تئوری تاکتیکی

از وبسایت totalfootballanalysis می ۲۰۲۰ از هر مربی یا بازیکن فوتبال که بپرسید، در اینکه سخت‌ترین کار در فوتبال گل زدن است، هم‌نظر هستند. بازی هر تیم رده بالایی را که خواستید با یک تیم رده پایین از لیگ خودشان نگاه کنید. احتمالاً تیم کمتر مستعد پایین نشسته و از دروازه­‌اش دفاع می­‌کند. در این شرایط، با توجه به این عدم توازن، انتظار دارید که تیم قوی­‌تر از برتری کیفی بازیکنانش استفاده کرده و به راحتی برنده شود؛ اما، در بیشتر مواقع، مسابقه به 90 دقیقه تلاش نفس­گیر تیم مستعد برای پیدا کردن روزنه­‌ی امیدی رو به دروازه‌ی حریف […]

از وبسایت totalfootballanalysis
می ۲۰۲۰

از هر مربی یا بازیکن فوتبال که بپرسید، در اینکه سخت‌ترین کار در فوتبال گل زدن است، هم‌نظر هستند.

بازی هر تیم رده بالایی را که خواستید با یک تیم رده پایین از لیگ خودشان نگاه کنید. احتمالاً تیم کمتر مستعد پایین نشسته و از دروازه­‌اش دفاع می­‌کند. در این شرایط، با توجه به این عدم توازن، انتظار دارید که تیم قوی­‌تر از برتری کیفی بازیکنانش استفاده کرده و به راحتی برنده شود؛ اما، در بیشتر مواقع، مسابقه به 90 دقیقه تلاش نفس­گیر تیم مستعد برای پیدا کردن روزنه­‌ی امیدی رو به دروازه‌ی حریف تبدیل می‌­شود.

فوتبال در حال تکامل و پیشرفت است، به همین دلیل می­‌توان راهکارهای فعلی و مسیرهای آینده را با مطالعه­‌ی بازی باشگاه­‌های سردمدار و نوآور در درون زمین پیدا کرد. برتری تیم‌­های قوی‌تر از نظر کیفیت و استعداد بازیکن‌­ها غیر قابل انکار است؛ با این وجود، تیم‌­های رده‌­پایین می‌­توانند از قواعد دفاعی و حمله‌ای تیم­‌های رده­‌بالا ایده گرفته و از آنها به نفع خود استفاده کنند.

در این مقاله، تعامل­‌های تاکتیکی منجر به گل بین بازیکنان خط حمله مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی و فهم دقیق تأثیرگذارترین تاکتیک­‌ها در رسیدن به گل باعث می­‌شود تیم­‌ها بتوانند، با هر ترکیبی از بازیکنان، تعداد موقعیت­های گل‌زنی خود را زیادتر کنند. به این منظور، پنج تاکتیک مورد استفاده­‌ی بهترین تیم­‌های دنیا در این مقاله بررسی شده‌­­اند.

۱. برتری عددی در مرکز زمین

یکی از مثال­‌هایی که در مقاله­‌ی دیگری با عنوان آنالیز تمرین (به نگارش همین نویسنده)، در مورد دوندگی پشت خط در سیستم دو مهاجمه آورده­ شده، تیم ختافه است. بخش زیادی از موفقیت این تیم در این فصل به دلیل کنترل نواحی میانی زمین است. میانه­‌ی تیم ختافه، با سیستم 2-4-4 لوزی، هنگام حمله، به خصوص هنگام انتقال به فاز هجومی، با رساندن سریع توپ از طریق مرکز زمین به جلوی تیم، یا با تعویض بازی از طریق هافبک وسط باکس تو باکس با پاس­‌های کوتاه، تیم­های حریف را آزار می‌­دهد. قضیه ساده است… با استفاده از برتری عددی، توپ را به سرعت به گل برسانید.

ختافه تنها تیم اروپایی نیست که از برتری عددی در مرکز زمین استفاده می‌­کند. در واقع می­‌توان گفت که بسیاری از تیم­های تراز اول، شامل پاری سن ژرمن، بارسلونا و لیورپول، نیز از این تاکتیک جایگیری بهره می­‌برند. بارسلونا و لیورپول در جایگیری سه مهاجم خود از یک نیم‌فضا به نیم‌فضای دیگر زمین، مشابه هستند. به خصوص در بارسلونا، استفاده از مهاجمان در نوار باریک بین دو نیم‌فضا باعث ارتباط بیشتر میان بازیکنان می­‌شود. فایده­‌ی دیگر این کار این است که در استفاده از این شیوه، با مجبور شدن تیم­‌های مقابل به تقسیم تمرکز بر هافبک­‌ها و مهاجمین برای خنثی کردن حمله از مرکز، فضایی در کناره‌­ها به وجود می‌­آید که مدافعان کناری می‌­توانند با استفاده از آن به حمله اضافه شوند.

در بخش بعدی با جزییات بیشتری به لیورپول پرداخته خواهد شد و در اینجا روی پاری سن ژرمن تمرکز می‌شود. معیار xG (احتمال به گل نشستن شوت) در لیگ یک فرانسه برابر با 68.43 و بیشترین مقدار در میان 5 لیگ بزرگ اروپا است. به عبارت دیگر در لیگ یک، هر شوت زده شده به سمت دروازه به طور متوسط دارای xG برابر با 0.159 است، که عددی خارق‌­العاده و بیانگر کیفیت بالای موقعیت‌­های گل ایجاد شده در این لیگ است. در حالی که کیفیت تیم‌های صاحب عنوان قهرمانی در لیگ یک فرانسه نسبت به تیم­‌های دیگر این لیگ بسیار بالاتر است، پاریسی­ها توانستند با شکست دادن بروسیا دورتموند، که به تازگی بازیکنان جوان زیادی به ترکیب خود اضافه کرده، به یک­‌چهارم نهایی جام قهرمانان اروپا برسند. پس سوال این است که آنها چطور از توانایی­‌هایشان به این خوبی استفاده می‌­کنند؟

در آخرین بازی­‌های پی اس جی، توماس توخل ترکیب تیمش را به 2-4-4 تغییر داده است؛ با این ایده که با نگه داشتن بهترین بازیکنان تهاجمی، نیمار جونیور و دی ماریا  فرصت پیدا کنند با استفاده از نیم‌فضاها موقعیت بسازند.

ممکن است طبقه­‌بندی تاکتیکی پی اس جی به عنوان تیمی متمایل به مرکز زمین، برای این تیم که معمولاً از کناره­‌ها حمله می‌کند، در نگاه اول عجیب به نظر برسد. در صورتی که عامل برهم‌­زننده‌­ی آرامش تیم­‌های مقابل، همین حضور بازیکنان میانی آنها است.

قرار دادن کیلین امباپه و ادینسون کاوانی یا مائورو ایکاردی در نوک حمله، معمولاً باعث به کارگیری سه مدافع در تیم­‌های مقابل می­‌شود. در پایین زمین پی اس جی، دو هافبک بازی‌ساز و هافبک تهاجمی در فضای بین نیم‌فضاها قرار می­‌گیرند؛ به این ترتیب فضایی در یک سوم تهاجمی ساخته می­‌شود که فضای مناسب را به مدافع کناری که آماده‌­ی انجام حرکات انفجاری است، می‌­دهد.

تیم­ها سعی می­‌کنند در مواجهه با بازیکنان میانی توانمند پی اس جی، علاوه بر سعی در برقراری برابری عددی در تمام نقاط زمین، یک بازیکن اضافه در خط دفاع داشته باشند. در مقابل، آبی و قرمز پوشان با پوشش نواحی کلیدی در مرکز زمین، در نزدیکی توپ متمرکز می‌­شوند. به این ترتیب تعادل تیم حریف، با معطوف شدن تمام تمرکزشان بر گرفتن توپ در ناحیه‌­ای که بازیکنان پی اس جی در آن جمع شده­‌اند، بر هم خورده، و به محض جا ماندن مدافع، پی اس جی از حالت فشرده خارج شده و سپس با یک یا دو پاس کوتاه و بلند توپ را به یکی از مهاجمین یا هافبک­‌های تهاجمی می­‌رساند.

پی اس جی در یکی از بازی­‌های اواسط ژانویه خیلی زود به گل رسید. پس از اینکه نیمار جونیور پاس اشتباه خود را بلافاصله با توپ‌ربایی جبران کرد، پی اس جی دوباره در شروع موقعیت حمله قرار گرفت. موناکو آرایش پرس واکنشی به خود گرفت، نیمار با یک پاس قطری توپ را برای امباپه فرستاد و او نیز با پاس عقب مارکو وراتی را صاحب توپ کرد. با آمدن بازیکن پوششی در کناره، و حضور چندین بازیکن پی اس جی در آن ناحیه، تیم صاحب­‌خانه با رد و بدل کردن چند پاس دفاع موناکو را سمت خود کشید، و به این ترتیب، فضایی که برای حمله نیاز بود ایجاد شد.

به زاویه دید نیمار در این تصویر دقت کنید. نیمار با دویدن به فضای پشت امباپه، با نگاهی به کمیل گلیک لهستانی، متوجه نزدیک شدن این بازیکن به دی‌ماریا می­‌شود. تغییر جایگیری بازیکنان پی اس جی نیز جالب توجه است. با شروع حرکت رو به جلو و متمایل به مرکز بازیکنان پی اس جی، موناکو به سرعت مجبور به شناسایی خطر، تغییر شکل و بستن فضاها می‌­شود. در این گیر و دار، نیمار بدون جلب توجه و به سرعت به پشت خط دفاعی نفوذ می‌کند.

نیمار پاس چیپ وراتی را با سینه کنترل کرد و بدون دادن فرصتی به گلیک برای ریکاوری، در جهت دروازه قرار گرفت؛ به این ترتیب زمان زیادی در اختیار نیمار بود تا او موقعیت تک به تک را به گل تبدیل کند. اگر چه حرکت نیمار از کنار شروع شد و وراتی از نیم‌فضا پاس را ارسال کرد، موناکو باید از پس تعداد زیادی بازیکن پی اس جی در مرکز زمین خود بر می­‌آمد. در نتیجه، بازیکنان پی اس جی با تمرکز در مرکز زمین، توجه دفاع موناکو را به خود جلب و فضای پشت خط را برای نیمار آزاد کردند تا او تیمش را به یک گل زود هنگام برساند.

۲. برتری کیفی با ایزوله­‌سازی

همان­طور که در بخش قبل اشاره شد، سه مهاجم تیم لیورپول بین دو نیم‌فضا به کار گرفته می­‌شوند. جایگیری در این نوار باریک مزیت­‌هایی دارد. اول، حضور چند بازیکن درون یا نزدیک محوطه جریمه با تغییر تاکتیک هجومی از «حمله به حریف» به «حمله به گل»؛ دوم، ارتباط برخی از بازیکنان هجومی در بالای زمین که با حرکت رو به عقب روبرتو فیرمینو به سمت مرکز زمین، معمولاً به شکل مثلثی است؛ و سوم، رفت­‌وآمد فیرمینو بین خطوط که مسیر حرکت به سمت گل را برای سادیو مانه و محمد صلاح فراهم می­‌کند.

ترکیب لیورپول در ابتدای بازی باعث می­‌شود چینش بازیکنان تیم­های مقابل، به اجبار، متمایل به مرکز باشد، که منطقی هم هست. اگر تیمی بخواهد ترکیبش را در حالت افقی (بین دو خط کناری) فشرده نگه دارد، تنها می­‌تواند در دو کانال از سه کانال عمودی (بین دو خط دروازه) دفاع کند.

موضوع این است که دو تن از بهترین بازیکنان هجومی لیورپول، دو مدافع کناری­‌شان هستند. اجبار بازیکنان تیم مقابل به متمایل شدن به سمت مرکز زمین، که به دلیل کیفیت و تعداد بالای بازیکنان لیورپول در این ناحیه رخ می‌دهد، فضا را برای ترنت الکساندر آرنولد و اندی رابرتسون در کناره­‌ها باز می­‌کند. این دو بازی­‌ساز، دو تن از بهترین وینگرهای اروپا هستند؛ به علاوه، در میان وینگرها، الکساندر آرلوند با 12 پاس گل بهترین وینگر در پنج لیگ معتبر اروپایی، و هم‌تیمی اسکاتلندی­اش (رابرتسون) با هفت پاس گل در رده چهارم جدول بیشترین تعداد پاس گل در لیگ برتر است.

لیورپول به خوبی می­‌داند بازی الکساندر آرنولد یا توانایی رابرتسون در نبردهای تن­‌به‌­تن، جادوی لیورپول در یک­‌سوم هجومی را که این تیم به آن نیاز دارد، فراهم می­‌کند. بین این دو نفر، رابرتسون یک دریبل‌­زن قهار در بازی تن‌­به‌­تن بوده، در حالی که جابجایی آرنولد در زمین استثنایی است. با در نظر داشتن توانایی او در نفوذ از کناره­‌ها، آرنولد تنها به فضایی نیم‌­متری برای یک پاس با کیفیت نیاز دارد.

چه یک تیم بخواهد مدافعان میانی خود را در کناره­‌ها ایزوله کند، چه ترجیح بدهد، مثل رئال مادرید، مهاجمین ایزوله داشته باشد، تاکتیک مورد استفاده در هر صورت ایزوله‌­سازی است که به برتری کیفی در تقابل­‌های یک‌­به‌­یک یا د‌و­به‌­دو منجر می‌­شود. اگر ترجیح شما به استفاده از مهاجمان گوشه به عنوان بازی‌سازهای ایزوله­‌شده است، آرین روبن و فرانک ریبری در تیم بایرن مونیخ مثال­‌های خوبی هستند. این سیستم تاکتیکی پیرامون ایزوله ­کردن این دو بازیکن در یک‌سوم هجومی و آزاد گذاشتن­شان در استفاده از برتری کیفی خود، شکل گرفته است.

چه یک تیم بخواهد از تاکتیک بازی­‌سازی در عمق، مثل لیورپول، یا مهاجمین عریض و ایزوله­‌شده­، مثل رئال مادرید یا ترکیب قبلی بایرن مونیخ، تقلید کند، حضور قوی در میانه­‌ها امکان استفاده­‌ی هرچه بیشتر از بال­‌های هجومی در بازی را فراهم می‌کند. بازیکنان مقابل را مجبور به حرکت به سمت مرکز کنید تا بتوانید از کناره‌­ها حمله کنید. وقتی تیم مقابل به سمت کناره‌­ها حرکت کرد، شما از بی­‌نظمی و برابری عددی در مرکز استفاده کنید. با کشیدن حریف به جاهای محتلف زمین، با هر بار تغییر جهت دادن به بازی، دفاع‌شان را بر هم بزنید.

با موشکافی تاکتیک­‌های یورگن کلوپ در لیورپول، یکی از اولین چیزهای جالب توجه تمرکز در مرکز زمین است. سه بازیکن خط حمله­، خط دفاعی حریف را که گروهی چهار یا پنج نفره است، در کانال میانی و بین نیم‌فضاها نگه می­‌دارند. همان­ طور که در تصویر بالا پیدا است، این کار فضای زیادی را برای الکساندر آرنولد و رابرتسون برای نفوذ از کناره­‌ها ایجاد می‌کند. در این سکانس از بازی لیورپول مقابل وستهم در آنفیلد، الکس اکسلاید-چمبرلین توپ را با یک ارسال بلند برای رابرتسون فرستاد. پرس وستهم در مرکز بازی، 15 متر فضای نفوذ و دریبل بدون مزاحم جلوی رابرتسون قرار داد.

اولین فریم چگونگی ایزوله کردن بازیکن بازی­‌ساز را در فضا نشان می­‌دهد، و تصویر بالا یک نقطه­‌ی مرجع عالی برای تحرکات درون محوطه­‌ی جریمه است. فیرمینو، که در نوک حمله است، دو دفاع وسط را با خودش به عمق محوطه­‌ی جریمه می­‌کشاند و دروازه‌­بان – لوکاس فابیانسکی – را زیر نظر می­‌گیرد. بین حرکت رو به ­جلو­ی فیرمینو و تصمیم مانه به ماندن در عقب محوطه­‌ی جریمه، رابرتسون یک مسیر خالی برای رساندن توپ به صلاح، که روی نقطه پنالتی بود، جلوی خود می­‌بیند.

ضربه­‌ی صلاح ضعیف بود، اما جلوی فابیانسکی آنقدر شلوغ بود که او نتوانست توپی را که به سمت او می‌رفت مدیریت کند و بازگشت دیر‌هنگام لیورپول کامل شد. با اینکه فیرمینو این گل را به ثمر نرساند، حرکت بدون توپ او در به ثمر رسیدن این گل نقش اساسی داشت. لیورپول با قرار دادن تعداد زیادی بازیکنِ متمایل به مرکز زمین، فیرمینو را برای انجام این حرکاتِ به شدت موثر آزاد می­‌کند و به صلاح و مانه این اجازه را می­‌دهد که موقعیت­‌های ساخته و پرداخته شده توسط الکساندر آرنولد و رابرتسون را به گل تبدیل کنند.

۳. جایگیری چرخشی

اگر به بازی‌های لیگ قهرمانان اروپا دقت کرده باشید، حتما متوجه تیم بی­‌بضاعت اما هیجان­‌انگیز شهر برگامو ایتالیا شده‌­اید که مشغول آتش‌­بازی در اروپا است. یکی از بهترین داستان‌های این فصل مربوط به تیم آتالانتا است. سطح دستمزد این تیم با ردینگ، تیم رده چهاردهمی لیگ برتر انگلیس، برابری می‌کند، اما آتالانتا توانسته با استفاده از ترکیبی از خریدهای باتجربه و جوانان پرورش­‌یافته‌­ی آکادمی این باشگاه، تا یک‌چهارم پایانی یو سی ال بالا بیاید. تحلیلگر ارشد Total football analysis به تفصیل به تاکتیک­های دفاعی و هجومی این تیم پرداخته است و با توجه به xG برابر با 61.50 که آنها را در رده­‌ی اول تیم­‌های سری‌آ و رده­‌ی چهارم بین تیم­‌های پنج لیگ معتبر اروپایی قرار می­‌دهد، به شدت ارزش خواندن دارد.

جایگیری چرخشی چیزی است که آتالانتا به نحو احسن قادر به انجام آن است. تیم جیان پیرو گاسپرینی شامل بازیکنانی انعطاف‌پذیر است که می­‌توانند در پست­‌های متنوعی بازی کنند. در حالی که تنها مهاجم میانی رسمی این تیم دووان زاپاتا است، یوسیپ ایلیچ، آلخاندرو پاپو گومز و لوییز موریل، هر سه سابقه­‌ی قرارگرفتن در ترکیب اصلی به عنوان دیگر مهاجم این تیم را در ترکیب 2-1-4-3 گاسپرینی که در صورت نیاز به آسانی به 1-2-4-3 تبدیل می­‌شود، دارند.

ایلیچ و گومز، در میان چهار بازیکن ذکر شده، بازیکنان اصلی هستند. هر دو بازیکن در ابتدای مسابقه در بالای زمین بازی می‌کنند و به تدریج به عمق میدان متمایل می­‌شوند. گومز، به خصوص، تا پشت خط چهار بازیکن میانی عقب می‌­آید. با عقب کشیدن گومز، ایلیچ بازی­‌خوانی کرده و در نقش شماره 10 ظاهر می‌­شود، و خط میانی نیز از عمق خارج شده و جلوتر می‌­آید. اگر تیم حریف از عقب زمین دفاع کند، پاپو از نقش دفاعی خود خارج شده، خط میانی بالاتر رفته و یکی از مدافعان وسط برای پشتیبانی از گومز به بالای زمین می­‌رود. این جابجایی­‌ها به صورت چرخشی انجام می­‌شوند. به محض خالی شدن یک ناحیه، کسی باید آن را پر کند؛ این یعنی درک جمعی این تیم از وظایف­‌شان در هر ناحیه فوق­‌العاده بالا است. ترکیب آتالانتا در یک بازی چندین بار می­‌چرخد که مقاومت در برابر حملات را برای حریف دشوار می­‌کند.

با کامل شدن دور اول چرخش­‌ها، بازی­‌سازهای آتالانتا دست به کارِ نفوذ به ساختار دفاعی حریف می­‌شوند و با حرکت تیم به سمت گل، سه مهاجم میانی، بدون در اختیار داشتن توپ، حرکت عمقی­‌شان به سمت دروازه را آغاز می­‌کنند.

گومز و سه مهاجم تیم آتالانتا که چهار پست از پنج پست هجومی تیم به آنها تعلق دارد، 45 گل و 20 پاس گل را بین خود تقسیم کرده­‌اند؛ در صورتی که انتظار می‌­رود گل­های این تیم، با در نظر گرفتن چرخش­‌های متمادی پست­ها، توسط بازیکنان متنوع‌­تری به ثمر رسیده باشد. این موضوع نشان می­‌دهد اگر چه گومز و مهاجمین تیم عقب می­‌کشند، حرکات خود را از نقاط درونی زمین به سمت داخل محوطه­‌ی جریمه انجام می­‌دهند. دنبال کردن این حرکات برای حریف دشوار است؛ بنابراین، چرخش در ترکیب تیم نه تنها باعث بر هم خوردن نظم تیم مقابل می­‌شود، که مهاجمین را نیز، هم برای بازی‌سازی و هم هجوم به دروازه، آزاد می­‌کند.

با اینکه از لچه انتظار گرفتن تساوی 2-2 از آتالانتا­ی پر قدرت نمی­رفت، جنگنده‌­های زاغه­‌نشین از عهده‌­ی این کار برآمدند. ولی پا روی دم شیر گذاشتن آخر و عاقبت خوشی ندارد. از ابتدا و در سراسر نیمه­‌ی دوم، لچه بسیار به زحمت افتاد و در پایان، بازی را 7-2 به تیم گاسپرینی باخت. پررنگ­‌ترین عامل موفقیت آتالانتا در نیمه­‌ی دوم، همانند موفقیت چشم­گیرشان در طول فصل، بازی هجومی درخشان آنها بود. دفاع وسطشان، مارتن دی رونِ آماده، توپ را جلو آورده و به ایلیچ رساند و او نیز در جستجوی یار برای پاس دادن به سمت داخل به راه افتاد. به لحظه­‌ای که ایلیچ در جستجوی بازیکن خالی، میانه­‌ی زمین را نگاه می­‌کند دقت کنید؛ ماریو پاشالیچ به سمت نوک حمله حرکت کرده و دی رون جابه­‌جایی چرخشی را کامل می­‌کند.

ایلیچ که این بار با گومز تغییر پست داده، پس از کمی تامل در موقعیتش در بال چپ، با حرکت به سمت خط دفاع محاصره دروازه را شروع کرد. ایلیچ توانست از حضور زاپاتا، مهاجم تیم، و گومز در نیم‌فضا استفاده کرده و اولین مدافع را، با پاس به زاپاتا در پشت خط دفاعی، جا بگذارد. در اینجا، معمولاً گومز با مهاجمین خود هماهنگ شده و بازیکنان به نقش­‌های خود بر می­گردند؛ اما در این تصویر همه­‌کاره بودن تیم آتالانتا پیدا است و اینکه چرا مقاومت در برابر شیوه­‌ی سیال هجومی این تیم آنقدر دشوار است.

گومز پاس را کنترل کرده و به سمت دروازه شلیک کرد. دروازه­‌بان لچه، پیر لوئیجی گولینی، با یک دفع ناقص توپ را به وسط محوطه­‌ی جریمه برگرداند. چون تمام توجه خط دفاعی به مهار گومز جلب شده بود، کسی ایلیچ را یارگیری نکرده و حرکت او که از عمق زمین انجام شده بود، بدون محافظ تا درون محوطه­‌ی جریمه ادامه یافت. به این ترتیب، گومز گل برتری آتالانتا را با یک نیم-والی زیبا به ثمر رساند تا تیمش در رده‌ی چهارم، همچنان شانس راه‌یابی مستقیم به جام قهرمانان اروپا را از سری‌آ داشته باشد.

۴. استفاده از نیم‌فضا

توپ‌ریزی بی‌­امان به درون محوطه­‌ی جریمه، تا همین چند وقت پیش، به عنوان یک تاکتیک هجومی محبوب شناخته می­‌شد. بررسی آمار و بازی­‌ها نشان می­‌دهد استفاده از تاکتیک حمله از کناره‌­ها آنچنان بالا نیست؛ اما، جفت الکساندر آرنولد و رابرتسون نصیب هر تیمی نمی­‌شود.

بیشتر تیم­‌ها در تلاش هستند تا به جای امید بستن به حرکات کناری ساده یا ضربات از راه دور با xG پایین، پاس آخر را از عمق نیم‌فضا، به صورت پاس رو به بیرون، پاس در عمق، یا با بازی ترکیبی، بفرستند. ایده­‌ی اصلی، شروع از یک موقعیت با ریسک بالاتر است که در آن احتمال زدن ضربه به سمت دروازه، در صورت داشتن توزیع مناسب بازیکنان، بالاتر باشد.

پپ گواردیولا استاد استفاده از نیم‌فضا است. هر باشگاهی که گواردیولا را داشته باشد، شیوه­‌ی استفاده از این فضای مهم را برای به هم ریختن تعادل حریف و دور زدن او، یاد می­‌گیرد. با اینکه می­‌توان مثال‌­هایی از تیم کنونی او، منچسترسیتی یا بارسلونا آورد، در این بخش به بایرن مونیخ می‌پردازیم. ترک بارسلونا توسط ژاوی و اینیستا، کمی بعدتر از گواردیولا، به فلسفه­‌ی بازی این تیم صدمه زد. اما فوتبال هجومی­‌ای که او با خود به بایرن مونیخ آورد، با وجود تغییرات تاکتیکی­ ناگزیر ناشی از آمدن بازیکنان جدید، هنوز هم پابرجاست. فلسفه­ی حمله از نیم‌فضا، به صورت فلسفه­‌ی تغییرناپذیر این باشگاه در آمده است.

هانس-دیتر فلیک گاهی بازیکن شماره 10 را، در سیستم 1-3-2-4 مورد علاقه­‌ی خود، در نیم‌فضاها و در کنار هافبک­‌های تهاجمی قرار می­‌دهد. فایده‌­ی واضح این روش این است که این دو بازیکن با اتصالی که بین­شان ایجاد شده، توپ را به ناحیه‌ی خود وارد می­‌کنند. در این روش معمولاً یکی از بازیکن­‌ها برای بازتر کردن خط دفاع حریف، کمی بالاتر قرار می­‌گیرد و یار دیگر برای شکستن خطوط حریف به فضای بین خطوط وارد می­‌شود. تهدید آنها اینجا متوقف نمی­‌شود. جابجایی بازیکن شماره 10 و هافبک تهاجمی کناری بین نقاط جلو و عقب جهت باز کردن فضای بین خطوط برای هم‌­تیمی دیگر ادامه دارد.

جدای ارتباطی که به این شیوه بین دو بازیکن ایجاد می­‌شود، برتری کیفی و عددی ایجاد شده برای بایرن مونیخ، افزایش تعداد بازیکنان را در این ناحیه به حریف دیکته می­‌کند. این حرکت باعث آزاد شدن فضا برای حرکت رو به جلوی دفاع­‌های کناری می‌شود. تهدید آلفونسو دیویس، بنجامین پاوارد و جاشوا کیمیش برای حمله از کناره‌­ها آنقدر قوی است که در کنار حرکات شروع شده از نیم‌فضاها و جابجایی­‌های بین بازیکنان، فضای مورد نیاز را برای وارد شدن مدافعان کناری به بال­‌ها فراهم می­‌کند.

پایه­‌‌ریزی حمله در یک‌سوم هجومی زمین و بردن توپ درون نیم‌فضاهای محوطه­‌ی جریمه، برتری­‌های چشم­‌گیری برای تیم به همراه دارد. از نظر حرکات بدون توپ نیز وارد شدن به درون نیم‌فضاهای محوطه­‌ی جریمه باعث جلب توجه تیم مقابل می­‌شود و از آنجایی که این نواحی برای زدن ضربه­‌ی مستقیم به سمت دروازه بسیار مناسب هستند، ورود به آنها مدافعین را مجبور به نشان دادن واکنش سریع می­‌کند. حرکت مدافعین به کناره­‌ها برای خنثی کردن حمله­‌ی احتمالی، فضا را در کانال میانی باز می­‌کند. بازیکنان بایرن مونیخ با استفاده از این حفره­‌های تازه ایجاد شده می­‌توانند پاس‌­ها و نفوذهایی بسیار باکیفیت­‌تر، در مقایسه با تاکتیک ساده­‌ی نفوذ از کناره­‌ها، انجام بدهند.

بایرن­ مونیخ در آخرین مسابقه بوندسلیگایی خود قبل از به تعلیق درآمدن بازی­‌ها، به مصاف آگزبورگ آماده رفت. بایرن، پس از بازپس‌گیری توپ، مستقیماً سرژ گنبری را در سمت راست میدان صاحب توپ کرد که او نیز توپ را به پشت سر توماس مولر انداخت. مولر توپ را پس از کورس با دانیل بایر، با یک ضربه‌­ی رو به عقب به لئون گورتزکا برگرداند و او با استفاده از فضای خالی شده گسترده­ بین بایر و خط دفاع، به سرعت یک مدافع را دریبل زد و رو به جلو به راه افتاد.

با عقب کشیدن دفاع، گورتزکا با یک پاس بلند نبری را صاحب توپ کرد. در این لحظه دیویس، بازیکن جوان و کانادایی تیم، چسبیده به قوس محوطه­‌ی جریمه به راه افتاد و به نیم‌فضای سمت راستی زمین بایرن رسید تا یا مسیر مرکزی را برای هم‌­تیمی‌­اش باز کند، یا بتواند توپ را گرفته و از درون محوطه‌­ی جریمه حمله را ادامه دهد.

با این حرکت دیویس، گنبری توانست با حرکت برشی رو به داخل، توپ را به گورتزکا رسانده و به درون محوطه­‌ی جریمه فرار کند. این بازی ترکیبی گنبری را به پشت مدافع مستقیمش رساند؛ به این ترتیب، آخرین مدافع بین او و دروازه‌­بان مجبور بود برای برای فشار در نیم‌فضا، فضای پست سر خود، کانال میانی، را خالی بگذارد.

با خالی شدن کانال میانی، گنبری توپ را با یک پاس چیپ کوتاه جلوی پای گورتزکا انداخت و او نیز توپ را به گل تبدیل کرد. بایرن مونیخ از شروع حرکت گورتزکا تا حرکت ترکیبی درون محوطه جریمه، مدافعان آگزبورگ را به سمت نیم‌فضا هدایت، و در نتیجه­‌ی آن، فضای مهم­‌تر میانی را خالی کرد. از آنجایی که نیم‌فضا ناحیه‌ی خطرناک­تری محسوب می­‌شود، مدافعان باید تمرکز بیش­تری روی مسدود کردن این فضا و جلوگیری از شوت­‌های نواخته شده از این ناحیه بگذارند؛ در نتیجه، حرکات قطری و عرضی خط دفاع، به مهیا شدن موقعیت­‌های دیگری می­‌انجامد. رساندن توپ به گورتزکا از این فاصله آسان بود. دقت و سهولت ارسال پاس از نیم‌فضاها، آنها را به ناحیه­‌هایی ایده­‌آل برای دادن پاس­‌های آخر تبدیل می­‌کند.

۵. خالی کردن نواحی کلیدی

احتمالاً در بخش­‌های قبلی متوجه اشاراتی به موضوع مورد بحثِ بخش آخر این مقاله شده باشید. وقتی در مورد خالی کردن نواحی کلیدی در حمله صحبت می­کنیم، در واقع، منظور ما فضا و زمان است. احتمالاً قبل از خالی شدن یک ناحیه‌­ی مهم هجومی، تیم حریف تسلط خوبی روی آن ناحیه داشته است؛ که یعنی در آن ناحیه یا احتمال موفقیت پاس‌­ها کم است، یا اینکه هرگونه تلاش برای رسیدن به گل بی‌نتیجه خواهد بود. زمان به تنهایی عامل تعیین کننده برای حمله به آن ناحیه نیست. تیم باید با ترک آن ناحیه، تلاش بیشتری برای خالی کردن ناحیه­‌ی دلخواه خود برای حمله کند.

این یک قاعده­‌ی تاکتیکی است که در مقاله­‌ی آنالیز تمرین (از همین نویسنده)، در مورد حرکات پشت خط در تیم­‌های سه مهاجمه، به آن اشاره شده است. ترک یک ناحیه­‌ی اثرگذار در حمله، به معنی چشم‌­پوشی از پیشروی از آن ناحیه نیست؛ بلکه به معنی خالی کردن آن از مدافعان و اجازه دادن به تیمِ در حال حمله برای بازگشت به آنجا در شرایطی بهتر است. به حرکات کریم بنزما در بازی‌سازی نگاه کنید. او همیشه منتظر فرصت برای قربانی کردن موقعیت حمله برای هدایت هم‌­تیمی‌­اش به پشت خط دفاع است. با عقب کشیدن بنزما، نگاه هم­‌تیمی‌­اش به پشت سر او است (یا حداقل باید باشد) تا به فضایی که مدافع در پشت سر او خالی کرده وارد شود.

از این روش می‌­توان در همه­ جای زمین استفاده کرد، اما از آنجایی که این مقاله به فعل و انفعالات منجر به گل می‌­پردازد، تمرکز خود را به جلوی زمین معطوف می­کنیم. معمولاً اولین حرکتی که در میان بازیکنان هجومی جلوی زمین مشاهده می­‌شود این است که یکی از بازیکنان خط حمله تا خط میانی عقب‌­نشینی می­کند. هم­‌تیمی‌­های نزدیک او نیز باید منتظر شکاف­‌هایی باشند که با حرکت رو به عقب این بازیکن باز می­‌شوند. اگر بازیکن شماره 9 به نیمه­‌ی چپ زمین عقب بنشیند، مهاجم چپ، هافبک هجومی چپ و احتمالاً حتی دفاع چپ باید به سمت شکاف ایجاد شده فرار کنند. با باز شدن فضا و حضور چند بازیکن در نزدیکی، زمان وارد عمل شدن فرارسیده است.

در بازی یک‌چهارم پایانی جام قهرمانان اروپا در آوریل 2018 بین رئال مادرید و یوونتوس، ضربه­‌ی برگردان تماشایی کریستیانو رونالدو باعث شد تماشاگران ایستاده تشویقش کنند. این دومین گل او در این بازی بود. قبل از آن ضربه­‌ی افسانه­‌ای، حرکت رونالدو باعث به ثمر رسیدن گل اول و جلو افتادن تیم اسپانیایی شده بود. ایده‌­ی شروع حرکت لوس بلانکوس برای نزدیک شدن به محوطه­‌ی جریمه­‌ی یوونتوس که منجر به گل اول شد، در تصویر بالا قابل مشاهده است. در ابتدا، ایسکو در جلوی زمین و روی خط کنار زمین ایستاده بود و با اوورلپ مارسلو، بازیکن اسپانیایی وارد نیم‌فضا شد. در حالی که ایسکو حرکت خود را تکمیل می­‌کرد، سرجیو راموس توپ را به مارسلو رساند.

در ابتدای حرکت، رودریگو بنتانکور و آندره‌­آ بارتزالی، ایسکو را تا درون نیم‌فضا تعقیب کردند، اما هر دو بازیکن با برگشت تیم مادریدی به کناره­­‌ی زمین، به عقب برگشتند. ایسکو با نیم­‌نگاهی به فضای تازه ایجاد شده بلافاصله به نیم‌فضا برگشت و مارسلو با ارزیابی دوباره‌­ی موقعیت برای شکافتن دفاع، توپ را به پشت خط دفاعی و داخل نیم‌فضا برای ایسکو فرستاد.

ایسکو توپ را از درون نیم‌فضا، دقیقاً در شش یاردی خط کرنر، سانتر کرد. هنگامی که او مشغول حرکت منتهی به سانتر بود، در محوطه­‌ی جریمه، رونالدو و بنزما با بارتزالی، جیوریو کیه‌­لینی و کوادوو آساموا درگیر بودند. این گل نشان­‌دهنده‌­ی ارزش­‌های بازیکنی مثل بنزما برای هر باشگاهی است. او و بارتزالی به شدت در محوطه­‌ی جریمه در حال کشمکش­ بودند. هدف بنزما مسدود کردن زاویه دید بارتزالی، و مدافع ایتالیایی نیز در حال جلوگیری از بنزما برای زدن ضربه به سمت دروازه بود؛ غافل از اینکه رونالدو در همان حوالی در انتظار سانتر ایسکو با زیرکی مشغول پرسه زدن است.

علائم اضافه شده به این تصویر، حق مطلب را در مورد ضربه­‌ی رونالدو ادا نمی­‌کند. رونالدو با توانایی فوق‌­العاده­‌ی خود، از زاویه­‌ای دشوار خود را به سمت توپ پرتاب و با بیرون پای راست دروازه­‌ی جیان­لوییجی بوفون را باز کرد و گل اول بازی را به ثمر رساند. می‌توان گل را، به سادگی، تنها در تصویر آخر خلاصه کرد، اما بازی بنزما واقعاً ارزش تامل دارد. در حالی که او می­‌توانست در صورت نبودن رونالدو، خود زننده‌­ی گل باشد، توانایی او در ماسکه کردن بارتزالی و کیه‌­لینی باعث شد که دو مدافع نتوانند مانع زدن ضربه شوند. علاوه بر این، مهاجمین رئال مادرید با ترک کردن پست نزدیک­تر به خود، فضا را برای ایسکو باز کردند. حرکت پشت خط ایسکو و اشغال فضا توسط رونالدو و بنزما نشان­‌دهنده­‌ی ارزش خالی کردن فضای مدنظر برای حمله است. دور کردن مدافعان از فضاهای کلیدی عامل موفقیت همه­‌ی پاس­ه‌ای پایانی بود.

جمع­‌بندی

در حالی که موهبت خاص استفاده از استعدادهای درجه یک، چه از نظر بازیکن و چه از نظر کادر مربی‌گری، نصیب تیم­های ممتاز می‌­شود، باقی تیم‌ها می‌توانند ایده‌­های تاکتیکی آنها را برداشته، پرورش داده و متناسب با بضاعت تیم خود از آنها استفاده کنند. ممکن است تیمی یک رونالدو یا لیونل مسی در ترکیب خود نداشته باشد، اما تیم­هایی مثل آتالانتا اثبات کرده‌­اند که می­‌توان با داشتن طرز فکر مشخص در بازی و در اختیار داشتن بازیکنان باهوش با مجموعه‌­ای از توانایی­‌های متنوع، نتیجه­‌های درخشانی گرفت.

این مقاله، در کنار دو مقاله­‌ای که اخیراً در مورد آنالیز تمرین برای حرکات پشت خط توسط همین نویسنده به نگارش در آمده و متمرکز بر آنالیز تحرکات در یک سوم هجومی زمین است، تقریبا شامل ۱۰،۰۰۰ کلمه و 41 تصویر می­‌شود، که هفت‌تای آنها مربوط به فعالیت‌­های زمین تمرین است. مربیان و بازیکنان می‌توانند با بیرون کشیدن قواعد تاکتیکی به وجود آورنده‌­ی حرکات هجومی، ایده­‌های به دست آمده را، با شناخت بهتری از نکات لازم و نتایج مورد نظر، در بازی پیاده کنند. این حوزه، با تلاش بازیکنان و مربیان برای یافتن راه­‌حل­‌های تازه برای مسائل فعلی، مدام در حال تکامل و حرکت رو به جلو است. این ۱۰،۰۰۰ کلمه برای شروع کار است، اما بیان­‌گر این نکته نیز هست که کار هیچ­وقت کاملاً تمام نمی­‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *