آنالیز تاکتیکی

بعد از فصل دور از انتظار ۲۰-۲۰۱۹ و شروع ضعیف سیتی در فصل جدید، بسیاری تصور می‌کردند دوره‌ی گواردیولا در سیتی به پایان رسیده ‌است. آنها فصل پیش را با اختلاف 18 امتیازی از لیورپولِ صدرنشین به پایان رساندند و اگر این کافی نبود، در لیگ قهرمانان اروپا هم در مقابل قرعه آسان لیون حذف شدند. با شروع فصل جدید و چند خرید در دفاع و حمله (روبن دیاس، ناتان آکه و فران تورس) چشم‌ها به گواردیولا بود تا عملکرد کوبنده فصول ۱۹-۲۰۱۸ و ۱۸-۲۰۱۷ را تکرار کند (199 امتیاز در این دو فصل – بیشترین در تاریخ لیگ […]

بعد از فصل دور از انتظار ۲۰-۲۰۱۹ و شروع ضعیف سیتی در فصل جدید، بسیاری تصور می‌کردند دوره‌ی گواردیولا در سیتی به پایان رسیده ‌است. آنها فصل پیش را با اختلاف 18 امتیازی از لیورپولِ صدرنشین به پایان رساندند و اگر این کافی نبود، در لیگ قهرمانان اروپا هم در مقابل قرعه آسان لیون حذف شدند. با شروع فصل جدید و چند خرید در دفاع و حمله (روبن دیاس، ناتان آکه و فران تورس) چشم‌ها به گواردیولا بود تا عملکرد کوبنده فصول ۱۹-۲۰۱۸ و ۱۸-۲۰۱۷ را تکرار کند (199 امتیاز در این دو فصل – بیشترین در تاریخ لیگ برتر). خط دفاعی شکننده‌ی فصل گذشته‌ی سیتی با ورود روبن دیاس عملکرد بهتری به ثبت رساند، اما برای اولین بار در دوران مربی‌گری پپ به نظر می‌رسید سیتی برای گلزنی برنامه خاصی ندارد. آنها از نظر هجومی عملکردی شبیه به تیم‌های پایین جدولی داشتند و نبود یک بازیکن شماره 9 با عملکردی باثبات باعث شده بود برای اولین بار گواردیولا بدون برنامه و با خط حمله‌ای متفاوت در هر بازی به نظر برسد. شکست 5-2 مقابل لستر در ابتدای فصل از بدترین عملکردهای تیم‌های گواردیولا در دوران مربی‌گری‌اش بود و به نظر می‌رسید آنها حتی از پس وست‌برومویچ بخت‌برگشته (که مربی خود -بیلیج- را بعد از مساوی با سیتی اخراج کردند!) هم برنمی‌آیند. وضعیت به جایی رسیده بود که تمدید قرارداد گواردیولا با سیتی به نظر اکثریت تصمیم اشتباهی به نظر می‌رسید.

اما گواردیولا خیال عقب کشیدن نداشت و یک بار دیگر به همگان ثابت کرد که با یک نابغه طرف هستیم که هر بار با نشان دادن شمه‌ای از توانایی‌های خود می‌تواند همگان را حیرت‌زده کند. آنها با سیستمی بدون 9 کلاسیک و مبتنی بر توانایی گلزنی تعداد بیشتری از بازیکنان، استفاده از شیوه از پیش‌امتحان‌شده‌ی دفاع کنارِ مرکزگرا (inverted fullback) و چرخش افراطی بازیکنان جلوی زمین توانست در 24 بازی آینده خود 23 پیروزی در تمام رقابت‌ها به دست آورد، به یک‌چهارم نهایی لیگ قهرمانان برسد، تقریبا قهرمانی خود را برای لیگ برتر قطعی کند و بهترین تیم حال حاضر اروپا را به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بسازد. در ادامه به شاخص‌ترین تغییرات تاکتیکی گواردیولا خواهیم پرداخت.

شناسایی فضا و حمله به آن توسط بازیکنان عقب زمین

با آمدن روبن دیاس که در تمام شاخص‌های دفاعی سرآمد است و اوج‌گیری دوباره جان استونز بازیکنانی مانند لاپورت، فرناندینو، رودری و خود دیاس که قدرت حمل توپ خوبی دارند با شناسایی فضای ایجاد شده توسط 6 نفر جلوی زمین سیتی با پیشروی، دفاع از عقب زمینِ تیم حریف را می‌شکنند. در شکل زیر رحیم استرلینگ چند بازیکن اورتون را به خود جذب می‌کند و به محض خالی شدن فضا فرناندینو را آزاد می‌کند. خط دفاعی سیتی از نظر آماری در حمل توپ پراگرسیو عملکردی استثنایی داشته است و آیمریک لاپورت با 9.13، جان استونز با 8.24 و روبن دیاس با 6.92 در اروپا جزو بهترین مدافعان از این نظر محسوب می‌شوند.

در ادامه لاپورت هم وارد عمل می‌شود و با حمل توپ و کار ترکیبی با دی‌بروینه اقدام به شوت‌ می‌کند. در ادامه گوندوگان توپ دفع شده را وارد دروازه می‌کند تا سیتی بتواند قفل دفاعی اورتون را بعد از 83 دقیقه باز کند.

چرخش بازیکنان جلوی زمین

پس از سردرگمی تاکتیک گواردیولا در اوایل فصل، به نظر می‌رسید او به چینش مورد نظرش رسیده است و فقط بازیکنان را در این چینش جابه‌جا می‌کند. در این بین داشتن بازیکنانی که قادرند در پوزیشن‌های مختلف به نحو احسن بازی کنند، به کمک گواردیولا آمد. این توانایی بازیکنان گواردیولا باعث شد که در هنگام حمله و پرس گواردیولا بتواند از سیستمی چرخشی استفاده کند که (۱) کار آنالیز را برای تیم حریف سخت می‌کرد و (۲) با توجه به توانایی و نقاط ضعف حریف جایگاه بازیکنان تغییر می‌کرد. نکته جالب درباره این چرخش بازیکنان این بود که شاخص‌ترین تیمی که از لحاظ تاریخی به این طریق بازی می‌کرد، بارسلونای یوهان کرویف بود که اتفاقا گواردیولا در آن تیم نقش هافبک دفاعی را داشت. در شکل زیر که مربوط به بازی برگشت لیگ قهرمانان اروپا در مقابل مونشن‌گلادباخ است، برناردو سیلوا و دی‌بروینه به عنوان بالاترین بازیکنان زمین دیده می‌شوند.

در صحنه دیگری از همان بازی دی‌بروینه در جایگاه دفاع راست در هنگام بازی‌سازی از عقب زمین دیده می‌شود، در حالی که ریاض محرز به عقب آمده و نقش هافبک را ایفا می‌کند؛ کایل واکر هم جای محرز را به عنوان وینگر راست گرفته است.

اوج این چرخش را در توالی زیر می‌توان دید. دی‌بروینه ابتدا پست هافبک چپ را اشغال می‌کند و فیل فودن جایگاه او را در مرکز زمین گرفته است (در سیستم‌های چرخشی خیلی کم پیش می‌آید که وینگرها هم جزئی از این چرخش باشند)؛ سپس گوندوگان هم به سمت چپ می‌آید و دی‌بروینه آندرلپ می‌کند و پس از کار ترکیبی با گوندوگان توپ را سانتر می‌کند که به علت بی‌دقتی در ارتفاع توپ به ثمر نمی‌رسد.

پرسینگ به شدت موثر

گابریل ژسوس مهاجمی ا‌ست که به دلیل توانایی نه چندان بالای تمام‌کنندگی‌اش مورد انتقاد قرار می‌گیرد و عملکرد او در کنار افت آگوئرو یکی از دلایلی بوده که گواردیولا به سیستم بدون شماره 9 کلاسیک روی آورده است و به دنبال یک بازیکن نوک حمله در تابستان است؛ اما، او در یکی از زمینه‌هایی که به شدت برای گواردیولا و سیستم او مهم است عملکردی در کلاس جهانی دارد: پرسینگ. شاید عملکرد عالی او در بازی برگشت در برابر رئال را در مرحله یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان به یاد بیاورید؛ جایی که او در هر دو گل سیتی با تحت فشار گذاشتن واران توپ را در خط دفاعی رئال بازپس‌گیری کرد و عامل تعیین‌کننده در هر دو گل بود. پرس‌کننده‌ی خوبِ دیگر سیتی برناردو سیلوا است و این دو بازیکن در بازی رفت مقابل گلادباخ توانایی خود را به شدت به رخ کشیدند.

در صحنه اول توپ در اختیار نیکو الودی مدافع سوئیسی گلادباخ است و این بازیکن گزینه‌های کمی برای پاس‌دهی دارد. در اینجا برناردو سیلوا با یک حرکت خمیده علاوه بر فشار گذاشتن بر روی الودی، گزینه پاس‌دهی او را می‌بندد و سپس با دنبال کردن توپی که به سمت دروازه‌بان برگردانده شده، او را مجبور به پاس دادن به گینتر می‌کند و گینتر هم که از سوی فودن تحت فشار است وادار به پاسی باعجله شده و توپ توسط گوندوگان بازپس‌گرفته می‌شود.

در موقعیتی دیگر، سیتی گلادباخ را در موقعیت دفاع چپ به دام انداخته است. به محض این که گلادباخ با رساندن توپ به نویهاوس از این موقعیت خارج می‌شود، برناردو او را دنبال می‌کند و به کمک واکر او را در گوشه‌ی زمین گیر می‌اندازد و در نهایت گابریل ژسوس پاس ارسالی را می‌رباید. ژسوس این فصل با 0.74 قطع توپ در هر 90 دقیقه از 98 درصد مهاجمین لیگ برتر عملکرد بهتری داشته است.

انقلاب در خط دفاعی
همان طور که پیش‌تر اشاره شد، عملکرد عالی جان استونز و آمدن روبن دیاس خط دفاعی متزلزل فصل‌های گذشته سیتی را به یکی از بهترین خطوط دفاعی اروپا تبدیل کرده است. آنها بهترین خط دفاعی لیگ را در اختیار دارند و در لیگ قهرمانان هم در 8 بازی تنها یک گل دریافت کرده‌اند. این آمار در حالی است که در ابتدای فصل به علت افت نسبی لاپورت خط دفاعی سیتی نسبتا متزلزل ظاهر شده بود، اما با جا افتادن دیاس و برگشتن جان استونز به بهترین فرم خود پس از پیوستن به سیتی، خط دفاعی این تیم بالاخره پس از خروج کمپانی ترکیب ایده‌آل خود را پیدا کرد. نکته قابل توجه این است که بعد از شکست مقابل تاتنهام که لاپورت چند اشتباه منجر به گل داشت، زوج خط دفاعی سیتی از لاپورت-دیاس به دیاس-استونز تغییر یافت. در شکل زیر آمار مربوط به خط دفاعی سیتی را می‌بینیم که نشان می‌دهد این تیم سه دفاع به شدت روی فرم دارد. با این حال اگر در این داده‌ها دقیق شویم، به نظر می‌رسد استونز و دیاس از نظر آماری هم مکمل‌ یکدیگر هستند.

ژائو کانسلو، بیش از یک مدافع کناری

در بین بازیکنانی که این فصل زیر نظر گواردیولا پیشرفت اساسی کرده‌اند (و تعدادشان هم کم نیست – فیل فودن، استونز، دیاس و …) ژائو کانسلو بازیکنی بود که بیشترین پیشرفت را تجربه کرد. این بازیکن که دو فصل معمولی را در یوونتوس و سیتی گذرانده بود، این فصل نقشی اساسی در موفقیت سیتی داشت. همان‌ طور که قبل‌تر در بایرن مونیخ شاهد بودیم، گواردیولا با تغییر نقش فیلیپ لام و بعدتر کیمیش از دفاع کناری به هافبک، نوع جدیدی از این نقش به نام دفاع کنارِ مرکزگرا را به فوتبال معرفی کرد. در این نقش بازیکنی که نقش دفاع کناری دارد، به جای نفوذ و حرکت کنار خط طولی که نقش سنتی این بازیکنان است به وسط زمین آمده و به عنوان هافبک ایفای نقش می‌کند. فایده این شیوه این است که (۱) به بازیکنان خط هافبک که معمولا جلوی دروازه توانایی بیشتری دارند مجوز نفوذ می‌دهد و (۲) در هنگام ضدحمله‌های حریف مخصوصا از کناره‌ها امنیت بیشتری برای تیم تامین می‌کند. نقشه‌ی حرارتی کانسلو در این فصل نقش آچار فرانسه این بازیکن را برای تیم گواردیولا در پست‌های مختلف بیشتر نشان می‌دهد.

نقشه‌ی حرارتی کانسلو

شکل اول که نقش کانسلو به عنوان دفاع راست را در مقابل استون ویلا نشان می‌دهد، او را در حال انجام آندرلپ به تصویر می‌کشد که یکی از شیوه‌های پر استفاده‌ی گواردیولا هنگام حمله است.

در شکل بعدی در مقابل گلادباخ هم که اون نقش دفاع چپ را داشت، به خاطر راست پا بودن گزینه‌های زیادی برای ایجاد خطر دارد و می‌تواند با کار ترکیبی، حرکت به سمت خط عرضی و حرکت به مرکز برای سیتی ایجاد موقعیت کند.

در تصویر بعدی می‌بینیم که کانسلو همان پست دفاع کنارِ مرکزگرا را که به آن اشاره شد در هنگام بازی‌سازی از عقب زمین ایفا می‌کند و در کنار رودری در خط هافبک قرار می‌گیرد.

این بازی نمونه‌ی بارزی از نقش بسیار مهم کانسلو در نقشه‌های گواردیولا بود. گرچه او دفاعِ چپ تیم محسوب می‌شود، در لحظه‌هایی حتی در نیم‌فضای راست پشت محوطه جریمه گلادباخ هم دیده می‌شد که در باز کردن قفل دفاعی گلادباخ به شدت موثر بود. کانسلو در این بازی هر دو گل سیتی را مقابل دفاع عقب‌کشیده‌ی گلادباخ به ثمر رساند.

نکته‌ی دیگری که در بازی کانسلو دیده می‌شود، ارسال‌ پاس‌های چیپ پشت دفاع تیم حریف از نیم‌فضای پشت محوطه است. با توجه به این که این خصیصه در بازی کیمیش در بایرن مونیخ هم دیده می‌شود (پاس‌ گل‌هایش در فینال لیگ قهرمانان سال گذشته و بازی رفت مقابل اتلتیکو مادرید را در این فصل به یاد بیاورید)، به نظر می‌رسد اتفاقی نباشد و از خصوصیت‌هایی‌ است که گواردیولا به بازی این دو نفر اضافه کرده است.

همان طور که گفته شد ایفای این نقش توسط کانسلو باعث نفوذ بیشتر گوندوگان شده است و این بازیکن هم در این نقش به شدت درخشیده ‌است. گوندوگان این فصل در 26 بازی لیگ، 12 گل به ثمر رسانده ‌است؛ در حالی که در سه فصل گذشته خود روی هم برای سیتی توانسته بود تنها دو گل به ثمر برساند. به این آمار سه گل در لیگ قهرمانان را هم اضافه کنید تا معلوم شود چرا گواردیولا این فصل قید استفاده از بازیکن هدف کلاسیک را زده است. در شکل‌ زیر، یکی از بهترین عملکردهای گوندوگان را برای سیتی جلوی تاتنهام در پیروزی بازی برگشت می‌توان دید که با اضافه شدن به موقع و جایگیری عالی در موقعیت، سیتی را صاحب پنالتی کرد.

و در شکل بعد گل دوم سیتی را به ثمر می‌رساند.

نقشه‌ی فعالیت گوندوگان در این فصل در مقایسه با فصل‌های گذشته و داوید سیلوا از زمان ورود گواردیولا نشان می‌دهد که او به خوبی توانسته است جای یکی از بهترین هافبک‌های هجومی تاریخ لیگ برتر را پر کند.

نقشه فعالیت گوندوگان پیش از نقش جدید کانسلو

 نقشه فعالیت گوندوگان پس از نقش جدید کانسلو

 نقشه فعالیت گوندوگان پس از نقش جدید کانسلو

کلام آخر

یکی از مواردی که باعث می‌شد گواردیولا با انتقاد مواجه شود این بود که معمولا بعد از چند فصل و زمانی که می‌دید نمی‌تواند از تیم خود نتیجه بهتری بگیرد تیم را ترک می‌کرد. بسیاری تصور می‌کردند که گواردیولا از نظر تاکتیکی بعد از چند فصل چیزی برای اضافه کردن به تیم‌هایش ندارد و با دانستن این موضوع تیم‌های خود را ترک می‌کند. پس از عملکرد ضعیف سیتی در فصل گذشته و نزدیک شدن به پایان قراردادش، همه تصور می‌کردند که دوران گواردیولا با سیتی هم رو به اتمام است؛ اما گواردیولا با عملکردی استثنایی یک بار دیگر نبوغ خود را به دنیای فوتبال ثابت کرد. فارغ از نتیجه این فصل را به دلیل ایده‌های تاکتیکی موثر گواردیولا باید به عنوان یکی از بهترین فصل‌های کارنامه‌ی مربی‌گری او دانست.

منابع

  • وبسایت اتلتیک
  • وبسایت توتال فوتبال
  • اکانت توییتر city tactics

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *