از وبسایت totalfootballanalysis
می ۲۰۲۰
اگر به ۱۰ سال قبل برگردیم، گذر زمان به شکل دیگری در منچستر یونایتد حس میشد؛ باشگاهی که عطش سیریناپذیر برای کسب جام در آن یک عادت بود، طرفداران تیم ستایشش میکردند و باقی دنبالکنندگان فوتبال از آنها متنفر بودند.
الکس فرگوسن با به کارگیری یک برنامهی مترقی در زمینه ارتقاء جوانان آکادمی باشگاه و اتخاذ یک استراتژی سطح اول در خرید بازیکنان توانسته بود بازیکنانی را در کلاس جهانی در طول نسلهای مختلف پرورش داده و از آنها بهرهبرداری کند. این استراتژی که توسط فرگوسن هدایت میشد، این اجازه را به تیم میداد که بدون هیچ آشفتگیای و با کمترین هزینه، لیست نفرات اصلی تیم در آن از فصلی به فصل دیگر تغییر کند؛ استراتژیای که اجازه نمیداد یک خرید بد سبب متزلزل شدنِ کیفیت یازده نفر اصلی در زمین شود.
اما پس از کسب آخرین عنوان قهرمانی لیگ برتر در سال 2013 و جدایی فرگی از تیم، چه پیشآمدی در انتظار تیم بود؟ وقوع یک افت در فرم همیشگی یونایتد قابل تصور بود، ولی سقوطی متوالی در طول نیم دهه، حتی برای بدبینترین طرفداران قابل هضم نبود.
انتخاب سرمربی، تعصب و ترس تمامی کلماتی بودند که بعد از آن دوران طلایی بر باشگاه سایه انداخته بودند. ولی حقیقتا چه عاملی باعث افت شدید این باشگاه پرافتخار با 20 قهرمانی لیگ شد؟
در این مقاله با تکیه بر تحلیل داده، نگاهی خواهیم انداخت به استراتژی خرید و فروش باشگاه در طول یک دهه گذشته؛ اینکه چطور این استراتژی در طول سالهای اخیر و پس از شروع به کار سولسشر دستخوش تغییر شده است.
نگاه کلی
ابتدا نگاهی خواهیم انداخت به استراتژی جذب بازیکن باشگاه در طول دهه گذشته که سرآغاز آن فصل ۱۱-۲۰۱۰ است. نقشه زیر نشاندهندهی کشورهایی است که منچستر یونایتد از باشگاههای آن کشورها، بازیکن جذب کرده است. تیرهتر بودن رنگ نمایانگر میزان هزینه برای جذب بازیکنان است.
نکتهای که به خوبی روشن است ترجیح باشگاه به خرید بازیکن از باشگاههای اروپایی است. از مجموع ۱.۱ میلیارد پوند هزینه شده در فصل ۱۱-۲۰۱۰، 991 میلیون پوند آن در اروپا و 549 میلیون پوند آن در بریتانیا خرج شده است.
این نکته به ما نشان میدهد که یونایتد همواره ترجیح داده تا بازیکنانی را جذب کند که شناخته شده هستند و در لیگهای معتبر بازی میکنند. این کار سبب کاهش ریسک عدم انطباق با استانداردهای لیگ برتر انگلیس و البته همراه با صرف هزینهای بالا (میانگین سنگین ۲۶ میلیون پوند برای هر بازیکن) شده است. این در حالی است که هر دو خرید از باشگاههای غیر اروپایی تنها ۱۱.۷ میلیون پوند برای باشگاه هزینه داشتهاند.
یک مشاهدهی جالب از دادههای نقل و انتقالات نشان میدهد که در دورهی فرگوسن به طور متوسط ۱۳.۷ میلیون پوند برای خرید یک بازیکن هزینه شده است، در حالی که این رقم در دورهی سرمربیان بعدی به طور متوسط 32 میلیون پوند بوده است. البته رشد بالای قیمت بازیکنان در بازار نقل و انتقالات در سالهای اخیر باعث نامتوازن شدن این اعداد شده و علاوه بر آن، نبود اعداد نقل و انتقال در طول کل دورهی باشگاه تحت هدایت فرگوسن به این تفاوت دامن زده است. با این وجود، این مقایسه نشان میدهد که باشگاه موفق به خلق ارزش به معنای هزینهی کمتر و موفقیت بیشتر بعد از ترک فرگوسن نشده است.
تصویر فوق نشاندهندهی تعداد بازیکنان خریداری شده از هر ملیت است که بسیار شبیه به تصویر قبل در مورد میزان هزینهی صرف شده است. نکتهی جالب در این نمودار عدم تمایل یونایتد به منطقه آفریقا و آسیا است؛ مناطقی که دارای استعدادهای فراوان و کمتر دیده شده نسبت به مناطق اروپایی هستند.
این تصاویر مؤید این استراتژی جاافتاده و هنوز در حال استفاده در باشگاه است که بازیکنانی با سابقهی بازی در اروپا و دارای سطحی قابل قبول از تطبیقپذیری با محیط جدید خریداری شوند. این به معنای زیر نظر قرار ندادن بازیکنی از آن کشورها از جانب باشگاه نیست، بلکه یونایتد تمایل دارد به جای پرداخت هزینه کمتر و پذیرش ریسک انتقال مستقیم از آن مناطق، چند سالی منتظر بماند و زمانی وارد چرخه خرید شود که میداند باید هزینهی بیشتری برای جذب بازیکن کند.
دادهها نشان میدهد که 16 بازیکن از لیگهای بریتانیا، 5 بازیکن از لیگ پرتغال، 4 بازیکن از لیگ اسپانیا و 3 بازیکن از لیگ آلمان و فرانسه خریداری شدهاند؛ لیگهایی که در دنیا رقابت در آنها سختتر و فشردهتر است. ترجیح به خرید از این لیگها اتفاقی نبوده است، بلکه با توجه به قدرت خرید یونایتد، باشگاه توانایی پرداخت ارقام بالاتر در ازای جذب بازیکنانی با تجربهی بازی در بالاترین سطح رقابت را دارد.
تصویر نمودار دایرهای بالا نمایانگر رفتار هزینهای در هر سال است: هر رنگ مشخصکنندهی یک سال و هر قطعه از یک رنگ متعلق به یک کشور و مساحت هر قطعه تعداد نسبی بازیکنان جذب شده از هر کشور است. به عنوان مثال، در سال 2019 (رنگ سبز پررنگ) و از دو کشور (دو قطعه از دایره)، به ترتیب 3 (قطعه بزرگتر) و 1 (قطعه کوچکتر) بازیکن خریداری شده است. نکتهای که بیشتر به چشم میآید سالهای افت بعد از دورهی فرگوسن است.
از فصل ۱۴-۲۰۱۳ به بعد، یونایتد اقدام به خرید بیهدف بازیکن از طیف مختلفی از مناطق کرده است. به عنوان مثال، در فصل ۱۵-۲۰۱۴ شیاطین سرخ هفت بازیکن از شش کشور مختلف خریداری کردند. این روش خرید موجب گسست و بر هم خوردن تعادل و در نهایت تاثیر بر عملکرد تیم در زمین بوده است.
برههی زمانی جالب توجه دوره مدیریت خوزه مورینیو و سولسشر است. به نظر میرسد از سال 2017 به بعد یونایتد کنترل بیشتری بر بازار نقل و انتقالات داشته؛ خرید بازیکنان کمتر از مناطق جغرافیای متمرکزتر. از 11 بازیکن خریداری شده بعد از سال 2017، 7 بازیکن از انگلستان و 3 بازیکن از پرتغال هستند. این دوره نشاندهندهی تلاش یونایتد برای نوسازی هارمونی بین نفرات تیم با خرید هدفمند و ایجاد یک روند پویا و متعادل است.
