بنیان‌گذاران فوتبال مدرن

هربرت چپمن 95 سال پیش به عنوان سرمربی وارد آرسنال شد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت. خیلی از اولین ایده­‌هایی که امروزه بدیهی به ­نظر می‌­رسند، از خلاقیت­‌های چپمن هستند؛ ایده­‌هایی مانند استفاده از پروژکتور در زمین فوتبال برای تمرین در شب (اولین بار در انگلستان)، استفاده از میخ در کف کفش بازیکنان، استفاده از شماره­‌ی پشت پیراهن، استخدام فیزیوتراپیست برای تیم و به راه ­انداختن جلسات آنالیز بازی. همچنین، ایده‌­های تاکتیکیِ او مثل معرفی مفهوم ضدحمله یا استفاده از دفاع وسط، باعث شکل گرفتن فوتبال به صورتی که امروز می­‌شناسیمش شده است. با توجه به […]

هربرت چپمن 95 سال پیش به عنوان سرمربی وارد آرسنال شد و میراثی ماندگار از خود به جا گذاشت. خیلی از اولین ایده­‌هایی که امروزه بدیهی به ­نظر می‌­رسند، از خلاقیت­‌های چپمن هستند؛ ایده­‌هایی مانند استفاده از پروژکتور در زمین فوتبال برای تمرین در شب (اولین بار در انگلستان)، استفاده از میخ در کف کفش بازیکنان، استفاده از شماره­‌ی پشت پیراهن، استخدام فیزیوتراپیست برای تیم و به راه ­انداختن جلسات آنالیز بازی. همچنین، ایده‌­های تاکتیکیِ او مثل معرفی مفهوم ضدحمله یا استفاده از دفاع وسط، باعث شکل گرفتن فوتبال به صورتی که امروز می­‌شناسیمش شده است. با توجه به کمبود منابع دیجیتالی از فوتبال در دهه‌­های 1920 و 1930، نمی­‌توان با قاطعیت گفت ایده‌­ی اصلی استراتژی­‌هایی که به چپمن نسبت داده می­‌شود، واقعا از او سرچشمه گرفته است؛ با این وجود، با نگاهی به آمار آن دوره می‌­توان دریافت که حتی اگر چپمن مبدع آن تغییرات نبوده باشد، او مطمئناً کسی است که آن ایده­‌ها را به درجه­‌ی تکامل رسانده است.

چپمن در طول دوران چهارده­ ساله­‌ی بازیگری‌اش در بازه­‌ی 1895 تا 1909، یازده بار تیم عوض کرد و بازیکن موفقی به شمار نمی‌­آمد؛ در عوض، در چهار تیمی که به عنوان سرمربی حضور داشت موفقیت­‌های چشم­گیری به دست آورد. او با تیم نورثهمپتون در سال 1909 قهرمان لیگ­ جنوبی (Southern League) – سطح نهم در فوتبال بریتانیا – شد و  پس از چهار فصل حضور در بین تیم­‌های برتر لیگ­ جنوبی، در سال 1912 آن تیم را به مقصد لیدز سیتیِ دسته دومی – که بعد از جنگ­ جهانی اول منحل و به لیدز یونایتد فعلی تبدیل شد – ترک کرد. او موفق شد تیم شهر لیدز را به بالاترین مقام­شان تا آن موقع، یعنی چهارمی لیگ دسته‌­ی دوم برساند. اما شروع جنگ­ جهانی اول فرصت ماندن در این شهر را از او گرفت و تا سال 1921 که به هادرزفیلد پیوست، از فوتبال دور بود. چپمن در سه فصل حضورش در تیم هادرزفیلد، یک قهرمانی جام ­حذفی و دو قهرمانی پیاپی در لیگ دسته­ اول را با این تیم به دست آورد. او در سال 1925 به آرسنال پیوست و طولانی‌­ترین و پرافتخارترین دوران فوتبالیِ او آغاز شد. مدیریت آرسنال در آن زمان بر عهده­‌ی سر هنری نوریس بود. او یک تاجر تمام ­عیار بود و علاقه‌­مندی­‌های متنوعی از ساخت و فروش املاک گرفته تا معامله­‌ی ماشین­‌های قدیمی داشت. نوریس در اتحادیه­‌ی فوتبال و محافل اعیان انگلستان نفوذ بالایی داشت و با استفاده از همین نفوذ موفق شد تیم آرسنال را که در آخرین فصل پیش از جنگ ­جهانی اول در لیگ دسته­ دو رتبه­‌ای بهتر از پنجمی به­ دست نیاورده بود، در فصل 20-1919 که مسابقات از سرگرفته شد، به دسته­‌ی اول ببرد. در سال 1915 که هربرت چپمن در تیم لیدز سیتی سرمربی بود، اتفاقی در لیگ دسته یک در بازی دو تیم منچستر یونایتد و لیورپول رخ داد که مستقیما بر آینده­‌ی تیم آرسنال که او در آینده قرار بود سرمربی­‌اش شود، تاثیرگذار بود.

دوم آوریل 1915، ورزشگاه اولدترافورد

بازی دو تیم لیورپول و منچستر یونایتد در روز جمعه دوم آوریل سال 1915 به یکی از بازی­‌های تاریخی در فوتبال انگلستان تبدیل شد. به محض تمام­ شدن مسابقه با نتیجه‌­ی دو-صفر به سود منچستر یونایتد، شائبه­‌ی تبانی دو تیم مطرح شد.‌ یکی از صحنه­‌های مشکوک بازی هنگامی رقم خورد که منچستر یونایتد یک-صفر جلو بود و صاحب یک ضربه‌­­ی پنالتی شد. جورج اندرسون، پنالتی‌­زن تیم، از زدن ضربه انصراف داد و پاتریک اونیلِ کاپیتان پشت توپ ایستاد و جلوی چشم بالای 15 هزار تماشاگر ورزشگاه اولدترافورد، توپ را به جایی نزدیک نقطه­‌ی کرنر فرستاد. دو عامل باعث می­‌شد گمانه‌زنی­‌های تبانی چندان بی‌­اعتبار نباشند: جایگاه دو تیم در جدول و انگیزه­‌های مالی به علت پیش ­آمدن جنگ ­جهانی اول. شرایط لیورپول که تا قبل از آن بازی در میانه‌­ی جدول قرار داشت طوری بود که نه امیدی برای قهرمانی داشت، نه ترسی از سقوط. در مقابل منچستر یونایتدی بود که خطر سقوط را بیخ گوش خود می‌دید و به سه امتیاز این بازی خانگی به شدت احتیاج داشت. عامل دیگر، انگیزه بازیکنان برای دریافت پول بود. پیگیری­‌های جراید عمومی، سازمان لیگ و اتحادیه مشخص کرد که تبانی پیش از مسابقه برنامه‌­ریزی شده و احتمالا پای بنگاه‌­های شرط­‌بندی در میان بوده است. سه بازیکن منچستر یونایتد یعنی سندی ترنبول، آرتور والی و اِناک وست و چهار بازیکن لیورپول یعنی جکی شلدون (بازیکن سابق منچستر که بعدتر به عنوان طراح تبانی شناخته شد)، تام میلر، باب پرسل و توماس فِیرفول با هم در میخانه (محل بحث­‌های فوتبالی در بریتانیا) دیده شده بودند. نکته­‌ی عجیب دیگری نیز بود: برگه‌­های شرط‌­بندیِ آن مسابقه نشان می‌­داد مبالغ زیادی دقیقاً روی نتیجه‌­ی دو-صفر به نفع منچستر گذاشته شده بوده است. اینها در کنار شروع جنگ ­جهانی و نگرانی بازیکنان از آینده‌­ی مالی‌شان در سال­‌های پیشِ رو، پازل را تکمیل می­‌کرد. در آخر، تمامی بازیکنان دخیل در ماجرا از طرف اتحادیه‌­ی فوتبال به دلیل «زیر پا گذاشتن قوانین فوتبال و توهین به روح بازیِ جوانمردانه» برای همیشه از فعالیت­‌های ورزشی محروم شدند. با اعزام ­شدن بازیکنان به جبهه در پایان فصل، محرومیت همه‌­ی آنها پس از بازگشت از جنگ به دلیل خدماتی که به کشور ارائه کرده بودند، بخشیده شد و به فوتبال برگشتند – غیر از سندی ترنبول که در جنگ کشته شده بود و اناک وست که زیر بار اتهامات نرفت و از اتحادیه شکایت کرد و حکمش تا سن 59 سالگی پابرجا ماند.

