سامان زمانزاده و علی عباسی
تقریبا یک سال پیش همین روزها بود که باشگاه بایر لورکوزن خبر از انتخاب ژابی آلونسو به عنوان سرمربی جدید تیم داد. روند پیشرفت و نتیجهگیری لورکوزن زیر نظر ژابی در طول این یک سال بسیار قابل قبول بوده. شکل بازی تیم نیز چنان چشمنواز است که تحسین بسیاری را برانگیخته و باعث شده نام آلونسو به عنوان یکی از مربیان آیندهدار فوتبال اروپا مطرح شود، تا جایی که حتی از همین حالا نام او برای نیمکت باشگاههای بزرگتر مطرح شود.
لورکوزن که فصل ۲۲-۲۰۲۱ را با جری سئوانه، مربی سوییسی خود در رتبهی خوب سوم به پایان برده بود، با امید فراوان فصل ۲۳-۲۰۲۲ را به عنوان یک مدعی آغاز کرد، اما نتایج هفتههای نخستین چیزی شبیه به فاجعه بود. در دو ماه آغازین بوندسلیگا، حاصل کار لورکوزن از هشت بازی تنها یک برد، دو مساوی و پنج شکست بود؛ از جمله باخت چهار بر صفر در آلیانز برابر بایرن ناگلزمن که کاسهی صبر مدیران باشگاه را لبریز و در خروج را برای سئوانه باز کرد.
نتایج ژابی در ماه نخست پس از جانشینی سئوانه، یعنی اکتبر 2022 چندان خوب نبود. او با پیروزی خوب چهار بر صفر برابر شالکه کارش را آغاز کرد، اما هفتهی بعد 5-1 در زمین فرانکفورت باخت. مساوی با وولفسبورگ و شکست برابر لایپزیش باعث شد که ماه اول حضور او از نظر نتیجهگیری تفاوت چندانی با هفتههای پیشین نداشته باشد. در لیگ قهرمانان هم ژابی با قبول شکست 3-0 برابر پورتو، نتوانست نتایج ضعیف قبلی را ترمیم کند و در همان هفتهی چهارم مشخص شد که لورکوزن از گروه بالا نخواهد رفت. بحران هنوز کاملا بالای سر تیم میچرخید.
اما از ماه دوم یعنی نوامبر 2022، ورق برگشت و ژابی پاسخ اعتماد مدیران لورکوزن را به خوبی داد. موج پیروزیهای پیاپی این تیم آغاز شد و پس از آن هم تعطیلی چند هفتهای مسابقات به دلیل جام جهانی قطر، فرصت بیشتری به او داد تا با تمرینهای تاکتیکی ویژه، سبک فوتبال خود را در لورکوزن جا بیاندازد – امری که در ادامه و با بررسی فلسفهی فوتبال و تاکتیکهای ژابی متوجه خواهیم شد که چقدر برای او و تیمش حیاتی بود.
از آغاز ماه نوامبر یعنی هفته سیزدهم تا پایان بوندسلیگا، لورکوزن با دوازده برد، پنج مساوی و پنج باخت میانگین امتیازی معادل 1.86 در هر بازی ثبت کرد که از میانگین کل فصل یونیون برلین تیم چهارم جدول که سهمیهی لیگ قهرمانان گرفت بالاتر بود. اگر افت عجیب لورکوزن در ماه پایانی مسابقات نبود، این میانگین حتی میتوانست به شکل قابلتوجهی بهتر شود. تیم ژابی در پنج هفتهی آخر فقط توانست سه امتیاز از سه مساوی به دست بیاورد که احتمالا بخشی از آن به دلیل بیانگیزگی بود، چرا که از سهمیهی لیگ قهرمانان خیلی دور بودند. اما با این حال کسب رتبهی ششم و کسب سهمیهی لیگ اروپا نتیجهای بسیار قابلقبول برای کسی بود که تیم را در جریان فصل و در منطقهی سقوط تحویل گرفته بود. از سوی دیگر علیرغم ناکامی در صعود به مرحلهی حذفی، تیم ژابی توانست در دو هفتهی پایانی لیگ قهرمانان اروپا دو مساوی ارزشمند از اتلتیکو مادرید و کلاب بروژ بگیرد تا به مرحلهی حذفی لیگ اروپا راه پیدا کند. صعود دراماتیک لورکوزن در یکشانزدهم نهایی و ضربات پنالتی برابر موناکو اعتماد به نفس این تیم را افزایش داد و تا مرحلهی نیمهنهایی – و حذف برابر رم مورینیو در حالی که تا حد خوبی تیم برتر زمین بود -، ژابی توانست تجربهی خوبی از حضور در یک لیگ معتبر اروپایی در همان نخستین فصل خود به دست آورد.
نقبی به گذشته: ژابی به عنوان بازیکن
نکتهی جالب دربارهی موفقیت ژابی و مطرح شدن نام او به عنوان یکی از چهرههای آیندهی مربیگری فوتبال اروپا این است که گرچه شروع او کوبنده بود، اما در میان دنبالکنندگان حرفهای فوتبال کمتر کسی از این موفقیت شگفتزده شد. ژابی مورد ویژهای است که گرچه چند سال زمان برد تا از بازنشستگی به مربیگری در سطح اول برسد، اما حضور موفق او در این سطح چیزی بود که بسیاری انتظارش را میکشیدند. دلیل اول این موضوع این است که ژابی نمونهی بارز بازیکنی بود که با مغزش فوتبال بازی میکند. تسلط عجیب او روی ریتم بازی و هر آنچه در میانهی میدان رخ میهد، تصویری ویژه از او در خاطرهی هواداران به جا گذاشته است: بازیکنی که حتی اگر کار خارقالعادهای در طول بازی نکند نیز همه درک میکنند که چقدر فوتبالیست بزرگی است. ثبت چنین تصویری اتفاق ویژهای است، اما ژابی در زمین فوتبال دقیقا تجسد همین کلمه بود: ویژه.
اگر فرض کنیم که یک تیپ خاص فوتبالیست وجود دارد که در زمان بازی هم مشخص است که در آینده مربیان بزرگی خواهند شد، ژابی آلونسو قطعا در آن دسته جای میگیرد؛ بازیکنی باهوش، با درک محیطی خارقالعاده و تسلط ویژه روی جنبههای مختلف بازی. بنابراین حتی در زمان بازی، بسیاری توقع داشتند که او روزی مربی بزرگی شود. اما علاوه بر آن، ژابی یکی از معدود ستارگانی است که به هیچ وجه به دنبال میانبر زدن در مسیر مربیگری نبود. او پس از بازنشستگی و زمانی که در حال تکمیل دورههای مورد نیاز برای گرفتن مدرک یوفا بود، مربی تیم زیر 14 سال رئال مادرید شد. در همان دوره هم برخی از هواداران سرسخت فوتبال ژابی را دنبال میکردند، چرا که باور داشتند او روزی مربی بزرگی خواهد شد.
مصاحبهای از او در همان دوران با وبسایت The Coaches’ Voice موجود است که در آن او به تشریح نقش خود در تیمهای مختلفی که بازی کرده بود پرداخته و به اختصار از فلسفهی مربیگری خود سخن میگوید. در همین مصاحبهی کوتاه نکات ویژهای نهفته است که میتواند پاسخ روشنی برای این سوال باشد که چرا موفقیت امروز ژابی آنچنان موجب شگفتی نیست.
ژابی زیر نظر چند مربی بزرگ و صاحبسبک یعنی رافا بنیتز، مورینیو، گواردیولا و البته کارلو آنچلوتی در سه باشگاه بزرگ لیورپول، رئال و بایرن، در یکی از کلیدیترین پستهای فوتبال یعنی هافبک شماره شش بازی کرده است. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. همانطور که خودش توضیح میدهد، زمانی که او در لیورپول بنیتز و در سیستم 1-3-2-4 بازی میکرد، با توجه به اینکه چه بازیکنی کنار او در محور دوگانه حضور داشت، استیون جرارد یا ماسچرانو، وظایفش کاملا تغییر میکرد. یعنی نقش او مدام از بازیکن لنگر محور دوگانه به بازیکن پیشرونده و برعکس تغییر مییافت. در رئال هم در بیشتر دوران بازی با مورینیو کار کرد، و در کنار سامی خدیرا تجربهی حضور در محور دوگانهای را یافت که کارش به ثمر رساندن انتقالها (transitions) در منتهای ممکن بود، و سپس در بایرن و زیر نظر گواردیولا به عنوان محور تکنفره و شماره شش تنهای تیم گواردیولا بود.
او نه تنها به لحاظ تنوع سبک و ساختار در بازی فردی تجربه ویژهای کسب کرد، بلکه شانس کار با مهمترین چهرههای مکاتب غالب فوتبال مدرن را نیز داشت؛ مورینیو در فوتبال انتقالی (transitional) و گواردیولا در فوتبال موقعیتمحور. در مورد کارلو آنچلوتی هم نکتهی جالبی وجود دارد و آن اینکه او دو بار در فصل پس از جدایی ژابی آلونسو از رئال و بایرن مونیخ اخراج شد!
وظیفهی ژابی در لیورپول و این موضوع که او در یک پست ثابت باید با توجه به بازیکن کناری نقش متفاوتی را به عهده میگرفت، دید و درک او را نسبت به شکل بازی در میانهی میدان پخته کرد. به درستی میتوان گفت اگر مسیری برای یک بازیکن وجود داشته باشد که تبدیل به مربی بزرگی شود، ژابی علاوه بر استعداد و درک ذاتی عمیق از فوتبال، این شانس را هم داشت که کاملا در این مسیر قرار بگیرد.
همانطور که ذکر شد همین مصاحبهی قدیمی ژابی پر از نکاتی است که نشان میهد که او درک روشنی از فلسفهی فوتبال خود و آنچه میخواهد انجام دهد دارد و جالب است که نکات ویژهای را که از مربیانش آموخته، در انتهای مصاحبه به صورت مختصر در شکلی که میخواهد تیمش بازی کند نیز برجسته میکند. این آموختهها سنگ بنای مربیگری او هستند. از نقش متفاوت خودش در یک پست ثابت حرف میزند و امروز در لورکوزن میبینیم که او به چیدمان روی کاغذ پایبند نیست و نقش بازیکنان را به صورت سیال اما کنترل شده در فازهای مختلف بازی تعیین میکند.
در بخش دیگری میگوید که چطور آزاد بودن خودش در زمین را فدا میکرد تا بازیکن دیگری که توانایی هجومی بیشتری داشت، یعنی استیون جرارد آزاد باشد. اینجا کاملا مشخص است که ژابی اصل مهم مربیگری فوتبال یعنی شناخت و توجه ویژه به فضا را به خوبی درک میکند. او متوجه است که در سطح بالای فوتبال فضا برای یک بازیکن آزاد نمیشود مگر اینکه بازیکن دیگری، یا به طور کلیتر الگوی بازی تیم برای او فضا «بسازد». جزئیاتی که او از شکل قربانی کردن فضای خودش برای آزاد کردن جرارد ارائه میدهد گویای درک بالای او از هندسهی فضاسازی هجومی است.
در جای دیگری او به دوران رئال و شکل بازی برابر بارسا اشاره میکند. اینکه اگر او برای پرس ژاوی جلو میرفت، راموس مجبور بود برای یارگیری مسی – که به عنوان نه کاذب عقب میکشید – چند قدم جلو بیاید و این باعث ایجاد فضای خالی در منطقهای خطرناک میشد. پس آنها ترجیح میدادند ژٰاوی را پرس نکنند که این امر منجر به مالکیت بیشتر اما کمخطرتر بارسا میشد. به خوبی روشن است که ژابی پیوستگی و رابطهی متمادی علت و معلولی در فوتبال را نیز به خوبی درک میکند.
و در نهایت برای توضیح دوران بایرن و نقش محور تکنفرهی او به رابطهی ویژه با مدافعان میانی اشاره میکند و اینکه در بسیاری مواقع او صرفا وظیفه داشت تا توجه بازیکنان پرسکنندهی حریف را به خود معطوف کند تا خط پاس مدافعان میانی باز شود؛ نمونهی دیگری از درک دینامیک فوتبال و توجه به بسیاری از موثرترین حرکات بدون توپ بازیکنان که حتی ممکن است به چشم بینندهی عادی نیز نیاید.
در مجموع، این مصاحبهی چهار سال پیش چنان تصویر روشنی از ژابی، درک او از فوتبال و ایدههایش به دست میدهد که بدیهی است پس از دیدن این ویدئو کمتر کسی از اینکه او به فاصلهی کوتاهی در مربیگری به موفقیت رسیده، متعجب شود.
فلسفهی فوتبال ژابی
فلسفهی فوتبال ژابی از همان جملات کوتاه در زمان مربیگری تیم زیر 14 سال رئال مشخص است:
«ما تلاش داریم یک تیم هجومی باشیم؛ تیمی که کنترل بازی را در اختیار دارد، بازیکنانی که میدانند چطور باید با هم همکاری کنند، فاصلهی میانشان تنظیم شده است و یکدیگر را به خوبی پیدا میکنند».
کاملا مشخص است که آلونسو چه فوتبالی را دوست دارد و به چه مکتبی نزدیکتر است. او موفق شده تا حد خوبی این فلسفه را در نخستین تجربهی جدی خود اجرا کند و فوتبالی که از لورکوزن میبینیم بسیار شبیه به همین است. در واقع او ترکیبی از فوتبال مالکانه و فوتبال انتقالی ارایه میکند؛ ترکیبی از آموختههایش از دو استاد بزرگ هر یک از این مکاتب، یعنی گواردیولا و مورینیو. پرداختن به این موضوع بسیار مهم است زیرا این میتواند مهمترین تحول رو به جلوی فوتبال مدرن باشد. استفاده از المانهای فوتبال انتقالی با حذف پیشنیاز عدم مالکیت، چیزی است که بسیاری از مربیان جوان صاحبسبک به دنبال آن هستند و ردپای آن را در سبک مربیانی چون دی زربی در برایتون نیز میتوان دید.
اما توجه به یک نکته اساسی است که برای داشتن امضای فلسفی و انتقال سریع آن به تیم، مربی باید علاوه بر ایده، توان آموزشی بالا داشته باشد. از این رو، تجربهی کار با جوانان یا تیمهای سطح پایینتر، یک نیاز اساسی است و ستارههایی که این مرحله را به اصطلاح میانبر میزنند معمولا کار سختی برای ایجاد چنین امضا و الگویی در بازی دارند.
در فوتبال امروز که مربیها بیشتر تیم عوض میکنند و بسیار هم محتمل است که در میانهی فصل جایگزین شخص دیگری شوند، این فاکتور که چقدر با سرعت بتوانند تیم را با تاکتیکها و ایدههایشان سازگار و منطبق کنند، بسیار مهم و شاید کمتر پرداخته شده است. به صورت سنتی در فوتبال این عقیده وجود دارد که مربی برای ایجاد تغییر نیاز به زمان دارد که حرف بیراهی هم نیست، اما این زمان چقدر است؟ اگر این سوال را از هواداران و مربیان و مدیران بپرسید احتمالا پاسخهای متفاوتی خواهید شنید. اما حقیقت این است که هرچه کمتر بهتر!
در توضیح این نکته باید حتما خاطرنشان کرد که فلسفهی یک مربی اگرچه سنگبنای فوتبالی است که او «میخواهد» تیمش بازی کند و قابل «توضیح و تبیین» برای بازیکنان و سایر افراد مرتبط به تیم نیز است، اما این فلسفه نیست که باید آموزش داده شود. فلسفه میتواند با توجه به سطح درک هر بازیکن با آنها به اشتراک گذاشته شود یا نشود، اما چیزی که نیاز به آموزش دارد، تاکتیکهایی است که ابزار مربی برای رسیدن به اجرای فلسفه هستند. خیلی خوب است اگر بازیکن فلسفه و استراتژی تیم را به کلی درک کند، اما نکتهی مهمتر این است که نقش خود را در یک بخش از این ماشین به هم پیوسته به درستی انجام دهد.
در مورد ژابی، از همان ابتدا وقتی در مورد فلسفهی خود صحبت میکند، با سادگی آن را درون ظرفهای کوچکتر و معطوف به روابط میان اجزای تیم، بازیکنان و فضا توضیح میدهد، که نشانگر این است که او به درستی از اجزای سازندهی فلسفهی خود آگاه است. تجربهی لورکوزن و سرعت او در اجرای فلسفه و شکل بازی در این تیم در زمان کم نیز نشان میدهد که او شکل آموزش و اجرای آن را هم بلد است. بنابراین از نظر فنی و اجرایی ما همین حالا دلایل خوبی برای آنکه بگوییم ژابی آلونسو مربی کاربلدی است، در اختیار داریم. گرچه باید توجه داشت که هم مدت زمان کمی گذشته و این دادهها ممکن است به مرور زمان تغییر کنند – با اینکه تا این زمان به شدت صعودی بوده – و هم اینکه مربیگری وجوه دیگری مانند کاریزما، مدیریت رختکن و کار زیر فشار و مدیریت بحران نیز دارد، که برخی از این جنبههای روانی در ابرباشگاههای بینالمللی، تاثیری شگرف در ثمرهی کار مربی دارند. از این رو، هنوز زمان لازم است تا حد او را در هر یک از این شاخصها بدانیم و تصویر کاملی از او به عنوان سرمربی بسازیم، اما با توجه به شناختی که از شخصیت او چه به عنوان بازیکن و چه در همین دوران کوتاه مربیگری به دست آوردهایم، میتوان حدسهای خوبی زد.
او پس از مربیگری در تیم نوجوانان رئال به سوسیداد B رفت تا در باشگاهی که دوران فوتبال حرفهای خود را به عنوان بازیکن در آن آغاز کرده بود، به عنوان مربی نیز پرورش یابد و آمادهی حضور در سطح اول شود. ژابی سه سال با این تیم در سطوح پایین فوتبال حرفهای اسپانیا مربیگری کرد و حتی آنها را از دستهی سوم به دستهی دوم فوتبال اسپانیا برد. برای درک اهمیت این صعود باید توجه کرد که داشتن تیم B یکی از مختصات ویژهی فوتبال اسپانیا است؛ تیمهای دوم باشگاهها که در واقع تیم آکادمی باشگاه هستند، اما در این سیستم، با تیمهای ردهی سنی آزاد در لیگهای حرفهای رقابت میکنند. به لحاظ قانونی تیمهای B میتوانند بازیکنان بزرگسال هم در اختیار بگیرند، اما معمولا بیشتر بازیکنان، زیر 21 سال سن دارند در حالی که باید در لیگ بزرگسالان رقابت کنند. این موضوع را هم اضافه کنید که قانونی وجود دارد که تیمها میتوانند در هر زمان بازیکنان تیم B را در صورت نیاز به تیم اصلی اضافه کنند. یعنی نه تنها بازیکنان جوان باید در ردهی سنی آزاد بازی کنند، بلکه هر بازیکنی که درخشش ويژه داشته باشد هم از سوی تیم اصلی در لالیگا فراخوانده خواهد شد. به همین دلیل است که تیمهای B حتی به ندرت میتوانند به دستهی دوم برسند و معمولا در دستهی سوم به پایین بازی میکنند. موفقیت ژابی در صعود به دستهی دوم که لیگی به نسبت سنگین و رقابتی است از این نظر بسیار قابلتوجه بود.
در این زمان هر از گاهی شایعهی پیوستن او به باشگاههای دیگری مطرح میشد، از جمله تیم آلمانی بروسیا مونشن گلادباخ که خواهان او بود اما ژابی ترجیح داد قراردادش را با سوسیداد B برای یک فصل دیگر تمدید کند، که در این فصل تیمش دوباره به دستهی سوم سقوط کرد. حالا دیگر بسیاری از آنچه لازم بود را از سر گذرانده و گرگ بالان دیده شده بود؛ تبیین فلسفه، آموزش، چشیدن طعم موفقیت و سرانجام شکست!
ژابی آمادهی چالشهای بزرگتر بود.
فصل 23-2022
ماه اول: آزمون و خطا
با توجه به شرایط بغرنجی که آلونسو تیم لورکوزن را در آن تحویل گرفت، بدیهی بود که باید به سرعت نتایج مثبتی میگرفت. بسیاری از مربیان در چنین موقعیتی که فرصت تحول اساسی وجود ندارد سعی میکنند با کمترین تغییر نسبت به چیدمان مربی قبلی و حساب کردن روی شوک مثبت وارد شده به تیم، هفتههای اول را بگذرانند. ژابی اما میدانست که همان زمان هم برای شروع کاری که در نظر داشت دیر بود، چون خیلی سریع قصد داشت تیمی بسازد که امضای خود او را داشته باشد؛ حرکتی که شاید برای یک مربی تازهکار کمی جسورانه و پر ریسک باشد، اما او وقتی برای تلف کردن با محافظهکاری نداشت. شاید به همین خاطر بود که او در بازیهای نخست تیمش سیستمهای متنوعی را امتحان کرد.
همانطور که ذکر شد مربیای که بتواند پکیج دانش و مهارت خود را در کمترین زمان ممکن به تیم جدید منتقل کند، برگ برنده ویژهای در اختیار دارد. در مورد ژابی اگر نتیجهگیری تیم را ملاک قرار دهیم، حدود یک ماه زمان برد که او به شکل محسوسی نتایج را بهبود دهد، اما حتی قبل از شروع بهبود نتیجهگیری نیز دگردیسی رو به جلو نسبت به تیم سئوانه به صورت نامحسوس وجود داشت. رد پای این پیشرفت را میتوان در آمار دید.
گرچه تیم ژابی در گلزنی، دفاع از دروازه و حتی خلق موقعیت در ماه اکتبر 2022 از تیم سئوانه هم بدتر عمل کرد، اما اگر به دادههایی که به طور مستقیم مربوط به امضای فلسفه بازی ژابی آلونسو است نگاه کنیم، پیشرفت قابل مشاهده است.
برای مثال در پایان دو ماه نخست مربیگری ژابی، یعنی قبل از تعطیلی مسابقات برای جام جهانی قطر، میانگین تعداد پاس در هر بازی لورکوزن از 504 زیر نظر سئوانه به 554 رسیده بود. این عدد در پایان فصل به 575 پاس در هر بازی رسید و دقت پاس نیز از 79٪ به 81٪ در ماه اول و 82٪ تا پایان فصل ارتقا پیدا کرد.
این آمار برای 10 بازی اول لورکوزن در فصل جاری در تمام رقابتها میانگین حیرتانگیز 704 پاس در هر بازی و 88.3٪ برای میانگین درصد پاس صحیح است. چیزی که از این آمار و روند مداوم رو به رشد آن بر میآید این است که ژابی بدون اتلاف وقت در حال پیاده کردن فوتبالِ خودش در لورکوزن بوده و در فصل جاری آن را به جایی که میخواسته نزدیک کرده است.
او در بازی برگشت لیگ قهرمانان سال گذشته برابر پورتو که به شکست خانگی سنگین سه بر صفر انجامید از ترکیب زیر استفاده کرد. گرچه نتیجهی آن بازی به هیچ وجه گویای حقیقت روند بازی در میدان نبود، اما در مسابقهی بعدی او چیدمان را عوض کرد و به سیستم 3-4-3 با دو وینگر عریض (پائولینیو و دیابی) روی آورد که حاصل آن هم شکست سهمناک 5-1 برابر فرانکفورت بود. پس از آزمایش ناموفق سیستم 1-2-3-4، سرانجام او با بازگشت به 1-2-4-3 فشرده برابر اتلتیکو مادرید و استفاده از دیابی و هادسون اودوی به عنوان دو وینگر متمایل به مرکز، توانست ترکیب مناسب برای بازی تیمش را پیدا کند و کنترل کار را در دست بگیرد.
این سیستمی بود که ژابی در ادامهی فصل و در بیشتر بازیها استفاده کرد و هنوز هم چیدمان پایهی اصلی او به حساب میآید. گرچه هنوز هم سیستمهای آلترناتیو را در جیب پشتی دارد و در برخی بازیها ناگهان 2-5-3 یا 1-3-2-4 بازی میکند، اما نوار پیروزیهای ماه نوامبر سال گذشته او را قانع کرد که این چیدمانی است که او در آن به شکل بازی مورد نظرش میرسد. بازیکنان درست یکدیگر را پیدا میکنند، ارتباط میان خط دفاع و هافبک در زمان بازیسازی کامل است، فاصلهی درست میان بازیکنان برقرار است و تیم قادر به حفظ و چرخش مداوم توپ در مسیر یکسوم دفاعی حریف است؛ تمام آنچه برای اجرای فوتبال ژابی حیاتی است.
ترکیب لورکوزن در بازی برابر پورتو در لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۲۲: پنج بازیکن از این ترکیب لورکوزن را ترک کردهاند و پاتریک شیک نیز تا به اینجای فصل را به دلیل مصدومیت از دست داده است.
این تصویر تیم پارسال ژابی است. لوکاش هرادستکی که در این فصل هم دروازهبان نخست تیم است، با توانایی ویژهی خود در دادن پاس کوتاه دقیق، به موفقیت بازیسازی کمک میکند. سه مدافع میانی این ترکیب همچنان در تیم حاضرند؛ گرچه هینکاپیه در ترکیب ثابت جای خود را به تپسوبا داده و استفاده از او در ترکیب اصلی بیشتر محدود به بازیهایی است که ژابی بخواهد ترکیب چهار دفاعه بچیند و او را به عنوان دفاع چپ به کار گیرد، چیزی که در این فصل زیاد رخ نداده.
لازم به ذکر است که ژابی در ماه اول و حتی ماه پس از آن نه تنها فورمیشن تیم را تغییر میداد، بلکه به تناوب جای بازیکنان را داخل زمین عوض میکرد. حتی زمانی که به استفاده از سیستم ثابتی روی آورد، گاهی بازیکنان مختلف را در پوزیشنهای مختلف به کار میگرفت تا بهینهترین ترکیب ممکن از تمام جایگشتها را پیدا کند. علیرغم عملکرد خوب در دفاع میانی مرکزی، او تاه را در پست دفاع میانی راست نیز امتحان کرد (و تپسوبا را در وسط)، یا برای پیدا کردن دو بازیکن میانی خود، مدام میان دمیرابی، پالاسیوس، امیری و آندریش، دست به تغییر میزد. در ادامهی فصل با برگشتن فلورین ویرتز ستارهی جوان از مصدومیت، تیم شکل جدیدی به خود گرفت و تلاش ژابی بر آن بود که به بهترین شیوه از او بازی بگیرد. در مجموع، تلاش او برای پیدا کردن چیدمانهای مختلف و جا دادن بازیکنان در سناریوهای مختلف این چیدمانها کاری بود که تا آخر فصل قبل ادامه داشت و فراموش نکنیم که همزمان او در حال گرفتن نتایج نسبتا خوبی نیز بود.
فصل ۲۴-۲۰۲۳، دومین آزمون بزرگ
فصل جاری نخستین فصل ژابی آلونسو در سطح اول است که او تیمش را در پیشفصل و پنجرهی تابستانی در اختیار داشته است و با فرصت خوبی که برای ترمیم نقاط ضعف تیم، خرید بازیکنانی که الگوی فوتبالش را پیاده کنند و البته تمرین زیاد با ترکیب فعلی داشت، دیگر نیازی به آزمون و خطای مداوم ندارد. او حالا کاملا میداند که از هر بازیکنی چطور و کجا باید بازی بگیرد و در صورت در دسترس نبودن بازیکنان اصلی و یا تغییر سیستم، بهترین گزینههای جانشین کدام بازیکنان هستند.
نقل و انتقالات تابستانی
نکتهی مهم در درک استراتژی لورکوزن در نقل و انتقالات این است که این تیم مانند بیشتر باشگاههای آلمانی به استثنای بایرن – و گاهی لایپزیش – اهل هزینهی گزاف و بریز و بپاش نیست و بیشتر فروشنده است تا خریدار. معمولا بازیکنانی که از سطح معینی بالاتر میروند و مورد توجه باشگاههای بزرگتر قرار میگیرند، به سختی قابل نگه داشتن هستند. اما با این وجود، بایر تابستان بسیار شلوغ و پر رفتوآمدی داشت، زیرا ژابی به دنبال ساختن ترکیبی بود که به کاملترین شکل ممکن توانایی اجرای ایدههای او را در زمین داشته باشد. در چنین شرایطی، نام ژابی و وزنی که او به تیم لورکوزن میدهد باعث شد چند خرید مهم و تاثیرگذار تابستانی با موفقیت انجام شود. مهمترین بازیکنی که شاید ژابی نقش اصلی را در قانع کردن او برای پیوستن به پروژهاش داشت، گرانیت ژاکا بود. دربارهی نقش ژاکا در لورکوزن و اینکه چه مقدار از پیشرفت خیرهکنندهی تیم به کیفیت او مدیون است، در ادامه بیشتر صحبت خواهیم کرد.
ژابی با خرید بازیکنان باتجربهای مانند ژاکا و یوناس هوفمن، بازیکنانی با کلاس بینالمللی به تیم اضافه کرد، اما شگفتی نقل و انتقالات تابستان لورکوزن بدون تردید ویکتور بونیفیس نیجریهای بود. پرداخت 20 میلیون یورو برای خرید بازیکن در باشگاهی مانند لورکوزن یک ریسک به حساب میآید، چه رسد که این پول برای بازیکن نسبتا ناشناختهای در لیگ بلژیک هزینه شود. اما عملکرد بونیفیس در همین هفتههای ابتدایی نشان داده که او یکی از هوشمندانهترین خریدهای باشگاه بوده است. البته خرید بونیفیس را نمیتوان اتفاقی دانست. آمار او در لیگ بلژیک خیرهکننده بود. ثبت متوسط 0.7 گل در هر بازی، فیزیک بدنی مناسب، قدرت بدنی بالا و همچنین تکنیک عالی و تمامکنندگی، او را به مهاجمی تبدیل میکند که در فوتبال امروز به شدت کمیاب است و لورکوزن در واقع مسابقه برای کشف زودهنگام او را برده است. دربارهی بونیفیس ذکر این نکته نیز مهم است که علاوه بر تمام تواناییهایی که او را در محوطهی جریمه خطرناک میکند، درک تاکتیکی بسیار خوبی نیز دارد و به موقع و مناسب عقب میآید و با بازیکنان پشت سر خودش – که امسال معمولا ویرتز، هافمن یا امین عدلی هستند – لینکآپ میکند. فیزیک و تکنیک او تواناییِ خطشکنی تیم ژابی را افزایش داده است. عملکرد او در دو ماه اول فصل به شکلی بوده که کمتر کسی نبودِ پاتریک شیک، فوروارد باتجربهی این تیم را که به دلیل مصدومیت از ترکیب دور است، احساس میکند. اضافه شدن الکس گریمالدو به تیم نیز یکی دیگر از خریدهای مهم بود که قدرت حفظ توپ لورکوزن را در سمت چپ افزایش داده تا دو وینگبک با پروفایل متفاوت بتوانند به الگوی نامتقارن بازیسازی و نفوذ ژابی بهتر کمک کنند. البته در سمت راست نیز نیتن تلا، جوان انگلیسی، به تیم اضافه شده که با توجه به آمادگی و عملکرد خوب فریمپونگ و هافمن به ندرت به او بازی رسیده است. در خط دفاع نیز لورکوزن، یوسیپ استانیسیچِ کروات را از بایرن مونیخ رقیب مستقیم خود، قرض گرفته است که او نیز مانند هینکاپیه اما در سمت مخالف، هم به عنوان مدافع کنار در زمان استفاده از سیستم دفاع چهارنفره و هم به عنوان جانشین در صورت در دسترس نبودن بازیکنان ترکیب اصلی، گزینهی خوبی برای ژابی است.
از سوی دیگر بازیکنان بسیاری لورکوزن را ترک کردند که از میان شاخصترینها میتوان به موسی دیابی اشاره کرد که به مبلغ قابل توجه 55 میلیون یورو به استون ویلا فروخته شد. میچل بکر هلندی، یکی دیگر از بازیکنان اصلی تیم در فصل گذشته نیز به آتالانتا پیوست و هادسن اودوی نیز با پایان قرارداد قرضی از این تیم جدا شد. از میان بازیکنان دیگری که تیم را ترک کردهاند میتوان به دمیرابی، پائولینیو و آزمون اشاره کرد؛ همینطور آرانگوئز، بازیکن شیلیایی کهنهکار تیم، که پس از هفت سال بازی در لورکوزن به تیم اینترناسیونال در کشورش برگشت.
تیم ژابی در این فصل بیشتر با این ترکیب و بازیکنان به میدان رفته است. امین عدلی به عنوان یکی از دو بازیکن پشت مهاجم، آندریش و ندیم امیری در میانهی میدان و هینکاپیه و استانیسیچ در خط دفاع مهمترین گزینههای جایگزین هستند. آدام هلوژکِ چک نیز برای دقایق معدودی جایگزین بونیفیس در نوک حمله میشود.
از نگاه آمار*
حالا که در ماه اکتبر هستیم و هشت هفته از آغاز لیگ گذشته، لورکوزن با هفت برد و یک مساوی در صدر جدول است. آنها به لحاظ آماری اعدادی را به ثبت رساندهاند که در هر لیگی آنها را مدعی قهرمانی میکند. اما داستان بوندسلیگا نه فقط برای لورکوزن، بلکه برای هر تیم مدعی دیگر این است که آنها برای قهرمانی باید با بایرن رقابت کنند؛ تیمی که با اختلاف قابلتوجه، قدرت ساختاری و مالی بیشتری نسبت به باقی تیمهای لیگ و ستارههایی با کلاس جهانی در اختیار دارد. قهرمان شدن در حضور چنین تیمی نیاز به عملکردی نه فقط خوب بلکه استثنایی دارد. اما با این وجود لورکوزن در حالی که در همین هشت هفتهی ابتدایی مقابل رقبای دشواری چون بایرن مونیخ، لایپزیش و گلادباخ بازی کرده، توانسته صدر جدول را حفظ کند. به جز آن این تیم در برخی شاخصهای آماری مانند تعداد و دقت پاس تیم اول بوندسلیگا است؛ دستاوردی که معمولا در حضور بایرن برای هیچ تیمی به دست نمیآید. لورکوزن در خلق موقعیت با ثبت متوسط گل (xG) 16.7 پس از بایرن تیم دوم لیگ است و در بخش دفاعی با xG دریافتی 7.2 پس از بایرن و اشتوتگارت تیم سوم. این آمار به خوبی نشان میدهد که حضور لورکوزن در بالای جدول اتفاقی نیست و حاصل بالانس خوب میان دفاع و حمله و کیفیتی بالا در هفتههای ابتدایی بوده است.
اما چشمگیرترین نکتهی آمار، چیزی است که بالاتر به آن اشاره کردیم: تعداد و دقت پاس. همانطور که ذکر شد در فصل جاری میانگین پاس لورکوزن به 704 عدد در هر بازی با دقت 88.7٪ رسیده است. برای مقایسه تیم بعدی در بوندسلیگا بایرن است که 585 پاس در هر بازی ثبت کرده با دقت 88.1٪.
برای اینکه به اهمیت این عددها بیشتر پی ببریم میتوان آن را با سایر تیمهای اروپایی نیز مقایسه کرد. این عدد میانگین تعداد پاس لورکوزن را بالاتر از برخی آیکونهای فوتبال مالکیتی یعنی سیتی و بارسا و پاریسنژرمن انریکه قرار میدهد. گرچه در دقت پاس هنوز اندکی تا آستانهی 90٪ که این تیمها بالای آن قرار دارند، فاصله دارد.
نکتهی کلیدیتر اما در اهمیت این اعداد این است که بدانیم سبک فوتبال مالکانهی ژابی تفاوتهایی با اسلاف خود دارد. همانطور که گفتیم مهمترین ویژگی فوتبال او ترکیب بازی مالکانه با بازی انتقالی است. زمانی که موج قرن بیستویکمی بازی مالکانه جهان را تسخیر کرد – یعنی «تیکی-تاکا»ی آراگونس و دلبوسکه در تیم ملی اسپانیا و بازی موقعیتمحور بارسای گواردیولا که روی سنگ بنای پیشینیانی مانند کرویف و بیلسا ساخته شده بود – ترنزیشن یا فاز انتقال مثبت، اهمیت اندکی در موقعیتسازی تیم داشت. زیرا اصل بر این بود که با بازیسازی باحوصله، نگه داشتن توپ و ندادن آن به حریف و حرکات ترکیبی، نظم دفاعی حریف را به هم بزنند و در صورت از دست دادن توپ هم به سرعت پرس واکنشی (counter press) کنند. در چنین شرایطی کمتر فرصتی برای کار ویژه روی انتقالهای طولی انفجاری وجود دارد. اما در ادامه خواهیم دید که چطور ژابی اصول فوتبال مالکانهی سنتی را تغییر داده و خصوصا در مواجهه با از دست دادن توپ در بالای زمین، کمتر رادیکال است و پرس واکنشی را با روشهای دیگری ترکیب میکند؛ چیزی که باعث میشود شاهد استفادهی بیشتر او از موقعیتهای انتقالی باشیم.
بخش مهم دیگر آمار، تعداد پاسهای پیشبرنده (progressive) تیم لورکوزن است که نسبت به تیمهایی که بازی مالکانهی سنتی میکنند بسیار بیشتر است و بر خلاف روش سنتی بازیسازی فوتبال مالکانه، او چندان علاقهای به چرخش پرتعداد عرضی از این سو به آن سوی زمین (روش قدیمی و محبوب فوتبال مالکانه برای برهم زدن پیوستگی دفاعی حریف و ایجاد شکاف) ندارد و ترکیب متوازنی از فوتبال مالکانه با بازی طولی را ترجیح میدهد. این موضوع ارزش تعداد بالای پاس در هر بازی را برای این تیم حتی بیشتر نیز میکند.
در مجموع، در مقایسه با سال گذشته، علاوه بر نتایج، دیتا نیز به خوبی نشان از این دارد که ژابی موفق شده در فرصت بیشتری که طی تعطیلات تابستانی به دست آورده، اجرای تاکتیکهای خود را در تیم به تکامل برساند.
آنالیز تیم در فازهای بازی
مالکیت و بازیسازی از عقب
تیم ژابی مالکانه فوتبال بازی میکند اما همانطور که ذکر شد نمیتوان او را زیر چتر فوتبال موقعیتمحور جا داد. به نوعی حتی میتوان شکل فوتبال مالکانهی او را ضد موقعیت دانست! برخلاف شیوهی سنتی و مثلثهای معروف خوئگو د پوزیسیون، بازیکنان ژابی در زمان بازیسازی ثابت نیستند. حتی گاهی اینقدر در موقعیتهای خود جابجا میشوند که دنبال کردن و ثبت تمام واریاسیونهای بازیسازی تیم دشوار میشود.
در فوتبال ژابی، بسیار بیشتر به تحرک مداوم توجه میشود. بازیکن محوری تیم قطعا ژاکا است که در کنار پالاسیوس زوج محور دوگانه را تشکیل میدهند، اما این محور دوگانه در حین بازی به کرات به حالت تکمحور نیز تغییر میکند. به هیچ عنوان نباید به موقعیت بازیکنان در پست پیشفرض بیش از اندازه توجه کرد و این مهمترین ویژگی و شاید تفاوت فوتبال او با بازی موقعیتمحور سنتی باشد. اساس کار بازیسازی تیم ژابی ایجاد تجمع پر تعداد در مناطق کوچک خط میانی (cluttered overload) و باز کردن فضا در مناطق مجاور به این تجمع است.
قبلا در کانال یوتوب باشگاه دانشجویان فوتبال در یک ویديوی آموزشی به توضیح مفهوم اوورلود-آندرلود پرداختهایم و در این مثالها معمولا اوورلود-آندرلودهایی را مد نظر قرار دادهایم که بخش بزرگی از زمین را شامل میشود و از طریق آن خصوصا با پاسهایی با رنج عرضی زیاد، فضای خالی در بخشهای دورتر زمین هدف گرفته میشود. برنامهی ژابی آلونسو برای جلو بردن توپ از عقب زمین مبتنی بر ایجاد اوورلود-آندرلود است، اما در گسترهی فضایی بسیار محدودتر و با تعداد دفعات بالاتر. چنین کاری بسیار دشوار است، زیرا نیاز به توجه و هماهنگی مداوم بازیکنان با یکدیگر دارد تا بتوانند در فضاهای کوچک شلوغ به خوبی پاسکاری کنند و بازیکن دونده را در فضای مجاور – که آن هم معمولا کوچک است – صاحب توپ کنند. شیوهی ژابی برای رسیدن به محوطهی جریمهی حریف، تکرار مداوم این مینی اوورلود-آندرلودها در نقاط مختلف زمین است. به نظر تجربهی ژابی در کار کردن با تیم زیر 14 سال رئال مادرید و سپس سوسیداد B بسیار در اجرای این شیوه به او کمک کرده است. بسیار دشوار است که بازیکنان بزرگسال را به اجرای روتینهایی چنین پیچیده عادت بدهید. بسیاری از بازیکنان به طور ذاتی تمایل دارند در موقعیت خود باقی بمانند تا بازی – و توپ – به سمت آنها بیاید. اینکه به بازیکان بیاموزید موقعیت خود را رها کنند و مدام به سمت توپ بروند و تجمعهای منظم ایجاد کنند، نیازمند تمرین برخلاف غریزهی بازیکن است. به نظر ژابی این کار را و این تمرینات را در طول دوران حضورش در تیم نوجوانان و جوانان به خوبی فراگرفته و در انتقال آن به بازیکنان بزرگسال نیز موفق بوده است. این کلید بازی مالکانهی لورکوزن است: نزدیک به هم بمانید و مدام حرکت کنید.
نمونهای از فضاسازی با استفاده از ایجاد تجمع چگال در میانهی میدان
عقب آمدن و مشارکت بونیفیس در اوورلود مرکزی
نمونهای از شکل قرارگیری بازیکنان در زمان بازیسازی: ساختار نامتقارن، تجمع در سمت چپ و خالی کردن فضا در سمت راست برای فریمپونگ – که خارج از قاب تصویر منتظر توپ است! – در تصویر مشخص است.
برای بررسی ابزار اجرایی این شیوه باید توجه کنیم که ژابی سرانجام این سیستم 1-2-4-3 را برگزید که دو بازیکن پشت مهاجم نوک نه وینگر عریض، که بازیکنان مرکزگرا باشند. هوفمن و ویرتز هر دو این حالت مرکزگرا را حفظ میکنند، خصوصا ویرتز که در زمانهایی از بازی کاملا حس یک شماره 10 را القا میکند. امین عدلی که به عنوان گزینهی جانشین فلورین ویرتز، چه به صورت چرخشی و چه به عنوان بازیکن جانشین در بسیاری بازیها به میدان میآید نیز توانسته به خوبی این نقش مقلوب را به عهده بگیرد.
بنابراین در تیم ژابی عملا تنها بازیکنانِ لب خط وینگبکها هستند که هر دو بازیکن یعنی گریمالدو و فریمپونگ بالانس بسیار خوبی بین دفاع و حمله فراهم میکنند. خصوصا فریمپونگ قابلیت این را دارد که با سرعتی باورنکردنی بین یک مدافع کناری همخط با سه دفاع مرکزی و یک فوروارد همخط با مهاجم نوک تغییر موقعیت بدهد. به همین دلیل او بازیکنی است که در تیم ژابی بیشترین حرکت منجر به خلق موقعیت را دارد. معمولا اوورلودهای میانی لورکوزن با حرکت در سمت چپ ایجاد میشود تا سرانجام بازی به سمت راست و جایی که فریپمپونگ آمادهی حرکت در نیمفضا است، انتقال یابد. باز هم توجه به این نکته لازم است که علیرغم اینکه ویرتز و هافمن هر دو کاملا مرکزگرا هستند، باز هم فریمپونگ و گریمالدو – تنها بازیکنان لب خط – برای نزدیک شدن به محل اوورلود، مشارکت در تجمع و گرفتن توپ به طور متناوب به داخل میزنند. در حالی که در ترکیب دفاع چهارنفره در فوتبال مدرن به قلب زدن مدافعین کناری (inverted fullbacks) به امری نسبتا رایج تبدیل شده، چنین رفتاری از وینگبکها در چیدمان سهدفاعه کمتر دیده میشود، اما نمونهای از این کار را در تیم ژابی در ویدیوی زیر مشاهده میکنید.
بازیسازی دینامیک و مبتنی بر تحرک و جابجایی و استفادهی مناسب از پاس طولی در خط میانی. به محل قرارگیری گریمالدو و هافمن توجه کنید که به خوبی نمایانگر شناور بودن پستها خصوصا در زمان مالکیت است.
گرچه بار اصلی پخش توپ روی دو هافبک میانی تیم – خصوصا ژاکا – است، اما سه بازیکن جلوی زمین یعنی هافمن، ویرتز و بونیفیس نیز مدام عقب میآیند تا در ایجاد تجمعهایی که ذکر آن رفت مشارکت کنند.
یک نکتهی مهم دیگر تاکید بر حرکت بازیکن پاسدهنده پس از دادن پاس است. این نکتهی ساده تاثیر بسیار زیادی در برهم زدن نظم دفاعی حریف دارد، زیرا دنبال کردن بازیکن پس از رها کردن توپ (پاس دادن) به طور ذاتی دشوار است و مغز مدافعان به سمت مخالف حرکت آن بازیکن (سمتی که توپ میرود) معطوف است.
این گل زیبای لورکوزن به کلن ویترینی از تمام ویژگیهای فوقالذکر است. علاوه بر تحرک و جابجایی بیوقفهی بازیکنان برای فضاسازی، به رفتار بازیکن پاسدهنده نیز دقت کنید. هیچ بازیکنی پس از دادن پاس، ساکن نمانده و به سرعت فضای خالی مجاور را شناسایی و به آن فرار میکند.
بنابراین الگوی ژابی برای بازیسازی را میتوان در چند نکته خلاصه کرد: (۱) نزدیک نگه داشتن بازیکنان به هم و ایجاد تجمع و گرفتن برتری عددی در میانهی میدان، (۲) حفظ توپ در حال حرکت یکپارچهی تیمی و (۳) ایجاد فضا در مجاورت تجمعها و فرار بازیکنان نزدیک به آن فضا؛ الگویی که اجرایش برخلاف جملات اصلا ساده نیست. رسیدن به هماهنگی لازم برای اجرای این روش حاصل تمرینهای طولانی و پیچیده است.
نقش ویژه ژاکا
دربارهی ژاکا در بخش نقل و انتقالات به اختصار صحبت کردیم. در مجموع سخت است بین بونیفیس و ژاکا بهترین خرید تابستان را انتخاب کنیم، چرا که هر دوی این بازیکنان مانند تکهی مهمی از پازل، تکمیل کنندهی ابزاری بودند که آلونسو برای اجرای فلسفهی خود نیاز داشت. جالب است که دو بازیکن با دو پروفایل کاملا متفاوت کاندیدای چنین عنوانی هستند! یک بازیکن ناشناختهی 22 ساله و یک بازیکن بینالمللی 31 ساله که سالها در لیگ برتر بازی کرده و دنیای فوتبال به خوبی او را میشناسد. اما اجازه بدهید؛ آیا واقعا این گزاره صحیح است؟ به جرات میتوان گفت با عملکردی که از ژاکا در لورکوزن میبینیم میتوان تردید کرد که آیا هرگز قابلیتهای او به خوبی در دنیای فوتبال شناخته شده بود یا نه. او در هفت فصل حضورش در آرسنال زیر نظر سه مربی یعنی آرسن ونگر، اونای امری و میکل آرتتا بازی کرد و تقریبا همیشه فیکس بود. یکی از کلیشههای هواداری در تیمهای پرطرفدار و پرستاره این است که تقریبا در همهی دورهها بازیکنانی پیدا میشوند که ستاره نیستند، شکل بازیشان چشمنواز نیست و به همین دلیل محبوبیت ویژهای نزد هواداران ندارند، اما بسیار اثرگذار هستند. ژاکا یکی از این بازیکنان بود که حتی در مراحل مختلف هواداران آرسنال از او دل خوشی نداشتند و خواهان عدم حضورش در ترکیب اصلی بودند. با این وجود اما تمام مربیان ارزش واقعی او را در تیم درک میکردند و او حتی در همین فصل آخر هم از جمله بازیکنان مهم و تاثیرگذار در کمپین موفق تیم آرتتا بود و بالاخره ارزش واقعی خود را به هواداران نشان داد. نهایتا اما او تصمیم به جدایی از آرسنال گرفت. اگرچه شایعات زیادی دربارهی دلیل این تصمیم در تابستان میچرخید – از جمله اینکه همسر ژاکا در لندن خوشحال نیست و گرانیت را مجبور به ترک آرسنال کرده – اما خود او به شدت این شایعات را رد میکند و دلیل اصلی جدا شدنش را علاقه به پروژهی جدید و تبدیل شدن به بازیکن کلیدی لورکوزن عنوان کرده است. خرید دکلان رایس جای او را به عنوان بازیکن ثابت در آرسنال تنگ میکرد و علاقهی لورکوزن به او، پرداخت حدود 20 میلیون یورو برای خرید یک بازیکن 31 ساله و صحبتهایی که ژابی با او کرده بود، او را به شدت به این انتقال علاقمند کرد. زمان زیادی هم لازم نبود تا نتیجهی این تصمیم را ببینیم.
اگر یک پست در زمین وجود داشته باشد که باید به ژابی آلونسو برای تشخیص بازیکن مناسب برای آن اعتماد کرد، همین جایی است که از ژاکا بازی میگیرد؛ پستی که خود آلونسو سالهای طولانی در آن یکی از بهترینهای جهان بود. او تصمیم گرفت ژاکا را به محور پروژهی خود تبدیل کند. ژاکا تا اینجای فصل آمار فوقالعادهای از خود به جا گذاشته و یکی از موثرترین هافبکها، نه فقط در بوندسلیگا که در کل اروپا بوده است. برای مثال آمار پاس پیشبرنده (progressive) او در بوندسلیگا به جز جاشوا کیمیش از تمام بازیکنان بیشتر است و در اروپا هم جزو بهترینها است.
آمار پاس بازیکنان بوندسلیگا. در ستون آخر، مربوط به پاس پیشبرنده، جاشوا کیمیش با میانگین 11.1 در صدر است و ژاکا با فاصلهی کمی یعنی 10.7 دوم است. باقی بازیکنان زیر 8 پاس بر بازی دارند، به جز فلورین ویرتز دیگر بازیکن لورکوزن با 8.14 – تاییدی بر اینکه او به پست روی کاغذ خودش که پشت مهاجم است محدود نمانده، عقب میآید و در بازیسازی مشارکت میکند (منبع عکس: FBref)
علاوه بر آن به نظر میرسد ژاکا در زمرهی بازیکنانی است که ژابی نه تنها از او در اجرای تاکتیکهایش استفاده میکند، بلکه فلسفهی فوتبال خود را برای او تشریح کرده و از توان ذهنی او برای هدایت تیم جهت اجرای درست آن بهره میگیرد. در این مصاحبهی کوتاه ژاکا در چند جمله شکل بازی خودش و تیم را در راستای اجرای فلسفهی مربی توضیح میدهد؛ مصاحبهای که تا حدی یادآور مصاحبهی خود ژابی در توضیح نقش خود به عنوان بازیکن کلیدی در تیمهای مختلف بود. ژاکا میگوید: «این چیزی است که ما هر هفته تمرین میکنیم. مربی از ما میخواهد مالکانه بازی کنیم و توپ را نگه داریم، اما بازی مالکانه به این معنی نیست که باید مدام توپ را از راست به چپ (و برعکس) ببریم. بلکه باید همیشه به جلو نگاه کنیم تا مهاجمان را در موقعیت مناسب پیدا کنیم».
به واقع از این سادهتر نمیشد توضیح داد. ژابی فوتبال مالکانه بازی میکند، اما در عین حال به بازی طولی، انتروپی مهاجمان و توانایی آنها به عنوان ابزار ضربه زدن به حریف در مرحلهی آخر نگاه ویژه دارد.
عدم مالکیت، پرس و دفاع عقبنشین (rest defense)
ژابی توانسته تیم خود را نسبت به فصل قبل به لحاظ عملکرد دفاعی به شکل قابلتوجهی پیشرفت بدهد. میانگین کمتر از یک گل خورده در هر بازی در بوندسلیگا تا اینجای کار – در حالی که این عدد برای فصل قبل 1.44 گل خورده در هر بازی بود – نشاندهندهی بهبود عملکرد به شیوهای ویژه است. مانند بخش هجومی، کار دفاعی این تیم نیز به طور مشخص نسبت به فصل قبل تمرین شده است و الگوی روشنی را دنبال میکند.
ژابی واکنش دفاعی تیمش را به سه مرحله تقسیم کرده که جا دارد بر اهمیت آن تاکید شود. مرحلهی اول پرس واکنشی به محض از دست دادن توپ است. مانند بیشتر تیمهایی که فوتبال مالکانه بازی میکنند، تیم آلونسو هم «باید» پرس واکنشی کند، زیرا با تجمع مکرر بازیکنان بالای زمین و خصوصا برای تیمی مانند بایر که موقعیت بازیکنان نسبت به پست استانداردشان به دفعات تغییر میکند، انتقال منفی مداوم و منظم برای برگشت سریع به ساختار دفاع عقبنشین (rest defense) عملا ممکن نیست. اما لورکوزن در پرس واکنشی افراط نمیکند. تلاش برای بازپسگیری سریع مالکیت، تنها برنامهی دفاعی تیم نیست، بلکه صرفا لایهی اول دفاعی است. نکته بسیار قابلتوجه این است که معمولا شکست پرس واکنشی باید به انتقال منفی سریع تیم و بازگشت به دفاع عقبنشین منجر شود، اما تیم ژابی یک مرحلهی میانی قبل از عقبنشینی دارد. آنها اگر نتوانند توپ را در محل از دست دادن پس بگیرند – معمولا دو یا سه بازیکن به سرعت پرس واکنشی میکنند – قبل از آنکه به انتقال منفی کامل روی بیاورند یک برنامهی میانی را اجرا میکنند: بازیکنان مشخصی (وینگبکها و هافبکها) موج دوم پرس را شکل میدهند و سعی میکنند با طعمهگذاری مسیر حرکت تیم حریف را – که از پرس واکنشی رهایی یافته و به سمت دروازهی لورکوزن در حرکت است – به سمت کنارههای زمین کج کنند و با گیر انداختن آنها در فضای تنگ کنار خط، توپ را پس گرفته یا از بازی خارج کنند تا ضدحملهی حریف عقیم بماند. سرانجام در آن زمان و پس از این مرحله، تیم به شاکلهی دفاعی 2-3-5 خود برمیگردد، یعنی وینگبکها عقبنشینی کنند تا با سه مدافع وسط همخط شوند. البته ذکر این نکته ضروری است که بسته به شکل بازی تیم حریف، موقعیت وینگبکهای خودی در انتقال منفی و موقعیت بازیکنان لب خط حریف، در برخی بازیها دفاع عقبنشین لورکوزن به صورت 2-4-4 نیز بسته میشود (مانند دیدار برابر بایرن) که هر دوی این چیدمانهای دفاع عقبنشین قابل مشاهده است. بازیکنی که بین این دو چیدمان جای خود را تغییر میدهد، فریمپونگ است. او با توجه به موقعیت گنبری و دیویس و همچنین اینکه خودش در زمان انتقال منفی در کدام نقطه از زمین حضور دارد، یا با خط دفاعی همخط شده و دفاع پنج نفره را میبندد و یا اینکه با خط هافبک همخط شده و سیستم 2-4-4 را شکل میدهد.
البته چنین روشی همواره ریسک این را دارد که وینگبکها در صورت شکست دو مرحلهی اول نتوانند به موقع برگردند که در این صورت سه مدافع اصلی تیم باید وظیفهی دفاع کلیدی را به عهده بگیرند که در این مورد هم کوسونو، تاه و تپسوبا نشان دادهاند که در چنین شرایطی قادر هستند موقعیت خود را حفظ و کار را برای حریف دشوار کنند.
ترکیب ۲-۴-۴ فشردهی دفاعی: با توجه به شکل قرارگیری مهاجمان بایرن مونیخ، فریمپونگ با سه بازیکن میانی همخط شده و عقبتر نمیرود.
با توجه به امکان فرار آلفونسو دیویس از لب خط، فریمپونگ با دفاع همخط شده و ۲-۳-۵ را میبندد.
نمونهی دیگری از همخط شدن فریمپونگ با خط هافبک، وقتی خطر فرار دیویس کمتر است.
اینکه علاوه بر تغییر سیستم از مالکیت به عدم مالکیت – که امروزه دیگر در فوتبال بسیار رایج است – چیدمان دفاع عقبنشین تیم هم با توجه به موقعیت بازیکنان تغییر کند – در برابر یک چیدمان ثابت دفاع منطقهای که اجرای سادهتری دارد – نشان میدهد که آلونسو ابایی از اجرای روشهای پیچیدهتر حتی در دفاع هم ندارد.
برنامهی دو مرحلهای پرس لورکوزن در این ویدیو مشخص است. فریمپونگ توپ را از دست میدهد، بونیفیس برای پرس واکنشی اضافه میشود، اما خیلی روی بازپسگیری توپ انرژی نمیگذارند. در مرحلهی بعد، به وضوح هدف پرس تیم هدایت کیم به سمت لب خط است. کسی برای او مزاحمت ایجاد نمیکند، اما تمام گزینههای نزدیک برای پاس به شدت یارگیری میشوند. در این صحنه هدف این کار انتقال حریف به کنارهها است تا با کاهش سرعت و زهر ضدحمله، برای انتقال منفی و بازگشت به ساختار دفاعی زمان بخرند.
حقیقت این است که فوتبال مالکانهی ژابی در لورکوزن در زمان تصاحب توپ بسیار تماشایی است و از فصل قبل چشمهای بسیاری را خیره کرده، اما تیم او خصوصا امسال چنان با دقت این مراحل دفاعی را اجرا میکند که تماشای این بخش از بازی آنها نیز بسیار جذاب است. این موضوع به این دلیل است که در بازی مقابل تیمهایی که ضعیفتر هستند شما به ندرت لورکوزن را در حالت دفاع عقبنشین 2-3-5 پیدا میکنید، زیرا معمولا با کانتر موفق و یا با اجرای مرحلهی دوم و کشاندن حریف به کنارهها، یا توپ را پس میگیرند، یا از بازی خارج میکنند و یا حریف را وادار به بازی مستقیم میکنند.
نمونهای دیگر از مراحل پرس: لورکوزن با تعداد بالا در حمله است. بعد از لو رفتن توپ، پرس واکنشی میکنند که منجر به بازپسگیری توپ نمیشود، اما همان زمان اندک برای بستن گزینههای مرکزی پاس کافی است. بازیکنان لب خط حریف بدون یارگیری رها میشوند، چون تلهی لورکوزن رسیدن توپ به آنها است. از اینجا به بعد کار سادهتر است؛ گیر انداختن حریف در فضای تنگ لب خط و بازپسگیری توپ.
در مواجهه با بازیسازی حریف نیز لورکوزن با سه نفر در خط اول پرس میکند، در حالی که دو بازیکن میانی در خط دوم آنها را حمایت میکنند. این شکل پرس نیز به شکلی طراحی شده که موج دوم پرس و درگیری در میانهی میدان یا کنارهها هدف اصلی باشد. در این حالت نیز سه مهاجم تیم روی بازیکنان صاحب توپ فشار میگذارند و وینگبکها بدون چسبیدن به بازیکنان کناری حریف وظیفه دارند در فاصلهای قرار بگیرند که بلافاصله پس از دریافت توپ آنها را پرس کنند؛ در واقع اجرای برنامهای که به تلهی پرس معروف است. پس از اینکه حریف در کنارهی زمین صاحب توپ شد، حالا حلقه را تنگ میکنند و توپ را پس گرفته یا از مدار بازی خارج میکنند.
این تغییر ژابی آلونسو در فوتبال مالکانهی سنتی – عدم پرس واکنشی بسیار شدید – رد پای خود را در آمار پرس و مالکیت تیم هم باقی میگذارد. به همین دلیل در قیاس با تیمهای مرجع فوتبال مالکانه درصد مالکیت توپشان کمتر است و تیمهای حریف درصد پاس صحیح بالاتری دارند. دلیل آن همین است که ژابی یک پرس دومرحلهای به شرحی که رفت را اجرا میکند و در بسیاری مواقع اجازه میدهد مدافعان میانی تیم حریف بدون فشار زیاد به رد و بدل کردن توپ بپردازند و در مرحلهی بعدی در میانهی میدان تیم حریف را به تله میاندازد.
باز هم خالی گذاشتن بازیکنان کناری و یورش پرفشار درست پس از دریافت توپ توسط آنها که در این صحنه دو بار در سمت راست و چپ زمین با فاصلهی کم تکرار میشود.
اینجا البته باید حتما به این نکته اشاره کرد که داشتن بازیکنانی دونده، فیزیکی و پرتلاش باعث شده ژابی بتواند این ایدهها را اجرا کند و بدون داشتن چنین ترکیبی اجرای شیوههای این چنینی دشوار است. بازیکنان نه تنها باید فیزیک و استقامت خوب داشته باشند، بلکه باید از خودگذشتگی و احساس حلشدگی در تیم را نیز به منتهای ممکن داشته باشند. این شیوههای پرس لایهای در صورتی که حتی یک بازیکن نخواهد یا نتواند به این تلاش تیمی همگون بپیوندد، شکست خورده و تیم را در شرایط بدی قرار میدهد.
جمعبندی
مهمترین نکته برای جمعبندی این است که گرچه بسیاری مواقع تیمهایی در این سطح عملکرد مقطعی درخشان دارند و سپس افت میکنند، اما در مجموع با کیفیت بازی ارائه شده از سوی تیم ژابی آلونسو، مشاهدهی پیشرفت گام به گام این تیم در شکل بازی و اجرای دقیق فوتبالی که مشخصا امضای مربی روی نیمکت را دارد، میتوان احتمال بالایی داد که لورکوزن در ادامهی فصل نیز با کیفیت خوب و نمایش فوتبالی زیبا هوادارنش را راضی نگه خواهد داشت. اینکه آیا بتواند قهرمانی بایرن را به چالش بکشد، پرسشی است که باید برای پاسخ آن منتظر ماند، زیرا همانطور که گفته شد برای عبور از بایرن خوب بودن کافی نیست.
عدم قطعیت دیگری که در مورد لورکوزن وجود دارد آیندهی سرمربی جوان و موفق این تیم است. از همین حالا اخبار پیوستن او به رئال در فصل آینده با قوت مطرح است . آنچلوتی فصل آینده در رئال نخواهد بود و هنوز جانشینی برای او مشخص نشده است. در همین روزهای اخیر شایعاتی مبنی بر وجود یک بند آزادسازی مخفی در قرارداد آلونسو با لورکوزن در رسانههای ورزشی پیچید. صحبت از بندی بود که فقط سه باشگاه – باشگاههای سابق ژابی یعنی لیورپول، رئال و بایرن – میتوانند آن را فعال کنند. فارغ از صحت و سقم این شایعه، به نظر میرسد علاقهی رئال به او جدی باشد و باید دید او تا کی در لورکوزن میماند. او در گذشته نشان داده که عجلهای برای رسیدن به قله ندارد و ترجیح میدهد گامهای مطمئن و درست بردارد. اینکه او در لورکوزن خواهد ماند تا تجربهی بیشتری در ساختن یک تیم رقابتی سطح اول به دست بیاورد و بعد به یک ابرباشگاه برود، یا اینکه همین فصل بعد راهی رئال یا باشگاهی در این سطح شود، چیزی است که زمان آن را تعیین میکند. بنابراین بهتر است تا فرصت داریم از فوتبال کمنظیری که تیم او در بوندسلیگا و اروپا ارائه میکند، لذت ببریم. با توجه به کاری که ژابی در این یک سال در لورکوزن انجام داده، سخت است بگوییم کدام وجه گذشتهی او در شکلگیری چنین مربی موفقی بیشتر تاثیرگذار بوده است، فرصت کار با مربیان بزرگ و صاحبسبک، یا نبوغ ذاتی و درک عمیق از فوتبال. احتمالا هر دو.
* جزئیات آمار تا پایان هفتهی هفتم بوندسلیگا استخراج شده است.
** منبع عکس اصلی: Bundesliga Collection via Getty Images
12 پاسخ
عالی بود دم شما گرم
اسما تحلیل تیم ژابی بود، ولی عملا یک کلاس درس تاکتیک فوتبال بود که بسیاری از مفاهیم پایه رو توضیح میداد
فقط یه انتقاد کنم که نمیدونم مشکل از منه یا برای همه همینطوره
پلیری که برای سایتتون استفاده میکنین برای اینترنت ضعیف ایران خیلی کاربردی نیست و تقریبا نتونستم هیچکدوم از فیلم هارو ببینم
انگار قابلیت کاهش کیفیت بسته به اینترنت کاربر رو نداره و میخواد با حداکثر کیفیت پخش کنه و اینکه وقتی فیلم بعدی رو باز میکنم، قبلی رو پاک میکنه و باید از اول دانلود بشه و..
اگر وقت و هزینه زیادی نداره پیشنهاد میکنم تغییرش بدید 🙏
واسه من که سرعت اینترنتم طبق تستی که داشتم ۲۰ مگ هست، فیلمها به زحمت لود میشد.
خسته نباشید خیلی عالی و کامل بود 👌
دمت گرم. آقا این رو حتما بذار توی رزومهت. توی هر فیلد غیرمرتبطی هم بگی کاری با این کیفیت انجام دادی، قطعا موثره :)))). عالی. لذت بردم واقعا. از ذره ذرهش
متن عالی و روان بود. لذت بردم. ممنون از وقت و دقتی که میگذارید.
ویدیوها و گراف ها هم خوب بود و به فهم مطلب کمک میکرد.
بسیار بسیار عالی و مفید خسته نباشید 🩵👏🏽
آقا خیلی عالی و البته جامع بود
تو که انقدر فوتبال رو خوب تحلیل میکنی حیف نیست نمیری سمت مربیگری؟؟؟
چقدر عالی جزییات رو موشکافانه تحلیل کردی
اینا جز عشق به فوتبال و وقت زیاد امکان پذیر نیست
کل ورزش ۳ و طرفداری رو با همه مقالات ۱۰ ساله اش رو جمع کنی نمیتونه مشابه یه پاراگراف از تحلیلت رو بنویسه
دمت گرم
پیگیر درخششتون هستم سامان زمانی و علی عباسی عزیز