هربرت چپمن 95 سال پیش به عنوان سرمربی وارد آرسنال شد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت. خیلی از اولین ایدههایی که امروزه بدیهی به نظر میرسند، از خلاقیتهای چپمن هستند؛ ایدههایی مانند استفاده از پروژکتور در زمین فوتبال برای تمرین در شب (اولین بار در انگلستان)، استفاده از میخ در کف کفش بازیکنان، استفاده از شمارهی پشت پیراهن، استخدام فیزیوتراپیست برای تیم و به راه انداختن جلسات آنالیز بازی. همچنین، ایدههای تاکتیکیِ او مثل معرفی مفهوم ضدحمله یا استفاده از دفاع وسط، باعث شکل گرفتن فوتبال به صورتی که امروز میشناسیمش شده است. با توجه به کمبود منابع دیجیتالی از فوتبال در دهههای 1920 و 1930، نمیتوان با قاطعیت گفت ایدهی اصلی استراتژیهایی که به چپمن نسبت داده میشود، واقعا از او سرچشمه گرفته است؛ با این وجود، با نگاهی به آمار آن دوره میتوان دریافت که حتی اگر چپمن مبدع آن تغییرات نبوده باشد، او مطمئناً کسی است که آن ایدهها را به درجهی تکامل رسانده است.
چپمن در طول دوران چهارده سالهی بازیگریاش در بازهی 1895 تا 1909، یازده بار تیم عوض کرد و بازیکن موفقی به شمار نمیآمد؛ در عوض، در چهار تیمی که به عنوان سرمربی حضور داشت موفقیتهای چشمگیری به دست آورد. او با تیم نورثهمپتون در سال 1909 قهرمان لیگ جنوبی (Southern League) – سطح نهم در فوتبال بریتانیا – شد و پس از چهار فصل حضور در بین تیمهای برتر لیگ جنوبی، در سال 1912 آن تیم را به مقصد لیدز سیتیِ دسته دومی – که بعد از جنگ جهانی اول منحل و به لیدز یونایتد فعلی تبدیل شد – ترک کرد. او موفق شد تیم شهر لیدز را به بالاترین مقامشان تا آن موقع، یعنی چهارمی لیگ دستهی دوم برساند. اما شروع جنگ جهانی اول فرصت ماندن در این شهر را از او گرفت و تا سال 1921 که به هادرزفیلد پیوست، از فوتبال دور بود. چپمن در سه فصل حضورش در تیم هادرزفیلد، یک قهرمانی جام حذفی و دو قهرمانی پیاپی در لیگ دسته اول را با این تیم به دست آورد. او در سال 1925 به آرسنال پیوست و طولانیترین و پرافتخارترین دوران فوتبالیِ او آغاز شد. مدیریت آرسنال در آن زمان بر عهدهی سر هنری نوریس بود. او یک تاجر تمام عیار بود و علاقهمندیهای متنوعی از ساخت و فروش املاک گرفته تا معاملهی ماشینهای قدیمی داشت. نوریس در اتحادیهی فوتبال و محافل اعیان انگلستان نفوذ بالایی داشت و با استفاده از همین نفوذ موفق شد تیم آرسنال را که در آخرین فصل پیش از جنگ جهانی اول در لیگ دسته دو رتبهای بهتر از پنجمی به دست نیاورده بود، در فصل 20-1919 که مسابقات از سرگرفته شد، به دستهی اول ببرد. در سال 1915 که هربرت چپمن در تیم لیدز سیتی سرمربی بود، اتفاقی در لیگ دسته یک در بازی دو تیم منچستر یونایتد و لیورپول رخ داد که مستقیما بر آیندهی تیم آرسنال که او در آینده قرار بود سرمربیاش شود، تاثیرگذار بود.
دوم آوریل 1915، ورزشگاه اولدترافورد
بازی دو تیم لیورپول و منچستر یونایتد در روز جمعه دوم آوریل سال 1915 به یکی از بازیهای تاریخی در فوتبال انگلستان تبدیل شد. به محض تمام شدن مسابقه با نتیجهی دو-صفر به سود منچستر یونایتد، شائبهی تبانی دو تیم مطرح شد. یکی از صحنههای مشکوک بازی هنگامی رقم خورد که منچستر یونایتد یک-صفر جلو بود و صاحب یک ضربهی پنالتی شد. جورج اندرسون، پنالتیزن تیم، از زدن ضربه انصراف داد و پاتریک اونیلِ کاپیتان پشت توپ ایستاد و جلوی چشم بالای 15 هزار تماشاگر ورزشگاه اولدترافورد، توپ را به جایی نزدیک نقطهی کرنر فرستاد. دو عامل باعث میشد گمانهزنیهای تبانی چندان بیاعتبار نباشند: جایگاه دو تیم در جدول و انگیزههای مالی به علت پیش آمدن جنگ جهانی اول. شرایط لیورپول که تا قبل از آن بازی در میانهی جدول قرار داشت طوری بود که نه امیدی برای قهرمانی داشت، نه ترسی از سقوط. در مقابل منچستر یونایتدی بود که خطر سقوط را بیخ گوش خود میدید و به سه امتیاز این بازی خانگی به شدت احتیاج داشت. عامل دیگر، انگیزه بازیکنان برای دریافت پول بود. پیگیریهای جراید عمومی، سازمان لیگ و اتحادیه مشخص کرد که تبانی پیش از مسابقه برنامهریزی شده و احتمالا پای بنگاههای شرطبندی در میان بوده است. سه بازیکن منچستر یونایتد یعنی سندی ترنبول، آرتور والی و اِناک وست و چهار بازیکن لیورپول یعنی جکی شلدون (بازیکن سابق منچستر که بعدتر به عنوان طراح تبانی شناخته شد)، تام میلر، باب پرسل و توماس فِیرفول با هم در میخانه (محل بحثهای فوتبالی در بریتانیا) دیده شده بودند. نکتهی عجیب دیگری نیز بود: برگههای شرطبندیِ آن مسابقه نشان میداد مبالغ زیادی دقیقاً روی نتیجهی دو-صفر به نفع منچستر گذاشته شده بوده است. اینها در کنار شروع جنگ جهانی و نگرانی بازیکنان از آیندهی مالیشان در سالهای پیشِ رو، پازل را تکمیل میکرد. در آخر، تمامی بازیکنان دخیل در ماجرا از طرف اتحادیهی فوتبال به دلیل «زیر پا گذاشتن قوانین فوتبال و توهین به روح بازیِ جوانمردانه» برای همیشه از فعالیتهای ورزشی محروم شدند. با اعزام شدن بازیکنان به جبهه در پایان فصل، محرومیت همهی آنها پس از بازگشت از جنگ به دلیل خدماتی که به کشور ارائه کرده بودند، بخشیده شد و به فوتبال برگشتند – غیر از سندی ترنبول که در جنگ کشته شده بود و اناک وست که زیر بار اتهامات نرفت و از اتحادیه شکایت کرد و حکمش تا سن 59 سالگی پابرجا ماند.
