بعداز وقفه ای طولانی و تعطیلی مسابقات فوتبال، دیدار دورتموند برابر شالکه چیزی فراتر از دربی روهر برای علاقه مندان به فوتبال بود. علاقمندان فوتبال که شاید قبلا خیلی بوندسلیگا را از نزدیک دنبال نمیکردند نیز برای دیدن این بازی لحظه شماری میکردند. از طرفی بازی برای دو تیم نیز حساسیت بالایی داشت.
دورتموند فاوره که در فصل جاری با ارائه بازیهای درخشان چه در بوندسلیگا و چه در اروپا توجه زیادی را به خود جلب کرده بود، در حالی به این مسابقه پا میگذاشت که در آخرین روزهای پیش از تعطیلی فوتبال در یک رقابت نزدیک، بازی مرحله یک هشتم نهایی اروپا را به پاریسن ژرمن که سرمربی سابق دورتموند یعنی توخل را روی نیمکت داشت واگذار کرده بود و حالا قهرمانی بوندسلیگا مهمترین هدف ممکن پیش روی آنها در این فصل است. دورتموند باید این بازی را میبرد تا اختلاف 4 امتیازی با بایرن صدرنشین را حفظ کند. از سوی دیگر، شالکه نیز باید نتیجه میگرفت تا در میانه جدول از کورس رقابت با هوفنهایم و فرایبورگ عقب نماند.
با توجه به ذات تهاجمی دورتموند، شالکه باید به فکر راهی برای کنترل بازی این تیم و انسجام دفاعی جهت کم اثر کردن خط حمله سه نفره قدرتمند این تیم میبود. در نهایت، نتیجه بازی اما به دلیل اشتباهات فاحش داوید واگنر دستیار پیشین کلوپ، به شکل دیگری رقم خورد. او با تعیین استراتژیهای اشتباه باعث شد تا تورگان هازارد و گوئررو یکی از بهترین بازی های خود را انجام دهند و دورتموند بازگشتی قدرتمند به صحنه فوتبال داشته باشد. در این مقاله کمی اشتباهات شالکه در این بازی را واکاوی می کنیم. اما در ابتدا نگاهی بیندازیم به چیدمان و سیستم بازی. سیستم شالکه: ۱-۲-۴-۳
چیدمان ابتدایی شالکه در این بازی ۱-۲-۴-۳ بود. در حالت تدافعی، باستیان اوچیپکا به هافبک دفاعی و کنی به هافبک میانی تغییر پست میدادند تا شکل آرایش دفاعی این تیم به یک ۱-۴-۵ فشرده تبدیل شود. اما آنچه که در این تاکتیک به درستی پیاده نشد، انتقال صحیح بازیکنان از چیدمان هجومی به دفاعی، و عدم حفظ درست پیوستگی و موقعیت صحیح در خطوط بود.
این تصاویر درک خوبی از اشتباهات پیاپی بازیکنان شالکه در حفظ فضاها به دست میدهد. وظیفه اولیه خط هافبک تیم شالکه این بود که نزدیکترین بازیکن روی بازیکن صاحب توپ فشار بگذارد. تیم دورتموند تمرکز خود را روی همین لحظه و استفاده از فضای ایجاد شده در این موقعیت گذاشت تا بتواند ریتم بازی را با نفوذ در این فضاها به دست بگیرد. به تصویر زیر دقت کنید:
این تصویر یک بازیکن شالکه را نشان می دهد که برای یارگیری و فشار گذاشتن روی بازیکن صاحب توپ به سمت نقطه هدف حرکت میکند. تصویر پایین، لحظه پس از رسیدن بازیکن به نقطه هدف را نشان می دهد. تورگان هازارد به عنوان یکی از خطرناک ترین مهرههای حریف دقیقا از همین فضایی که با حرکت بازیکن شالکه برای فشار گذاشتن خالی شده، استفاده میکند. در حالی که شکل پرس کردن تیم نباید به شکلی باشد که چنین فضایی را در اختیار بازیکن حریف بگذارد. در این حالت بازیکن دورتموند بدون نیاز به جابجایی قابل توجه توانسته فضا و زمان به دست بیاورد.
تصویر بالا درک ملموستری از ماجرا به دست میدهد. به طور معمول یکی از روش های کنترل فضا در برابر تیمهایی که قدرت زیادی در جا به جایی بین خطوط دارند، ایجاد فشردگی در عمق دفاع (Deep Blocking) است. معمولا برای اجرای موفق این استراتژی بازیکنان باید اولویت خود را بر حفظ موقعیت قرار داده و تا حد امکان فضای اشغال شده را رها نکنند؛ از این رو پرس کردن و فشار گذاشتن روی بازیکن صاحب توپ به ندرت صورت میگیرد. این تصمیم مهمی برای یک مربی است که روش برخورد خطوط دفاعی خود با تیم حریف و بازیکن صاحب توپ را با توجه به درک صحیح از قدرت تیم حریف تنظیم کند. مربیانی موفق میشوند در برابر تیمهایی با قدرت بالای هجومی و بازیسازی و خصوصا کار ترکیبی دفاع کنند، که بتوانند در مرحله اول پیوستگی و فشردگی دفاعی خود را تحت هیچ شرایطی از دست ندهند. به عنوان یک نمونه موفق این استراتژی میتوان به بازی آتلتیکو برابر لیورپول در دور برگشت یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اشاره کرد. اما تفسیر اشتباه واگنر از این استراتژی و اجرای نادرست آن باعث شد تا خط هافبک دورتموند بتواند به خوبی فضاهای خالی شده را پیدا کرده و به کار بگیرد و در نتیجه موفق شد تعداد زیادی پاس در یک سوم دفاعی حریف رد و بدل کند.