اما اتفاقات این بازی چطور در نهایت به سود آرسنال تمام شد؟ مدیر عامل تیم لیورپول در سال 1915، یعنی جان مک­‌کنا، بعداً به ریاست سازمان لیگ فوتبال انگلستان انتخاب شد. نوریس، مالک آرسنال، پس از پایان جنگ در سال 1918 با زیر سوال بردن ترکیب تیم­‌های سقوط­‌کننده به لیگ پایین‌­تر، مدعی شد سرنوشت تیم­‌ها با رخ ­دادن تبانی عوض شده است. به این ترتیب آرسنال که در لیگ دسته دوم پنجم شده بود و عملا امیدی برای صعود به دسته یک نداشت، خواستار تجدیدنظرِ سازمان لیگ و تعیین­ تکلیف تیم­‌ها از طریق دیگری شد. جان مک­‌کنا که تازه به ریاست سازمان لیگ رسیده بود و می‌ترسید مبادا نوریس مدرکی علیه او از پرونده­‌ی تبانی بیرون بکشد، به برگزاری یک رای­‌گیری رضایت داد که در نهایت جاده‌­صاف­‌کن صعود آرسنال به دسته­‌ی اول شد. این اتفاقات در سال 1919 در لندن افتاد و بازیگر اصلی آن، سِر هنری نوریس، مالک مستبد و مرموز آرسنال بود.

سر هنری نوریس: فراماسون پرنفوذ

قبل از اینکه نوریس در سال 1910 تیم وولویچ آرسنال را به امید تبدیل کردن آن به باشگاهی آبرودار بخرد مدیر تیم فولام بود و و توانسته بود این تیم را طی چهار سال از لیگ جنوبی به سطح دوم لیگ انگلستان برساند. سِر هنری سودای خود برای داشتن تیمی بزرگ را با سرمایه­‌گذاری در آرسنال پی گرفت و به عنوان اولین قدم تصمیم گرفت برای افزایش محبوبیت تیمش ورزشگاه مینور گراوند (Manor Ground) را در محله­‌ی وولویچ در جنوب لندن، رها کرده و به جایی با جمعیت بیش­تر نقل مکان کند. او که برای این کار به دنبال زمین می­‌گشت، با استفاده از نفوذش در کلیسا متوجه شد که شش هکتار زمینِ بدون استفاده در کالج الهیات سنت جان واقع در منطقه­‌ی هایبوری در شمال لندن واقع شده است. این زمین زمانی قرار بوده به عنوان زمین بازی تنیس برای کشیش­‌های جوان استفاده شود، تا مرکز شهر لندن با مترو تنها ده دقیقه فاصله داشت و برای هدف نوریس بسیار مناسب به نظر می­‌رسید. اما گرفتن مجوز ساخت ورزشگاه در آنجا بسیار سخت بود. کلیسا در آن زمان نظر مثبتی در مورد فوتبال نداشت و ساکنین آن ناحیه از لندن روی عدم موافقت کلیسا با ساخت ورزشگاه در زمینی که متعلق به «خدا» است حساب کرده بودند. با این وجود، اسقف اعظم کانتربوری – رهبر اصلی کلیسای انگلستان – که با سِر هنری دوست صمیمی بود، روی او را زمین نینداخت؛ پس از اینکه نوریس چکی به مبلغ 20 هزار پوند به کمیته­‌ی کلیسا تقدیم کرد – چیزی حدود 1،200،000 پوند فعلی – با درخواست ساخت ورزشگاه در زمین هایبوری موافقت شد و اسقف اعظم شخصا پای درخواست سِر هنری را امضا کرد.

نوریس موانع دیگر را نیز با زیرکی دور زد. از ابتدای سال 1913 که خبر انتقال ورزشگاه تیم آرسنال به جایی در شمال لندن در نشریه­‌ی کِنتیش گزت (Kentish Gazette) چاپ شد، مخالفت­‌هایی از سوی طرفداران آرسنال که معتقد بودند «روح» این باشگاه در ناحیه­‌ی وولویچ است و نمی­‌توان آن را معامله کرد، شکل گرفت. آنها پا را فراتر گذاشته و نوریس را متهم کردند که عمدا با درز دادن خبرِ جابجایی قبل از پایان فصل 13-1912 و عدم حمایت کافی مالی از تیمش در این فصل، خواهان سقوط آرسنال به لیگ پایین­‌تر بوده تا خود را در ترک وولویچ محق جلوه دهد. نوریس نیز عدم استقبالِ تماشاگران جنوب لندن را از بازی­‌های این تیم بهانه کرد و جمعیت 500 هزار نفری شمال لندن را به عنوان پایگاه طرفداری خوبی برای تیمش برشمرد. باشگاه‌­های لندنی نیز به سردمداری تاتنهام در شمال که از همه بیشتر پایگاه هواداران خود را متزلزل می‌­دید، با تمام قدرت به مخالفت پرداختند. فشار مطبوعات در نهایت اتحادیه­‌ی فوتبال انگلستان را مجبور به واکنش کرد و کمیته‌­ای برای بررسی موضوع تشکیل شد. نوریس که همین را می­‌خواست، در برابر این کمیته که اعضای آن عمدتا از دوستان و آشنایان خودش بودند این­گونه از خود دفاع کرد: وقتی شهرهای بیرمنگام و شفیلد با جمعیت‌­های 400 و 250 هزار نفری خود، هرکدام دو تیم در سطوح بالای فوتبال انگلستان دارند – منظور او تیم­‌های بیرمنگام­ سیتی و استون ­ویلا از شهر بیرمنگام، و شفیلد یونایتد و دِ ونزدی (The Wednesday که در سال 1929 به شفیلد ونزدی تغییر نام داد) از شهر شفیلد که همگی در دسته های یک و دو حضور داشتند بود – چرا لندن با جمعیت 2 میلیونی خود که روز به روز هم در حال افزایش است، صاحب چهار تیم نباشد؟ کمیته در نهایت به نفع نوریس حکم داد و عنوان کرد که طرفین دیگر دعوا هیچ حقی برای مداخله ندارد. در مقابل، نشریه‌­ی تاتنهام هرالد (Tottenham Herald) نیز از مردم لندن خواست که از تیم وولویچی حمایت نکنند. ساکنان منطقه­‌ی هایبوری، گروه بعدی مخالف­‌خوان نوریس بودند. آنها که سرسختانه ناخشنودی خود را از این انتقال ابراز می‌کردند، معتقد بودند که این قضیه در نهایت به نابودی هویت آن ناحیه منجر خواهد شد. نوریس که می­‌دانست این گروه را به هیچ عنوان نمی­‌توان خرید، نرمش به خرج داد و آنها را قانع کرد که وارد شدن ورزشگاهی به این بزرگی به این ناحیه، بالغ بر 30 هزار مشتری را هر آخر هفته روانه­‌ی کسب ­و کارهای محلی آنها خواهد کرد و از این طریق سود زیادی نصیب­‌شان خواهد شد. به این ترتیب، سِر هنری نوریس یک تنه در حال از پیش رو برداشتن موانع بود و بالاخره در سپتامبر 1913 از ورزشگاه جدید رونمایی، و در سال 1914 پیشوند وولویچ را از نام تیم حذف کرد. اما با شروع جنگ ­جهانی و تعطیلی لیگ فوتبال، فعالیت‌های فوتبالی نوریس نیز متوقف شد. با اعلان جنگ انگلیس به آلمان در آگوست 1914 انگلیس رسما وارد جنگ شد و و در حالی که همه با خوش‌­خیالی فکر می‌­کردند که تا کریسمس آن سال بساط جنگ برچیده می‌شود، این اتفاق نیفتاد و کم­ کم فوتبال را نیز تحت ­تاثیر خود قرار داد. مسئولان اتحادیه‌­ی فوتبال معتقد بودند وقتی بسیاری از جوانان کشور اعم از بازیکنان و تماشاچیان فوتبال در حال نبرد در جبهه‌­ها هستند، وظیفه‌ی ملی بازیکنان برای حضور در جنگ، فوتبال را از اولویت اول اتحادیه خارج می‌کند. در نتیجه،  ادامه­‌ی فوتبال رسمی به بعد از پایان جنگ موکول شد. به این ترتیب، با پایان جنگ در نوامبر 1918، همه منتظر شروع دوباره­‌ی مسابقات در فصل 20-1919 بودند.

آرسنال در فصل 15-1914 رتبه­‌ی پنجم لیگ دسته دوم انگلستان را به ­دست آورده بود و حتی نزدیک تیم­‌های اول و دوم که قرار بود به دسته اول صعود کنند هم قرار نداشت. این جایگاه برای نوریس که تا اینجا بالغ بر 125 هزار پوند برای باشگاه هزینه کرده بود، اصلا قابل قبول نبود. از آن طرف، منچستر یونایتد به کمک سه امتیازی که با تبانی با لیورپول به ­دست آورد لیگ را در رده‌­ی هجدهم به پایان برد؛ بالاتر از چلسی و تاتنهام که حالا سقوط‌شان به دسته­‌ی پایین­‌تر قطعی شده بود. با موافقت اتحادیه فوتبال قرار شد به منظور ایجاد انگیزه‌ی مضاعف در تیم‌ها برای از سرگیری مسابقات بعد از جنگ جهانی، تعداد تیم‌­های دسته یک از 20 به 22 تیم تغییر کند. طبق قانون جدید، می‌بایست تیم­‌های اول و دوم دسته دو – یعنی داربی کانتی و پرستون نورث­‌اِند در فصل 15-1914 – به لیگ دسته‌­ی اول وارد شده و در مقابل، تیم­‌های نوزدهم و بیستم دسته یک (چلسی و تاتنهام) در همان لیگ باقی بمانند. اما در ژانویه 1919 خبر تعجب‌آوری در هفته­‌نامه­‌ی اتلتیک نیوز (Athletic News) – که یکی از مهم‌­ترین نشریات ورزشیِ انگلستان در آن زمان بود – مبنی بر برگزاری یک «رای‌گیری» برای انتخاب دو تیم از میان تیم­‌های چلسی، تاتنهام و آرسنال برای صعود به بالاترین لیگ انگلستان منتشر شد. آرسنال در لیگ پایین­‌تر، در رتبه‌­ی پنجم و پایین­‌تر از تیم­‌های بارنزلی و ولورهمپتون قرار گرفته بود و مطرح شدن نامش به عنوان یکی از گزینه­‌های صعود به دسته­‌ی اول، منطقی به نظر نمی­‌رسید. نوریس اما خوب می‌­دانست چطور سهم خود را از سفره­‌ی جنگ بردارد؛ با بهانه­ کردن تبانی چهار سال قبل بین منچستر یونایتد و لیورپول و یادآوری خدماتش در طول جنگ، درخواست داده بود سازمان لیگ در وضعیت لیگ و آرسنال تجدیدنظر کند.

نوریس در طول جنگ سه لشکر سرباز از ناحیه­‌ی فولام در شهر لندن برای ارتش بریتانیا فراهم کرد. این خدمت او فراموش نشد و به عنوان کلنل افتخاری ارتش، درجه­‌ی شوالیه­  به سمت نماینده‌­ی شرق فولام در در مجلس عوام بریتانیا رسید. علاوه بر، این او یک فراماسون فعال نیز بود. سِر هنری از سال 1900 در جلسات لژ اعظم ماسونی انگلستان (Grand Lodge of England) شرکت می­‌کرد و در آپریل سال 1917 نام او در فهرست مقامات بلندپایه­‌ی لژ وارد شد. سقف مدت تصدی مقام‌­ها در سلسه­ مراتب فراماسونری انگلستان یک سال بود و نوریس در آپریل سال 1918 باز هم ارتقاء درجه گرفت.

پس از خبری که در ژانویه‌­ی 1919 در نشریه‌­ی The Athletic چاپ شد، کلاود کربی، مدیر عامل باشگاه چلسی، نامه‌­ای به اتحادیه فوتبال نوشت و با یادآوری اختلاف امتیاز سه تیم منچستر یونایتد، چلسی و تاتنهام در پایین جدول فصل قبل، و احتمال بالای باخت منچستر در صورت انجام یک بازی عادلانه در مقابل لیورپول، از آنها درخواست کرد که چلسی یکی از تیم­‌هایی باشد که در دسته یک باقی می­‌مانند. در اواخر ژانویه 1919 قرار شد نحوه‌­ی اضافه شدن دو تیم به ساختار لیگ دسته یک فوتبال طی جلسه­‌ای در ماه مارس در سازمان لیگ فوتبال انگلستان بررسی شود. با قطعی­ شدن تاریخ این جلسه، نشریه­‌ی لندنی دِ اسپورتسمن The Sportsman خبر داد که تاتنهام در این مدت با فرستادن نامه­‌هایی به مدیران دیگر باشگاه‌­ها سعی در جلب نظر آنها برای رای دادن به این تیم برای ماندن در لیگ داشته است. احتمال ماندن چلسی و تانهام در لیگ داشت افزایش پیدا می‌­کرد تا اینکه سه روز بعد، در سوم فوریه، نشریه‌­ی دِ اتلتیک The Athletic ادعای تاتنهام را بی‌­اساس دانست و مدعی شد قضیه­‌ی ماندن تیم چلسی و صعود پرستون نورث­اند و داربی کانتی به دسته یک مدت­‌ها است حل­ و فصل شده است و دعوا بر سر تیم سوم است. این نشریه، با پیش کشیدن سایقه‌ی تسلیحاتی تیم آرسنال، کمک­های این تیم را در طول جنگ غیرقابل­‌انکار دانست. این نشریه همچنین با یادآوری این نکته که تاتنهام سال­ها از حضور در لیگ خودداری می­‌کرده و تمایلش بیشتر به سمت بازی در لیگ جنوبی بوده، کفه‌­ی ترازو را به سمت آرسنال سنگین­‌تر کرد. تاتنهام نیز سابقه­‌ی خود را در خدمت به کشور در زمان جنگ پیش کشید و مدعی شد که نتایج ضعیف این تیم در فصل 15-1914 که منجر به آخر شدن آنها در جدول شده بود، به دلیل این بوده که بیش­تر بازیکنان آنها به جبهه­‌ها اعزام شده بودند.

در جلسه­‌ی 10 مارس 1919 که با حضور هیئت مدیره‌­ی سازمان لیگ و مدیران 40 باشگاه به ریاست جان مک­‌کِنا در گراند هتل شهر منچستر برگزار شد، تصمیم بر این شد که لیگ­‌های دسته یک و دو از این به بعد با 22 تیم ادامه پیدا کنند و غیر از تیم­‌های چلسی، پرستون نورث­‌اِند و داربی­ کانتی که حضورشان در دسته یک به صورت ضمنی تایید شد، تکلیف تیم­‌های باقی­مانده به رای گذاشته شود. به این ترتیب علاوه بر تاتنهام، تیم­‌های سوم تا هفتم جدول در فصل 15-1914 در لیگ دسته دو، یعنی بارنزلی، ولورهمپتون، آرسنال، بیرمنهام و هال ­سیتی، و همچنین تیم هجدهم یعنی ناتینگهام ­فارست، برای حضور در رای‌گیری نام‌­نویسی کردند. نوریس این بار با تمامی اعضای کمیته به صورت چراغ ­خاموش برای عدم اطلاع مسئولین تاتنهام، مذاکره کرد و از آنان خواست تا در نظر داشته باشند با توجه به نفوذ او در سازمان لیگ، او می­‌تواند سهم بیش­تری از درآمد روز بازی با آرسنال را در هایبوری برای باشگاه­‌های مهمان در نظر بگیرد. علاوه بر این، چون فاصله­‌ی زیادی بین ورزشگاه هایبوری و مرکز شهر نبود، بازیکنان و مدیران تیم­‌های مهمان می­‌توانستند آخر هفته‌­ی خوشی را در لندن سپری کنند. او همچنین به مدیر عامل باشگاه چلسی قول داد که با رای آوردن آرسنال در انتخاباتی که قرار بود برگزار شود، ماندن چلسی در دسته­‌ی اول را تضمین خواهد کرد. البته لزلی نایتون، سرمربی آرسنال از 1919 تا 1925، بعدا علیه نوریس موضع گرفت و افشا کرد که سِر هنری در این رای­‌گیری رشوه­‌هایی برای تضمین رای ­آوردن تیمش به اعضای کمیته پرداخت کرده بوده است. همچنین نوریس را متهم کردند که یک خانه­‌ی مجلل به مک‌­کنا پیشنهاد داده است. این اتهامات اثبات نشد و نوریس باز هم با زیرکی هرچه تمام‌­تر بدون جا گذاشتن ردپایی از خود دشمنانش را ناکام گذاشت.

نتیجه‌­ی رای­‌گیری 10 مارس 1919 (تصویر از: www.thearsenalhistory.com)

رای­‌گیری 10 مارس 1919 سنگ بنای دشمنی آرسنال و تاتنهام بود و در نهایت آرسنال با 18 رای، جلوتر از سایر تیم‌­ها قرار گرفت و به دسته­‌ی اول وارد شد. جان مک­‌کنا (رئیس کمیته) نیز با این بهانه که سابقه آرسنال در لیگ آرسنال  بیشتر از تاتنهام است، از تیم سِر هنری طرفداری کرد؛ این در صورتی است که ولورهمپتون هم با سابقه‌تر از آرسنال بود و هم مقام بهتری در لیگ دسته دو در فصل قبل به دست آورده بود. به این ترتیب بود که نوریس تاتنهام را به دسته­‌ی پایین­‌تر فرستاد و آتش دشمنی این تیم با آرسنال و شخص سِر هنری که تا امروز نیز ادامه دارد، از همین­جا شعله‌­ور شد. تاتنهام با قهرمانی در فصل بعد دوباره به دسته­‌ی اول آمد و رقابتش با تیم قرمز و سفید پوش در قالب داربی شمال لندن ادامه پیدا کرد. تاتنهام در اولین بازی با آرسنال در ژانویه 1921، رقیبش را در ورزشگاه وایت­‌هارت‌­لین شکست داد. خشونت در بازی دو تیم در سپتامبر 1922 در وایت­‌هارت‌لین که دو بر یک به سود آرسنال پایان یافت، به اوج خود رسید و حجم فحش و ناسزا بین طرفداران و بازیکنان دو تیم به حدی بود که علاوه بر اینکه یکی از بازیکنان تاتنهام به دلیل فحاشی یک ماه از حضور در میادین محروم شد، تماشاچیان هر دو تیم نیز از طرف اتحادیه تهدید شدند که در صورت تکرار این رفتار بازی­‌های بعدی تیم‌شان بدون تماشاگر برگزار خواهد شد.

تماشاچیان بازی تاتنهام و آرسنال در سال 1934 بیرون ورزشگاه هایبوری

آرسنال تا آخر فصل 25-1924 نتوانست رتبه‌ای بهتر از تاتنهام به‌دست آورد و بالاتر از رتبه‌ی نهم قرار نگرفت. این شد که نوریس در سال 1925 سرمربی خود، لزلی نایتون، را از آرسنال اخراج کرد و هربرت چپمن را، که در دو فصل اخیر با هادرزفیلد قهرمان لیگ شده بود، به آرسنال آورد. آمدن چپمن به آرسنال، سرآغاز موفقیت­‌های این تیم شد و نوآوری­‌های او نام هربرت چپمن را در تاریخ آرسنال و فوتبال جاودانه کرد.

سِر هنری نوریس در سال 1925 در لژ اعظم فراماسونری انگلستان ترفیع درجه گرفت، اما در نهایت، فعالیت­‌های مالی غیرشفاف او باعث زمین خوردنش شد. نشریه‌­ی دیلی میل Daily Mail در سال 1927 فاش کرد که رقم قرارداد چارلی بوکان که در سال 1925 به آرسنال آمد، کمتر از مقدار دریافتی این بازیکن ذکر شده است. همچنین معلوم شد نوریس در همین سال 125 پوندِ حاصل از فروش اتوبوس تیم را به حساب همسرش واریز کرده است. ادعاهای مطرح شده علیه سِر هنری در سال 1929  به عنوان اختلاس و سوء استفاده‌­ی شخصی از اموال باشگاه تایید شد. در نهایت، سِر هنری نوریس در سال 1929 از طرف اتحادیه­‌ی فوتبال برای همیشه از فعالیت­‌های فوتبالی منع و از مدیریت آرسنال کنار گذاشته شد. لژ فراماسونری نیز به دلیل اتهاماتی که علیه او در دادگاه اثبات شده بود، نوریس را در همین سال اخراج کرد. به این ترتیب، نوریس که یک ­تنه باشگاه آرسنال را از انتهای جدول لیگ دست/‌ه­ی دو به نایب‌قهرمانی دسته‌­ی اول رسانده بود، مجبور بود از بیرون نظاره­‌گر قهرمانی­‌های تیمش در دهه­‌ی 1930 باشد.

هربرت چپمن

هربرت چپمن جزو اولین نسل­‌هایی بود که با استفاده از مصوبه‌­ی آموزشی سال 1870 مبنی بر اجباری شدن آموزش برای طبقه­‌ی کارگر از سن 12 سالگی، به تحصیل پرداختند و موقعیت­‌های مدیریتی خالی­ مانده در بحبوحه­‌ی جنگ­ جهانی اول را پر ­کردند. او در دوران بازیگری­‌اش مدام بین شغل­‌های مهندسی و فوتبال در رفت­ و آمد بود و در طول جنگ ­جهانی اول که مسابقات رسمی فوتبال در انگلستان به حال تعلیق درآمده بود، به عنوان مدیر شرکت اسلحه­‌سازی بارنبو Barnbow در لیدز کار می­‌کرد؛ شهری که قبل از جنگ به مدت دو فصل هدایت تیم آن را بر عهده داشت. با شروع جنگ، او دستیار خود، جورج کریپس، را به عنوان جانشین به مدیریت بیشنهاد داد و در 1918 که جنگ جهانی به پایان رسید، به شغل قبلی خود در تیم لیدز سیتی بازگشت. اما پرداخت­‌های مالی غیرشفاف این تیم و زیر پا گذاشتن محدودیت پرداخت پول به بازیکنان در زمان جنگ، در نهایت باعث انحلال آن در اکتبر سال 1919 و البته محرومیت مادام‌­العمر هربرت چپمن و بعضی مدیران باشگاه از فعالیت­‌های ورزشی شد. چپمن که توانسته بود تیم لیدز سیتی را از انتهای جدول دسته دو به مقام چهارمی این لیگ برساند، تا سال 1921 در یک شرکت نفتی مشغول به کار بود و در این سال پیشنهادی از تیم هادرزفیلد برای بازگشت به فوتبال دریافت کرد. او که حکم محرومیت مادام‌­العمرش کماکان پابرجا بود، با این توضیح که در هنگام جنگ در کارخانه‌­ی اسلحه­‌سازی مشغول به کار بوده و کاملا بی­‌خبر از فعالیت­‌های باشگاه، از فدراسیون فوتبال انگلستان درخواست فرجام­‌خواهی کرد. درخواست چپمن با حمایت مدیران هادرزفیلد مورد قبول واقع شد و در فوریه­‌ی 1921 به عنوان دستیار آمبروز لانگلی به تیم هادرزفیلد وارد شد. یک ماه بعد، لانگلی از سمتش کناره­‌گیری کرد و چپمن رسماً بعد از شش سال دوباره روی نیمکت سرمربی­‌گری نشست.

هربرت چپمن در اولین فصل حضور روی نیمکت سرمربی‌­گری هادرزفیلد در فصل 22-1921، اولین و تنها قهرمانی این تیم در جام ­حذفی تاکنون را به ­دست آورد. هنگامی که او پس از چهار فصل این تیم را به مقصد آرسنال ترک می­‌کرد، یک قهرمانی جام حذفی، یک مقام سومی و دو قهرمانی لیگ دسته اول را با این تیم در کارنامه­‌ی درخشان خود داشت. هادرزفیلد در فصل 26-1925 نیز، که اولین فصل بدون چپمن بود، توانست برای سومین بار متوالی – و البته آخرین بار در سطح اول فوتبال انگلستان – قهرمان شود تا دهه­‌ی 1920 به تاریخی­‌ترین دهه برای باشگاه هادرزفیلد تبدیل شود. پس از پایان فصل 25-1924، چپمن آگهی وسوسه­‌برانگیز جذب سرمربی توسط تیم آرسنال را دید. حقوقی که برای سرمربی آرسنال در آن آگهی قید شده بود، دو برابر حقوق فعلی‌اش در هادرزفیلد بود. علاوه بر این، چپمن آینده­‌ی روشنی را برای آرسنالِ لندن­‌نشین پیش‌­بینی می­‌کرد. در نهایت، چپمن با امضای قراردادی پنج ساله و با حقوق 2000 پوند در سال به آرسنال پیوست و به پردرآمدترین سرمربی لیگ انگلستان تبدیل شد.

