رنه ماریچ (از وبسایت spielverlagerung)
نوامبر ۲۰۱۴
بازی موقعیتمحور (Juego de Posición)[1] یک مفهومِ عموما ناشناخته در اتریش و آلمان است. برای مربیان در اسپانیا و هلند این یک ایدهی فلسفی است که کمتر کسی میداند آن را چطور اجرا کند. با این وجود، در کشورهای آلمانی زبان، بازی موقعیتمحور (Positionsspiel) یک معنی متفاوت و به مراتب سادهتر دارد؛ به گونهای که بسیاری از جنبههای مهم این مفهوم را منتقل نمیکند. اما سوال مهم این است که بازی موقعیتمحور چیست؟
یک مفهوم تهاجمی
بازی موقعیتمحور متشکل از یک مجموعه دستورالعمل برای شیوه حمله است تا بتواند بر اساس یک طرح ساختارمند بازی کند. زمین بازی با خطوط عمودی و افقی به نواحی خاصی تقسیم میشود. در اینجا میتوانید مثالی از نحوهی تقسیمبندیِ زمین توسط گواردیولا در بایرن مونیخ را ببینید.
عکس هوایی از زمین تمرین بایرن مونیخ در زمان گواردیولا
بسته به فاز بازی، بازیکنان وظایف و مسئولیتهای مشخصی در هر یک از این نواحی دارند. نکتهی منحصر به فرد در مورد این مفهوم این است که مناطقی از زمین که باید توسط بازیکنان اشغال شود، بر اساس موقعیت توپ از پیش تعیین شده است. اگر توپ در وینگ چپ خط میانی باشد، نواحیای که باید اشغال شوند به کلی متفاوت هستند از زمانی که توپ در نیمهی سمت راست منطقهی ۱۸ قدم خودی قرار دارد. یک تیم باید در شرایط مالکیت توپ، به صورت پیوسته بر اساس موقعیت توپ تغییر مکان بدهد. این تغییر مکانها باید چنان با هماهنگی انجام شود که بیشترین تعداد گزینهّهای پاسکاری و مسیرهای نفوذ به وجود آید و به صورت همزمان، حریف را دچار مشکل کند. پاسهای کوتاه، گردش بازی و تغییر پیاپی موقعیت توپ همگی از جمله ابزارهای مهمی هستند که در بطن وظایفِ موقعیتی پیچیده تعریف شده و به بازیکنان محول میشوند.
آیا این روش بیش از اندازه دُگم است؟
ایدهی ابتداییِ این روش بازی توسط لوییس فنخال به کار گرفته شد؛ سرمربیای که به دگم بودن و استفاده از سیستمهای سفت و سخت معروف است. اما از نکتهی اصلی منحرف نشویم. هدفِ بازی موقعیتمحور این است که نواحی و وظایف اعضای تیم قابل انعطاف و تغییر هستند و میتوانند به بازیکنان مختلفی محول شوند. پیادهسازی این روش در تمرینات و یا هماهنگی و درک بازیکنان معمولا با مشکلاتی همراه است. موقعیتهای ثابت و سبکهای شدیدا غیرمنعطف و سفت و سخت مشخصا برای شرایطی طراحی میشوند که بازیکنان نمیدانند چه زمانی از موقعیت خود خارج شوند و یا در موقعیتهایی جز موقعیتهای خود از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند.
آیا شیوهی تقسیمبندی زمین توسط گواردیولا همیشه به این شکل است؟
دستورالعملهایی در مواجهه با چنین شرایطی وجود دارد. بازیکنان باید فرمهای مثلثی تشکیل بدهند تا بتوانند از پاسهای کوتاه ترکیبی استفاده کنند. بازیکن صاحب توپ باید دو (در فرم مثلثی) و یا در شرایط ایدهآل، سه گزینه (در فرم لوزی) برای ارسال پاس در نزدیکی خود داشته باشد. سایر گزینههای دریافت پاس از همین فرمهای ابتدایی منشعب شده و گسترش مییابند. فرمهای مثلثی بر این اساس ایجاد میشوند که بیش از سه بازیکن در یک خط افقی و بیش از دو بازیکن در یک خط عمودی حضور ندارند. اگر یک بازیکن، به سمت بازیکن صاحب توپ برود و برای تبدیل خود به گزینه دریافت پاس با او هم خط شود، بازیکن دیگر باید موقعیت خود را تغییر به خط دیگری تغییر دهد.
با انجام این کار، بازیکنان میتوانند پاس خود را از کنار بازیکن حریف عبور دهند و یا او را به سمت خود بکشند و سپس تغییر موقعیت دهند. در بایرن، این روش از بازی در وینگها دیده میشود؛ اگر روبن نزدیک خط کناری باشد، مدافع کناری به تو میزند، اما اگر دفاع کناری به سمت لب خط نفوذ کند، وینگر به سمت نیمفضا حرکت میکند. این کار سبب میشود که نزدیکترین هافبک میانی و یا مدافع صلحب توپ در عقب همواره دو گزینهی ارسال پاس داشته باشد.
الگوهای پاسکاری، ساختار و وظایف بازیکنِ صاحبِ توپ و بازیکنان نزدیک به توپ همگی بستگی به فلسفهی بازیِ مربی دارد. بنابراین، علاوه بر موقعیتهای اشغال شده و پاسهای کوتاه، مالکیت توپ و گردش آن اهمیت فراوان دارند. این موضوع هم میتواند منجر به دگماتیسم و عدم انعطاف در شیوه بازی شود.
مالکیت به عنوان یک ابزار: مالکیت توپ یک فلسفه نیست
دلیل اصلیِ بالا بودنِ درصد مالکیت توپ در بازی موقعیتمحور این است که گردش توپ بین بازیکنان، ابزاری برای بر هم زدن نظم دفاعی حریف و باز کردنِ تیم مقابل است. در این روش، به حریف اجازه داده خواهد شد که تغییر موقعیت دهد، به بازیکن صاحب توپ نزدیک شود و در نتیجه، فضاهای مورد نظر برای نفوذ باز شده و یا میتوان با یک پاس عمقی این فضا را ایجاد کرد. «مالکیت غالب» یک فلسفهی بازیِ اسپانیایی یا هلندی نیست، بلکه یک ابزار در شیوهی بازی موقعیتمحور است.
مالکیت توپ به خودیِ خود هدف نیست، بلکه به این منظور طراحی شده است که حریف را به حرکت در آورد تا تیم بتواند با حملات خود از میان آنها عبور کند. تنها در صورت ناموفق بودن حمله است که تیم میتواند بدون تلاش برای حملهی مجدد، کمی بیشتر توپ را بین همتیمیها به چرخش در آورد. بازیکنان مجددا به موقعیتهای خود برمیگردند، فرم دیگری در برابر حریف به خود میگیرند و دوباره برای حمله تلاش میکنند. با این وجود، یک انحراف از ایدهی اصلیِ بازیِ موقعیتمحور وجود دارد که با انتقادات بسیار زیادی رو به رو است.
آیا میتوان زمین را به این شیوه تقسیمبندی کرد؟
مالکیت توپ به مثابه یک فلسفه و سوء تفاهم ایجاد شده در مورد تیکیناچّوی اسپانیایی
استفاده از مالکیت توپ به عنوان فلسفهی بازی میتواند مشکلاتی را ایجاد کند. گرچه اسپانیاییها با مربیگری دل بوسکه، بازی موقعیت محور Juego de Posicion را اجرا نمیکنند، اما همچنان همواره درصد بالایی از مالکیت توپ را به خود اختصاص میدهند. این شیوه در جام جهانی ۲۰۱۰ و یورو 2012 عمدتا به عنوان یک روش تدافعی مورد استفاده قرار گرفت. روشِ «تیکیتاکا» به خوبی هدف اولیهی «بازی موقعیتمحور» را منعکس نمیکند و میتوان آن را بدون استفاده از بازی موقعیتمحور هم تمرین و پیادهسازی کرد.
تیمهایی که از روشِ تیکیتاکا استفاده میکنند معمولا دچار این مشکل میشوند که در بسیاری از مواقع بازی، مالکیت بی هدف دارند. این یک روش تاکتیکی نیست، بلکه نتیجهی نداشتنِ یک شیوهی بازی موقعیتمحور موثر است. در شرایط مالکیت بالای توپ اما غیرموثر، طراحی حمله دشوار خواهد بود و لازم است تیم بازیسازی خود را به صورت متناوب و پیاپی از ابتدا آغاز کند. این موضوع از تحرک تیم میکاهد و منجر به اعداد عجیب و غریب در درصد مالکیت توپ میشود.
این موضوع البته نباید منجر به انتقاد از نفس شیوهی بازی موقعیتمحور شود. زیرا بازی موقعیتمحور یک مفهوم خنثی است که فواید بسیاری دارد و یک لزوما ناظر به مالکیت بی هدف توپ نیست.
نتیجهگیری
چنان که میبینید، بازی موقعیتمحور یک مفهوم تهاجمی جالب است که در بسیاری از کشورها مورد غفلت واقع میشود. هر مربیای مکانیزمهای منحصر به خودش را دارد و میتواند الگوهای خودش را در قالب ساختار این روش پیادهسازی کند. ایدههای پایهای این شیوه از بازی حتی در دفاع نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد. روگر اشمیت از تقسیمبندیِ مشابهی با پپ گواردیولا استفاده میکند تا از این نواحی به عنوان راهنمای نقاط استقرار بازیکنان در کارهای دفاعی تیم بهره بگیرد.
زمین تمرینیِ اشمیت
مربیگریِ و اجرای بهینهی این سبک از بازی، کارِ پیچیدهای است. مربی در زمین تمرین باید از تاثیر موقعیت توپ بر روی ساختار بازی آگاه باشد و ویژگیها و خصوصیات بازیکنانش را بشناسد تا بتواند فرم، فرآیندها و وظایف – و حتی نحوهی مربیگری خودش – را به درستی طراحی کند. یک مربی ابزارهای مختلفی از جمله آموزش شفاهی، ایجاد خطوط رنگی بر روی زمین تمرین جهت نشانهگذاری نواحی خاص، طراحی تمرینات برای موقعیتهای فرضی و بازیهای تمرینی، برای آموزش این مفهوم در اختیار دارد.
[1] عبارت جاافتادهی اسپانیایی
2 پاسخ
سلام
تابحال چندین مقاله ی سایت را مطالعه کرده ام.
نقد جدی دارم به مقالاتتون و امیدوارم بتواند این انتقاد به خوبتر شدن بیانجامد:
موضوعاتتون خیلی عالی هست، ولی متاسفانه متنتون اصلا خوب نوشته نشده که نمی دانم به علت ترجمه ناشیوا هست یا اینکه به خاطر متن ثقیل مبدا؟!
در هر صورت به نظرم اینگونه نوشتن باعث میشه اصطلاحا اون موضوع را تلف کنید.
بسیار عالی