در سراسر این تحلیل ما شاهد هستیم که یونایتد برای جذب بازیکن یک بازار هدفِ تقریبا مشخص داشته است؛ بازاری که حتی در دوران افول نیز تغییرات اساسی نداشته است. بازیکنان خریداری شده در طول یک دههی گذشته محدود به لیگهای اروپایی بودند، با علم به داشتن هزینهی بالاتر و با هدف تاثیرگذاری سریعتر در زمین مسابقه.
بر این اساس، با توجه به عدم تغییر اساسی استراتژی خرید، در بخش بعدی نگاهی به تاثیر بازیکنان جذب شده در اولین فصل حضورشان در تیم میپردازیم.
اولین فصل ناامید کننده خریدهای جدید؟
نمودار زیر تاثیر بازیکنان جدید در اولین فصل حضورشان را نشان میدهد. این نمودار میزان زمان بازی (به دقیقه) را در مقابل معیاری از مجموع تعداد گل و پاس گل مورد انتظار نشان میدهد. بنابراین این نمودار بیشتر مربوط به بازیکنان تهاجمی است، هر چند بازیکنان تدافعی برای تکمیل آن وارد شدهاند. رنگ آبی بازیکنان دفاع، رنگ سبز بازیکنان خط میانه و رنگ قرمز بازیکنان تهاجمی هستند. اندازهی دایرهها نیز قیمت نسبی بازیکنان را نشان میدهد.
روملو لوکاکو، بازیکن فعلی اینتر، موفقترین خرید تهاجمی یونایتد بوده است. این بازیکن موفق به رسیدن به عدد ۲۰.۹۴ در معیار مجموع پاس گل و گل زده مورد انتظار در اولین فصل خود در یونایتد با مجموع 2،869 دقیقه حضور در زمین شده است.
هنریک مخیتاریان بازیکن فعلی آرسنال، یک شگفتی در این نمودار به شمار میآید. در اولین فصل خود، باتوجه به حضور ناامیدکنندهاش در ترکیب تیم به سرعت به عنوان یک خرید شکست خورده شناخته شد. هر چند بر اساس حضور 1،347 دقیقهای در زمین، همچنان اثر وی بر عملکرد تیم قابل توجه است. این بازیکن ارمنی اولین فصل حضور خود را با معیار گل و پاس گل مورد انتظارِ ۱۹.۷۶ بر خلاف حضور کمترش در زمین رقم زد، که جای شگفتی دارد.
زلاتان ابراهیموویچ بازیکن حال حاضر تیم ای سی میلان نیز شگفتی دیگری است که در این نمودار به چشم میآید. آمار این بازیکن در فصل 17-2016 با توجه به هزینه انتقال وی، بدون احتساب دستمزدش، خیرهکننده است. او نیز با دست آوردن معیار ۱۹.۷۶ گل زده و پاس گل مورد انتظار در اولین فصل حضورش، یکی از بهترین خریدهای منچستر یونایتد به شمار میرود.
الکسیس سانچز و ممفیس دیپای دو خرید پر سر و صدای دیگر یونایتد بودند که هر کدام هزینهای بالغ بر 30 میلیون پوند را به خود اختصاص دادند. با این وجود، مشاهده میکنیم که هیچ یک از آنها موفق نشدند تا انتظاری که از آنها میرفت را در فصل اول برآورده کنند. با نگاهی به معیار مجموع گل زده و پاس گل مورد انتظار, هر دو در مجموع عملکردی پایینتر از هافبک دفاعی یونایتد، نمانیا ماتیچ، در اولین فصل حضور خود داشتند.