حضور هربرت چپمن در آرسنال همزمان شد با تغییر قانون آفساید توسط اتحادیه­‌ی فوتبال. تا آن موقع این قانون به این صورت بود که باید بین جلوترین مهاجم و دروازه‌­بان تیم مقابل، حداقل دو بازیکن دیگر قرار داشته باشند. در 1925 این قانون به صورت فعلی در آمد که طبق آن حضور یک بازیکن بین بازیکن دریافت‌کننده­‌ی توپ و دروازه‌­بان برای آفساید نبودن کافی است. این تغییر توسط اتحادیه با هدف پرگل‌­تر کردن بازی­‌ها انجام شد. در فصل بعدی این راه‌­حل جواب داد و متوسط تعداد گل­ها در هر بازی از 2.58 در فصل قبل به 3.69 در فصل 26-1925 رسید. همچنین اصلاح این قانون باعث کاهش متوسط گل تیم‌­ها (Goal Average) در فصل­‌های بعد شد (نمودارهای بعد) که به معنای افزایش گل­‌های خورده نسبت به گل­های زده­‌ی هر تیم است. در این نمودارها می­‌توان دید که با تغییر قانون آفساید در 1925، کاهش ناگهانی­‌ای در متوسط گل در انتهای فصل 26-1925 اتفاق افتاده که به تدریج با گذر زمان و وفق پیدا کردن تیم‌ها با قانون جدید، این مقدار افزایش یافته و در پایان فصل 35-1934، به مقدار اوج خود رسیده است. نکته­‌ی قابل توجه دیگر این است که هر دو قله­‌ی این نمودار برای تیم­‌های هادرزفیلد (1925) و آرسنال (1935) تحت هدایت چپمن اتفاق افتاده است.

 

علاوه بر افزایش تعداد گل­ها در هر بازی، تغییر قانون آفساید موجب تغییر تاکتیک بازی و نگرش تیم‌­ها به فوتبال نیز شد. صفت «باهوش» در انگلستانِ قدیم برای مسخره کردن دیگران به ­کار می‌­رفت و اصولا فکر کردن در انگلستان از دیرباز کار قشر پایین جامعه محسوب می­‌شد. به همین ترتیب، بازی زیبا به مفهوم امروزی که شامل پاس­‌کاری کوتاه و بلند و تغییر تاکتیک‌­های هوشمندانه در طول بازی است، نبود و اگر می­‌توانستی همان کاری را که همه انجام می­‌دادند خوب انجام بدهی، نمره­‌ی قبولی می‌گرفتی. فوتبال در آن زمان شامل حرکات فردی و پاس‌­های کوتاه بود که نهایتا به سانتر از جناحین برای رسیدن به گل منجر می­‌شد. در چنین دورانی، تیم­‌های چپمن با به خرج دادن کمی هوشمندی و بازی­­کردن با سرِ بالا و چشمان باز گل می­‌زدند و قهرمان می­‌شدند. تا سال 1925 که قانون آفساید به شکل امروزی در نیامده بود، بازیکنان فشرده‌تر بودند و حضور دو بازیکن در عقب زمین به عنوان مدافع در ترکیب 5-3-2 به خوبی جلوی حملات تیم مقابل را می­گرفت. بعد از تغییر قانون آفساید، ترکیب 5-3-2 با اضافه شدن یک بازیکن میانی به خط دفاع و کم ­شدن یکی از مهاجمین، به 4-3-3 تبدیل شد. در سیستم جدید، مهاجمان فضای بیش­تری در اختیار داشتند و بازیکنان می­‌توانستند در زمین پخش‌­تر شوند. به این ترتیب بازی بلند به سمت مهاجمین بیش از پیش مورد توجه قرار ­گرفت و بی­‌دقتی مدافعین در آفسایدگیری می­‌توانست مهاجم تیم مقابل را در موقعیت تک-به-تک با دروازه‌­بان قرار دهد. در ابتدای فصل 26-1925، نتایج عجیب­ و غریبی به دست آمد و بازی­‌ها به شکل معناداری پرگل تمام می­‌شدند؛ به طوری که در ماه سپتامبر و اکتبر سال 1925 بیشتر تیم‌­های لیگ حداقل در یک بازی بالای پنج گل خورده یا زده بودند – به عنوان مثال آرسنال بین 25 سپتامبر تا پنجم اکتبر، تنها در سه بازی خود با لیدز یونایتد، نیوکاسل و وستهام هشت گلِ خورده و هشت گلِ زده داشت. تیم‌­ها در ماه­‌های بعد به تدریج با قانون جدید انطباق پیدا کردند و تا آخر فصل، سیستم سه دفاعه توسط تیم­‌های زیادی اجرا می­‌شد. نوآوری­‌ای که بذر آن پس از بازی اکتبر 1925 برابر نیوکاسل در مغز چپمن کاشته شد، استفاده از مدافع وسط در خدمتِ تاکتیک ضدحمله بود. این تفکر به برگ برنده‌­ی این تیم در برابر تمام تیم­‌هایی تبدیل شد که به 4-3-3 تغییر سیستم داده بودند.

تاکتیک

هربرت چپمن یک مربی صاحبِ سبک بود و برای حل مشکلاتش راه‌­حل­های جدید پیشنهاد می‌­داد. او هنگامی که در سال 1908 در نورثهمپتون سرمربی بود، برای حل مشکل تیمش پیشنهاد داد که بازیکنان با پاس‌کاری مداوم به دنبال جلو کشاندن مدافعین حریف جهت فضا­سازی برای ارسال بلند توپ به خط حمله باشند. چپمن با تمرکز بر «فضا» به جای «توپ» برای اولین بار، اساس چیزی که امروز به عنوان ضدحمله شناخته می­‌شود را بنا گذاشت. او با همین ایده به تیم لیدز رفت و در آنجا جلسات آنالیز بازی را به راه انداخت که باعث همکاری بهتر و ایجاد درک متقابل بین بازیکنان ­­شد؛ اما جنگ، فرصتِ ماندن و اجرای تفکراتش را از او گرفت. او پس از جنگ در سال 1921 به هادرزفیلد پیوست و فلسفه­‌ی فوتبال خود را که بر اساس پاس‌کاری، پرهیز در انتقال توپ به کناره­‌ها و اضافه­ شدن یکی از هافبک­‌ها به خط دفاع برای از کار انداختن بازیکن شماره 9 حریف بود در هادرزفیلد اجرا کرد. هربرت چپمن نه تنها می­‌دانست در فوتبال به دنبال چیست، بلکه خود را در موقعیتی می­‌دید که می­‌توانست به آن خواسته­‌ها برسد. در روزگاری که سرمربی­‌ها تنها اختیار تصمیم ­­گرفتن در مورد بازیکن تعویضی در جریان بازی را داشتند، او با زیر نظر گرفتن بازیکنان کم­سن باشگاه و مشورت با استعدادیاب­‌های مختلف، به تناسب نیازهای تاکتیکیِ تیم، بازیکن به باشگاه پیشنهاد می­‌داد. او به مدیران هادرزفیلد گوش­زد کرد که تیم جوان آنها نیازمند یک رهبر با تجربه است و به عنوان اولین خرید، کلِم استفنسون را از استون­ ویلا به خدمت گرفت. چپمن با تکیه بر توانایی­‌های هجومی استفنسون و دستور به او برای عقب­ کشیدن به زمین خودی اندکی قبل از حمله، موفق شد از قانون آفساید به بهترین شکل استفاده­ کند. هنگام دفاع نیز تیم هادرزفیلد با عقب­تر قرار دادن بازیکن قرار گرفته در پستِ «میانیِ مرکز زمین (center half) او را بین دو مدافع قرار می­‌داد. این تاکتیکِ دفاعی تا حد زیادی مهاجم نوک تیم مقابل را خنثی می­‌کرد. پس از فینال جام حذفی سال 1922 که هادرزفیلد در یک بازی پر از خطا و درگیری، تنها با یک پنالتی در دقایق آخرِ بازی قهرمان شده بود، اتحادیه‌­ی فوتبال انگلستان لب به اعتراض گشود. اتحادیه که از کیفیت بازی فینال ناراضی بود ابراز امیدواری کرد که دیگر از چنین روش «نامناسبی» استفاده نشود. فوتبال جذاب از دید آنها، پر از حمله و گل بود و منظور از بازی نامناسب را می­توان از لقبی که نشریه­‌ی هادرزفیلد اگزمینر (Huddersfield Examiner) به بازیکن میانیِ عقب کشیده داد، دریافت: ضدحالِ بزرگ. چپمن نیز در پاسخ به انتقاداتی که تفکر او را مغایر با راه «درستِ» فوتبال بازی کردن می‌­دانست، گفت: «شاید پاس‌کاری بر روی زمین بدون سانتر از کناره­‌ها آنچنان هیجان­‌انگیز نباشد، اما قطعا کارایی بیش­تری از قراردادن بازیکنان در دهانه­‌ی دروازه، که شانس گل شدن توپ را به ده درصد کاهش می­‌دهد، دارد.» به این ترتیب چپمن به اولین سرمربی­‌ای – حداقل در بریتانیا – بدل شد که تمام فعالیت­‌های باشگاه را، از امضای قرارداد گرفته تا سبک بازی، مستقیما تحت کنترل داشت. حجم مسئولیتی که چپمن در هادرزفیلد داشت و صحّه­‌ای که موفقیت­‌های این تیم بر درست بودن کارِ او می­‌گذاشت، جامعه­‌ی فوتبالی انگلستان را تحت تاثیر خود قرار داد.