اما اتفاقات این بازی چطور در نهایت به سود آرسنال تمام شد؟ مدیر عامل تیم لیورپول در سال 1915، یعنی جان مککنا، بعداً به ریاست سازمان لیگ فوتبال انگلستان انتخاب شد. نوریس، مالک آرسنال، پس از پایان جنگ در سال 1918 با زیر سوال بردن ترکیب تیمهای سقوطکننده به لیگ پایینتر، مدعی شد سرنوشت تیمها با رخ دادن تبانی عوض شده است. به این ترتیب آرسنال که در لیگ دسته دوم پنجم شده بود و عملا امیدی برای صعود به دسته یک نداشت، خواستار تجدیدنظرِ سازمان لیگ و تعیین تکلیف تیمها از طریق دیگری شد. جان مککنا که تازه به ریاست سازمان لیگ رسیده بود و میترسید مبادا نوریس مدرکی علیه او از پروندهی تبانی بیرون بکشد، به برگزاری یک رایگیری رضایت داد که در نهایت جادهصافکن صعود آرسنال به دستهی اول شد. این اتفاقات در سال 1919 در لندن افتاد و بازیگر اصلی آن، سِر هنری نوریس، مالک مستبد و مرموز آرسنال بود.
سر هنری نوریس: فراماسون پرنفوذ
قبل از اینکه نوریس در سال 1910 تیم وولویچ آرسنال را به امید تبدیل کردن آن به باشگاهی آبرودار بخرد مدیر تیم فولام بود و و توانسته بود این تیم را طی چهار سال از لیگ جنوبی به سطح دوم لیگ انگلستان برساند. سِر هنری سودای خود برای داشتن تیمی بزرگ را با سرمایهگذاری در آرسنال پی گرفت و به عنوان اولین قدم تصمیم گرفت برای افزایش محبوبیت تیمش ورزشگاه مینور گراوند (Manor Ground) را در محلهی وولویچ در جنوب لندن، رها کرده و به جایی با جمعیت بیشتر نقل مکان کند. او که برای این کار به دنبال زمین میگشت، با استفاده از نفوذش در کلیسا متوجه شد که شش هکتار زمینِ بدون استفاده در کالج الهیات سنت جان واقع در منطقهی هایبوری در شمال لندن واقع شده است. این زمین زمانی قرار بوده به عنوان زمین بازی تنیس برای کشیشهای جوان استفاده شود، تا مرکز شهر لندن با مترو تنها ده دقیقه فاصله داشت و برای هدف نوریس بسیار مناسب به نظر میرسید. اما گرفتن مجوز ساخت ورزشگاه در آنجا بسیار سخت بود. کلیسا در آن زمان نظر مثبتی در مورد فوتبال نداشت و ساکنین آن ناحیه از لندن روی عدم موافقت کلیسا با ساخت ورزشگاه در زمینی که متعلق به «خدا» است حساب کرده بودند. با این وجود، اسقف اعظم کانتربوری – رهبر اصلی کلیسای انگلستان – که با سِر هنری دوست صمیمی بود، روی او را زمین نینداخت؛ پس از اینکه نوریس چکی به مبلغ 20 هزار پوند به کمیتهی کلیسا تقدیم کرد – چیزی حدود 1،200،000 پوند فعلی – با درخواست ساخت ورزشگاه در زمین هایبوری موافقت شد و اسقف اعظم شخصا پای درخواست سِر هنری را امضا کرد.
نوریس موانع دیگر را نیز با زیرکی دور زد. از ابتدای سال 1913 که خبر انتقال ورزشگاه تیم آرسنال به جایی در شمال لندن در نشریهی کِنتیش گزت (Kentish Gazette) چاپ شد، مخالفتهایی از سوی طرفداران آرسنال که معتقد بودند «روح» این باشگاه در ناحیهی وولویچ است و نمیتوان آن را معامله کرد، شکل گرفت. آنها پا را فراتر گذاشته و نوریس را متهم کردند که عمدا با درز دادن خبرِ جابجایی قبل از پایان فصل 13-1912 و عدم حمایت کافی مالی از تیمش در این فصل، خواهان سقوط آرسنال به لیگ پایینتر بوده تا خود را در ترک وولویچ محق جلوه دهد. نوریس نیز عدم استقبالِ تماشاگران جنوب لندن را از بازیهای این تیم بهانه کرد و جمعیت 500 هزار نفری شمال لندن را به عنوان پایگاه طرفداری خوبی برای تیمش برشمرد. باشگاههای لندنی نیز به سردمداری تاتنهام در شمال که از همه بیشتر پایگاه هواداران خود را متزلزل میدید، با تمام قدرت به مخالفت پرداختند. فشار مطبوعات در نهایت اتحادیهی فوتبال انگلستان را مجبور به واکنش کرد و کمیتهای برای بررسی موضوع تشکیل شد. نوریس که همین را میخواست، در برابر این کمیته که اعضای آن عمدتا از دوستان و آشنایان خودش بودند اینگونه از خود دفاع کرد: وقتی شهرهای بیرمنگام و شفیلد با جمعیتهای 400 و 250 هزار نفری خود، هرکدام دو تیم در سطوح بالای فوتبال انگلستان دارند – منظور او تیمهای بیرمنگام سیتی و استون ویلا از شهر بیرمنگام، و شفیلد یونایتد و دِ ونزدی (The Wednesday که در سال 1929 به شفیلد ونزدی تغییر نام داد) از شهر شفیلد که همگی در دسته های یک و دو حضور داشتند بود – چرا لندن با جمعیت 2 میلیونی خود که روز به روز هم در حال افزایش است، صاحب چهار تیم نباشد؟ کمیته در نهایت به نفع نوریس حکم داد و عنوان کرد که طرفین دیگر دعوا هیچ حقی برای مداخله ندارد. در مقابل، نشریهی تاتنهام هرالد (Tottenham Herald) نیز از مردم لندن خواست که از تیم وولویچی حمایت نکنند. ساکنان منطقهی هایبوری، گروه بعدی مخالفخوان نوریس بودند. آنها که سرسختانه ناخشنودی خود را از این انتقال ابراز میکردند، معتقد بودند که این قضیه در نهایت به نابودی هویت آن ناحیه منجر خواهد شد. نوریس که میدانست این گروه را به هیچ عنوان نمیتوان خرید، نرمش به خرج داد و آنها را قانع کرد که وارد شدن ورزشگاهی به این بزرگی به این ناحیه، بالغ بر 30 هزار مشتری را هر آخر هفته روانهی کسب و کارهای محلی آنها خواهد کرد و از این طریق سود زیادی نصیبشان خواهد شد. به این ترتیب، سِر هنری نوریس یک تنه در حال از پیش رو برداشتن موانع بود و بالاخره در سپتامبر 1913 از ورزشگاه جدید رونمایی، و در سال 1914 پیشوند وولویچ را از نام تیم حذف کرد. اما با شروع جنگ جهانی و تعطیلی لیگ فوتبال، فعالیتهای فوتبالی نوریس نیز متوقف شد. با اعلان جنگ انگلیس به آلمان در آگوست 1914 انگلیس رسما وارد جنگ شد و و در حالی که همه با خوشخیالی فکر میکردند که تا کریسمس آن سال بساط جنگ برچیده میشود، این اتفاق نیفتاد و کم کم فوتبال را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. مسئولان اتحادیهی فوتبال معتقد بودند وقتی بسیاری از جوانان کشور اعم از بازیکنان و تماشاچیان فوتبال در حال نبرد در جبههها هستند، وظیفهی ملی بازیکنان برای حضور در جنگ، فوتبال را از اولویت اول اتحادیه خارج میکند. در نتیجه، ادامهی فوتبال رسمی به بعد از پایان جنگ موکول شد. به این ترتیب، با پایان جنگ در نوامبر 1918، همه منتظر شروع دوبارهی مسابقات در فصل 20-1919 بودند.
آرسنال در فصل 15-1914 رتبهی پنجم لیگ دسته دوم انگلستان را به دست آورده بود و حتی نزدیک تیمهای اول و دوم که قرار بود به دسته اول صعود کنند هم قرار نداشت. این جایگاه برای نوریس که تا اینجا بالغ بر 125 هزار پوند برای باشگاه هزینه کرده بود، اصلا قابل قبول نبود. از آن طرف، منچستر یونایتد به کمک سه امتیازی که با تبانی با لیورپول به دست آورد لیگ را در ردهی هجدهم به پایان برد؛ بالاتر از چلسی و تاتنهام که حالا سقوطشان به دستهی پایینتر قطعی شده بود. با موافقت اتحادیه فوتبال قرار شد به منظور ایجاد انگیزهی مضاعف در تیمها برای از سرگیری مسابقات بعد از جنگ جهانی، تعداد تیمهای دسته یک از 20 به 22 تیم تغییر کند. طبق قانون جدید، میبایست تیمهای اول و دوم دسته دو – یعنی داربی کانتی و پرستون نورثاِند در فصل 15-1914 – به لیگ دستهی اول وارد شده و در مقابل، تیمهای نوزدهم و بیستم دسته یک (چلسی و تاتنهام) در همان لیگ باقی بمانند. اما در ژانویه 1919 خبر تعجبآوری در هفتهنامهی اتلتیک نیوز (Athletic News) – که یکی از مهمترین نشریات ورزشیِ انگلستان در آن زمان بود – مبنی بر برگزاری یک «رایگیری» برای انتخاب دو تیم از میان تیمهای چلسی، تاتنهام و آرسنال برای صعود به بالاترین لیگ انگلستان منتشر شد. آرسنال در لیگ پایینتر، در رتبهی پنجم و پایینتر از تیمهای بارنزلی و ولورهمپتون قرار گرفته بود و مطرح شدن نامش به عنوان یکی از گزینههای صعود به دستهی اول، منطقی به نظر نمیرسید. نوریس اما خوب میدانست چطور سهم خود را از سفرهی جنگ بردارد؛ با بهانه کردن تبانی چهار سال قبل بین منچستر یونایتد و لیورپول و یادآوری خدماتش در طول جنگ، درخواست داده بود سازمان لیگ در وضعیت لیگ و آرسنال تجدیدنظر کند.
نوریس در طول جنگ سه لشکر سرباز از ناحیهی فولام در شهر لندن برای ارتش بریتانیا فراهم کرد. این خدمت او فراموش نشد و به عنوان کلنل افتخاری ارتش، درجهی شوالیه به سمت نمایندهی شرق فولام در در مجلس عوام بریتانیا رسید. علاوه بر، این او یک فراماسون فعال نیز بود. سِر هنری از سال 1900 در جلسات لژ اعظم ماسونی انگلستان (Grand Lodge of England) شرکت میکرد و در آپریل سال 1917 نام او در فهرست مقامات بلندپایهی لژ وارد شد. سقف مدت تصدی مقامها در سلسه مراتب فراماسونری انگلستان یک سال بود و نوریس در آپریل سال 1918 باز هم ارتقاء درجه گرفت.
پس از خبری که در ژانویهی 1919 در نشریهی The Athletic چاپ شد، کلاود کربی، مدیر عامل باشگاه چلسی، نامهای به اتحادیه فوتبال نوشت و با یادآوری اختلاف امتیاز سه تیم منچستر یونایتد، چلسی و تاتنهام در پایین جدول فصل قبل، و احتمال بالای باخت منچستر در صورت انجام یک بازی عادلانه در مقابل لیورپول، از آنها درخواست کرد که چلسی یکی از تیمهایی باشد که در دسته یک باقی میمانند. در اواخر ژانویه 1919 قرار شد نحوهی اضافه شدن دو تیم به ساختار لیگ دسته یک فوتبال طی جلسهای در ماه مارس در سازمان لیگ فوتبال انگلستان بررسی شود. با قطعی شدن تاریخ این جلسه، نشریهی لندنی دِ اسپورتسمن The Sportsman خبر داد که تاتنهام در این مدت با فرستادن نامههایی به مدیران دیگر باشگاهها سعی در جلب نظر آنها برای رای دادن به این تیم برای ماندن در لیگ داشته است. احتمال ماندن چلسی و تانهام در لیگ داشت افزایش پیدا میکرد تا اینکه سه روز بعد، در سوم فوریه، نشریهی دِ اتلتیک The Athletic ادعای تاتنهام را بیاساس دانست و مدعی شد قضیهی ماندن تیم چلسی و صعود پرستون نورثاند و داربی کانتی به دسته یک مدتها است حل و فصل شده است و دعوا بر سر تیم سوم است. این نشریه، با پیش کشیدن سایقهی تسلیحاتی تیم آرسنال، کمکهای این تیم را در طول جنگ غیرقابلانکار دانست. این نشریه همچنین با یادآوری این نکته که تاتنهام سالها از حضور در لیگ خودداری میکرده و تمایلش بیشتر به سمت بازی در لیگ جنوبی بوده، کفهی ترازو را به سمت آرسنال سنگینتر کرد. تاتنهام نیز سابقهی خود را در خدمت به کشور در زمان جنگ پیش کشید و مدعی شد که نتایج ضعیف این تیم در فصل 15-1914 که منجر به آخر شدن آنها در جدول شده بود، به دلیل این بوده که بیشتر بازیکنان آنها به جبههها اعزام شده بودند.
در جلسهی 10 مارس 1919 که با حضور هیئت مدیرهی سازمان لیگ و مدیران 40 باشگاه به ریاست جان مککِنا در گراند هتل شهر منچستر برگزار شد، تصمیم بر این شد که لیگهای دسته یک و دو از این به بعد با 22 تیم ادامه پیدا کنند و غیر از تیمهای چلسی، پرستون نورثاِند و داربی کانتی که حضورشان در دسته یک به صورت ضمنی تایید شد، تکلیف تیمهای باقیمانده به رای گذاشته شود. به این ترتیب علاوه بر تاتنهام، تیمهای سوم تا هفتم جدول در فصل 15-1914 در لیگ دسته دو، یعنی بارنزلی، ولورهمپتون، آرسنال، بیرمنهام و هال سیتی، و همچنین تیم هجدهم یعنی ناتینگهام فارست، برای حضور در رایگیری نامنویسی کردند. نوریس این بار با تمامی اعضای کمیته به صورت چراغ خاموش برای عدم اطلاع مسئولین تاتنهام، مذاکره کرد و از آنان خواست تا در نظر داشته باشند با توجه به نفوذ او در سازمان لیگ، او میتواند سهم بیشتری از درآمد روز بازی با آرسنال را در هایبوری برای باشگاههای مهمان در نظر بگیرد. علاوه بر این، چون فاصلهی زیادی بین ورزشگاه هایبوری و مرکز شهر نبود، بازیکنان و مدیران تیمهای مهمان میتوانستند آخر هفتهی خوشی را در لندن سپری کنند. او همچنین به مدیر عامل باشگاه چلسی قول داد که با رای آوردن آرسنال در انتخاباتی که قرار بود برگزار شود، ماندن چلسی در دستهی اول را تضمین خواهد کرد. البته لزلی نایتون، سرمربی آرسنال از 1919 تا 1925، بعدا علیه نوریس موضع گرفت و افشا کرد که سِر هنری در این رایگیری رشوههایی برای تضمین رای آوردن تیمش به اعضای کمیته پرداخت کرده بوده است. همچنین نوریس را متهم کردند که یک خانهی مجلل به مککنا پیشنهاد داده است. این اتهامات اثبات نشد و نوریس باز هم با زیرکی هرچه تمامتر بدون جا گذاشتن ردپایی از خود دشمنانش را ناکام گذاشت.
نتیجهی رایگیری 10 مارس 1919 (تصویر از: www.thearsenalhistory.com)
رایگیری 10 مارس 1919 سنگ بنای دشمنی آرسنال و تاتنهام بود و در نهایت آرسنال با 18 رای، جلوتر از سایر تیمها قرار گرفت و به دستهی اول وارد شد. جان مککنا (رئیس کمیته) نیز با این بهانه که سابقه آرسنال در لیگ آرسنال بیشتر از تاتنهام است، از تیم سِر هنری طرفداری کرد؛ این در صورتی است که ولورهمپتون هم با سابقهتر از آرسنال بود و هم مقام بهتری در لیگ دسته دو در فصل قبل به دست آورده بود. به این ترتیب بود که نوریس تاتنهام را به دستهی پایینتر فرستاد و آتش دشمنی این تیم با آرسنال و شخص سِر هنری که تا امروز نیز ادامه دارد، از همینجا شعلهور شد. تاتنهام با قهرمانی در فصل بعد دوباره به دستهی اول آمد و رقابتش با تیم قرمز و سفید پوش در قالب داربی شمال لندن ادامه پیدا کرد. تاتنهام در اولین بازی با آرسنال در ژانویه 1921، رقیبش را در ورزشگاه وایتهارتلین شکست داد. خشونت در بازی دو تیم در سپتامبر 1922 در وایتهارتلین که دو بر یک به سود آرسنال پایان یافت، به اوج خود رسید و حجم فحش و ناسزا بین طرفداران و بازیکنان دو تیم به حدی بود که علاوه بر اینکه یکی از بازیکنان تاتنهام به دلیل فحاشی یک ماه از حضور در میادین محروم شد، تماشاچیان هر دو تیم نیز از طرف اتحادیه تهدید شدند که در صورت تکرار این رفتار بازیهای بعدی تیمشان بدون تماشاگر برگزار خواهد شد.
تماشاچیان بازی تاتنهام و آرسنال در سال 1934 بیرون ورزشگاه هایبوری
آرسنال تا آخر فصل 25-1924 نتوانست رتبهای بهتر از تاتنهام بهدست آورد و بالاتر از رتبهی نهم قرار نگرفت. این شد که نوریس در سال 1925 سرمربی خود، لزلی نایتون، را از آرسنال اخراج کرد و هربرت چپمن را، که در دو فصل اخیر با هادرزفیلد قهرمان لیگ شده بود، به آرسنال آورد. آمدن چپمن به آرسنال، سرآغاز موفقیتهای این تیم شد و نوآوریهای او نام هربرت چپمن را در تاریخ آرسنال و فوتبال جاودانه کرد.
سِر هنری نوریس در سال 1925 در لژ اعظم فراماسونری انگلستان ترفیع درجه گرفت، اما در نهایت، فعالیتهای مالی غیرشفاف او باعث زمین خوردنش شد. نشریهی دیلی میل Daily Mail در سال 1927 فاش کرد که رقم قرارداد چارلی بوکان که در سال 1925 به آرسنال آمد، کمتر از مقدار دریافتی این بازیکن ذکر شده است. همچنین معلوم شد نوریس در همین سال 125 پوندِ حاصل از فروش اتوبوس تیم را به حساب همسرش واریز کرده است. ادعاهای مطرح شده علیه سِر هنری در سال 1929 به عنوان اختلاس و سوء استفادهی شخصی از اموال باشگاه تایید شد. در نهایت، سِر هنری نوریس در سال 1929 از طرف اتحادیهی فوتبال برای همیشه از فعالیتهای فوتبالی منع و از مدیریت آرسنال کنار گذاشته شد. لژ فراماسونری نیز به دلیل اتهاماتی که علیه او در دادگاه اثبات شده بود، نوریس را در همین سال اخراج کرد. به این ترتیب، نوریس که یک تنه باشگاه آرسنال را از انتهای جدول لیگ دست/هی دو به نایبقهرمانی دستهی اول رسانده بود، مجبور بود از بیرون نظارهگر قهرمانیهای تیمش در دههی 1930 باشد.
هربرت چپمن
هربرت چپمن جزو اولین نسلهایی بود که با استفاده از مصوبهی آموزشی سال 1870 مبنی بر اجباری شدن آموزش برای طبقهی کارگر از سن 12 سالگی، به تحصیل پرداختند و موقعیتهای مدیریتی خالی مانده در بحبوحهی جنگ جهانی اول را پر کردند. او در دوران بازیگریاش مدام بین شغلهای مهندسی و فوتبال در رفت و آمد بود و در طول جنگ جهانی اول که مسابقات رسمی فوتبال در انگلستان به حال تعلیق درآمده بود، به عنوان مدیر شرکت اسلحهسازی بارنبو Barnbow در لیدز کار میکرد؛ شهری که قبل از جنگ به مدت دو فصل هدایت تیم آن را بر عهده داشت. با شروع جنگ، او دستیار خود، جورج کریپس، را به عنوان جانشین به مدیریت بیشنهاد داد و در 1918 که جنگ جهانی به پایان رسید، به شغل قبلی خود در تیم لیدز سیتی بازگشت. اما پرداختهای مالی غیرشفاف این تیم و زیر پا گذاشتن محدودیت پرداخت پول به بازیکنان در زمان جنگ، در نهایت باعث انحلال آن در اکتبر سال 1919 و البته محرومیت مادامالعمر هربرت چپمن و بعضی مدیران باشگاه از فعالیتهای ورزشی شد. چپمن که توانسته بود تیم لیدز سیتی را از انتهای جدول دسته دو به مقام چهارمی این لیگ برساند، تا سال 1921 در یک شرکت نفتی مشغول به کار بود و در این سال پیشنهادی از تیم هادرزفیلد برای بازگشت به فوتبال دریافت کرد. او که حکم محرومیت مادامالعمرش کماکان پابرجا بود، با این توضیح که در هنگام جنگ در کارخانهی اسلحهسازی مشغول به کار بوده و کاملا بیخبر از فعالیتهای باشگاه، از فدراسیون فوتبال انگلستان درخواست فرجامخواهی کرد. درخواست چپمن با حمایت مدیران هادرزفیلد مورد قبول واقع شد و در فوریهی 1921 به عنوان دستیار آمبروز لانگلی به تیم هادرزفیلد وارد شد. یک ماه بعد، لانگلی از سمتش کنارهگیری کرد و چپمن رسماً بعد از شش سال دوباره روی نیمکت سرمربیگری نشست.
هربرت چپمن در اولین فصل حضور روی نیمکت سرمربیگری هادرزفیلد در فصل 22-1921، اولین و تنها قهرمانی این تیم در جام حذفی تاکنون را به دست آورد. هنگامی که او پس از چهار فصل این تیم را به مقصد آرسنال ترک میکرد، یک قهرمانی جام حذفی، یک مقام سومی و دو قهرمانی لیگ دسته اول را با این تیم در کارنامهی درخشان خود داشت. هادرزفیلد در فصل 26-1925 نیز، که اولین فصل بدون چپمن بود، توانست برای سومین بار متوالی – و البته آخرین بار در سطح اول فوتبال انگلستان – قهرمان شود تا دههی 1920 به تاریخیترین دهه برای باشگاه هادرزفیلد تبدیل شود. پس از پایان فصل 25-1924، چپمن آگهی وسوسهبرانگیز جذب سرمربی توسط تیم آرسنال را دید. حقوقی که برای سرمربی آرسنال در آن آگهی قید شده بود، دو برابر حقوق فعلیاش در هادرزفیلد بود. علاوه بر این، چپمن آیندهی روشنی را برای آرسنالِ لندننشین پیشبینی میکرد. در نهایت، چپمن با امضای قراردادی پنج ساله و با حقوق 2000 پوند در سال به آرسنال پیوست و به پردرآمدترین سرمربی لیگ انگلستان تبدیل شد.
حضور هربرت چپمن در آرسنال همزمان شد با تغییر قانون آفساید توسط اتحادیهی فوتبال. تا آن موقع این قانون به این صورت بود که باید بین جلوترین مهاجم و دروازهبان تیم مقابل، حداقل دو بازیکن دیگر قرار داشته باشند. در 1925 این قانون به صورت فعلی در آمد که طبق آن حضور یک بازیکن بین بازیکن دریافتکنندهی توپ و دروازهبان برای آفساید نبودن کافی است. این تغییر توسط اتحادیه با هدف پرگلتر کردن بازیها انجام شد. در فصل بعدی این راهحل جواب داد و متوسط تعداد گلها در هر بازی از 2.58 در فصل قبل به 3.69 در فصل 26-1925 رسید. همچنین اصلاح این قانون باعث کاهش متوسط گل تیمها (Goal Average) در فصلهای بعد شد (نمودارهای بعد) که به معنای افزایش گلهای خورده نسبت به گلهای زدهی هر تیم است. در این نمودارها میتوان دید که با تغییر قانون آفساید در 1925، کاهش ناگهانیای در متوسط گل در انتهای فصل 26-1925 اتفاق افتاده که به تدریج با گذر زمان و وفق پیدا کردن تیمها با قانون جدید، این مقدار افزایش یافته و در پایان فصل 35-1934، به مقدار اوج خود رسیده است. نکتهی قابل توجه دیگر این است که هر دو قلهی این نمودار برای تیمهای هادرزفیلد (1925) و آرسنال (1935) تحت هدایت چپمن اتفاق افتاده است.
علاوه بر افزایش تعداد گلها در هر بازی، تغییر قانون آفساید موجب تغییر تاکتیک بازی و نگرش تیمها به فوتبال نیز شد. صفت «باهوش» در انگلستانِ قدیم برای مسخره کردن دیگران به کار میرفت و اصولا فکر کردن در انگلستان از دیرباز کار قشر پایین جامعه محسوب میشد. به همین ترتیب، بازی زیبا به مفهوم امروزی که شامل پاسکاری کوتاه و بلند و تغییر تاکتیکهای هوشمندانه در طول بازی است، نبود و اگر میتوانستی همان کاری را که همه انجام میدادند خوب انجام بدهی، نمرهی قبولی میگرفتی. فوتبال در آن زمان شامل حرکات فردی و پاسهای کوتاه بود که نهایتا به سانتر از جناحین برای رسیدن به گل منجر میشد. در چنین دورانی، تیمهای چپمن با به خرج دادن کمی هوشمندی و بازیکردن با سرِ بالا و چشمان باز گل میزدند و قهرمان میشدند. تا سال 1925 که قانون آفساید به شکل امروزی در نیامده بود، بازیکنان فشردهتر بودند و حضور دو بازیکن در عقب زمین به عنوان مدافع در ترکیب 5-3-2 به خوبی جلوی حملات تیم مقابل را میگرفت. بعد از تغییر قانون آفساید، ترکیب 5-3-2 با اضافه شدن یک بازیکن میانی به خط دفاع و کم شدن یکی از مهاجمین، به 4-3-3 تبدیل شد. در سیستم جدید، مهاجمان فضای بیشتری در اختیار داشتند و بازیکنان میتوانستند در زمین پخشتر شوند. به این ترتیب بازی بلند به سمت مهاجمین بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و بیدقتی مدافعین در آفسایدگیری میتوانست مهاجم تیم مقابل را در موقعیت تک-به-تک با دروازهبان قرار دهد. در ابتدای فصل 26-1925، نتایج عجیب و غریبی به دست آمد و بازیها به شکل معناداری پرگل تمام میشدند؛ به طوری که در ماه سپتامبر و اکتبر سال 1925 بیشتر تیمهای لیگ حداقل در یک بازی بالای پنج گل خورده یا زده بودند – به عنوان مثال آرسنال بین 25 سپتامبر تا پنجم اکتبر، تنها در سه بازی خود با لیدز یونایتد، نیوکاسل و وستهام هشت گلِ خورده و هشت گلِ زده داشت. تیمها در ماههای بعد به تدریج با قانون جدید انطباق پیدا کردند و تا آخر فصل، سیستم سه دفاعه توسط تیمهای زیادی اجرا میشد. نوآوریای که بذر آن پس از بازی اکتبر 1925 برابر نیوکاسل در مغز چپمن کاشته شد، استفاده از مدافع وسط در خدمتِ تاکتیک ضدحمله بود. این تفکر به برگ برندهی این تیم در برابر تمام تیمهایی تبدیل شد که به 4-3-3 تغییر سیستم داده بودند.
تاکتیک
هربرت چپمن یک مربی صاحبِ سبک بود و برای حل مشکلاتش راهحلهای جدید پیشنهاد میداد. او هنگامی که در سال 1908 در نورثهمپتون سرمربی بود، برای حل مشکل تیمش پیشنهاد داد که بازیکنان با پاسکاری مداوم به دنبال جلو کشاندن مدافعین حریف جهت فضاسازی برای ارسال بلند توپ به خط حمله باشند. چپمن با تمرکز بر «فضا» به جای «توپ» برای اولین بار، اساس چیزی که امروز به عنوان ضدحمله شناخته میشود را بنا گذاشت. او با همین ایده به تیم لیدز رفت و در آنجا جلسات آنالیز بازی را به راه انداخت که باعث همکاری بهتر و ایجاد درک متقابل بین بازیکنان شد؛ اما جنگ، فرصتِ ماندن و اجرای تفکراتش را از او گرفت. او پس از جنگ در سال 1921 به هادرزفیلد پیوست و فلسفهی فوتبال خود را که بر اساس پاسکاری، پرهیز در انتقال توپ به کنارهها و اضافه شدن یکی از هافبکها به خط دفاع برای از کار انداختن بازیکن شماره 9 حریف بود در هادرزفیلد اجرا کرد. هربرت چپمن نه تنها میدانست در فوتبال به دنبال چیست، بلکه خود را در موقعیتی میدید که میتوانست به آن خواستهها برسد. در روزگاری که سرمربیها تنها اختیار تصمیم گرفتن در مورد بازیکن تعویضی در جریان بازی را داشتند، او با زیر نظر گرفتن بازیکنان کمسن باشگاه و مشورت با استعدادیابهای مختلف، به تناسب نیازهای تاکتیکیِ تیم، بازیکن به باشگاه پیشنهاد میداد. او به مدیران هادرزفیلد گوشزد کرد که تیم جوان آنها نیازمند یک رهبر با تجربه است و به عنوان اولین خرید، کلِم استفنسون را از استون ویلا به خدمت گرفت. چپمن با تکیه بر تواناییهای هجومی استفنسون و دستور به او برای عقب کشیدن به زمین خودی اندکی قبل از حمله، موفق شد از قانون آفساید به بهترین شکل استفاده کند. هنگام دفاع نیز تیم هادرزفیلد با عقبتر قرار دادن بازیکن قرار گرفته در پستِ «میانیِ مرکز زمین (center half) او را بین دو مدافع قرار میداد. این تاکتیکِ دفاعی تا حد زیادی مهاجم نوک تیم مقابل را خنثی میکرد. پس از فینال جام حذفی سال 1922 که هادرزفیلد در یک بازی پر از خطا و درگیری، تنها با یک پنالتی در دقایق آخرِ بازی قهرمان شده بود، اتحادیهی فوتبال انگلستان لب به اعتراض گشود. اتحادیه که از کیفیت بازی فینال ناراضی بود ابراز امیدواری کرد که دیگر از چنین روش «نامناسبی» استفاده نشود. فوتبال جذاب از دید آنها، پر از حمله و گل بود و منظور از بازی نامناسب را میتوان از لقبی که نشریهی هادرزفیلد اگزمینر (Huddersfield Examiner) به بازیکن میانیِ عقب کشیده داد، دریافت: ضدحالِ بزرگ. چپمن نیز در پاسخ به انتقاداتی که تفکر او را مغایر با راه «درستِ» فوتبال بازی کردن میدانست، گفت: «شاید پاسکاری بر روی زمین بدون سانتر از کنارهها آنچنان هیجانانگیز نباشد، اما قطعا کارایی بیشتری از قراردادن بازیکنان در دهانهی دروازه، که شانس گل شدن توپ را به ده درصد کاهش میدهد، دارد.» به این ترتیب چپمن به اولین سرمربیای – حداقل در بریتانیا – بدل شد که تمام فعالیتهای باشگاه را، از امضای قرارداد گرفته تا سبک بازی، مستقیما تحت کنترل داشت. حجم مسئولیتی که چپمن در هادرزفیلد داشت و صحّهای که موفقیتهای این تیم بر درست بودن کارِ او میگذاشت، جامعهی فوتبالی انگلستان را تحت تاثیر خود قرار داد.
