یک روز تاریک و برفی در سال 1985 پسر شانزدهساله مضطربی اولین بازی خود را برای ایسی میلان انجام داد.
– کجا میخوای بازی کنی؟
مربی میلان «نیلز لیدهولم» از او پرسید و پسرک در پاسخ گفت سمت راست را ترجیح میدهد. در آن زمان او راستپا بود. به میدان رفت و علیرغم اینکه کفشهای تنگ پایش را اذیت میکرد هیچ اشتباهی مرتکب نشد و از آن زمان تا حالا به ندرت مسابقهای را از دست داده است. در فینال چمپیونزلیگ برابر لیورپول، چهارشنبه آینده و در آستانه تولد سیوهفت سالگی، پائولو مالدینی احتمالا پنجمین جام قهرمانی اروپا را با میلان به دست خواهد آورد.
مالدینی بینظیر است. خوشتیپ و خوش برخورد. کسی نیست که او را دوست نداشته باشد. حتی «توماسو پلیتزاری» هوادار اینتر، که کتابی علیه میلان با عنوان «نه به میلان» نوشت معترف است؛
«در طول 20 سال فوتبال او هرگز کاری انجام نداد که به عنوان عملی زشت یا ناپسند از آن یاد کنیم».
از آنجایی که بسیاری از ما به دنبال راز رسیدن به کمال ابدی هستیم، در واقع سئوال این است که مالدینی چطور این کار را انجام داده است؟
ماجرا با پدرش آغاز شد. چزاره مالدینی که خودش کاپیتان میلان بود و به نظر میرسید پسرش زندگی خود را بر محور کسب تایید پدرش بنا کردهاست. مالدینی میگوید:
«از اولین لحظهای که عکس او را با جام قهرمانی باشگاههای اروپا دیدم، خواستم موفقیت او را تکرار کنم».
چزاره، اهل «تریسته» شهامتی داشت که خاص بازیکنان آن منطقه بود. پائولو که از استعداد ذاتی بیشتری نسبت به پدرش برخوردار بود، این شهامت را به تکامل رساند.
زمانی که در میلان او را به دفاع چپ منتقل کردند مالدینی با همین شهامت و تمرین زیاد کاری را انجام داد که برای هرکسی در سن بالاتر از دوازده سال تقریبا غیرممکن است: او قدرت پای چپش را افزایش داد تا کاملا مشابه پای راستش شود. پدرش درباره او میگوید:
« این میل مدام و روزانه او به پیشرفت و ارزیابی درونی هنوز مرا شگفت زده میکند».
آلبرتو زاکهرونی که در میلان مربی او بود به یاد میآورد:
«او بازیهای دوستانه بعد از ظهر پنجشنبه برابر جوانان باشگاه یا یک تیم آماتور را چنان جدی میگرفت که انگار فینال چمپیونزلیگ باشد».
در بازی نیمهنهایی چمپیونزلیگ برابر پیاسوی آیندهوون در ماه گذشته، مالدینی سرش را در مقابل مهاجم حریف که برای شوتزدن به هوا بلند شده بود قرار داد. لگد به صورتش خورد و او را با برانکارد بیرون بردند. بعد از کمابیش یک دقیقه، او برگشت و بازی را ادامه داد. برای داشتن چنین شهامتی، شما باید به جایی که برای آن کار میکنید باور قلبی داشته باشید. به ندرت بازیکنی را پیدا میکنید که عاشق باشگاهش باشد – معمولا این بخش کار را به هواداران وا میگذارند- اما مالدینی واقعا چنین است. علیرغم اینکه وقتی خیلی کوچک بود از یوونتوس طرفداری میکرد. شکی نیست که این عشق به عشق پدرش به میلان پیوند خورده است. در سن هفتاد و سه سالگی چزاره همچنان سفت و سخت پیگیر میلان است. پائولو پیشنهادات پیاپی باشگاههای دیگر مانند منچستر یونایتد و چلسی را رد کرد، و در یک برهه، وقتی میلان با مشکلات مالی روبرو بود، حاضر شد 30 درصد دستمزدش را کاهش دهد. او مدام درباره اهمیت بازی برای تیم زادگاهش حرف میزند و حتی میگوید اینکه میلان بیش از حد بازیکن خارجی استخدام میکند برایش نگران کننده است. مالدینی خودش را با شیفتگی به باشگاهش تعریف میکند. این باعث میشود او بازیکنانی را که از طریق دیگری به جز عملکرد خوب، به دنبال مطرح کردن خود هستند سرزنش کند. یک بار وین رونی را که معمولا در زمین به دنبال قلدربازی است حسابی سرجایش نشاند، و «رابی سَوِج» بازیکن ولز که قبل از بازی مقابل ایتالیا پیراهن مالدینی را در تلویزیون ولز دور انداخته بود، اصلا افتخار دریافت پاسخی از سوی او را نیافت. مالدینی به ندرت حرف میزند اما اگر صحبت کند، همتیمیهایش به خط میشوند.
اما حقیقت این است که هیچ کدام از اینها نمیتواند آن چه او هست را بیان کند. چیزی فرازمینی در بدن او وجود دارد. انگار که یک خدای یونانی باشد، در تلاشی ناموفق برای درآمدن به شمایل انسان.
برای اینکه در سی و شش سالگی هنوز یک بازیکن فوقالعاده باشید – کاری که کمتر کسی در تاریخ موفق به انجام آن شده- باید بی نهایت مراقب بدنتان باشید.
زمین تمرین میلان، «میلانلو» چراغی روشن در توضیح این ماجراست. این کنج آفتابگیر روی تپهای بالای دریاچه «کومو» هر صبح چند دقیقه مانده به ساعت ده زنده میشود. وقتی که رژه ماشینهای شاسیبلند حامل بازیکنان مولتیمیلیونر از کنار نگهبانان مسلح میگذرد. مالدینی بیست سال این مسیر را رفته و آمده است. بین جلسات تمرین او در اتاق خوابش در میلانلو استراحت میکند. او می-گوید: «تقریبا اینطور است که انگار تمام نگرانیها جلوی دروازه ورودی کمپ متوقف میشوند. این بهترین رویکرد برای رسیدن به بیشترین بازدهی است.»
البته به نظر میرسد مالدینی در میلانلو تنها نیست. چهار مدافعی که احتمالا برابر لیورپول به میدان خواهند رفت میانگین سنشان سیوسه سال است. بیلی کاستاکورتای سیونه ساله هم ذخیره آن-هاست روی نیمکت!
دلیلش این است که «آزمایشگاه میلان» یعنی تیم پزشکی باشگاه راز جوانی ابدی را کشف کرده است. آزمایشگاه دائما در حال بررسی وضعیت ماهیچه، مغز، قلب، تنفس، روح و روان و سایر مسائل بازیکنان است، و سپس تمام دادهها با کامپیوتر تحلیل میشوند. در حالی که در بقیه تیمها هنوز بازیکنان به طور گروهی دور زمین میدوند، در میلان هر کسی رژیم تمرینی مخصوص خودش را دارد. این شیوه جواب میدهد، خصوصا اگر یک خدای یونانی داشته باشید که با او شروع کنید. آدریانو گالیانی، نایب رییس باشگاه اینطور گزارش میدهد؛ «سن بیولوژیکی پائولو از سن واقعی او بسیار کمتر است. تستهای فعلی او حتی از سه یا چهار سال پیش بهتر است».
یا آنطور که میگویند، سن تا حدی به این وابسته است که خودت را چندساله حس کنی.
مالدینی معتقد است استرس از انسان انرژی میگیرد. او سعی میکند با فکر نکردن به فوتبال خارج از تمرین و مسابقه، از آن پرهیز کند. او هرگز «گاتزتا دلو اسپورت» کتاب مقدس روزانه فوتبال ایتالیا را نمیخواند، هرگز در تلویزیون ظاهر نمیشود, سوژه شایعات رسانههای زرد نیست و هرگز درباره فوتبال با همسر و پسرانش حرف نمیزند، و حتی به ندرت با پدرش. از حدود یک دهه پیش هم حضورش به عنوان انتخاب کننده موسیقی در یک برنامه رادیویی را متوقف کرده است. «دیوید اندت» یکی از مسئولان باشگاه آژاکس هلند، مالدینی را به عنوان الگوی سبک زندگی برای جوانان باشگاه مثال می-زند. وقتی اندت این موضوع را به خود مالدینی گفت، مالدینی پاسخ داد که این باعث افتخار اوست. یکی دیگر از ترفندهای ذهنی برای اینکه در سطح عالی باقی بمانید: با اینکه میدانید فوقالعادهاید؛ باز هم باید متواضع باشید. البته این چیزیست که همه ادعایش را دارند، ولی عده کمی واقعا میتوانند به آن عمل کنند.
اگر مالدینی روزی بازنشسته شود، احتمالا آزمایشگاه میلان او را شبیهسازی خواهد کرد.
- در فوریه سال 2009 زمانی که مالدینی چهل ساله در آخرین داربی خود برابر اینتر به میدان رفت، هواداران اینتر بنری را برافراشتند که روی آن نوشته بود «برای 20 سال رقیب ما، اما در زندگی همیشه وفادار». از سوی دیگر، چند ماه بعد در آخرین بازی حرفهایش، عدهای از هواداران افراطی باشگاه خودش بنری آوردند با این نوشته: «داخل زمین یک قهرمان بی بدیل بودی، اما به آنهایی که تو را ثروتمند کردند احترام نگذاشتی». او فقط بیستوچهار سال برای میلان بازی کرده بود. اگر واقعا کسانی بودند که احترام کافی نزد مالدینی نداشتند، احتمالا بشود دلیلش را حدس زد.