اشتباه در جاگیری در طول 45 دقیقه نیمه اول از سوی شالکه ادامه دار بود و نشان داد داوید واگنر به درستی شیوه بازیسازی و طراحی حمله دورتموند را تحلیل نکرده و استراتژی مناسبی برای مقابله با آن پیدا نکرده است. یک مثال دیگر از اشتباه در جاگیری و کنترل فضا از سوی شالکه، مربوط به گل اول است. جایی که تورگان هازارد توانست در فضای بین خطوط جاگیری کند و با سرعت عمل خیلی زود موقعیت خود را نیم فضا تغییر دهد و با پاسی دقیق، هالند را در موقعیت گلزنی قرار دهد. تصویر زیر لحظه جاگیری تورگان هازارد در بین خطوط دفاعی و هافبک شالکه را نشان میدهد.
نمایش بی نقص دورتموند در این بازی باعث شد تا بیشتر به واکاوی اشتباهات شالکه بپردازیم. اما برای اینکه بدانیم دورتموند چگونه موفق شد از اشتباهات ساختاری و همچنین اجرایی شالکه نهایت استفاده را ببرد، لازم است تا ساختار این تیم را بررسی کنیم. دورتموند که در شروع فصل در بازیهای مختلف بین سیستم چهار دفاعه و سه دفاعه مدام در نوسان بود، به نظر سرانجام در انتخاب سیستم سه دفاعه به ثبات رسیده است. اضافه شدن هالند در نیم فصل باعث شده که خط حمله این تیم از پیش هم خطرناکتر شود.
آرایش دورتموند
آرایش ابتدایی دورتموند 3-4-3 بود. در این چیدمان، اشرف حکیمی به همراه رافائل گوئررو بازیکنان بسیار مهمی در بالانس هجومی و دفاعی تیم هستند و نقش آنها کمی با چیزی که از وینگبک کلاسیک در نظر داریم متفاوت است و خصوصا در حالت دفاعی که برای ایجاد فشردگی عرضی به هافبکهای میانی نزدیک میشوند و نقشی شبیه به هافبکهای راست و چپ به عهده میگیرند. این آزادی عمل سبب میشود تا خصوصیت هجومی هر دو بازیکن بهتر به کار گرفته شود. اشرف حکیمی که قبلا در پست دفاع کنار قابلیتهای هجومی خود را به نمایش گذاشته بود، آزادی عمل بیشتری در اضافه شدن به حمله دارد و حتی بیش از پیش میتواند ویژگیهای خاص هجومی خود را به کار بگیرد. گوئررو هم که بالاترین امتیاز را در این دیدار کسب کرد، 93 بار صاحب توپ شد و 2 بار نیز دروازه شالکه را باز کرد.
سازماندهی
دورتموند همانطور که در بخش اول توضیح داده شد، با استفاده از ضعفهای ساختاری سیستم دفاعی شالکه خیلی زود توانست حفرههای نفوذ را پیدا کند و تا دقیقه 48 بازی با سه گل پیش بیفتد. در این نقطه و بعد از زدن 3 گل و در حالی که تقریبا یک نیمه کامل از بازی باقی بود، دورتموند و استراتژِی بازی خود را تغییر داد. از گل سوم به بعد با حفظ ساختار تدافعی آنها دست به اجرای یک ساختار فشرده زدند. این فشردگی در ساختار دفاعی دورتموند باعث شد تا فضاهای تحت پوشش تیم بیشتر شود و شالکه عملا قادر به بهره بردن از فضاها نبود و نکته دوم اینکه، حالت فشردگی سبب می شد تا دورتموند بتواند روی بازیسازی از عقب Buildup تیم خود نیز تمرکز زیادی داشته باشد.
در نهایت اینکه پیروزی با اختلاف 4 گل به خوبی بیانگر تفاوت سطح دو تیم است. از جمله نکات مهمی که در بازی دورتموند به چشم میخورد و در راستای استراتژی تعیین شده توسط مربی تیم به خوبی اجرا شد میتوان به ویژگیهای زیر اشاره کرد:
- ایجاد موقعیتهای دو در برابر سه و استفاده از آن
- تعویض بازی میان خطوط
- پیدا کردن فضای خالی توسط بازیکنان و اشغال آن
- حفظ توپ و کنترل آن توسط مدافعان میانی
تردیدی نیست که دورتموند نسبت به ترکیب شالکه بازیکنان با کیفیتتری در اختیار دارد اما بخشی از آنچه در این دیدار دیدیم و قسمتی از نتیجه نیز حاصل تفاوت سطح فاوره و داوید واگنر است. تفاوت سطحی که نشان می دهد استراتژی درست و اجرای بی نقص آن چگونه میتواند به موفقیت بی دردسر تیم منجر شود.