اولین خرید آرسنال که این بار نیز مثل هادرزفیلد با پیشنهاد چپمن انجام شد، چارلی بوکان از ساندرلند بود. مسئولین ساندرلند مبلغ 4000 پوند را برای فروش این بازیکن پیشنهاد کردند و سرمربی این تیم تضمین داد که بوکان در آن فصل 20 گل به ثمر برساند. نوریس که شخصا مسئول جذب بازیکن بود، در مقابل، 2000 پوند را به عنوان پیشپرداخت در نظر گرفت و گفت 100 پوند نیز به ازای هر گلی که او بزند پرداخت خواهد کرد. در آخر فصل، بوکان 21 گل به ثمر رساند و نوریس نیز جمعا 4100 پوند به ساندرلند پرداخت کرد.
آرسنال از همان اول فصل بازیها را پرقدرت آغاز کرد و تا سوم اکتبر 1925 که در ورزشگاه سنت جیمز پارک جلوی 40 هزار تماشاگر نیوکاسل هفت-صفر به این تیم باخت، با هفت بازی متوالیِ بدون باخت، در مقام سوم لیگ قرار داشت. نیوکاسل که تا قبل از این بازی با تنها دو بُرد در ردهی هفدهم بود، توانست در همان نیمهی اول شش گل به آرسنال بزند و در آخر بازی این تیم را به ردهی ششم فرستاد. این تیم با عقبتر قراردادن بازیکن میانی و گماشتن او بین دو مدافع کناری توانست آرسنال را به زانو درآورد و با در اختیار داشتن مالکیت توپ، در طول بازی بارها حملات تیم آرسنال را خنثی کند. تعجبآور اینکه این نوع بازی دفاعی را خود چپمن معرفی کرده بود و حالا داشت از تیمی که همان ایده را استفاده میکرد، شکست میخورد. شاید خدمات اتحادیهی فوتبال به چپمن در لغو محرومیت مادامالعمرِ او قبل از پیوستن به تیم هادرزفیلد باعث شده بود او نظراتی را که اتحادیه پس از بازی فینال سال 1922 در مورد بازی «جذاب» داده بود در بازی لحاظ کند. در هر حال، این باخت باعث شد چپمن به فکر اضافه کردن چاشنی هجومی به سیستم دفاعیِ خودش افتاد. سیستم معروف 3-2-2-3 چپمن (یا W-M) که تا پنج فصل بعد کاملا تکامل یافت و باعث قهرمانی آرسنال در جام حذفی در سال 1930 شد، از گفتگوی او با چارلی بوکان در بین دو نیمه و پس از بازی با نیوکاسل متولد شد. در ابتدا این سیستم به صورت 4-3-3 بود و تا آن موقع توسط دیگر تیمهای لیگ به عنوان واکنشی در برابر نتایج عجیب و غریبی که به دست میآمد استفاده میشد، اما نقش بازیکن میانیِ عقبکشیده در سیستم تیم آرسنال با بقیه فرق داشت. در این سیستم، بازیکن میانی مرکز زمین هنگام عقب کشیدن برای دفاع به جای پوشش بازیکن شمارهی 9، به پوشش لبهی محوطهی جریمه میپرداخت. این تغییر برای به راه انداختن خط حملهی تیم بلافاصله پس از بازپسگیری توپ، یعنی ضدحمله، بود. به این ترتیب سیستم مدنظر چپمن به یک بازیکن دفاعی ترجیحاً بلند قد در مرکز خط دفاع – در پست بازیکن شماره 5 – نیاز داشت که توانایی قطع توپ بالایی داشته باشد و بتواند توپ را با سر یا پا و به صورت کوتاه یا بلند، به سرعت به یکی از بازیکنان خط حمله برساند. علاوه بر این بازیکنی نیز برای پر کردن جای خالی او در مرکز زمین لازم بود و چپمن تصمیم گرفت یکی از مهاجمین خود را عقبتر بازی دهد. به این ترتیب، ترکیب 5-3-2 که تا آن موقع بسیار متداول بود، با عقب کشیدن دو بازیکن از خطوط حمله و میانی به 4-3-3 تبدیل شد. این شکل بازی به سرعت جواب داد و آرسنال که بازیکنان مناسبتری را نسبت به تیمهای دیگر در اختیار داشت، توانست در فصل 26-1925 پس از هادرزفیلد در رتبهی دوم بایستد.
چینش بازیکنان در ترکیب 3-2-2-3
(تصویر از کتاب جاناتان ویلسون- Inverting the Pyramid: The Story of Football Tactics)
چپمن استعدادیاب بزرگی بود. او در فصل بعد هربی رابرتز را با قیمت 200 پوند از تیم گمنام اسوستری تاون (Oswestry Town) برای مرکز خط دفاع به خدمت گرفت و با اینکه تا سال 1927 به بازیکن ثابت تبدیل نشده بود، بعداً در پست دفاع وسط در ترکیب 3-2-2-3، یکی از ارکان اصلی تیم در به دست آوردن موفقیتهای دههی 1930 بود. رفتن سِر هنری نوریس از آرسنال در سال 1929 به دلیل رسواییهای مالی باعث شد چپمن اختیارات کامل باشگاه را در اختیار بگیرد و اولین قهرمانی تاریخ آرسنال در اولین فصل پس از رفتن سِر هنری، در جام حذفی سال 1930 رقم خورد. این تیم، که علیرغم صعود از لیگ دسته دوم به لیگ بالاتر، تا حالا قهرمانی در هیچ لیگی را تجربه نکرده بود، در فصل 31-1930 برای اولین بار قهرمان سطح اول فوتبال انگلستان شد. ترکیب W-M حالا کاملا جا افتاده بود و تیمهای دیگر نیز در سرتاسر انگلستان از آن استفاده میکردند. اما چون آن تیمها بازیکنان مناسب را برای اجرای دقیق تاکتیکهای سیستم 3-2-2-3 در اختیار نداشتند، موفقیت چشمگیری برایشان حاصل نمیشد. در این سیستم، یارگیری مهاجمین کناری تیم مقابل (شمارههای 7 و 11) با مدافعین کنار (شمارههای 2 و 3)، مهار دو مهاجم میانی تیم مقابل (شمارههای 8 و 10) با دو بازیکن مرکزی قرار گرفته جلوی خط دفاع (شمارههای 4 و 6) و یارگیری بازیکن شماره 9 تیم مقابل بر عهدهی مدافع میانی بود. این نوع بازی مجال را برای گلزنی سه بازیکن قرار گرفته در خط حمله – یعنی وینگرهای چپ و راست و مهاجم وسط – بیشتر از سایرین فراهم میکرد؛ به طوری که مشاهدهی افزایش آمار گلزنی تیمها و توزیع گلزنان، نشاندهندهی شروع تیمهای لیگ به استفاده از مدلهای ابتدایی سیستم W-M از میانهی دههی 1920 است.
هربرت چپمن: پردهی آخر
موفقیتهای آرسنال در دههی 1930 مرهون نوآوریهای چپمن در استفاده از تاکتیکهای تازه و همچنین استفاده از بازیکنانی که دقیقا در پست در نظر گرفته شده برایش بیشترین کارایی را داشتند، بود. اولین قهرمانی تیم آرسنال در انتهای فصل 30-1929 در جام حذفی به دست آمد، درست پس از رفتن سِر هنری نوریس و متعاقبا باز شدن دست چپمن برای پیاده کردن ایدههایش. آرسنال تا انتهای 39-1938 که جنگ جهانی دوم بازیهای فوتبال را دوباره به تعطیلی کشاند، پنج بار قهرمان لیگ شد که سه تای آنها در دوران سرمربیگری هربرت چپمن به دست آمد. چپمن در سال 1934 در سن 55 سالگی به طور ناگهانی درگذشت، اما اثری که از خود به جا گذاشت در آرسنال دههی 1930 کاملا مشهود بود.
هرچند ادعاهایی مبنی بر استفاده از سیستم W-M از قبل از بازی سوم اکتبر ۱۹۲۵ در لیگهای انگلستان توسط تیمهایی مانند ساوثهمپتون مطرح شده است، اما در همین دوره، تیمهای دیگر لیگ نتوانستند به خوبیِ آرسنال از این تاکتیک جدید استفاده کنند. گذشته از این، هربرت چپمن در تیم هادرزفیلد نیز نقش تاریخیای بازی کرد و آنها را به اولین و تنها قهرمانی جام حذفی تاریخشان رساند. او که در دوران بازیگریاش تنها در تیم فوتبال شهرهایی که میتوانست در آنها کار پیدا کند، بازی میکرد، در تغییر نگرش به فوتبال از یک سرگرمی فردمحور به ورزشی تیممحور نقش مهم و ساختارشکنانهای داشت. زمانی که هربرت چپمن در نورثهمپتون سرمربی بود و این تیم را به قهرمانی لیگ جنوبی رساند، هارولد فلمینگ – سرمربی سوییندون تاون که در فصل ۹-۱۹۰۸ پس از نورثهمپتونِ قهرمان، نایبقهرمان لیگ جنوبی شد – بعد از باخت چهار بر یک تیمش به نورثهمپتون، تیم چپمن را اینگونه توصیف کرد: «شما بیش از یک تیم هستید؛ در واقع یک ماشین هستید». چپمن اولین سرمربیای بود که روی خرید بازیکنان نظارت داشت و هنگامی که هادرزفیلد را به مقصد آرسنال ترک میکرد، نشریهی اسپورتینگ کرونیکل (Sporting Chronicle) با خطاب کردن سرمربی با عنوان «مرد پشت صحنه»، این سوال مهم را مطرح کرد: «آیا تیمهایی که بین چهار تا پنج هزار پوند برای یک بازیکن هزینه میکنند، توجهی به کسی که باید بازیکنان مناسب را پیدا کند و آنها را پرورش دهد نیز میکنند؟». مجسمهی هربرت چپمن به عنوان سرمربی اسطورهای باشگاه آرسنال در ورودی ورزشگاه امارات نصب شده است. آخرین بازی آرسنال در زمان سرمربیگری آرسن ونگر، خارج از خانه و در برابر هادرزفیلد بود. ونگر پس از این بازی که با نتیجهی یک بر صفر به سود آرسنال به پایان رسید، گفت: «هربرت چپمن از اینجا آمد. تاریخ تیم ما [آرسنال] آمدن به هادرزفیلد را در آخرین روز برای من بسیار معنیدار میکند. میتوانستم چپمن را در تصویری که از او خارج از رختکن نصب شده بود و به من لبخند میزد، ببینم.» نشریهی دیلی میل (Daily Mail) بعد از قهرمانی آرسنال درفصل 33-1932 مینویسد: «تیمهای دیگر در تقلید کردن از آنها [آرسنال] موفق نخواهند بود؛ چرا که تنها یک تیم آرسنال وجود دارد و هیچ باشگاه دیگری، بازیکنان لازم برای اجرای این ایدهها را در اختیار ندارد».
منابع
- Jonathan Wilson, Inverting the Pyramid: The story of Football Tactics, 2010
- fourfourtwo.com
- si.com
- theguardian.com
- elartedf.com
- thearsenalhistory.com
- espn.co.uk
- irishtimes.com
- justarsenal.com
- bleacherreport.com
- dailymail.co.uk
- blog.woolwicharsenal.co.uk
یک پاسخ