آخرین نکته در این نمودار دنیل جیمز است. بازیکنی که تنها با حضور 2،188 دقیقه ای در زمین در اولین فصل حضورش در زمین، موفق به کسب عدد 7.53 از معیار مجموع پاس گل و گل زده شد. با توجه به پتانسیل بالای پیشرفت این بازیکن، این عملکرد ضعیف میتواند به کمتجربگی و جوانی این بازیکن مربوط شود. چنانچه این بازیکن ولزی میخواهد که در لیست فروش منچستر یونایتد جای نگیرد، باید عملکرد خود را در زمین بهبود ببخشد.
با مشاهده نمودار قبلی متوجه میشویم که باشگاه انتظار تاثیری فوری از بازیکنان خریداری شده در زمین دارد. به عنوان یک خرید جدید، بازیکن باید عملکردی فوق العاده داشته باشد؛ در غیر آن صورت در لیست خرید منچستر یونایتد قرار میگیرد. ممکن است این رویکرد بسیار سختگیرانه به نظر برسد اما با توجه به مطالبی که در بخش قبلی گفته شد، منچستر یونایتد به دنبال جذب بازیکنانی با انطباقپذیری بالا با شرایط جدید است. علاوه بر این، با توجه به هزینه بالایی که منچستر برای نقل و انتقال بازیکنان صرف میکند تا ریسک انطباق پذیری آنان را کاهش دهد، به احتمال فراوان عملکرد ضعیف یک بازیکن جدید میتواند به دلیل ویژگیهای تکنیکی یا ذهنیای باشد که توسط استعدادیابان قبلا کشف نشده است.
دورهی گذار
از زمانی که اوله هدایت منچستر یونایتد را به عهده گرفته، اعتماد و شور مجددی در بین طرفداران ایجاد شده است. این احساس بیشتر مرهون بازی تهاجمی و هیجان انگیزتر تیم در زمین است؛ یک مدل بازی که به صورت مستقیم متاثر از بازسازی نفرات توسط سرمربی و نوسازیای مداوم و آهسته در تیم است.
حال نگاهی میاندازیم به وضعیت بازیکنان فصل جاری و مقایسهی آن با نمودار قبلی. همانطور که قابل مشاهده است تغییر مثبتی زیر نظر هدایت سولسشر در منچستر یونایتد رخ داده است. در وهلهی اول، کاملا مشخص است که کدام مدافعان جزء انتخاب اول سرمربی بودهاند؛ آرون ون بیساکا, ویکتور لیندلوف و هری مگوایر بازیکنانی هستند که خود را به عنوان انتخاب اول در خط دفاعی به تیم ثابت کردهاند. به طوری که هر کدام از آنان بیش از 80 درصد از دقایق ممکن در لیگ برتر بازی کردهاند.
همین طور در خط حمله پایداری در نفرات به کار گرفته شده مشهود است، به نحوی که راشفورد، جیمز و مارسیال همگی در اوج دوران حرفهای خود بوده و بیشترین تعداد دقایق را برای شیاطین سرخ بازی کردهاند. این خط نیز با جوان آیندهداری مانند میسون گرینوود و همچنین بازیکن قرضی و باتجربه، اودیون ایگالو، به خوبی حمایت شده است.
ترکیب نفرات تیم در فصل 20-2019 از تعادل بهتری برخوردار است. نفرات اصلی تیم تحت قراردادهای مناسب بوده و همچنین به اندازهی کافی در بازیهای اصلی به کار گرفته شدهاند و در بهترین دوران حرفهای خود از نظر سنی به سر میبرند.
قسمتی که منچستر یونایتد نیاز دارد به آن توجه کند، بازیکنانی است که بیشتر از بقیه دریافتی داشته و کمتر در تیم اصلی به کار گرفته شدهاند. باشگاه نیاز دارد تصمیم قاطعی در مورد سانچز بگیرد. بازیکنی که جایگاهش در بین نفرات اصلی بسیار غیرمطمئن است. پل پوگبا دیگر بازیکن یونایتد است که با توجه به قابلیتهای منحصربهفرد، کمتر به بازی گرفته شده است. هرچند مصدومیت دلیل اصلی این موضوع برای این بازیکن فرانسوی بوده، اما چنان چه انتقال این بازیکن از منچستر در تابستان جاری به وقوع نپیوندد در فصل بعد این بازیکن باید بیشتر در خط میانه به کار گرفته شود؛ موضوعی که می تواند پایداری و تعادل بیشتری به انتخاب نفرات اصلی میانه زمین بدهد.
عدم تعادل نیز همچنان یک مشکل در قسمت مدافعان تیم است. منچستر دارای بازیکنان بااستعداد و با حقوق پایینتری است که میتوانند در آینده به نفرات اصلی اضافه شوند. این بدان معنا است که بازیکنانی مانند مارکوس روخو, فیل جونز و کریس اسمالینگ در این برهه از دوران حرفهای خود بیشتر بازیکن مازاد به حساب میآیند تا بازیکن اصلی. به نظر میرسد که در آیندهای نزدیک حداقل یکی از این بازیکنان از باشگاه جدا شده تا باشگاه بتواند حقوق و دستمزد بازیکن جدید دیگری را فراهم کند.
نمودار زیر خلاصهای از تغییرات در سه دورهی مختلف از سال 2010 تا 2020 است که با رنگهای سبز، قرمز و زرد نشان داده شدهاند. خط سبز رنگ در نمودار زیر نشاندهندهی کل مخارج باشگاه در بازار نقل و انتقالات است. خط قرمز نشاندهندهی گلهای زده شده در آن فصل و خط آبی نشاندهندهی گلهای خورده شده میباشد.
میتوانیم مشاهده کنیم که در سالهای ابتدایی یونایتد تصمیمهای درستی گرفته است. هزینهای که برای نقل و انتقالات صرف شده در مقایسه با عملکردی که در زمین گرفته شده، پایین بوده است. به عنوان مثال در فصل 12-2011، تنها ۳۰.۹۸ میلیون پوند در بازار نقل و انتقالات هزینه شده و بازیکنان در زمین موفق به زدن 82 گل در آن فصل از لیگ برتر انگیس شدهاند.
این در حالی است که ما شاهد یک افت مشهود به دنبال ترک فرگوسن هستیم. به عنوان مثال در فصل 15-2014، شیاطین سرخ مبلغی در حدود 174 میلیون پوند خرج کردهاند، در حالی که در زمین تنها موفق به زدن 62 گل و پذیرفتن 37 گل شدهاند.
در قسمت زرد رنگ نمودار ما شاهد تغییر در وضعیت باشگاه به واسطه تغییر استراتژی از سال 2017 در زمینه عملکرد نقل و انتقال هستیم. به نحوی که یونایتد با هزینهای کمتر نسبت به دوره قبل موفق به پیدا کردن بازیکنانی با ارزشتر در بازار و همچنین عملکرد بهتر در زمین شده است.
میتوانیم مشاهده کنیم که در سالهای ابتدایی یونایتد تصمیمهای درستی گرفته است. هزینهای که برای نقل و انتقالات صرف شده در مقایسه با عملکردی که در زمین گرفته شده، پایین بوده است. به عنوان مثال در فصل 12-2011، تنها ۳۰.۹۸ میلیون پوند در بازار نقل و انتقالات هزینه شده و بازیکنان در زمین موفق به زدن 82 گل در آن فصل از لیگ برتر انگیس شدهاند.
این در حالی است که ما شاهد یک افت مشهود به دنبال ترک فرگوسن هستیم. به عنوان مثال در فصل 15-2014، شیاطین سرخ مبلغی در حدود 174 میلیون پوند خرج کردهاند، در حالی که در زمین تنها موفق به زدن 62 گل و پذیرفتن 37 گل شدهاند.