اولین خرید آرسنال که این بار نیز مثل هادرزفیلد با پیشنهاد چپمن انجام شد، چارلی بوکان از ساندرلند بود. مسئولین ساندرلند مبلغ 4000 پوند را برای فروش این بازیکن پیشنهاد کردند و سرمربی این تیم تضمین داد که بوکان در آن فصل 20 گل به ثمر برساند. نوریس که شخصا مسئول جذب بازیکن بود، در مقابل، 2000 پوند را به عنوان پیش­پرداخت در نظر گرفت و گفت 100 پوند نیز به ازای هر گلی که او بزند پرداخت خواهد کرد. در آخر فصل، بوکان 21 گل به ثمر رساند و نوریس نیز جمعا 4100 پوند به ساندرلند پرداخت کرد.

آرسنال از همان اول فصل بازی­‌ها را پرقدرت آغاز کرد و تا سوم اکتبر 1925 که در ورزشگاه سنت­ جیمز پارک جلوی 40 هزار تماشاگر نیوکاسل هفت-صفر به این تیم باخت، با هفت بازی متوالیِ بدون باخت، در مقام سوم لیگ قرار داشت. نیوکاسل که تا قبل از این بازی با تنها دو بُرد در رده­‌ی هفدهم بود، توانست در همان نیمه­‌ی اول شش گل به آرسنال بزند و در آخر بازی این تیم را به رده­‌ی ششم فرستاد. این تیم با عقب­‌تر قراردادن بازیکن میانی و گماشتن او بین دو مدافع کناری توانست آرسنال را به زانو درآورد و با در اختیار داشتن مالکیت توپ، در طول بازی بارها حملات تیم آرسنال را خنثی کند. تعجب­‌آور اینکه این نوع بازی دفاعی را خود چپمن معرفی کرده بود و حالا داشت از تیمی که همان ایده را استفاده می­‌کرد، شکست می­‌خورد. شاید خدمات اتحادیه­‌ی فوتبال به چپمن در لغو محرومیت مادام‌­العمرِ او قبل از پیوستن به تیم هادرزفیلد باعث شده بود او نظراتی را که اتحادیه پس از بازی فینال سال 1922 در مورد بازی «جذاب» داده بود در بازی لحاظ کند. در هر حال، این باخت باعث شد چپمن به فکر اضافه کردن چاشنی هجومی به سیستم دفاعیِ خودش افتاد. سیستم معروف 3-2-2-3 چپمن (یا W-M) که تا پنج فصل بعد کاملا تکامل یافت و باعث قهرمانی آرسنال در جام­ حذفی در سال 1930 شد، از گفت­گوی او با چارلی بوکان در بین دو نیمه و پس از بازی با نیوکاسل متولد شد. در ابتدا این سیستم به صورت 4-3-3 بود و تا آن موقع توسط دیگر تیم­های لیگ به عنوان واکنشی در برابر نتایج عجیب ­و غریبی که به دست می­‌آمد استفاده می­‌شد، اما نقش بازیکن میانیِ عقب­‌کشیده در سیستم تیم آرسنال با بقیه فرق داشت. در این سیستم، بازیکن میانی مرکز زمین هنگام عقب­ کشیدن برای دفاع به جای پوشش بازیکن شماره­‌ی 9، به پوشش لبه­‌ی محوطه­‌ی جریمه می­‌پرداخت. این تغییر برای به ­راه ­انداختن خط حمله­‌ی تیم بلافاصله پس از بازپس‌­گیری توپ، یعنی ضدحمله، بود. به این ترتیب سیستم مدنظر چپمن به یک بازیکن دفاعی ترجیحاً بلند قد در مرکز خط دفاع – در پست بازیکن شماره 5 –  نیاز داشت که توانایی قطع توپ بالایی داشته باشد و بتواند توپ را با سر یا پا و به ­صورت کوتاه یا بلند، به سرعت به یکی از بازیکنان خط حمله برساند. علاوه بر این بازیکنی نیز برای پر کردن جای خالی او در مرکز زمین لازم بود و چپمن تصمیم گرفت یکی از مهاجمین خود را عقب­‌تر بازی دهد. به این ترتیب، ترکیب 5-3-2 که تا آن موقع بسیار متداول بود، با عقب ­کشیدن دو بازیکن از خطوط حمله و میانی به 4-3-3 تبدیل شد. این شکل بازی به سرعت جواب داد و آرسنال که بازیکنان مناسب­‌تری را نسبت به تیم­‌های دیگر در اختیار داشت، توانست در فصل 26-1925 پس از هادرزفیلد در رتبه‌­ی دوم بایستد.

چینش بازیکنان در ترکیب 3-2-2-3
(تصویر از کتاب جاناتان ویلسون- Inverting the Pyramid: The Story of Football Tactics)

چپمن استعدادیاب بزرگی بود. او در فصل بعد هربی رابرتز را با قیمت 200 پوند از تیم گمنام اسوستری تاون (Oswestry Town) برای مرکز خط دفاع به خدمت گرفت و با اینکه تا سال 1927 به بازیکن ثابت تبدیل نشده بود، بعداً در پست دفاع وسط در ترکیب 3-2-2-3، یکی از ارکان اصلی تیم در به­ دست آوردن موفقیت­‌های دهه­‌ی 1930 بود. رفتن سِر هنری نوریس از آرسنال در سال 1929 به­ دلیل رسوایی­‌های مالی باعث شد چپمن اختیارات کامل باشگاه را در اختیار بگیرد و اولین قهرمانی تاریخ آرسنال در اولین فصل پس از رفتن سِر هنری، در جام­ حذفی سال 1930 رقم خورد. این تیم، که علیرغم صعود از لیگ دسته دوم به لیگ بالاتر، تا حالا قهرمانی در هیچ لیگی را تجربه نکرده بود، در فصل 31-1930 برای اولین بار قهرمان سطح اول فوتبال انگلستان شد. ترکیب W-M حالا کاملا جا افتاده بود و تیم­‌های دیگر نیز در سرتاسر انگلستان از آن استفاده می­‌کردند. اما چون آن تیم­‌ها  بازیکنان مناسب را برای اجرای دقیق تاکتیک‌­های سیستم 3-2-2-3 در اختیار نداشتند، موفقیت چشم­‌گیری برایشان حاصل نمی­‌شد. در این سیستم، یارگیری مهاجمین کناری تیم مقابل (شماره‌­های 7 و 11) با مدافعین کنار (شماره‌­های 2 و 3)، مهار دو مهاجم میانی تیم مقابل (شماره­های 8 و 10) با دو بازیکن مرکزی قرار گرفته جلوی خط دفاع (شماره­‌های 4 و 6) و یارگیری بازیکن شماره 9 تیم مقابل بر عهده­‌ی مدافع میانی بود. این نوع بازی مجال را برای گل­‌زنی سه بازیکن قرار گرفته در خط حمله – یعنی وینگرهای چپ و راست و مهاجم وسط – بیشتر از سایرین فراهم می­‌کرد؛ به طوری که مشاهده‌­ی افزایش آمار گل‌زنی تیم‌­ها و توزیع گل­زنان، نشان‌دهنده‌­­ی شروع تیم­های لیگ به استفاده از مدل­‌های ابتدایی سیستم W-M از میانه­‌ی دهه­‌ی 1920 است.

هربرت چپمن: پرده‌­ی آخر

موفقیت­‌های آرسنال در دهه­‌ی 1930 مرهون نوآوری­‌های چپمن در استفاده از تاکتیک‌­های تازه و همچنین استفاده از بازیکنانی که دقیقا در پست در نظر گرفته شده برایش بیش­ترین کارایی را داشتند، بود. اولین قهرمانی تیم آرسنال در انتهای فصل 30-1929 در جام حذفی به ­دست آمد، درست پس از رفتن سِر هنری نوریس و متعاقبا باز شدن دست چپمن برای پیاده ­کردن ایده‌هایش. آرسنال تا انتهای 39-1938 که جنگ­ جهانی دوم بازی­‌های فوتبال را دوباره به تعطیلی کشاند، پنج بار قهرمان لیگ شد که سه تای آنها در دوران سرمربی­‌گری هربرت چپمن به ­دست آمد. چپمن در سال 1934 در سن 55 سالگی به طور ناگهانی درگذشت، اما اثری که از خود به جا گذاشت در آرسنال دهه­‌ی 1930 کاملا مشهود بود.

هرچند ادعاهایی مبنی بر استفاده از سیستم W-M از قبل از بازی سوم اکتبر ۱۹۲۵ در لیگ­‌های انگلستان توسط تیم‌­هایی مانند ساوثهمپتون مطرح شده است، اما در همین دوره، تیم­‌های دیگر لیگ نتوانستند به خوبیِ آرسنال از این تاکتیک جدید استفاده کنند. گذشته از این، هربرت چپمن در تیم هادرزفیلد نیز نقش تاریخی‌­ای بازی کرد و آنها را به اولین و تنها قهرمانی جام­ حذفی تاریخ­شان رساند. او که در دوران بازیگری‌­اش تنها در تیم فوتبال شهرهایی که می‌توانست در آنها کار پیدا کند، بازی می­‌کرد، در تغییر نگرش به فوتبال از یک سرگرمی فردمحور به ورزشی تیم‌­محور نقش مهم و ساختارشکنانه‌­ای داشت. زمانی که هربرت چپمن در نورثهمپتون سرمربی بود و این تیم را به قهرمانی لیگ جنوبی رساند، هارولد فلمینگ – سرمربی سوییندون تاون که در فصل ۹-۱۹۰۸ پس از نورثهمپتونِ قهرمان، نایب­‌قهرمان لیگ جنوبی شد – بعد از باخت چهار بر یک تیمش به نورث­همپتون، تیم چپمن را این­گونه توصیف کرد: «شما بیش از یک تیم هستید؛ در واقع یک ماشین هستید». چپمن اولین سرمربی­‌ای بود که روی خرید بازیکنان نظارت داشت و هنگامی که هادرزفیلد را به مقصد آرسنال ترک می­‌کرد، نشریه­‌ی اسپورتینگ کرونیکل (Sporting Chronicle) با خطاب کردن سرمربی با عنوان «مرد پشت صحنه»، این سوال مهم را مطرح کرد: «آیا تیم‌­هایی که بین چهار تا پنج هزار پوند برای یک بازیکن هزینه می‌­کنند، توجهی به کسی که باید بازیکنان مناسب را پیدا کند و آنها را پرورش دهد نیز می‌کنند؟». مجسمه‌­ی هربرت چپمن به عنوان سرمربی اسطوره‌­ای باشگاه آرسنال در ورودی ورزشگاه امارات نصب شده است. آخرین بازی آرسنال در زمان سرمربی­‌گری آرسن ونگر، خارج از خانه و در برابر هادرزفیلد بود. ونگر پس از این بازی که با نتیجه­‌ی یک بر صفر به سود آرسنال به پایان رسید، گفت: «هربرت چپمن از اینجا آمد. تاریخ تیم ما [آرسنال] آمدن به هادرزفیلد را در آخرین روز برای من بسیار معنی‌­دار می‌­کند. می­‌توانستم چپمن را در تصویری که از او خارج از رختکن نصب شده بود و به من لبخند می‌­زد، ببینم.» نشریه‌­ی دیلی میل (Daily Mail) بعد از قهرمانی آرسنال درفصل 33-1932 می­‌نویسد: «تیم­‌های دیگر در تقلید ­کردن از آنها [آرسنال] موفق نخواهند بود؛ چرا که تنها یک تیم آرسنال وجود دارد و هیچ باشگاه دیگری، بازیکنان لازم برای اجرای این ایده­‌ها را در اختیار ندارد».

منابع

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *