاس بلند میشود. در نتیجه، لیورپول مالکیت توپ را به سیتی واگذار میکند.
در نتیجه این اتفاق مشکل دیگر این روش نمود پیدا میکند؛ اگر تیم حریف راههای رسیدن پاس به هافبک مرکزی را ببندد، توپ به ناچار به سمت کنارهها میرود و به علت همین قابل پیشبینی بودن، تیم مقابل میتواند با گذاشتن تلههای پرسینگ در کنارهها وقتی مدافع کناری توپ را دریافت میکند، آن را پس بگیرد.
آنها میتوانند این کار را با بستن نقاط مرکزی و باز گذاشتن مسیر پاس از دفاع وسط به دفاع کناری انجام دهند و با این کار تیم مالک توپ را تحریک به ارسال پاس به نقاط کناری کنند و در نهایت روی مدافع کناری پرس سنگین اعمال کنند. در نتیجه، احتمال از دست دادن توپ یا ارسال اجباری پاس بلند در یکسوم دفاعی بیشتر میشود که به دلیل این که این مناطق نقاط خطرناکی برای از دست دادن توپ هستند، منجر به موقعیتهای خطرناک برای تیم حریف میشود.
لایپزیگ به توپ اجازه رسیدن به مدافع کناری را میدهد؛ پرس شدید هنگام حرکت توپ به عرض زمین اجرا میشود و در نهایت منجر به از دست دادن توپ در نقاط خطرناک و ایجاد موقعیت گلزنی میشود.
عقبنشینی مدافعین کناری
روش عقبنشینی مدافعین کناری روشی کمتر استفاده شده از دو روش پیشین است. در این روش، دو مدافع کناری به مقدار زیادی به عقب زمین نزدیک میشوند و در واقع خط عرضی که آن دو را به هم وصل میکند، چندان با خط عرضی مدافعین وسط – که از هم جدا شده و در محوطه جریمه در جایگاهی در عقب زمین قرار میگیرند – متفاوت نخواهد بود.
این روش میتواند به صورت چهار مدافع کناری در خطی صاف باشد؛ با این وجود اگر دروازهبان در این بازیسازی مورد استفاده قرار گیرد، مدافع کناری در سمت مخالف توپ میتواند جایگاه جلوتری نسبت به بقیه خط دفاع داشته باشد.
چهار نفر عقب زمین به همراه دروازهبان در خطی صاف قرار دارند؛ مدافع کناری در سمتی که توپ در آن قرار ندارد در جایگاهی جلوتر قرار میگیرد و مدافع مرکزی سمت چپ به عقب زمین میآید.
چلسی زیر نظر فرانک لمپارد در فصل ۲۰-۲۰۱۹ از این چینش استفاده کرد. همچنین مارکو رز در بروسیا مونشنگلادباخ هم در حال استفاده از این چینش دیده شده است، که در بازی برابر فرایبورگ در هفته ۳۰ بوندسلیگا مشهود بود. تمرکز این آنالیز بر روی این دیدار خواهد بود.
یکی از فواید استفاده از مدافع کناری عقب کشیده این است که تیم حریف را در صورتی که بخواهند با این چینش مقابله کنند تحریک به پرس میکند. به این روش دامگذاری پرس میگویند؛ همان طور که از اسمش پیدا است، این روش تیم مقابل را تحریک میکند که هنگامی که توپ در نقاط انتهای زمین در اختیار تیم مالک توپ است، پرس کند.
اگرچه این استراتژی نسبتا ریسک بالایی دارد – یعنی اگر پرسینگ تیم مقابل موفق باشد و توپ از دست برود – کماکان روش مناسبی است. به این دلیل که اگر تیم مقابل تصمیم به پرس کردن برای مقابله با این چینش بگیرد، یا در پشت آنها و بین خطوطشان فضا آزاد میشود یا فضای پشت خط دفاعی جلو کشیده تیم به راحتی قابل بهرهبرداری خواهد بود.
احتمال پرس کردن تیم حریف در این شیوه بسیار بالا است، چون عقبنشینی مدافع کناری فرصت بسیار مناسبی را برای بازپسگیری توپ از تیم مقابل در منطقهای بسیار خطرناک ارائه میدهد که با توجه ناحیهای که توپ در آن به دست آمده، موقعیت بسیار مناسبی را نتیجه میدهد. در نتیجه، با احتمال خوبی فضای مناسبی بین خطوط تیم حریف باز میشود که باعث میشود بازیکنان زیادی بتوانند از این فضا استفاده کنند و گزینههای پاس رو به جلو افزایش مییابد.
جایگاه عقبنشینی شده مدافعین کناری بازیکنان کناری تیم حریف را به جذب خود میکند و این بازیکنان موقعیتهای خود را ترک میکنند؛ بین خطوط تیم فضا آزاد میشود، گزینه پاسدهی طولی برای مدافع وسط باز میشود که بازیکنان آزاد را در فضای خالی پیدا میکند.
فایده دوم استفاده از این روش این است که امنیت دفاعی در صورت از دست رفتن توپ در نواحی خطرناک تامین میشود. با وجود مدافعین کناری عقب کشیده، بازیکنان بیشتری در صورت از دست رفتن مالکیت پشت توپ قرار دارند و به این دلیل از این که تیم مقابل موقعیت خطرناکی در صورت بازپسگیری توپ در نقاط حساس به دست آورد، جلوگیری میشود.
همچنین، به دلیل تمرکز بر مدافع کناری عقبکشیده، در صورت از دست رفتن مالکیت، توپ بیشتر به کنارهها نزدیک است تا میانه زمین، که ناحیه خطرناکتری است. این به آن معنی است که در صورت از دست رفتن مالکیت، از آنجا که احتمالا توپ در نقاط عرضی زمین قرار دارد، دفاع کردن آسانتر خواهد بود؛ همان طور که پیشتر اشاره شد، دفاع کردن توپی که در سمت کنارهها قرار دارد از نواحی مرکزی آسانتر است؛ چون این نقاط از دروازه دورتر هستند.
با این وجود، مهمترین مشکل این چینش این است که مدافعین کناری هنگام مالکیت توپ در صورتی که تیم حریف پرس موثر و به عنوان یک واحد انجام دهند، به راحتی میتوانند ایزوله شوند. جایگاه مدافع کناری که در عقب زمین و به صورت ایزوله است، تلاشی برای تحریک تیم حریف برای پرس کردن به منظور ایجاد فضا در نقاط جلوتر زمین است؛ این فضا در نهایت میتواند توسط پاسهای طولی و رو به جلو مورد استفاده قرار گیرد.
با این وجود، وقتی تیم حریف شدت پرس روی مدافع کناری را افزایش داده و گزینههای پاس طولی او را میبندد، مدافع کناری ایزوله میشود. در نتیجه، مالکیت توپ ممکن است از دست برود یا این بازیکن مجبور به ارسال پاس بلند برای جلوگیری از دادن موقعیت خطرناک به تیم حریف شود.
جعبه (2-2)
چینش جعبه شکل یک چینش 2-2 ساده است؛ دروازهبان به عنوان بازیکن آزاد به یکی از مدافعین وسط میپیوندد و خط اول حمله را تشکیل میدهد. سپس، مدافع وسط دیگر به هافبک مرکزی پیوسته، خط دوم حمله را تشکیل میدهد که در پشت خط اول پرس تیم حریف قرار میگیرد. در نتیجه شکل جعبه مانندی تشکیل میشود.
مدافع وسط به هافبک مرکزی پیوسته و پشت خط پرس اول تیم حریف قرار میگیرد؛ دروازهبان و مدافع مرکزی دیگر خط اول حمله را تشکیل میدهند.
این چینش توسط گواردیولا در بازی کامیونیتیشیلد منچستر سیتی در برابر لیورپول در آغاز فصل اخیر استفاده شد؛ این اولین بازی رقابتی گواردیولا از زمان تغییر قوانین بود. به وضوح مشخص بود که این مربی اسپانیایی تمرکز زیادی بر روی جزئیات این چینش گذاشته است. این چینش از آن زمان به ندرت دیده شده است.
فایده اول این چینش استفاده از دروازهبان است. در فوتبال مدرن، دروازهبانان به صورت معمول در بازی با پا حتی زیر پرس تیم حریف راحت هستند و این توانایی در این چینش استفاده میشود. توانایی دروازهبان در بازی کردن به عنوان یک بازیکن عادی در فاز اول تاثیر بسیار مثبتی در شکل کلی تیم دارد.
اول، به یکی از مدافعین وسط اجازه میدهد پشت خط اول پرس تیم حریف قرار گیرند، که در نهایت گزینههای در دسترس پاس رو به جلو را افزایش میدهد. علاوه بر این، یکی از هافبکهای مرکزی قادر به حرکت به جایگاه جلوتری خواهد بود که او را قادر به تاثیرگذاری در یکسوم دفاعی تیم حریف میکند. در نهایت، این تغییر جایگیری به تیم صاحب توپ این فرصت را میدهد که یک بازیکن بیشتر در یکسوم دفاعی تیم حریف وقتی توپ را رو به جلو میبرد داشته باشد و گزینههای پاس طولی را افزایش میدهد؛ همه اینها لزوم استفاده از دروازهبان در این چینش را میرساند.
دوم، مانند روش «مدافع کناری عقبکشیده»، این چینش تیم حریف را تحریک به پرس میکند. بازیکنان تیم حریف برای مقابله با این چینش احتمالا به دلیل تمرکز تیم مالک توپ بر روی نواحی مرکزی شروع به پرس میکنند. در نتیجه، تیم حریف این چینش را به عنوان موقعیتی برای پرس کردن و بازپسگیری توپ در نواحی جلوتر زمین میبیند.
با این وجود، با انجام دادن این کار، تیم حریف فضا را در بین ساختار پرسینگ خود باز کرده و بین خط اول و دوم پرس خود راههای پاسدهی باز میکند. با فشردگی کمتر پرس تیم حریف، انتقال توپ از ضربه دروازه به فاز دوم آسانتر خواهد بود.
به همین دلیل، قرار دادن دو بازیکن پشت خط اول تیم حریف اهمیت پیدا میکند؛ نتیجه این کار این است که تیم حریف باید راههای پاسدهی بیشتری را پوشش دهد و در نتیجه جلوگیری از پاسهای گذرنده از خطوط به خاطر نیاز به داشتن هوشیاری مداوم نسبت به حرکات تیم صاحب توپ سختتر خواهد بود.
با پیشروی صلاح برای پرس کردن اوتامندی، فضا بین او و فیرمینو برای رودری جهت دریافت توپ باز میشود، نمونه عالی تلهگذاری پرس؛ تیم حریف تحریک به پرس شده و فضا برای استفاده ایجاد میشود.
با این وجود، یکی از چالشهای تیم صاحب توپ در این چینش خطر بسیار زیاد از دست دادن توپ در این نقاط بسیار خطرناک خواهد بود. این چینش بسیار پرریسک است، چون اگر توپ از دست برود فقط دو بازیکن برای جلوگیری از گل شدن توپ در پشت توپ خواهند بود.
در نهایت، دفاع کردن این توپ بسیار غیر محتمل خواهد بود، زیرا اگر توپ توسط تیم مقابل باز پس گرفته شود، به علت موقعیت مرکزی و نزدیک به توپ گل، موقعیت گلزنی مسلم و گل احتمالی غیر قابل دفاع خواهد بود.
استفاده از توپ بلند همچنان زنده است
با وجود کاهش تعداد استفاده از این روش، توپهای بلند و مستقیم به سمت جلو در ضربات دروازه همچنان مورد استفاده هستند. استفاده بلافاصله از توپهای مستقیم برای ضربات دروازه معمولا بیهدف نخواهند بود و توجیه مناسبی پشت آن است.
اول استفاده از بازیکن مورد هدف مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این روش نیاز به توضیح ندارد؛ دروازهبان یک توپ بلند مستقیم به ناحیهای که بازیکن هدف قرار دارد میفرستد. برای این که این کار قابل انجام باشد، یک بازیکن هدف با فیزیک مناسب نیاز است و دروازهبانی که قادر باشد توپهای بلند را با دقت به منطقهای که بازیکن هدف در آن قرار دارد بفرستد.
یکی از فواید فرستادن سریع توپ به بازیکن هدف با ضربه دروازه این است که باعث میشود توپ سریعتر به نقاط جلوتر زمین برسد. مهمترین اهمیت این اتفاق این است که ریسک از دست رفتن توپ را در نقاط عقب زمین که باعث موقعیتهای خطرناکی که دفاع در برابر آن سخت است، ندارد.
پیشروی سریع توپ در این حالت به تیم اجازه میدهد که به عنوان یک واحد در جایگاه پیشرفتهتری قرار گیرد. در نتیجه، بازیکنان خط میانی میتوانند به سمت بازیکن هدف پیشروی کرده و پس از ضربه سر اول او توپ را به دلیل در اختیار داشتن نفرات بیشتر در نزدیکی توپ در اختیار بگیرند.
در صورت استفاده از این چینش، بسیار مهم است که در اطراف بازیکن هدف همتیمیهایش حضور داشته باشند و او تنها و ایزوله نباشد. در غیر این صورت پس از ضربه اول بازیکن هدف، حفظ مالکیت توپ محتمل نخواهد بود.
قرارگیری بازیکنان اطراف بازیکن هدف برای پشتیبانی پس از ضربه به توپ؛ این موقعیت منجر به گل میشود.
با این وجود، یکی از مشکلات این روش این است که اگر به صورت مداوم استفاده شود، تیم حریف به خاطر پیشبینیپذیر بودن آن میتواند آن را خنثی کند. موفقیت این روش به شدت به این بستگی دارد که آیا بازیکن هدف قادر به کنترل توپ یا ارسال آن به همتیمی خود است.
در نتیجه، برای تیم حریف آسان است که بازیکن هدف را یارگیری کرده و جلوی این که تیم مقابل مالکیت توپ را به دست آورد، بگیرد. به همین دلیل این روش نمیتواند به صورت مداوم مورد استفاده قرار گیرد.
دومین حالت استفاده از این روش فرستادن توپ برای بهرهبرداری از پشت خط دفاعی پیشروی کرده تیم حریف است. این روش به دلیل این که بسیار وابسته به خط دفاعی تیم حریف و فاصله آنها از دروازه است، روش نادری میباشد؛ اگر خط دفاعی حریف جلوکشیدهتر باشد، فضای پشت آنها میتواند برای بازیکنی که پشت این خط نفوذ کرده، توسط ضربه دروازه مورد استفاده قرار گیرد.
با توجه به این که قانون آفساید برای ضربه دروازه اعمال نمیشود، بازیکن میتواند توپ را در شرایط تک به تک با دروازهبان حریف دریافت کند. این روش در طول بازی فقط یک بار میتواند استفاده شود؛ چون پس از آن تیم حریف به شدت نسبت به اتفاق دوباره آن هوشیار میشود.
برای این که این اتفاق ممکن باشد، برای دروازهبان بسیار حیاتی است که بتواند پاس دقیق با فاصله 50 تا 60 متری بدهد. دروازهبان باید قادر به دادن پاسهای متنوعی باشد. ادرسون، دروازهبان منچستر سیتی، این قابلیت را دارا است و در نتیجه اجرای این روش توسط او در چند موقعیت در بازیهای این تیم دیده شده است.
فایده اصلی این روش این است که اگر به درستی اجرا شود، برای بازیکن – در بیشتر مواقع مهاجم نوک – موقعیت گلزنی ایجاد میشود و این بازیکن میتواند بلافاصله پس از دریافت توپ اقدام به گلزنی کند.
اگر در پشت دفاع حریف فضایی باز شود، مهاجم میتواند در موقعیت تک به تک برابر دروازهبان حریف قرار گیرد و موقعیتی عالی برای پیشروی توپ به یکسوم دفاعی تیم حریف و یک موقعیت مسلم گلزنی به وجود میآید. ادرسون و سرجیو آگوئرو زیر نظر پپ گواردیولا کسانی هستند که این روش را بیشتر مورد استفاده قرار دادهاند.
ادرسون آگوئرو را که در پشت دفاع پیش کشیده چلسی قرار گرفته تشخیص داده و برای او پاس بلندی ارسال میکند.
با این وجود یک مشکل دادن این گونه پاس این است که دروازهبان باید پاسی که معمولا بالای 50 متر است را ارسال کند و اینگونه توپها احتمال بازپسگیری شدن بیشتری توسط تیم حریف دارند و مالکیت توپ ممکن است از دست برود. این اتفاق اهمیت دارا بودن دروازهبانی را که توانایی ارسال پاس با این رنج بالا دارد، نشان میدهد.
نتیجهگیری
در نتیجه، میتوان گفت که انواع بسیار زیادی روش ارسال توپ بلند در فوتبال مدرن وجود دارد و تغییر این قانون در تابستان 2019 این تنوع را افزایش داده است. تم مشترک این روشها و چینشها این است که در تمامی آنها داشتن بازیکنانی که کار با پای خوبی داشته باشد و زیر فشار مناسب عمل کند، اهمیت دارد.
تقاضای خیلی زیادی برای مدافعین و دروازهبانانی که در فاز اول حمله تراز اول هستند برای کمک به مالکیت تیم وجود دارد. این اتفاق تکامل بازیسازی از عقب را نشان میدهد، چرا که این دغدغه 20 سال پیش وجود نداشت. از مدافعین انتظار میرفت که دفاع کنند و آنها معمولا توانایی کمی در کار با پا داشتند. با این وجود، این قضیه در فوتبال مدرن با افزایش مربیانی که ارزش پاسدهی کوتاه از عقب را میبینند، با تحول شگرفی مواجه شده است.
توجه به این نکته که حفظ آرامش و بار روانی هم فاکتور بسیار مهمی در بازی از عقب زمین است؛ وقتی تیم حریف در فاز اول پرس میکند، بازیکن صاحب توپ باید قادر به حفظ آرامش روانی خود برای حفظ مالکیت توپ و از دست ندادن آن باشد.
عوامل محیطی مانند تشویق هواداران وقتی تیمِ در حال دفاع پرس میکند هم میتواند در آرامش بازیکن موثر باشد؛ با این وجود، بهترین بازیکنان آنهایی هستند که آرامش خود را حفظ میکنند و به سادگی از عقب زیر فشار بازیسازی میکنند. این فاکتور برای موفقیت بازیسازی از دفاع حیاتی است.