در قسمت زرد رنگ نمودار ما شاهد تغییر در وضعیت باشگاه به واسطه تغییر استراتژی از سال 2017 در زمینه عملکرد نقل و انتقال هستیم. به نحوی که یونایتد با هزینهای کمتر نسبت به دوره قبل موفق به پیدا کردن بازیکنانی با ارزشتر در بازار و همچنین عملکرد بهتر در زمین شده است.
چه چیز از این تحلیل میآموزیم؟
ابتدا متوجه شدیم که در طول دههی گذشته استراتژی خرید و فروش بازیکنان از منظر جغرافیایی دچار تغییر نشده است. آنها همچنان حاضر به پرداخت هزینه بالاتر برای جذب بازیکنان به منظور کاهش زمان لازم برای انطباق و همچنین اثر بخشی سریع در زمین هستند. در سالهای اخیر، یونایتد استراتژی خود را در زمینهی تعداد خرید کمی تغییر داده است تا هارمونی بین بازیکنان جاری بیشتر شود. به جای خرید از چندین لیگ در یک پنجرهی نقل و انتقال، سولسشر و تیمش تنها به خرید یک یا دو بازیکن که توانایی تطبیقپذیری سریع با تیم اول را دارند بسنده میکنند؛ استراتژیای که باعث کاهش گسست و پایداری بیشتر در بین نفرات اصلی تیم شده است.
ما همچنین شاهد برداشتن قدمهای مثبتی در جهت برگرداندن توازن به نفرات اصلی تیم در طول سالهای اخیر هستیم. با مقایسهی وضعیت کلی نفرات در طول دورههای مختلف، مشاهده میکنیم که یونایتد بر روی چه بازیکنانی به عنوان نفرات اصلی و چه بازیکنانی به عنوان نفرات غیر اصلی حساب میکند. سیستم حقوق پرداخت بازیکنان برای برآورده کردن این منظور نیز بازسازی شده است. به نحوی که در سالهای اخیر بازیکنانی که بیشتر در ترکیب اصلی به کار گرفته میشوند، در مجموع دریافتی کمتری نسبت به مجموع دریافتیهای قبل از شروع این دوره در سال 2017 داشتهاند.
با این وجود، این به معنای بیعیب و نقص بودن یونایتد در زمینه جذب بازیکن نیست. همچنان نقاطی وجود دارد که منچستر یونایتد نیاز دارد به آنها برای رسیدن به تعادل کامل در نفرات خود توجه کند. اما آنچه میتوان گفت این است که یونایتد گامهای مثبتی در جهت افزایش کیفیت نفرات اصلی تیم برداشته است. همچنین این نفرات اصلی با بازیکنان جوان و بااستعداد و بازیکنانی باتجربه که در انتهای دورهی حرفهای خود هستند، حمایت میشوند. در آینده خواهیم دید که بعد از گذراندن چند پنجره نقل و انتقال موفق دیگر، چه چیزی در انتظار تیم خواهد بود.
یک پاسخ
مورد منچستر یونایتد نشون میده که مدیران و مسئولان این باشگاه درک درستی از فوتبال روز ندارن. استخدام مربیانی که بارها در مقابل تیکیتاکا و پرسهای مدرن مغلوب شدن این ادعا رو اثبات میکنه. با تمام احترامی که براس فنخال قائلم باید بگم که شکست ۵-۱ بایرن مونیخ تحت هدایت اون در برابر بارسلونا میتونست نقطه پایان زندگی حرفهای اون باشه. دوره مورینیو سال ۲۰۱۱ رسما به سر اومد، با شکستهای سنگین در برابر بارسا و دورتموند کلوپ. زور توتالفوتبال به فوتبال مدرن نمیرسه. مورینیو نتونست خودشو آپدیت کنه، کاری که امثال آنجلوتی و آلگری کردن. حتی خود فرگوسن هم در دو فینال چمپیونز لیگ مقابل بارسلونا خرد شد. تازه تیم فرگوسن همیشه حفظ توپ خوبی داشت.