بازی فینال لیگ قهرمانان اروپا در فصل ۲۰-۲۰۱۹ در حالی بین دو غول اروپایی برگزار شد که هر دو تیم به دنبال تکرار قهرمانیشان در در لیگ فرانسه و آلمان بودند. بایرن مونیخ در تمامی مسابقات بوندسلیگا در سال 2020 پیروز شده – به جز تساوی برابر لایپزیگ – و همهی رقیبان خود را در لیگ قهرمانان نیز شکست داده بود. پاریسن ژرمن نیز البته با روحیهای که از نمایش درخشانش در بازی مقابل لایپزیگ گرفته بود و با تکیه به بازیکنان پراستعدادش، پا به این میدان گذاشت و به هیچ عنوان نمیشد تیم پاریسی را از پیش بازنده دانست.
مفسران زیادی انتظار یک بازی پر زد و خورد را از این مسابقه داشتند. ولی با شروع بازی، این فرضیه درست از آب در نیامد و حرارت مسابقه که به سرعت تحت تاثیر بازی تاکتیکی دو تیم فروکش کرد، نوید یک بازی کم گل را میداد. سیستم دفاعی پی اس جی و نحوهی تطبیق یافتن آن با بازیسازی بایرن بخش عمدهی این مسابقه را تشکیل میداد، به این ترتیب، در این آنالیز تاکتیکی به ساختار نامتقارن پی اس جی و اینکه چطور بازیسازی تیم بایرن با این ساختار تحت تأثیر قرار گرفت و همچنین به جزییات روش بایرن در کنترل بازی پرداخته خواهد شد.
ترکیب دو تیم
تغییرات آنچنانیای در در چینش بازیکنان دو تیم اعمال نشده بود و کیلور ناواس که تازه دوران مصدومیت را پشت سر گذاشته بود، به عنوان دروازهبان تیم پی اس جی در ترکیب این تیم قرار گرفت. پی اس جی با استفاده از ترکیب ۲-۴-۴ نامتقارن که گاهی به ۱-۵-۴ تبدیل میشد، از خط هافبک سه نفرهی متشکل از آندر هررا، مارکینیوش، و لئاندرو پارِدِس در مرکز زمین استفاده میکرد. در مقابل، تیم بایرن مونیخ با جایگزین کردن ایوان پریشیچ با کینگزلی کومان فرانسوی که به تازگی آمادگی کامل را برای بازی برابر تیم سابق خود بهدست آورده بود، بازی را با ترکیب اصلی ۱-۳-۲-۴ آغاز کرد.
پرسینگ نامتقارن پاریسن ژرمن
تیم پی اس جی در این بازی از یک روش پرسینگ پیچیده و دقیق در سیستم ۲-۴-۴ نامتقارن خود برای تاثیر گذاشتن هر چه بیشتر روی بازیسازی بایرن استفاده میکرد. در این روش، تیم پاریسی با تغییر شکل دادن ترکیب ابتدایی ۱-۵-۴ خود که در آن امباپه و دیماریا در بالها قرار گرفته بودند، به ۲-۴-۴ یا ۱-۳-۲-۴، فرصت پیشروی را از جناح راست برای فشار آوردن به مدافع مرکزی سمت چپ بایرن برای دیماریا فراهم میکرد. به این ترتیب، دیماریا با تحت نظر گرفتن آلفونسو دیویس، مدافع چپ بایرن، راه ارتباطی مدافعان کناری و مرکزی بایرن را تا حد زیادی مسدود میکرد.
این موضوع را میتوان با ذکر یک مثال توضیح داد و بنا به دلیلی که بعدا بیان خواهد شد، بیشتر مثالها از نیمهی اول آورده شدهاند. در صحنهی نشان داده شده در تصویر زیر، دیماریا در زاویهای داوید آلابای صاحب توپ را پرس میکند که راه ارتباطی بین او و دیویس قطع شود و نیمار نیز با کمی عقبنشینی، مسیر پاس بین دو مدافع مرکزی را باز میگذارد و با رفتن توپ به سمت راست خط دفاع، برای پرس به همان سمت رفته و امباپه نیز عقبتر و نزدیک به دفاع کناری میماند. در این شرایط، آندر هررا بالاتر کشیده و با پوشش هافبک بازیساز بایرنمونیخ، برای پرس به خط حمله اضافه میشود.
برای دیدن این موضوع میتوان مثالی بسیار مشابه مثال قبل زد (تصویر بعد). دراین صحنه دیماریا بالاتر رفته و دیویس را مسدود میکند، در حالی که نیمار عقبتر قرار گرفته و با بازگذاشتن راه ارتباطی بین دو مدافع وسط و راست، هافبک بازیساز تیم بایرن را پوشش میدهد. میتوان دید که تیم پی اس جی در ترکیب ۲-۴-۴ که در آن امباپه برخلاف دیماریا – که دفاع وسط را پرس میکند – عقبتر قرار میگیرد، سازمانیافتهتر عمل میکند. در این صحنه تیلو کرر، مدافع پاریسن ژرمن، نیز دیده میشود که برای پوشش دیویس در صورت رد شدن توپهای بلند از دیماریا، جلوتر قرار گرفته است.
در تصویر بعدی نیز دیماریا را میبینیم که دیویس را تحتالشعاع خود گرفته و نیمار نیز قبل از اینکه برای پرس آماده شود، باز هم با مسیر ارتباطی مدافع وسط و راست کاری ندارد. پاس رو به عقب به نویر نیز یکی از گزینههای تیم بایرن در این مواقع است که در این صورت کرر وارد عمل میشود.
با بازگشت توپ به دروازهبان، دیماریا پوشش مسیر ارتباطی او با دیویس را رها کرده و این وظیفه به تیلو کرر، دفاع کناری پی اس جی که به همین منظور جلو کشیده است، سپرده میشود. به این ترتیب تیم پاریسن ژرمن در فضایی که حالا توسط کرر پوشش داده میشود تلهگذاری میکند (تصویر بعد). پی اس جی با محدود کردن گزینههای بایرن در سمت چپ زمین به ارسالهای بلند که پرسشان سادهتر و زمان رسیدنشان به مقصد طولانیتر است، فرصت جایگیری را برای بازیکنان خود فراهم میکرد.
در این مواقع، کرر که جلو کشیده است، میتواند به سمت توپ دویده و به سرعت دیویس را تحت فشار بگذارد. تنها گزینههای پیشروی دیویس در اینجا، پاس به یکی از بازیکنان خطوط دفاع یا هافبک است و خط دفاع پی اس جی که به اندازهی کافی جلو کشیده است، این گزینهها را مسدود کرده و توپ را پس میگیرد. در نتیجه، پاریسن ژرمن در مسدود کردن چناح چپ زمین برای پیشروی بایرن موفق عمل کرد.
حرکت کرر در این موقعیتها جالب و شبیه حرکتی است که بیشتر مدافعین کناری آن را انجام میدهند. با روانه شدن پاس بلند به سمت آلفونسو دیویس، کرر به سمت او شروع به دویدن میکند. دیویس نیز که فشار کرر را حس کرده است، تصمیم میگیرد توپ را با ضربهی سر رد کرده و به پشت سر او بیندازد؛ اما کرر حرکت خود را فقط تا نزدیکی دیویس انجام میدهد و به محض بلند شدن بازیکن بایرن برای زدن ضربهی سر، چند قدم به عقب برداشته و توپی که از دیویس رد کرده بود به کرر میرسد (تصویر بعد).
در تصویر زیر نیز میتوان نقشهای دیماریا و امباپه را در آرایشی مشابه با تصاویر قبل، با یکدیگر مقایسه کرد. در موقعیت نشان داده شده در تصویر زیر مشاهده میشود که وظیفهی امباپه پرس کردن جاشوا کیمیش و محدود کردن فضای او بوده و در حالی که نیمار عهدهدار پرسینگ مدافع وسط بود، ترکیب تیم پی اس جی به ۲-۴-۴ نامتقارن تغییر کرد.
در نیمهی دوم، مهاجمین کناری پی اس جی، احتمالا برای افزایش چاشنی هجومی تیم، با یکدیگر جابجا شدند؛ اما به نظر میرسید که نقشهای خود را حفظ کرده بودند، چرا که این جابهجایی باعث سردرگمی تیم در نیمهی دوم شد. دیماریا حالا مدافعِ وسط سمت راست بایرن را پرس میکرد و آرایش تیم پاریسن ژرمن برای ۱۰ دقیقه، تا حوالی دقیقهی ۶۰ بازی، که بعد از آن عدم تقارن کمتر و کمتر شد، به صورت نامتقارن و با تمایل به سمت چپ زمین بود.
در تصویر زیر مشاهده میشود که امباپه کماکان عقبتر قرار دارد و دیماریا نیز برای فشار به سمت مقابل جلو کشیده است. حالا، در حالی که پرسینگ بازیکنان پی اس جی متوجه نیکلاس زوله است، فضای زیادی برای دریافت توپ در اختیار داوید آلابا قرار میگیرد.
تیم پی اس جی در بسیاری از دقایق بازی به دنبال متمایل کردن بایرن مونیخ به سمت راست زمین بود. برای اثبات این فرضیه، میتوان توزیع حرکات تیم بایرن مونیخ را در دو جناح راست و چپ زمین در تصویر زیر مشاهده کرد؛ طبق این توزیع، حرکتهای صورت گرفته از جناح راست بایرن، ۶۰ مورد بیشتر از جناح چپ بوده است.
بازیسازی بایرن مونیخ هنگام مواجهه با پرسینگ
به عنوان تکمیل استراتژی تیم پاریسن ژرمن در پرس نامتقارن، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بیشتر تصاویری که از بازیسازی بایرن در نوشتن این مقاله برداشته شد، در گوشهی راست زمین اتفاق افتاده است. تنها راه بایرن برای نفوذ به پرسینگ تیم پی اس جی از طریق مرکز زمین با عبور از بازیکنان میانی این تیم بود. برای بایرن بسیار حیاتی بود که با تکیه بر بازیکنان بلند قد و پرقدرت خود در عقب زمین، میانهی مستحکم زمین پی اس جی را که در بیشتر دقایق بازی با ترکیب ۲-۴-۴ بازی میکرد، تحت تاثیر خود قرار داده و به دنبال راهی برای نفوذ از این ناحیه باشد.
تشکیل خط دفاع سه نفره، یکی از راههای معمولیای که تیم بایرن برای اثرگذاری بر تیم مقابل انجام میدهد و تیاگو آلکانتارا یکی از ارکان اصلی این استراتژی بود. مثالی از این تغییر سیستم را میتوان در صحنهی زیر که در آن تیاگو در مرکز خط دفاعی سه نفره در مقابل سیستم۱-۵-۴ / ۲-۴-۴ تیم پی اس جی قرار گرفته است، مشاهده کرد. این استراتژی آزادی عمل بیشتری برای این مدافعین، مخصوصاً هنگام تصاحب توپ و پیشروی، به همراه داشت و دست آنها را برای دریبل زدن بازیکنان پی اس جی جهت کاهش فشار از روی تیم و همچنین درگیرکردن خط دوم دفاع تیم پاریسی برای پرسینگ، باز میگذاشت.
تیاگو گاهی اوقات تا مرکز زمین جلو میکشید و به تنهایی در نقش هافبک بازیساز تیم ایفای نقش میکرد و در گاهی موارد نیز در صورت حضور لئون گورتزکا، نقش هافبک بازیساز دوم را در سیستم دو محوره (double pivot) عهدهدار میشد. علیرغم قابل پیشبینی بودن نقش تیاگو در بازی، جایگیری نسبتا عمیق او در عقب زمین خودی، برای تیم پی اس جی مشکلساز شده بود. در مثالِ نشان داده شده در تصویر زیر، با جلو کشیدن هافبک وسط پاریسن ژرمن برای پرس کردن تیاگو، فضای مناسب برای ارسال توپ به سمت سرژ گنبری ایجاد شده است. نزدیکترین هافبک وسط بایرن توسط بازیکن جلوییاش پوشش داده شده و همین عامل، فرصت مناسب را برای گنبری در دریافت توپ و محافظت از آن در برابر مارکینیوش فراهم میکند.
در تصویر بعدی، تیاگو درست در جلوی خط اول دفاع پاریس صاحب توپ میشود و میتواند توپ را مقابل بازیکنی که در حال پرس واکنشی است، حفظ کند. هافبک پی اس جی نیز که در زاویهی مناسبی برای پرس قرار گرفته به سمت تیاگو حرکت میکند، اما حرکت رو به جلوی او باعث آزاد شدن سرژ گنبری در پشت سرش شده و امکان حرکت گنبری در زاویهی مناسب جهت دریافت توپ فراهم میشود. همچنین، عقبنشینیهای گاه و بیگاه تیاگو برای دریافت توپ نیز محک خوبی برای سنجیدن سرعت بازیکنان پرسکنندهی تیم پی اس جی بود. این روش علاوه بر اینکه راهی آسان برای به گردش در آوردن توپ است، بایرن را در موقعیت برتر نسبت به تیمهای دیگر قرار میدهد.
تصویر بعدی شامل یکی از موضوعاتی است که تیم بایرن باید بیشتر آن را در بازیها انجام دهد. تیم بایرن بازی را با چهار مدافع و دو هافبک به علاوهی تیاگو به عنوان هافبک بازیساز آغاز کرد. مارکینیوش در این صحنه پس از اینکه بازیکن بایرن به تیاگو پاس میدهد، از میانهی زمین جدا شده و برای پرس کردن به سمت او میرود.
تیاگو توانایی این را دارد تا با بازی رو به عقب، به دفاع اضافه شود. با رسیدن توپ به تیاگو در خط دفاع سه نفره، مارکینیوش که در بالای زمین پی اس جی قرار دارد، برای پرسینگ به سمت او خیز برمیدارد. این به این معنی است که تعداد بازیکنان میانی پاریسن ژرمن از سه به دو کاهش پیدا میکند و در این حالت، لئون گورتزکا در تیم بایرن به تک نقش هافبک بازیساز درمیآید. جایگیری گورتزکا فوقالعاده است. او طوری با فاصلهی یکسان بین دو بازیکن پی اس جی قرار میگیرد که هر دو نفر را برای پرسینگ به سمت خود میکشد. با رفتن مدافع میانی سمت راست تیم پی اس جی به سمت گورتزکا، توماس مولر به فضای خالی ایجاد شده در پشت سر او رفته و دفاع وسط که توپ را از گورتزکا درافت کرده، مولر را صاحب توپ میکند.
به این ترتیب، مولر با این استراتژی در موقعیتی عالی برای پیشروی صاحب توپ میشود، چرا که خط دوم دفاع پی اس جی حالا در پشت سر او است و خط حملهی بایرن نیز در حال دویدن به پشت خط دفاعی پاریسن ژرمن است.
گل تیم بایرن مونیخ از روی همین استراتژی به ثمر رسید: عقبنشینی تیاگو باعث رد شدن بازیکنان بایرن از خط پرس جلو کشیدهی پی اس جی شد و فضای ایجاد شده، زمان کافی را برای تصمیمگیری در اختیار آنها قرار داد. یکی از حرکات هوشمندانهی جاشوا کیمیش که امکان جلو بردن توپ را فراهم میکرد در تصویر زیر نشان داده شده است. در حالی که بازیکنان میانی پی اس جی با یارگیری دو بازیکن بایرن، مشغول و زمینگیر شده بودند، جاشوا کیمیش کاملا آزادانه و بدون مزاحم از کنار خط دفاع خودی به پشت سر بازیکن لب خط پی اس جی رفت و در نیمفضا به توپ رسید و با پیشروی، گنبری را در موقعیت سانتر صاحب توپ کرد. بعد از آن نیز توپ دوباره به کیمیش رسید که سانتر او نیز به ضربهی سر و گل کینگزلی کومان منجر شد.
بازی بدون توپ بایرن مونیخ هنگام از دست دادن مالکیت
یکی از نقاط قوت بایرن، عملکرد این تیم در دقایقی از بازی بود که توپ را در اختیار نداشت؛ عملکردی که در عین قابل پیشبینی بودن، فوقالعاده تاثیرگذار بود. بایرن در هنگام پرسینگ از ترکیب آشنای خود یعنی ۱-۳-۲-۴ استفاده میکرد، اما همانطور که در بازی این تیم مقابل چلسی نیز مشاهده شد، وفاداری به سیستم ۱-۳-۲-۴ باعث کاهش انعطافپذیری تیم بایرن میشود. در ترکیب ۱-۳-۲-۴ که در تصویر زیر میتوان دید، در حالی که یکی از مهاجمین نوک تیم بایرن موظف به پرس کردن دو مدافع وسط، و بازیکن پشت خط اول پرسینگ بایرن (pressing ten) نیز مامور یارگیری/پرس هافبک بازیساز تیم پی اس جی شدهاند، پرسینگ مدافعین کناری پی اس جی و حمایت از کانالهای میانی زمین توسط بازیکنان لب خط بایرن مونیخ انجام میشود.
گاهی اوقات وظایف مهاجم نوک و پرسکردن مدافعین وسط پی اس جی بین لواندوسکی و مولر رد و بدل میشد که این باعث انعطافپذیرتر شدن سیستم پرسینگ بایرن شده بود. در تصویر بعدی مشاهده میشود که لواندوسکی عقبتر قرار گرفته و توپ در نزدیکی هافبک بازیساز در پشت سر لواندوسکی، قفل شده است.
در تصویر بعدی، کارایی فوقالعادهی تیاگو در ساختار محافظهکارانه و موفق تیم بایرن کاملا مشخص است. در حالی که توماس مولر در این صحنه در پشت خط حمله مشغول حمایت از پرسینگ بود، گنبری جلوتر قرار گرفته و مدافع وسط تیم پاریسی را تحت فشار میگذارد. در بازیهای قبلیای که تیم بایرن با این ترکیب ۱-۳-۲-۴ بازی میکرد، مولر در موقعیت جلوتری به پرسینگ میپرداخت و ترکیب تیمش به ۲-۴-۴ تبدیل میشد؛ اما کاملا مشخص است که هدف هانسی فلیک در مواجهه با سیستم ۳-۳-۴ پاریسن ژرمن هنگامی که توپ را در اختیار داشت، جلوگیری از ایجاد برتری عددی برای تیم فرانسوی در نواحی مختلف زمین بوده است.
شکل قرارگیری بازیکنان تیم پی اس جی در دقایقی از بازی که توپ در اختیار بایرن بود، امکان استفادهی مداوم از دو هافبک بازیساز در مرکز زمین را به آنها نمیداد؛ هرچند که به نظر میرسید این سیستم بهترین خروجی را برای این تیم به همراه داشته باشد. آرایش پی اس جی با دو هافبک بازیساز و شکل معمول پرسینگ تیم بایرن نیز در صحنهی بعد مشخص است. در این تصویر، با توجه به اینکه بازی در عمق زمین پاریسن ژرمن در جریان است، هافبک وسطهای بایرن تمایلی به بالا کشیدن و شرکت در پرسینگ ندارند. همچنین، وینگر سمت چپ دفاع وسط پی اس ج نیز نتوانسته مانع او در دورکردن توپ شود.
در صحنهی نشان داده شده در تصویر زیر که در آن بازیکن پشت خط اول پرسینگ در تیم بایرن مشغول پرس کردن یکی از هافبکهای بازیساز پی اس جی است و هافبک دیگر تیم پاریسی بدون یارگیری مانده، عملکرد تیم پاریسن ژرمن برخلاف مثال قبل، خوب بوده است. هافبک بازیساز خالیماندهی پی اس جی در این صحنه از عقب بودن گورتزکا استفاده کرده و همتیمی خود را در فضای پشت مدافعین بایرن صاحب توپ کند.
صحنههایی مانند تصویر بالا بحثهای زیادی برانگیختند و خط دفاع جلو کشیدهی بایرن در خنثی کردن ضدحملات پی اس جی برای آنها کارگشا بود. جلو کشیدن خط دفاع خصوصا در مقابل تیمهایی که به دنبال فرصت برای استفاده از فضای پشت مدافعین هستند، توصیه نمیشود؛ با این وجود، اجرای درست این استراتژی از نفوذ به فضای پشت مدافعین جلوگیری کرده و حرکت مهاجمین حریف را کندتر میکند. مثالی از خط دفاع جلو کشیدهی تیم بایرن، در حالی که پی اس جی مترصد حمله است را میتوان در تصویر زیر مشاهده کرد. با اینکه میتوان گفت بازیکنان پی اس جی در انتقال توپ در این لحظه بهترین عملکرد را نداشتهاند، خط دفاع بایرن به خوبی موقعیت خود را حفظ کرده و جایگیریِ عالی و زاویهی بدنی مناسب مدافعین، چه در این صحنه و چه در دیگر دقایق بازی، باعث از کارافتادن حملات تیم پی اس جی شدند.
همانطور که در تصویر بعد مشاهده میشود، بازیکنان خط دفاع بایرن در زاویهای عالی و بدون پرکردن تلهی آفساید، در یک خط نزدیک به هم قرار گرفتهاند. کم پیش میآید که بازیکنان خط دفاع بایرن قدمهای بلند بردارند یا زیادی خم شوند و به همین دلیل تیمهای مقابل به ندرت میتوانند بدون دردسر از آنها عبور کنند. به این ترتیب، فضایی که پی اس جی به دنبال نفوذ از آن بود، بسته میشد و عملاً گزینهای در اختیار بازیکن صاحب توپ قرار نمیگرفت.
هافبک وسطهای تیم بایرن مونیخ با بستن فضاها در ضدحملات، عملکرد قابلقبولی در این بازی داشتند و علاوه بر این، بازیکنانِ دیگر بخشهای دفاعی نیز نقش خود را به خوبی ایفا کردند. در صحنهی نشان داده شده در تصویر زیر، آندر هررا قبل از اینکه توپ را دریافت کند، تیاگو را در پشت سرش میبیند و او نیز با افزایش سرعت خود عرصه را بر هررا تنگ کرده و او را از پشت سر پرس میکند.
پرس واکنشی تیم بایرن مونیخ نیز با یارگیری نفر به نفر بازیکنان نزدیک به توپ، با حداقل یک بازیکن که روی توپ فشار بیاورد، انجام ميگرفت. در مثال نشان داده شده در تصویر زیر، تیاگو که مسافت زیادی را برای پوشش بازیکن پی اس جی میدود، دیده میشود. لئون گورتزکا نیز از پشت سر به پرسکردن یکی از بازیکنان نزدیک خود میپردازد و در حالی که نزدیکترین نفر به بازیکن صاحب توپ مشغول فشار آوردن به او است، تیاگو میتواند به اندازهی کافی به او نزدیک شده و با یک تکل، توپ را گرفته و آغازگر یک موقعیت هجومی برای بایرن باشد.
در اینجا باید به قدرت هجومی پی اس جی نیز که در بیشتر مواقع از ۱-۵-۴ به ۳-۳-۴ تغییر شکل میداد نیز اشاره شود؛ این آرایش دیماریا را در نیمهی اول قادر میکرد تا با استفاده از جایگیری مناسب خود بعد از بازپسگیری توپ، به ضدحملات تیم اضافه شود.
جمعبندی
این مسابقه در مجموع تا انتها پایاپای دنبال شد و هر دو تیم توانستند موقعیتهایی را در طول بازی ایجاد کنند، اما فرصتسوزی تیم پاریسن ژرمن در ابتدای بازی در نهایت برای این تیم گران تمام شد. نمیتوان این مسابقه را بهترین عملکرد بایرن مونیخ از نظر هجومی دانست، اما بازی در فینال هم اتفاقی نیست که همیشه برای هر تیمی بیفتد. کنترلی که بایرن در بیشتر دقایق بر بازی داشت، در کنار اصول بازیسازی و عملکردش در انجام پرسینگ، کفه ترازو را به سمت این تیم سنگین کرد. تاکتیکهای تیم پی اس جی هنگامی که مالکیت با تیم بایرن بود نیز نباید از دید دور بماند و به نظر نگارنده بسیار موفق از کار درآمد. بایرن مونیخ در این فصل به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا رسید و دیدن و آنالیز بازیهای این تیم طول این فصل بسیار لذتبخش بود. بیصبرانه منتظریم تا چگونگی پیشرفت این تیم را تحت هدایت هانسی فیلک در سالهای آینده ببینیم.
**********************************************
عنوان انگلیسی مقاله: UEFA Champions League 2019/20: PSG vs Bayern Munich – tactical analysis
منبع: Total Football Analysis
تاریخ انتشار: آگوست ۲۰۲۰