دیوید نسبیت (از وبسایت footballpink)
آوریل ۲۰۲۰
در سال 2018، کنی دالگلیش بالاخره همچون سر الکس فرگوسن نشان افتخاری شوالیه را به دلیل خدماتش به فوتبال دریافت کرد و لقب «سر» به نام او اضافه شد. مثل فرگی، این نشان زمان زیادی پس از آویزان کردن کفشهایش به او تعلق گرفت اما برخلاف همکار پر آوازه ی اهل گواناش[1]، کنی این لقب را زمانی طولانی پس از کنار رفتن از دنیای مربی گری دریافت کرد.
در حالی که سر الکس فرگوسن لقب «سر» را در اوج دوران مربی گری اش دریافت کرد، آخرین تجربهی مربیگریِ دالگلیش مربوط به ۶ سال قبل از دریافت این عنوان بود؛ زمانی که با عملکردی ناامیدکننده از لیورپولِ محبوبش اخراج شده بود.
اما به هرحال این دو مرد بار دیگر خود را در جایگاهی مشابه یکدیگر می دیدند؛ شرایطی که برای ۴۰ سال تجربه اش کرده بودند.
کنی دالگلیش و سر الکس فرگوسن اولین بار در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 با یکدیگر مواجه شدند؛ زمانی که دالگلیش تازه راهش را به عنوان یک بازیکن در سلتیک پیدا کرده بود و تصویر فرگوسن در تیم رقیب یعنی رنجرز در حال محو شدن بود.
این دو در یک بازی تیم ذخیرهها مقابل یکدیگر بازی کردند که در آن دالگلیش مامور مهار فرگوسن بود. پیش از شروع بازی، گفته میشود که فرگوسن خطاب به او چنین گفت: «تو برای این به یک دکتر نیاز خواهی داشت». دالگلیش تنها به او خیره شد و چیزی نگفت. گفته می شود که در آن بازی فرگوسن یک گل زد اما سلتیک با نتیجه 2-1 برنده شد.
در دهه بعد، هر دو مشغول پیدا کردن راهشان در میادین خود بودند؛ دالگلیش به عنوان بازیکن در لباس سبز و سفید سلتیک و بعدتر با پیراهن تماماً قرمز لیورپول و فرگوسن بر روی نیمکت سنت میرن و ایست استیرلینگ و بعدتر آبردین.
وقتی فرگوسن در مربیگری شروع به پیشرفت کرد ارتباطاتی خاص و در عین حال تنشآمیز را با لیورپول آغاز نمود. به عنوان یک مربی جوان، او به سبک بازی لیورپول علاقمند بود و در برخی بازی های اروپایی لیورپول در آنفیلد یا ورزشگاههای دیگر حضور داشت.
به طور مثال، فرگوسن در شبی که لیورپول در آن بازی معروف، سنت اتین را در مرحله یک چهارم نهایی جام باشگاههای اروپا شکست داد، حاضر بود و بعدها از این گفت که چقدر تحت تاثیر هیجان و درام هواداران لیورپول قرار گرفته بود. او در فینال سال 1978 جام باشگاههای اروپا نیز هنگامی لیورپول اف سی بروژ را شکست داد، در ومبلی حضور داشت.
آن زمان بود که فرگوسن با جاک استاین بیشتر آشنا شد. در سالهای ابتدایی مربیگری، فرگوسن گاها برای مشورت با استاین تماس می گرفت و از همان زمان این دو نفر ارتباطی را آغاز کردند که با همکاری آنها در تیم ملی اسکاتلند به اوج خود رسید.
این اتفاق البته مربوط به سالهای آینده بود. در حالی که تیم آبردین اولین قهرمانی خود را از بین سه قهرمانی تحت مربیگری فرگوسن به دست می آورد، ستاره او حقیقتا در حال اوج گرفتن بود.
فرگوسن از طریق استاین با بیل شنکلی و همچنین جانشین او باب پیزلی آشنا شد. به همین دلیل بود که وقتی آبردین در دور دوم جام باشگاههای اروپا در فصل ۸۱-۱۹۸۰ به مصاف لیورپول رفت، فرگی با خوشامدگویی گرمی در آنفیلد مواجه شد.
قبل از شروع بازی، برخوردها بسیار گرم بود و وقتی فرگوسن پیش از بازی به آنفیلد رفت، مهماننوازی گرمی از او شد. اما بعدتر شرایط کم کم رو به وخامت رفت و برخی می گویند حساسیت فرگوسن روی لیورپول نیز از همان جا ریشه میگرفت.
تقابل قهرمان انگلیس و قهرمان اسکاتلند که «نبرد بریتانیا» نام داشت، موجب ایجاد حساسیتهای شدیدی بین بعضی بازیکنان از هر دو تیم و برخی رسانههای اسکاتلندی شد.
جام باشگاههای اروپا در فصل ۸۱-۱۹۸۰: آبردین در برابر لیورپول
در آن زمان بحثی مطرح بود مبنی بر اینکه که بازیکنان انگلو-اسکاتی که در باشگاههای انگلیسی بازی میکنند و از این طریق پول در میآورند، نباید به تیم ملی اسکاتلند دعوت شوند.
بازیکنان اسکاتلندی لیورپول – دالگلیش، گریم سونس و آلن هانسن – در خط آتش و به شدت زیر ذره بین بودند. عملکرد آنها در پیراهن تیم ملی اسکاتلند به طرز غیرمنصفانهای با عملکردشان در لیورپول مقایسه میشد و برخی از جاک استاین خواسته بودند تا آنها را از ترکیب بیرون بگذارد.
بعضی از بازیکنان آبردین قبل از بازی می گفتند که در مقایسهی نفر به نفر، به خوبیِ بازیکنان لیورپول هستند و بدون شک به دلیل روحیه بالای تیمی آنها را شکست خواهند داد. این موضوع بازخورد خوبی در رختکن لیورپول نداشت و بازیکنان، به خصوص هانسن، دالگلیش و سونس، حتی از فکر مساوی کردن با آبردین هم برافروخته بودند، چه برسد به شکست.
همه این مسائل منجر به اوضاع ناخوشایند و پرفشاری شد و پیروزی 5-0 لیورپول در مجموع دو بازی، کامِ فرگوسن و تیمش را تلخ کرد. فرگوسن باور داشت که بازیکنان اسکاتلندی لیورپول بیش از حد از این پیروزی خوشحال بودند.
در اوایل دههی ۸۰، زمزمههایی وجود داشت مبنی بر اینکه ممکن است فرگوسن به آنفیلد بازگردد؛ اما این بار نه برای یک تک مسابقه، که برای زمانی طولانیتر.
در سال 1983 وقتی باب پیزلی به دوران بازنشستگیاش نزدیک میشد، مسئولان باشگاه به دنبال مربی جوانی برای جانشینی او بودند.
آن زمان در آنفیلد کسی مناسب این جایگاه وجود نداشت و به همین دلیل آنها خارج از آنفیلد به دنبال مربی بودند. در سال 1982 مذاکراتی با جان توشاک انجام شده بود اما بعد پیزلی تصمیم گرفت یک سال دیگر هم در آنفیلد بماند و وقتی پس از دوازده ماه قراردادش به پایان رسید، توشاک در سوانزی با سقوط تیمش به دسته پایینتر با مشکلاتی مواجه شده بود.
این موضوع توشاک را از لیست گزینه های احتمالی خارج کرد و راه را برای در نظر گرفتن فرگوسن باز کرد. 1983 سالی بود که آبردین فرگوسن رئال مادرید را شکست داد و قهرمان جام در جام اروپا شد. ارزش فرگوسن حالا بالاتر از هر زمانی بود.
بسیار محتمل است که به دلیل ارتباط استاین با لیورپول در سال 1983، فرگوسن برای مربیگری این تیم در نظر گرفته شده باشد. در نهایت مسئولان لیورپول تصمیمی گرفتند که به نظر موقت می رسید. آنها جو فاگان 62 ساله، کمکمربیِ قابل اعتمادِ پیزلی، را به عنوان سرمربی تیم انتخاب کردند.
باز هم محتمل است که وقتی فاگان پس از دو سال از سمت خود کنار رفت، لیورپول مجدداً فرگوسن را برای جانشینی او در نظر گرفته باشد. در این دو سال آبردین با مربیگری فرگوسن دوبارِ دیگر قهرمان لیگ و یک بار قهرمان جام حذفی اسکاتلند شد.
بنابراین، اگر مسئولان لیورپول واقعا او را برای این شغل در نظر داشتند، و اگر جاک استین همچنان به دنبال اثرگذاری بر روی پیزلی و نظر هیئت رئیسهی باشگاه به نفع فرگوسن بود، شانسِ فرگوسن برای هدایت لیورپول کم نمیبود.
اما قرار بود همه چیز به شدت تغییر کند و فرگوسن و دالگلیش برای اولین بار رو در روی هم قرار بگیرند. در واقع، مواجههی آنها با هم باعث شد که احتمال مربیگری فرگوسن در لیورپول برای همیشه منتفی شود.
جاک استاین در سال 1979 سرمربی تیم ملی اسکاتلند شد و با بازیکنانی که در اختیار داشت به تدریج پیشرفت کرد. وقتی او تصمیم گرفت دستیاری برای خود انتخاب کند گزینه مورد نظرش فرگوسن بود و فرگوسن هیچ تردیدی در پذیرفتن پیشنهاد او نداشت.
جاک استاین و سر الکس فرگوسن
زمان گذشت و بازیهای مقدماتی جام جهانی 1986 فرا رسید. استاین سرمربی اسکاتلند بود، فرگوسن دستیار او و کنی دالگلیش و گروه بازیکنانِ اسکاتلندی لیورپول هم بخش جدایی ناپذیری در ترکیب تیم.
در اوایل سال 1985، اسکاتلند قرار بود در مقدماتی جام جهانی در ورزشگاه همپدون پارک به مصاف ولز برود. در تمرین قبل از بازی فرگوسن به عنوان مربی تیم در مقابل همه بازیکنان از دالگلیش نظرش را در مورد ایان راش، بازیکن لیورپولیِ تیم ملی ولز، پرسید.
فرگوسن از دالگلیش در مورد نقاط قوت و ضعف راش پرسیده بود اما دالگلیش تنها به گفتن این حرف بسنده کرد که راش بازیکن خوبی است. وقتی فرگوسن از او جواب واضح تری خواست، دالگلیش تنها سکوت کرد و از پاسخ دادن امتناع نمود.
الن هانسن و استیو نیکول هم در پاسخ به سوال مشابه سکوت کردند و این فرگوسن را به شدت خشمگین کرد.
گریم سونس هم با وجود اینکه دیگر بازیکن لیورپول نبود و به سمپدوریا رفته بود حاضر نشد در مورد راش صحبت کند. سونس بعد به طور خصوصی در مورد راش با فرگوسن صحبت کرد، اما آن زمان دیگر رابطه فرگوسن و دالگلیش آسیب دیده بود.
سالها بعد وقتی فرگوسن در مورد این حادثه نوشت واضح بود که حس کرده بازیکنان لیورپول و به خصوص دالگلیش در مقابل او ایستاده بودند چون نمی خواستند چیزی بگویند که از آن در آینده بر علیه راش یا تیم لیورپول استفاده شود.
اوایل سال 1985 بود که لیورپول باز هم به دنبال مربی بود. جو فاگان در اولین فصل حضورش، سه گانه جام باشگاههای اروپا، جام اتحادیه و قهرمانی لیگ را به دست آورده بود اما آنچنان از مربیگری لذت نمی برد. او به مسئولان باشگاه اطلاع داده بود که فصل ۸۵-۱۹۸۴ آخرین فصل حضورش در باشگاه خواهد بود.
مدیر لیورپول، جان اسمیت، برای ملاقات با دالگلیش به خانه او رفت. این تنها یک حدس است اما ممکن است اسمیت نظر دالگلیش را در مورد فرگوسن و اینکه آیا او گزینهی مناسبی برای هدایت لیورپول است، پرسیده باشد. اگر چنین چیزی اتفاق افتاده باشد با توجه به برخوردشان در تیم ملی اسکاتلند، تنها یک جواب را میتوان متصور بود.
فارغ از هر آنچه که در آن دیدار گفته شده یا نشده، کمی پس از تمام شدن این جلسه، پیشنهاد مربیگری لیورپول در پایان فصل به دالگلیش داده شد.
در همین حال، دالگلیش به بازی برای لیورپول و اسکاتلند ادامه داد و وقتی در سپتامبر بعد، اسکاتلند در بازی برگشت در ورزشگاه نینیان پارک به مصاف ولز رفت، دالگلیش بازیکن و مربی لیورپول بود.
در یک بعدازظهر آرام پاییزی در ولز بود که داستان ابعاد تازه ای به خود گرفت.
در قسمت بعدی، با جزئیات بیشتری به این موضوع که چطور رابطهی بین دالگلیش و فرگوسن، هنگامی که تبدیل به دو سرمربی جاافتاده و رقیب یکدیگر شده بودند، بیش از پیش متشنج شد.
[1] محلهای در بریتانیا که در گلاسگو واقع شده است (ویکیپدیا).