آیا بازی‌های خوب او ادامه خواهند یافت؟

غیرممکن است که پس از مشاهده گل‌های هفتم و هشتم میسن گرینوود در لیگ برتر، از این حس فرار کنید که قدرت تمام‌کنندگی بالای او در موقعیت‌های گلی که شانس بالایی ندارند، منجر به آن گل‌ها شده­ است. هر دو صحنه به وضوح موقعیت‌های شوت‌­زنی مناسبی بودند، اما این قضیه باید با همین توپ روی پای یک مهاجم عادی در لیگ برتر با قدرت تمام­‌ کنندگی معمولی مقایسه شود. اگرچه انتظاری که از گرینوود می‌رود، فراتر از این است. این مهاجم 18 ساله منچستر یونایتد در ورزشگاه الدترافورد خالی از تماشاگر، یک بار با پای چپش و بار دیگر […]

غیرممکن است که پس از مشاهده گل‌های هفتم و هشتم میسن گرینوود در لیگ برتر، از این حس فرار کنید که قدرت تمام‌کنندگی بالای او در موقعیت‌های گلی که شانس بالایی ندارند، منجر به آن گل‌ها شده­ است.

هر دو صحنه به وضوح موقعیت‌های شوت‌­زنی مناسبی بودند، اما این قضیه باید با همین توپ روی پای یک مهاجم عادی در لیگ برتر با قدرت تمام­‌ کنندگی معمولی مقایسه شود. اگرچه انتظاری که از گرینوود می‌رود، فراتر از این است.

این مهاجم 18 ساله منچستر یونایتد در ورزشگاه الدترافورد خالی از تماشاگر، یک بار با پای چپش و بار دیگر با پای راستش کاری کرد که به نظر بیاید که ضربه از یک توپ جنگی شلیک شده است، دقیقا مانند همان آهنگی که او را به دینامیت تشبیه کرده بود.

بعد از برد 5-2 یونایتد در مقابل بورنموث، گرینوود در صفحه اینستاگرامش از اموجی دینامیت استفاده کرد تا اولین بریس خود در لیگ برتر را جشن بگیرد. این پست او شاید کمی خنده‌دار بود، ولی اشاره به حقیقت مهمی هم داشت. قدرت و جاگیری گرینوود در تمام‌ ­کنندگی­ بیانگر این است که او در حال حاضر بهترین نسبت شاخص موقعیت گل (xG) به تعداد گل را در لیگ برتر دارد.

 

اپتا بیش از 300 هزار شوت را در نظر گرفته تا احتمال به ثمر رسیدن گل از یک نقطه خاص از زمین در یک فاز به خصوص در بازی را محاسبه کند. در این تحلیل از چندین متغیر شامل نوع پاس، آیا این پاس روی سر به بازیکن می­رسد یا روی پا، زاویه و فاصله از منطقه جلوی دروازه، استفاده شده است. این بانک اطلاعاتی یک تحلیل آماری از گل‌هایی که به ثمر می‌­رسند می­‌دهد، و قابلیت ارزیابی دقیق­‌تر و عمیق‌­تری درباره حرکات بازیکنان در زمین بازی به تحلیل­گران می­‌دهد.

نقشه اپتا (opta) نقاطی که گرینوود هر 31 شوت خود را از آنجا زده است همراه با احتمال تبدیل این ضربات به گل و همچنین اینکه کدام ضربه واقعا منجر به گل شده است را نشان می‌دهد.

گرینوود با استفاده از موقعیت‌هایی با مجموع شاخص موقعیت گل 2.4 موفق به زدن 8 گل شده، که نشان می‌دهد او با نسبت گل به شاخص موقعیت 3.3 بسیار فراتر از انتظارات کار کرده است.

از بین 28 بازیکنی که 8 گل یا بیشتر در لیگ برتر به ثمر رسانده‌­اند، کوین دی‌بروینه نزدیکترین نفر به گرینوود است. 11 گل او از موقعیتهایی با مجموع شاخص موقعیت گل 6.8 و با نسبت 1.62 می­‌آیند.

این اعداد به وضوح نشان می‌دهد که نسبت شاخص موقعیت گل (xGD) گرینوود، بسیار فراتر از انتظارات است و فاصله زیادی با بقیه بازیکنان لیگ برتر دارد. البته که این نسبت از داده‌­های آماری محدودتری برای گرینوود می­آید – برای مثال، 21 گلی که واردی به ثمر رسانده نشانگر تداوم اوست – سوالی که پیش می‌­آید این است که آیا گرینوود می‌­تواند این روند عالی را ادامه دهد؟

یکی از دلایلی که شاخص موقعیت گل یک معیار مفید است، این است که این شاخص بیشتر نمایانگر تعداد گل‌های احتمالی­ است که یک بازیکن در آینده به ثمر خواهد رساند تا اینکه نشان­‌ دهنده تعداد گل‌هایی باشد که او قبلا زده است. اما در یک نمونه کوچک از شوت‌ها، یک بازیکن ممکن است یک تمام­ کننده فوق­ العاده­ یا یک تمام ­کننده افتضاح به نظر بیاید – حتی لیونل مسی از 18 شوت اخیرش در 3 بازی گذشته هیچ گلی به ثمر نرسانده بود- اما در نمونه­ های بزرگتر تعداد گل‌های بازیکنان کاملا متناسب است با کیفیت موقعیت‌هایی است که به دست می­‌آورند.

به تیمو پوکی توجه کنید که در ابتدای فصل 6 گل با شاخص موقعیت گل 2.3 و نسبت 2.6 به ثمر رساند. تا وقتی که این مهاجم فنلاندی گل هشتم فصل خود را به ثمر برساند، نسبت او تا 1.66 پایین آمد. اکنون نسبت او 1.02 است با 11 گلی که از مجموع شاخص 10.7 به ثمر رسانده است. اکنون قدرت گل­زنی او کاملا متناسب با شاخص موقعیت گل اوست، این مثال نشان می‌دهد که چرا تمایز بین شانس و مهارت در تمام‌کنندگی بازیکنان در مقاطعی از فصل به علت نمونه آماری کوچک بسیار دشوار است.

اگر واقع­‌‌بینانه بنگریم، این آمار نشان می‌­دهد که تمام­‌کنندگی گرینوود متناسب با شاخص موقعیت گل او در آینده تغییر خواهد کرد. البته شاخص موقعیت گل به خودی خود معیاری است برای چگونگی قرار گرفتن بازیکن در موقعیت مناسب شوت، اما لزوما معیاری برای کیفیت تمام‌­کنندگی نیست. منطق می‌­گوید که قدرت شوت و جاگیری مناسب دو عامل مهم است تا یک بازیکن یک تمام ­کننده بالاتر از میانگین باشد، و گرینوود هر دو عامل را به طور ذاتی دارد. همچنین، قابلیت شوت‌زنی با هر دو پا به این معنی است که نقاط و زوایای محدودی وجود دارد که بازیکن برای شوت‌زنی از آن نقطه راحت نباشد، بر خلاف مهاجمینی که فقط از یک پای خود استفاده میکنند. دو بازیکن دوپای فوق­‌العاده مثال‌های مناسبی برای این موضوع هستند: از فصل ۱۶-۲۰۱۵ سون هیونگ مین تاتنهامی موفق به زدن 51 گل بدون پنالتی از شاخص موقعیت گل 35.4 شده است. از فصل ۱۶-۲۰۱۵ تا انتهای فصل قبل، ادن هازارد نیز 40 گل بدون پنالتی از شاخص موقعیت گل 24.8 به ثمر رسانده بود. گرینوود در حال اضافه کردن جابجایی­های هوشمندانه‌­ای به بازی خودش است، که ترکیب آنها با استعداد عجیب او، کابوس مدافعین حریف شده است. همان­طور که او در بازی با بورنموث نشان داد.

در گل اولش، او یک یارد به سمت برونو فرناندز رفت تا دفاع راست بورنموث، آدام اسمیت، را با خودش همراه کند.

اسمیت با حرکت اولیه گرینوود به سمت مخالف رفت، و نتیجه این شد که وقتی فرناندز پاس را داد، یک فضای خالی پشت اسمیت ایجاد شده بود. گرینوود به سرعت توپ را با یک ضربه کنترل کرد و جلوی پای خودش انداخت و ضربه­ سنگینی به توپ زد که مهار آن برای آدام رمزدیل ممکن نبود.

گل دوم گرینوود از جایی آغاز شد که پاس نمانیا ماتیچ را وقتی پشتش به توپ بود دریافت کرد.

با اینکه بازیکن بورنموث با فریاد به هم­‌تیمی خود گفت «اجازه نده بچرخد» ولی گرینوود با توجه به تعادلی که داشت به راحتی چرخید و به نقطه مورد نظرش رفت، توپ را از یک پا به پای دیگرش سپرد، و یک شوت سهمگین دیگر روانه دروازه کرد. این بار از زاویه‌­ای بسیار تنگ و نامحتمل. این بازیکن 18ساله توانایی زدن شوتی با این قدرت را داشت، زیرا هر دو پایش بعد از ضربه از زمین جدا شده بود.

اگرچه او توانایی استفاده از هر دو پای خود را دارد، این اولین گل او با پای راست بود. بعد از اتمام مأموریتش در این بازی، گرینوود تعویض شد. او به روی سکوها رفت، با براندون ویلیامز و اسکات مک­‌تامینی صحبت کرد و یک نوشیدنی مکمل نوشید که دقیقا شبیه چیزی بود که به فرناندز بعد از بازی با برایتون داده بودند، که به ریکاوری و خواب مناسب بعد از بازی کمک می­‌کند.

گرینوود قطعا شایسته استراحت کردن بود، زیرا علاوه بر حضور مداومش در محوطه جریمه او در موقعیتهای زیادی در نقاط مختلف زمین مشارکت داشت. در نیمه دوم، به آرون ون‌ ­بیساکا در کارهای دفاعی کمک ­کرد، و توپ را 42 یارد با خودش حمل کرد و سپس به پل پوگبا سپرد.

این حرکت، صحنه گل او در مقابل واتفورد را به اذهان متبادر می‌کند.

در آن موقعیت او با سرعت خود را به محوطه جریمه رساند، توپ را از فرناندز گرفت، و ضربه تمام ­کننده دیگری را به زیبایی روانه دروازه حریف کرد.

ضربه او در مقابل نیوکاسل، قدرت شلاق­‌گونه مشابهی داشت و حالا این نکته واضح است که اگر گرینوود توپ را در هر موقعیتی خارج از محوطه جریمه بگیرد، او قطعا می­‌تواند توپ را جلو ببرد و اقدام به زدن گل کند.

گل‌های او در مقابل اورتون و نوریچ به همین شکل بودند. در هر دو صحنه، او فورا قصد کرد تا توپ را شوت کند، اما به جای قدرت زیاد، این گل‌ها دقت و ظرافت ضرباتش را نشان می‌­دهند. هر دو ضربه از بین پاهای مدافعین – به ترتیب یری مینا و گرانت هانلی –  رد شد و از شیرجه‌های جردن پیکفورد و تیم کرول عبور کرد و وارد دروازه شد.

اگرچه ضربه زدن از بین پاهای مدافعین از توانایی‌های ذاتی گرینوود است، ولی این مهارتی است که اوله گونار سولشر استاد آن است، و در تمرین‌ها نکاتی در این راستا به بازیکنان خود گوشزد می‌کند.

سولشر قبلا همین کار را با وین رونی کرده است. وارن جویس، کسی که ذخیره­‌های یونایتد را به همراه سولشر مربیگری می‌کرد، به اتلتیک گفته: «شما می‌­توانستید اوله را در حالی که وین رونی را آموزش می‌داد تا چگونه از بین پاهای مدافعین شوت بزند ببینید. او درباره زمان­‌بندی، موقعیت قرارگیری برای غیرمتعادل کردن مدافع، و ضربه به زاویه موافق دروازه که دروازه‌­بان نتواند توپ را ببیند، صحبت می‌کرد. حتی وقتی او مربی ذخیره­‌ها بود، همیشه درباره تمام جزییات با بازیکنان حرف می‌زد».

«اینها مکالماتی بود که همیشه در تمامی موقعیت‌ها در باشگاه به صورت مداوم تکرار می‌شد. سپس به جلسات تمرینی می‌رسیدیم که بازیکنان باید آن تصمیم‌ها را می‌گرفتند. بعد از مدت‌ها تمرین، مغز شما دقیقا مثل کامپیوتر عمل می‌کند، تصویرها را میبیند، و چندین بار آنها را دوره می‌کنید. کدام بهترین گزینه است؟ این چیزی است که ما تلاش می‌کردیم تا با بازیکنان انجام دهیم، تا شما بتوانید مغزهای باتجربه‌­ای روی بدن‌های 19ساله داشته باشید».

البته که تا اول اکتبر او هنوز 19ساله هم نشده است، ولی گرینوود باید زمینه­‌های زیادی از بازی خود را بهبود بخشد. ضربه سر یکی از بخش‌هایی است که او در حال کار روی پیشرفت دادن آن است، برای هنگامی که ارسال‌هایی از ون-بیساکا در تیر نزدیک و لوک شاو از سمت مقابل صورت می‌گیرد. گرینوود تقریبا به یک ارسال کوتاه از ون-بیساکا در نیمه اول بازی با بورنموث رسیده بود.

اولین گل گرینوود در لیگ برتر از همین طریق بود، وقتی که با یک اثر کوچک، ارسال بی­‌نقص مارکوس رشفورد را وارد دروازه شفیلد یونایتد میزبان کرد. گرینوود موقعیت را بو کشید، و فیل جاگیلکا را در داخل محوطه شش قدم شکست داد و زودتر به توپ رسید.

آن موقعیت یکی از 3 «موقعیت بزرگی» بود که تا به حال در این فصل لیگ برتر برای گرینوود ساخته شده، که دلیل دیگری برای چرایی بالا بودن نسبت گل به شاخص موقعیت گل او است (او در به ثمر رساندن دو موقعیت بزرگ دیگرش ناکام بود).

موقعیت بزرگ «موقعیتی است که از یک بازیکن انتظار می‌­رود آن را تبدیل به گل کند» معمولا در حالت تک به تک با دروازه‌­بان یا از فاصله بسیار نزدیک با دروازه وقتی که توپ راه مشخصی به سمت دروازه دارد. برای گرینوود، به دست آوردن این موقعیت‌های بزرگ با کسب درک بیشتر از بازی هم­‌تیمی­‌هایش افزایش خواهدیافت.

هرچند این یک حقیقت است که او توانایی خلق موقعیت برای خودش را نیز دارد. در مقابل برایتون، او پاس ون-بیساکا را در فاصله 33 یاردی از دروازه دریافت کرد. به سمت لویس دانک حرکت کرد، فضای خالی بین دو بازیکن برایتون را پیدا کرد، و نهایتا از فاصله­‌ای هم‌تراز با نقطه پنالتی ضربه خود را زد و توپ را وارد دروازه کرد.

بیراه نیست وقتی که سولشر در وصف گرینوود می‌گوید: «پیشرفت او هیچ حد و مرزی ندارد». تنها 3 بازیکن 18 ساله یا کوچک‌تر، بیشتر از او در یک فصل لیگ برتر گلزنی کرده‌اند، مایکل اوون (دو بار)، رابی فاولر و وین رونی. تاخیر در برگزاری مسابقات فوتبال نیز باعث پیشرفت بیشتر او در اولین فصل حضورش شده است، و همچنین موجب شده تا برای پیدا کردن جایی در ترکیب تیمِ گرت ساوثگیت در مسابقات اروپایی نیز بجنگد.

همان طور که رشفورد تبدیل به اولین بازیکن آکادمی منچستر یونایتد بعد از پل اسکولز در فصل 2002-2003 شد که موفق به زدن 20 گل در یک فصل شده است، فکر به این موضوع که گرینوود میتواند کار مشابهی را انجام دهد خیلی رویاپردازانه نیست. او نیاز به پنج گل دیگر دارد و در صورتی که یونایتد به فینال اف ای کاپ و لیگ اروپا برسد، میتواند 11 بازی دیگر داشته باشد.

اگر گرینوود به این رکورد برسد، با در نظر گرفتن مارسیال، اولین بار از فصل 1964-1965 است که سه بازیکن منچستر یونایتد در یک فصل حداقل 20 گل به ثمر می‌رسانند. در آن فصل، دنیس لاو (39 گل)، دیوید هرد (28 گل) و جان کانلی (20 گل) به این رکورد دست یافتند.

شاید این خواسته زیادی برای یک نوجوان باشد، ولی همانطور که آمار کنونی نشان می‌دهد، گرینوود می‌تواند حتی کوچک‌ترین موقعیت‌ها را به گل تبدیل کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *